eitaa logo
جگر گوشه نبی سلام الله علیها
119 دنبال‌کننده
140 عکس
54 ویدیو
16 فایل
فضایی برای نشر فرهنگ، فضائل و تاریخ زندگانی اهل بیت علیهم السلام حجه الاسلام محمد فرمهینی فراهانی دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن عضو گروه تاریخ امامت بنیاد بین المللی امامت ✅ ادمین @moftagher135 ✅ کانال ایتا @hyatefatemi ✅ کانال تلگرام @tarikh_shieh
مشاهده در ایتا
دانلود
📌حقیقت در اطاعت پذیدی است. ✅ عبدالله بن به مبتلا بود که آن برایش سخت‌تر از خود درد بود، زیرا معالج برای تسکین وی تجویز کرده بودند. 🔺وی برای حل این مشکل از به رفت و از محضر مولای خویش کسب تکلیف کرد. 🔶 (علیه السلام) فرمود: ننوش. عبدالله وقتی به کوفه برگشت، درد به سراغش آمد. بستگانش با اصرار و اندکی شراب به او نوشاندند. درد آرام شد. او از این حادثه تلخ و ناگوار خیلی شد. دوباره به مدینه منوره مسافرت کرد و موضوع را با امام در میان نهاد. ♦️امام (علیه السلام) فرمود: «ای عبدالله! از آن ننوش! است! این ناراحتی از است که بر تو مسلط شده است. اگر او از تو شود، تو را رها خواهد کرد و دیگر به سراغت نخواهد آمد.» 🔷 عبدالله به کوفه برگشت. درد شدید شد. بیش از همیشه او را آزار می‌داد. بستگانش وقتی ناراحتی او را دیدند، به او گفتند: «تو برای ، ناچاری مقدار کمی از شراب بنوشی!» عبدالله گفت: «به خدا قسم! هرگز یک قطره هم نخواهم نوشید. هرچند بمیرم.» ❇️ ناراحتی وی مدتی ادامه داشت، تا اینکه خداوند او را داد و تا زنده بود آن ناراحتی را احساس نکرد. این چنین بود که پیش‌بینی (علیه السلام) تحقق یافت. 📚کشی، الرجال، ج۱، ص۲۴۷_۲۴۸ 🆔 @hyatefatemi
📌اعتراف اهل تسنن به لعنه الله می نویسد: ناصبی و بداخلاق بود. می خورد و منکر انجام می داد. خود را با کشتن (علیه السلام) آغاز کرد. 📚ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج4، ص38 مسعودی می نویسد: یزید به اطرافیان و کارگزاران وی سرایت کرد. ساز و در و آشکار گردید و مردم شراب می خوردند. 📚مسعودی، مروج الذهب، ج3،ص91. 🆔 @hyatefatemi
📌 به امام (علیه السلام) نقل شده است که عدّه‌اى از اهل به امام صادق(علیه السلام) نوشتند که بن‌ عمر با یک عدّه کبوتر باز، انسان‌های نا اهل و کسانی که می‌نوشند، نشست و برخاست می‌کند. سزاوار است شما به وی تذکر بدهید. امام صادق(علیه‌السلام) پس از خواندنِ آن نامه، نامه‌اى براى مفضّل نوشت و به کسانی که اعتراض می کردند، داد و فرمود این نامه را به مفضل بدهید. آن افراد، نامه را به مفضل دادند. مفضل نامه را دید و خندید و برای آنان نامه را خواند. امام صادق(علیه السلام) نوشته بود: "بسم الله الرحمن الرحیم برای من فلان چیز و فلان چیز را بخر." و هیچ اشاره ای در نامه به درخواست آنها از امام برای توصیه به مفضل نشده بود. نامه را به معترضین داد و همین طور همه با تعجب نامه را خواندند. مفضل گفت نظرتان چیست؟ آنان گفتند: این اشیاء است و زیادی لازم دارد. باید پیرامون آن ‌فکر کنیم و در صورت امکان فراهم و جمع‌آورى نموده به تو دهیم. آنان قصد بازگشت داشتند که مفضل ایشان را به غذا دعوت کرد و اجازه نداد آنان بروند. تا مشغول خوردن غذا بودند، مفضل نامه امام (علیه السلام) را برای همان کبوتر بازان خواند و آنان نیز هر کدام به اندازه توانایی‌شان پولی دادند که در نهایت قبل از تمام شدن غذای آنها، دو هزار دینار و ده هزار درهم جمع شد. مفضل به آنان گفت: از من می‌خواهید اینان را طرد کنم و با آنان نباشم؟ فکر می‌کنید خدا به و شما محتاج است؟ 📚کشی، رجال، ص۳۲۷. 🆔 @hyatefatemi