eitaa logo
کانال حضور در صحنه
52 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
1هزار ویدیو
24 فایل
کانالی برای ماندن در صحنه ( نه فقط در انتخابات و راهپیمایی) @hozordrsahne
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 📚 و چه شد؟ در یکی از کتاب‌ های خود مینویسد: «روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد. سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟ زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد. گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است. چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید! شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره ‌اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمی‌دهم که چهره‌ی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود. چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.» چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه‌ امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده‌ آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند. @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
خودم بود که با پای مجازی یک روز شدم وارد مجازی همه چی خوب و سرجای خودش بود تا شدم داخل دریای مجازی کم که جلو رفتم و دیدم چه فضاییست گویا شده بودم آقای مجازی روز یکی برد مرا توی گروهش پیوستم از آن روز به مجازی همه هستند در آن جا قروقاطی اصلا شده مانند مجازی گفتم که چتِ با همسایه حرام است گفتند مجاز است به مجازی آن صفا داشت که هر شب بکنی چت با مژده و و پریسای مجازی با دیدن یک شدم عاشق فردی که بود داخل رویای مجازی شدم و رفتم از آن روز خصوصیش گفتم که منم حوّای مجازی پدرت هست که یک روز بیایم پیشش بکنم از تو تقاضای ؟! شد و رفت و سر برگشت با جعبه ی شیرینی و بابای مجازی آن روز، همان جا من و او نمودیم دادند به ما و هدایای مجازی همان روز که رفتم به دیدم که طرف هست هیولای مجازی تو مگر صاحب آن عکس نبودی آن پسر خوش و زیبای مجازی و به من گفت که آن خودم نیست برداشتم از توی فضاهای مجازی لب و ابرو و رخ ناز دیدم شده ام خام به لالای مجازی است، بیایید وطن را دعوت بنماییم به تقوای مجازی حقیقی در فضای مجازی