📌حقیقت #شیعه در اطاعت پذیدی است.
✅ عبدالله بن #ابییعفور به #دردی مبتلا بود که #درمان آن برایش سختتر از خود درد بود، زیرا #پزشکان معالج برای تسکین #مرض وی #شراب تجویز کرده بودند.
🔺وی برای حل این مشکل از #کوفه به #مدینه رفت و از محضر مولای خویش کسب تکلیف کرد.
🔶 #امام #صادق (علیه السلام) فرمود:
#شراب ننوش.
عبدالله وقتی به کوفه برگشت، درد به سراغش آمد. بستگانش با اصرار و #اجبار اندکی شراب به او نوشاندند. درد آرام شد. او از این حادثه تلخ و ناگوار خیلی #ناراحت شد. دوباره به مدینه منوره مسافرت کرد و موضوع را با امام در میان نهاد.
♦️امام #صادق(علیه السلام) فرمود:
«ای عبدالله! از آن ننوش! #حرام است! این ناراحتی از #شیطان است که بر تو مسلط شده است. اگر او از تو #ناامید شود، تو را رها خواهد کرد و دیگر به سراغت نخواهد آمد.»
🔷 عبدالله به کوفه برگشت. درد شدید شد. بیش از همیشه او را آزار میداد. بستگانش وقتی ناراحتی او را دیدند، به او گفتند:
«تو برای #تسکین، ناچاری مقدار کمی از شراب بنوشی!» عبدالله گفت:
«به خدا قسم! هرگز یک قطره هم نخواهم نوشید. هرچند بمیرم.»
❇️ ناراحتی وی مدتی ادامه داشت، تا اینکه خداوند او را #شفا داد و تا زنده بود آن ناراحتی را احساس نکرد. این چنین بود که پیشبینی #امام #صادق (علیه السلام) تحقق یافت.
📚کشی، الرجال، ج۱، ص۲۴۷_۲۴۸
🆔 @hyatefatemi
📌اعتراف اهل تسنن به #جنایات_یزید لعنه الله
#ذهبی می نویسد:
#یزید ناصبی و بداخلاق بود.
#شراب می خورد و منکر انجام می داد.
#حکومت خود را با کشتن #حسین(علیه السلام) آغاز کرد.
📚ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج4، ص38
مسعودی می نویسد:
#فساد یزید به اطرافیان و کارگزاران وی سرایت کرد.
ساز و #آواز در #مکه و #مدینه آشکار گردید و مردم #آشکارا شراب می خوردند.
📚مسعودی، مروج الذهب، ج3،ص91.
🆔 @hyatefatemi
📌 #ارادت #کبوتربازان به امام #صادق(علیه السلام)
نقل شده است که عدّهاى از اهل #کوفه به امام صادق(علیه السلام) #نامه نوشتند که #مفضّل بن عمر با یک عدّه کبوتر باز، انسانهای نا اهل و کسانی که #شراب مینوشند، نشست و برخاست میکند. سزاوار است شما به وی تذکر بدهید.
امام صادق(علیهالسلام) پس از خواندنِ آن نامه، نامهاى براى مفضّل نوشت و به کسانی که اعتراض می کردند، داد و فرمود این نامه را به مفضل بدهید. آن افراد، نامه را به مفضل دادند.
مفضل نامه را دید و خندید و برای آنان نامه را خواند. امام صادق(علیه السلام) نوشته بود:
"بسم الله الرحمن الرحیم برای من فلان چیز و فلان چیز را بخر."
و هیچ اشاره ای در نامه به درخواست آنها از امام برای توصیه به مفضل نشده بود. نامه را به معترضین داد و همین طور همه با تعجب نامه را خواندند.
مفضل گفت نظرتان چیست؟
آنان گفتند: این اشیاء #گران_قیمت است و #پول زیادی لازم دارد. باید پیرامون آن فکر کنیم و در صورت امکان فراهم و جمعآورى نموده به تو دهیم. آنان قصد بازگشت داشتند که مفضل ایشان را به غذا دعوت کرد و اجازه نداد آنان بروند. تا مشغول خوردن غذا بودند،
مفضل نامه امام #صادق(علیه السلام) را برای همان کبوتر بازان خواند و آنان نیز هر کدام به اندازه تواناییشان پولی دادند که در نهایت قبل از تمام شدن غذای آنها، دو هزار دینار و ده هزار درهم جمع شد.
مفضل به آنان گفت:
از من میخواهید اینان را طرد کنم و با آنان نباشم؟ فکر میکنید خدا به #نماز و #روزه شما محتاج است؟
📚کشی، رجال، ص۳۲۷.
🆔 @hyatefatemi