eitaa logo
جامعه‌شناسی انتقادی اسلامی
1.6هزار دنبال‌کننده
98 عکس
24 ویدیو
61 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پیام استاد پارسانیا درباره ارتحال استاد افروغ. انا لله و انا الیه راجعون ارتحال دکتر افروغ بر فرزندان و خانواده ایشان، بر اصحاب علوم اجتماعی و جامعه علمی، به دوست‌داران انقلاب و دردمندان امت و جامعه اسلامی و به همه عزیزانی که تجدید حیات معنوی و رنسانس دینی جامعه بشری را در جهت تحقق جامعه مهدوی دنبال می‌کنند، تسلیت باد. دکتر افروغ همان‌گونه که همواره اعلام می‌داشت هویت خود را در مسیر رشد و بالندگی انقلاب اسلامی ایران و آرمان‌های جهانی آن تعریف می‌کرد. او تلاش پی‌گیر و دردمندانه خود را در مسیر گسترش لایه‌های فرهنگی جوشش فعال امت اسلامی و نقد سازه‌ها و ساختارهای نظری مسلط بر جامعه معاصر بشری دنبال می‌کرد و جایگاه خود را در حلقه وصل تعامل خلاق و فعال دو نهاد دانشگاه و حوزه جستجو می‌کرد. او می‌کوشید تا به تعبیر خود لایه‌های عمیق فرهنگ اسلامی را که ریشه در متون و نصوص دینی داشت و به نظر او در حکمت اسلامی به طور عام و فلسفه صدرایی به طور خاص تجسم یافته بود در سازه‌های نظری و ساختارها و کنش‌های اجتماعی جامعه اسلامی ایران شناسایی کند و این رسالت را در فعالیت‌های مختلف علمی فرهنگی و اجتماعی خود در نظر می‌گرفت. بیش از دو دهه آمد و شد مستمر و اغلب هفتگی او به قم بخشی مهم از جهاد علمی اوست و ثمره این تلاش همراهی برای تکوین رشته‌هایی نظیر فلسفه علوم اجتماعی و بازآرایی دانش اجتماعی مسلمین و تربیت طلاب و دانشجویان و تدوین رساله‌های و تالیف کتب علمی است. این استاد در لیله‌القدر ضیافت الهی به ملکوت اعلی پیوست تا قضای الهی را از افق آسمانی در تحقق آرمان‌های تاریخی خود ببیند و تقدیر خداوند را در رشد و توسعه امت اسلامی نظاره کند. حمید پارسانیا ۱۴۰۲/۱/۲۶ علوم اجتماعی اسلامی @Isocials
منبرهای پرخاشگوی و مدارای دینی. سخنرانی اخیر رهبر معظم انقلاب بسیار اهمیت داشت از این جهت که استدلال می کرد که اقتصاد نا به سامان روی فرهنگ و جامعه هم تأثیر دارد. این که صحنه فرهنگی اصلاً اینطور نیست که تنها یک سلسله از دیگری‌های امنیتی و اعتقادی غربی داشته باشد و در مقابل کار فرهنگی هم عبارت است از یک سلسله گزاره‌های اعتقادی که به شکل مرتب باید بازتولید شود.  ایده مارکسیستی و مارکسیسم ایرانی می‌گفت اساساً دین قرار نیست و نمی‌تواند تغییر ایجاد کند چون دین خودش یک رو بناست. باید در زیربنای جامعه دگرگونی ایجاد کرد و زیربنای جامعه اقتصاد است. می‌گفت ما یک زیربنا داریم و یک رو بنا: زیربنا اقتصاد و روبنای فرهنگ و دین. این ایده در فضای اجتماعی ایران بسیار مورد استقبال قرار گرفت. کم‌کم در مقابل این ایده یک پاسخ شکل‌گرفت که پاسخ دقیقی نبود و آدرس غلطی بود. آن پاسخ این بود که دین نه فقط رو بنا نیست بلکه تمام بناست و اقتصاد نه فقط زیربنا نیست بلکه هیچ جای بنا نیست. اصلا دین یک مسیر جدا و اقتصاد یک مسیر جداست و تصور می شد که ما می‌توانیم فرهنگ دینی را منهای در نظر گرفتن زمینه‌های اجتماعی و عمومی گسترش دهیم. این که الآن هم برخی یا اغلب این طور فکر می‌کنند می توانیم در اقتصاد به سمت آزادسازی و واگذاری مالکیت‌ها به طبقات برخوردار پیش برویم ولی در اوضاع فرهنگی ما هیچ اتفاقی نیفتد؛ این که گمان می‌کنند می‌توانیم یک وضعیت اقتصادی داشته باشیم که در آن چندین سال تورم‌های پیاپی بالا و نابرابری‌های گسترده و عقب ماندگی در عدالت و روابط مافیایی  در آن وجود داشته باشد ولی دین و فرهنگ دینی کار خودش را کند؛ از رسوبات همان پاسخ غلط و آدرس اشتباه است. ما در سال‌های اخیر دچار سربرآوردن اسلام پرخاشگو، و دچار گفتمان اسلامی ای هستیم که سر رفق و مدارا ندارد و استدلال رهبری در خصوص «اهل تضرع بودن خیلی کسانی که کشف حجاب می‌کنند»، تلنگری است به این فقدان مدارا و رشد پرخاشگری در گفتار دینی. منبری‌های پرخاشگو جاده‌صاف کن سر برآوردن دیگری‌های ظاهری خود و آن چیزی که به عنوان اسلام رحمانی از ان یاد می‌شود هستند اما تأکید بر مدارا یک ایده ناب دینی و بنیادهایی حکمی، وحیانی و اخلاقی مستحکمی دارد. یکی از مهم‌ترین حوزه‌های مدارا، اخلاق ترویج دین و همچنین بحث امر به معروف است. به عنوان نمونه در فرازی از این کتاب آمده است: «در باب امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مهمات همین رفق و مدارا کردن است. ممکن است اگر انسان مرتکب معصیت یا تارک واجبی را با شدّت و عنف بخواهد جلوگیری کند، کارش از معصیت کوچک به معاصی بزرگ یا به ردّه و کفر منتهی شود. در ذایقه انسان، امر و نهی تلخ و ناگوار است و غضب و عصبیت را تحریک می کند. آمر به معروف و ناهی از منکر باید این تلخی و ناگواری را با شیرینی بیان و رفق و مدارا و حسن خلق، جبران کند تا کلامش اثر کند و دل سخت معصیت کار را نرم و رام سازد». متاسفانه عنصر مدارا که ضرورت گفتمان دینی است، در گفتمان دینی ما یک عنصر لیبرال و یک لیبرالیسم فرهنگی جلوه داده می شود که خود نشان دهنده این است که چقدر متأثر تحجر و منبرهای پرخاشگو از این عنصر فاصله گرفته‌ایم.  یعنی چیزی که از نگاه وجودشناختی عرفانی امام برآمده و از اساس، ایده انقلاب اسلامی بوده، تحت تأثیر منبریان پرخاشگو و رتوریک نفرت، از فرهنگ دینی ما کنار گذاشته می‌شود؛ معلوم است که با این شیوه هیچ وقت نتیجه نمی‌گیریم. این غیبت مدارا تنها در سطح منبر و خطبه نمی ماند چرا که جنبش نفرت تبدیل به سیاست هم می شود. یک سطح خطبه‌های دینی است و مهم‌تر از طرح جنبش نفرت در یک خطابه دینی این است که خط مشی‌گذاری دینی و حتی نهادسازی دینی ما بر اساس غیبت مدارا باشد.  انتهای این پرخاشگویی خارجی‌گری است و این نگرش فرهنگی خوارج که ارتکاب کبیره را مساوی با کفر می‌دانستند. به این دلیل بود که دینی منهای مدارا داشتند و تنها بر نگاه سلبی تأکید داشتند و معتقد بود که این اشتباه را باید آن قدر بزرگ کنم تا او از دایره دین خارج شود. در مقابل مدارا برعکس است، مدارا جنبه‌های وجودی او را می گیرد. برای مثال او عنصر حجاب را ندارد، اما آیا عنصر معنویت و ارتباط با خدا را هم ندارد؟ آن‌جا تک تک رفتار و افعال انسان ها می توانند حامل نشانه هایی از دین باشند و تک تک رفتارها اهمیت پیدا کند و شخصیت انسان براساس آن بازسازی شود نه براساس آن اشتباهات و خطاها. از این جهت است که بدون این‌که از اهمیت حرمت حجاب کم کند و بگوید حرام نیست یا الزام‌آور نیست و اختیاری است، اما مرتکب کشف حجاب را از دایره دین خارج نمی‌کند.  ✍ مجتبی نامخواه متن کامل: http://tabagheh3.ir/post/606 علوم اجتماعی اسلامی @Isocials
1⃣ متن سخنرانی نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی در دیدار با رهبر انقلاب| بخش اول ▫️ وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ. آیه‌ی 87 سوره یوسف 🔹️ جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا امروز درگیر انواع هجمه‌های رسانه‌ای، جنگ و تحریم بوده است. قطعی است که این هجمه‌ها از ابتدای انقلاب تا کنون بخاطر حرف نوی انقلاب اسلامی و دیگری است که در برابر هژمونی غرب ایجاد کرد و امید ملت‌های مستصعف شد. که مبتنی بر آن‌ها تحلیلی پدید آمد که دلیل اصلی مشکلات کشور و ناامیدی مردم همین هجمه‌هاست. 🔸 بر اساس این ایده نیز روایت پیشرفت برای تزریق امید به مردم مطرح شد، غافل از اینکه این ایده برای حل بحران ناامیدی راهگشا نیست. چرا که مسئله‌ی ناامیدی مردم، صرفاً برساختی رسانه‌ای نمی‌باشد، بلکه می‌توان گفت موضوعی واقعی و مسئله‌ی اصلی کشور است. این ناامیدی در دو انتخابات گذشته و با مشارکت کم‌تر از ۵۰ درصدی مردم و دوم شدن آرای باطله در انتخابات ریاست‌جمهوری نشان داده شد. 🔸️ به زعم ما اتفاقاتی باعث ناامیدی مردم شده است که می‌توان آن‌ها را ذیل دو سرفصل صورت‌بندی کرد. ۱. تحمیل: تفاوت جمهوری اسلامی با دموکراسی‌های غربی و دیکتاتوری این است که مبتنی بر ایده‌ی امت و امامت خود را مکلف به رشد مردم می‌داند و اگر این رشد محقق نشد، دست به تحمیل نمی‌زند. اما  علی‌رغم تذکرات رهبر انقلاب رابطه‌ی بین حاکمیت و مردم مختل و در برخی موارد تبدیل به روند تحمیل سیاست‌ها از طرف حاکمیت به مردم شده است. حضرت‌عالی در بیانات نوروزی خود همراهی افکار عمومی را برای تحقق سیاست‌ها و ایده‌ها ضروری دانستید. قانونی بودن حجاب، یکی از سیاست‌های درستی است که در خصوص نحوه‌ی اجرای آن مناقشات زیادی وجود دارد. سؤال ما این است که آیا در خصوص نحوه‌ی مقابله با گسترش بدحجابی، دستگاه‌های مسئول به دنبال تعامل با مردم هستند یا اینکه همچنان بدون توجه به افکار عمومی به برخورد انتظامی با افراد بدحجاب ادامه می‌دهند. یا مثلاً در مورد اینترنت که با زندگی روزمره‌ی مردم در ارتباط است، که علی‌رغم مخالفت افکار عمومی، محدودیت‌های غیرضروری، ناگهانی و دائمی اعمال می‌شود. ۲. تعارض میان سیاست‌ها و گفتمان‌های اعلامی و اعمالی: از مهم‌ترین مواردی که منجر به بی‌اعتمادی و ناامیدی مردم می‌شود، تفاوت میان مواضع مسئولین نظام و واقعیت‌های صحنه است. که در این رابطه به سه مورد اشاره می‌کنیم. الف) همواره از اهمیت مشارکت حداکثری مردم در انتخابات، به‌عنوان پشتوانه‌ی مشروعیت نظام، صحبت می‌شود. اما درموردی مثل ردصلاحیت‌ها در انتخابات 1400 که حتی منجر به اعتراض حضرت‌عالی نیز شد با وجود آن که امکان تغییر صحنه به نفع مشارکت وجود داشت، هیچ اتفاقی نیفتاد و نتیجه شد آنچه دیدیم. ب) موردِ دیگر سیاست‌های تعمیق‌کننده‌ی نابرابری است. هدف اصلی انقلاب، جامعه‌ی بی‌طبقه توحیدی و تحقق عدالت بیان می‌شد اما طی سه دهه‌ی اخیر با شکل‌گیری طبقه مرفه جدید و اجرای سیاست‌هایی مثل خصوصی‌سازی به‌طور خاص در حوزه‌ی آموزش و سلامت، وضع به جایی رسید که در دهه‌ی 90 حضرت‌عالی درمورد عقب‌ماندگی در عدالت تذکر دادید. اما نتیجه‌ی این تذکر، تقلیل مسئله به «پیوست عدالت» در سیاست‌ها شد. آخرین مورد از سیاست‌های تعمیق‌کننده‌ی نابرابری، افزایش 27 درصدی حداقل دستمزد کارگران در وضعیت تورم 44 درصدی در سال جدید بود. ج) موضوع شفافیت آرای نمایندگان مجلس به‌عنوان وعده‌ی اصلی نمایندگان فعلی و شفافیت حقوق و مزایای مدیران که در قانون برنامه‌ی ششم توسعه به آن اشاره شده است، از جمله‌ خواسته‌های بدیهی مردم هستند که همچنان مغفول واقع شده‌اند. 🔸 علوم اجتماعی اسلامی 🔸 @Isocials
2⃣ متن سخنرانی نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی در دیدار با رهبر انقلاب| بخش دوم 🔸 همان‌طور که بیان شد تحمیل در اجرای سیاست‌ها و تعارض بین سیاست‌ها و گفتمان‌های اعلامی و اعمالی، ارتباطی به تحریم یا هجمه‌های خارجی ندارند. سؤال اصلی این است که ریشه‌ی مبتلا شدن کشور به این مسائل ناامیدکننده چیست؟ به نظر ما می‌توان دو ریشه برای آن‌ها قائل شد که در ادامه بیان می‌شود. ۱. پافشاری بر سیاست‌های غلط: یکی از اشکالات اساسی نظام حکمرانی ما دادن پاسخ‌های بعضاً غلط به مسائل است. غلط بودن این پاسخ‌ها یا  کتمان شده یا روند اصلاح آن‌ها طولانی می‌شود. در همین رابطه به دو مصداق خصوصی سازی و شورای عالی اقتصادی سران قوا می‌پردازیم. خصوصی‌سازی: امروز ۱۶ سال از معرفی خصوصی سازی به عنوان راهکار مقابله با جنگ اقتصادی گذشته؛ فارغ از فسادها و اشتباهاتی که در جریان واگذاری‌های متعدد رخ داده،گزارش نهادهای رسمی کشور نیز بر به هدف نرسیدن خصوصی‌سازی مهر تایید می‌زنند. به‌نظر می‌رسد 16 سال خصوصی‌سازی مارا نه تنها قوی‌تر نکرد، بلکه ما را در برابر دشمن ضربه‌پذیرتر نیز کرد. خصوصی‌سازی حتی منجر به چابکی و تمرکز دولت روی وظایف اصلی‌اش هم نشد. یکی از ریشه‌های قیمت 50 هزار تومانی دلار، شرکت‌های سابقاً دولتی هستند که خصوصی شده‌اند و از برگرداندن ارزشان خودداری می‌کنند. با این تفاسیر آیا سیاست‌های کلی اصل ۴۴ منجر به مقابله با جنگ اقتصادی شد یا ما را در این جنگ آسیب‌پذیرتر کرد؟ در پاسخ عموماً دو مورد مطرح می‌شود. اول گفته می‌شود خصوصی‌سازی مورد اجماع اقتصاد‌دان ها بود. اما اکنون بسیاری از آنان دیگر این سیاست را تجویز نمی‌کنند. دوما میگویند اصل سیاست‌ها خوب بود اجرایش مشکل داشت. طبق قانون اساسی رهبری ناظر اجرای سیاست‌هاست که این امر به مجمع تشخیص مصلحت نظام تفویض شده است. اگر مشکلی در اجرا وجود دارد، یک پای مسئله، دستگاهی است که به این وظیفه خود عمل نکرده است. اما مسئله‌ی مهم اینجاست که این چه سیاستی است که هیچ دولتی، علی‌رغم همسو بودن با آن، قادر به اجرای درستش نیست؟ به‌نظر می‌رسد بازنگری در این سیاست و قانون اجرایی آن برای تحقق اهدافش مثل عدالت اجتماعی و مردمی‌سازی اقتصاد ضروری است. شورای عالی سران قوا: سیاست غلط دیگری که هنوز روی آن پافشاری می‌شود، تصمیم‌گیری‌ درباره‌ی برخی مسائل مهم کشور در شورای سران قواست. این شورا جهت هماهنگی قوا برای مقابله با جنگ اقتصادی شکل گرفت، اما عملاً تبدیل شد به محفل قانون‌گذاری چندنفره. و بستری به وجود آورد برای دور زدن مردم، ساختارهای رسمی و محفلی کردن حکمرانی. مرور عملکرد این شورا حاکی از این است که شورا نه تنها تاکنون در اجرای مأموریت‌های اصلی خود موفق نبوده، بلکه باعث شکل‌گیری بحران‌هایی مثل اتفاقات آبان 98 هم شده که هزینه‌هایی غیرقابل محاسبه‌ برای کشور به‌وجود آورده. با این وجود اما این شورا تعطیل که نمی‌شود هیچ، بلکه در آخرین شاهکار، در مصوبه‎‌ی مولدسازی، علاوه‌بر مجلس، قوه‌ی قضائیه را نیز دور می‌زند. 🔸️ این دو مورد از مهمترین مصادیق پافشاری‌ بر سیاست‌های غلط بودند. همان‌طور که شما فرموده‌اید، انقلاب اسلامی همواره آماده‎‌ی تصحیح خطاهای خویش است. لذا امیدواریم مطابق با همین نگاه با تغییر سیاست‌ها و ساختارهای اشتباه مانند دو مورد فوق امید به معنای واقعی کلمه محقق شود. 🔸 علوم اجتماعی اسلامی 🔸 @Isocials
3⃣ متن سخنرانی نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی در دیدار با رهبر انقلاب| بخش‌سوم و پایانی ۲. تضعیف نقش مردم در عرصه‌ی سیاست: 🔸 جمهوری اسلامی از بدو تاسیس دارای بسترهای نهادینه شده‌ای از قبیل انتخابات بود که به‌واسطه‌ی آن مردم امکان مشارکت و تغییر سیاسی داشتند. این موضوع خود مایه‌ی امیدواری مردم بود اما در چندسال گذشته با مخدوش شدن این بسترها، امید مردم به تغییرات سیاسی نیز تضعیف و جامعه دچار انفعال سیاسی شد. 🔸 مطابق با قانون اساسی اِعمال قوه‌ی مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است. اما تغییر جایگاه شوراهای عالی از شوراهای مشورتی و هماهنگی به قانون‌گذاری و افزودن شورای نگهبانِ ثانی از دل مجمع تشخیص مصلحت نظام، مجلس را از کارکرد انداخته است. بدیهی است از کارکرد افتادن قوه مقننه یکی از اصلی‌ترین دلایل مخدوش شدن ماهیت انتخابات مجلس و عدم اقبال مردم به آن است. 🔸 بستر دیگر مشارکت سیاسی مردم انتخابات ریاست جمهوری است که به دلیل رویه‌ی غیرشفاف و غیرپاسخگوی شورای نگهبان در بررسی صلاحیت‌ها متزلزل شده است. همین موضوع به طور مشخص یکی از دلایل مشارکت پایین در سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری بود. 🔹️ برای بازگشت مردم به صحنه‌ی کنش‌گری فعالانه‌ی سیاسی باید علاوه بر بازگشت مجلس به جایگاه حقیقی خود و اصلاح روند بررسی صلاحیت‌ها در انتخابات ریاست جمهوری، اصولِ بر زمین‌مانده‌ برای مشارکت حداکثری مردم در قانون اساسی نیز احیا شود که به چند مورد آن خواهیم پرداخت. اصل 27: حق اعتراض طبق قانون اساسی منوط به اخذ مجوز از هیچ نهادی نیست، اما در قوانین عادی حق اعتراض مقید به اخذ مجوز شده است. در این رابطه باید دقیقاً منطبق بر قانون اساسی عمل شود. اصل 59: همه‌پرسی تنها امکان مشارکت مستقیم مردم در امر قانون‌گذاری است. به‌نظر ما در 44 سال گذشته مواردی از مسائل بسیار مهم وجود داشته که در صورت رجوع به همه‌پرسی در حل آن‌ها، احتمالاً بسیاری از نابه‌سامانی‎‌ها و مناقشات اتفاق نمی‌افتاد. همچنین اگر همه‌پرسی تبدیل به رویه‌ای در تصمیم‌گیری‌های بسیار مهم می‌شد، امروز امکان سوءاستفاده از این کلیدواژه از جانب برخی ورشکستگان سیاسی برای کسب اعتبار مجدد به وجود نمی‌آمد. اصل 8: این اصل روح کلی مشارکت مردم در حکومت است که با نگاه‌های تقلیل‌گرایانه به یک ستاد محدود شده. اما بدتر از این نگاه تقلیل‌گرایانه آن است که مسئولین فعلی این ستاد نیز امر به معروف و نهی از منکر را تنها به حجاب محدود کرده‌اند. اصل 104: این اصل به منظور تحقق قسط اسلامی پیشنهاد تشکیل شورا در صنوف مختلف را می‌دهد اما متأسفانه با غلبه‌ی نگاه‌های امنیتی، یا جلوی شکل‌گیری این شوراها گرفته می‌شود یا همان حداقل‌های موجود نیز تضعیف می‌گردد. 🔹️ آقا جان! به‌نظر ما شما معتقدترین فرد به قانون اساسی و مردم‌سالاری دینی و مهم‌ترین حافظ آن هستید. متاسفانه مطالبه موارد فوق از طریق مجلس و دولت به نتیجه نرسیده است. به همین دلیل نیز امید ما برای احیای اصول فوق و تقویت نقش مردم در صحنه‌ی سیاست و در نتیجه، افزایش امید، شما هستید. پیشنهاد ما این است که در این راستا، در صورت صلاح‌دید، سیاست‌های کلی مردم‌سالاری دینی از جانب شما تدوین و ابلاغ شود. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته 🔹 شادی روح حضرت امام، ارواح طیبه شهدا به ویژه شهدای اغتشاشات اخیر علی الخصوص شهید روح الله عجمیان و آرمان علی‌وردی صلوات ختم کنید. 🔶 علوم اجتماعی اسلامی 🔶 @Isocials
1646635394_ليبراليسم- نهايي- 15 اسفند 1400.pdf
1.01M
«لیبرالیسم؛ ریشه فساد و چپاول» مقدمه دکتر درخشان بر کتاب دستبرد ناپیدا 1ـ طرح موضوع 2ـ لیبرالیسم چیست و ویژگی اصلی آن كدام است؟ 3ـ ریشه‌های تاریخی لیبرالیسم 4ـ توماس هابس و لیبرالیسم؟ 5ـ جان لاك: حقایق مغفول دربارۀ پدر لیبرالیسم 6ـ لیبرالیسم و ماتریالیسم: دو ركن فلسفۀ غرب 7ـ لیبرالیسم اقتصادی 8ـ لیبرالیسم فرهنگی: الحاد و مبارزه با ارزش‌های الهی و اخلاقی 9ـ الحاد و لیبرالیسم: نمونه‌هایی از فلاسفه و اقتصاددانان مُلحد 10ـ جمع‌بندی و نكات پایانی @isocials
پیرامون مناظره دو اقتصاددان| بخش اول. شب گذشته مناظره دیدنی میان دو اقتصاد دان ایرانی که هر کدام مدافع دیدگاه خاصی و تاثیر گذار هستند؛ یعنی آقای دکتر موسی غنی نژاد و آقای دکتر مسعود درخشان، در شبکه افق برگزار شد. همانطور که حدس زده می شد مناظره ای عالمانه و بی پرده و بدون ملاحظه و لذا همراه با پاره ای از مواجهه های خارج از عرف بود. نگارنده از این گفتگو بهره بردم و به سهم خود از برگزارکنندگان آن تشکر می کنم. اما در اینجا به چند نکته پیرامون مباحث طرح شده اشاره می کنم. 1. گفتگو عمدتاً نظری بود و تلاش مجری برای پرداختن آن دو بزرگوار به مسائل جاری اقتصادی کشور چندان نتیجه نداد. ولی بنده این مسأله را ضعف مناظره تلقی نمی کنم. چون مهم تر از فهم واقعیت موجود شناخت ریشه های نظری آن است. مردم نزاع اصلی میان دو اقتصاد دان متعلق به دو گفتمان تاثیر گذار را مشاهده کردند و نه منازعه میان دو مدیر اجرایی اقتصاد. 2. غنی نژاد نماینده دیدگاه اقتصادی است که پدید آورنده وضعیت موجود است. او چندان در تظاهر به منتقد وضع حالیه بودن موفق نبود. اعتراف و اذعانی که وی از اقتصاد سرمایه داری یا لیبرال داشت مانع پذیرش چنین تظاهری می شد. ذکر چند بانک خصوصی موفق یک نمونه آن است. کیست که نداند وضعیت موجود، نتیجه نسخه پیچی های سه چهار دهه همین دیدگاه است. حتی اگر قبول کنیم مواد اقتصادی قانون اساسی را چپ های مصدقی نوشته اند. قدرت این دیدگاه به حدی است که دیدگاه مقابل را همچنان در نقش منتقد حاشیه نشین مجبور کرده است. 3. غنی نژاد برای پنهان نگه داشتن نقش بانیان فکری وضع موجود و انحراف افکار عمومی به همان شیوه سنتی و نخ نما شده لیبرال های غربی رو آورد. او به شیوه چپ هراسی و القای اینکه مواد اقتصادی متن قانون اساسی جمهوری اسلامی را چپ ها نوشته اند، چنین وانمود می کرد که وضع موجود نتیجه کار آنان در قانون اساسی بوده است. غنی نژاد حتی برای وجیه نشان دادن گفته خود از آنها با عنوان چپ های مصدقی یاد کرد. در حالی که این عنوان برگردان عنوان چپ های آمریکایی است و دو دهه اخیر طرح شده است و دلالت بر استحاله ایدئولوژیک چپ از مواضع ضد امپریالیستی گذشته شان است. درست مانند ویتنامی های کمونیست که غنی نژاد برای کنار آمدن با امپریالیسم مثال زده است. 4. به هر حال، فرضاً که ادعای غنی نژاد درباره مواد اقتصادی قانون اساسی درست باشد ولی این ثابت نمی کند که در عمل هم چنین بوده است بلکه بعد از جنگ تحمیلی برنامه ها و سیاست های اقتصادی بر اساس اندیشه لیبرال و دانش آموختگان مدرسه نیاوران تنطیم و اجرا شده است. به عبارتی، هر چند مفاد قانون چپ گرایانه نوشته شد ولی راست گرایانه خوانده شد و عمل کردند. بگذریم که اساساً نزاع چپ و راست در جهان مدرن، صوری است. چون مبانی اومانیستی و سکولاريستی هر دو یکی است. 5. قضاوت دکتر غنی نژاد درباره دانش اقتصادی امامین انقلاب و وجود اقتصاد اسلامی، متناقض و غیر منصفانه است. ایشان از سویی می گوید مباحث فقه معاملات در قانون اساسی دیده نمی شود و یا اینکه اسلام مالکیت خصوصی را پذیرفته است. از طرف دیگر منکر اقتصاد اسلامی است. مفروض ایشان در ادعای فقدان آشنایی امامین انقلاب با علم اقتصاد را در عدم شناخت از نظریه های اقتصاد دان های غربی است. فرضاً این دو بزرگ مرد، هایک را نخوانده اند ولی دلیل بر عدم آشنایی از امر اقتصاد نمی شود. خوب است که آقای غنی نژاد بداند که هر دو رهبر انقلاب سال های متمادی درس خارج مکاسب برگزار کرده اند و کتاب بیع امام خمینی ره پنج مجلد قطور است. 6. غنی نژاد مدعی بود که انسان لیبرال نمی تواند مجتهد نباشد. با وصف این، معترف بود که 95 درصد دیدگاه های هایک را قبول دارد. خب، با مخالفت 5 درصدی که به کسی مجتهد نمی گویند. مضافاً اینکه دکتر درخشان به درستی گفتند که اگر شما مجتهد هستید، چرا آثار هایک لیبرال را بدون نقد آن فقط ترجمه می کنید. ✍ داود مهدوی‌زادگان علوم اجتماعی اسلامی @isocials
پیرامون مناظره دو اقتصاددان| بخش دوم و پایانی. 7. دکتر درخشان مدعی بود که اندیشه لیبرالیستی غربی، ماتریالیستی و الحادی است. اما آقای دکتر غنی نژاد در پاسخ مثال به لرد اکتون می زند که او لیبرال مذهبی و مسیحی مقید کاتولیک بود. در حالی که ایشان مغالطه ورزیده است. سخن در دخالت دادن آموزه های دینی در نظریه های علمی است و نه اينکه این افراد چقدر مذهبی هستند. نظریه لیبرال بر پایه اندیشه سکولار با به کار گیری آموزه های دینی در علم اقتصاد مخالف است. اگرچه ممکن است که صاحب آن نظریه فردی مذهبی باشد. مانند جریان موسوم به روشنفکری دینی در ایران که آموزه های دینی را در مباحث علمی شان دخالت نمی دهند. 8. نکته مهم دیگری که در گفتار دکتر غنی نژاد مشهود بود تفسیر ایشان از نظام سرمایه‌داری امپریالیسم آمریکا است. به زعم ایشان نظام سرمایه داری آمریکا از کف کار تا یک‌جایی قانونی و موافق با اصول علمی پیش می رود ولی از یکجا به بعد یعنی در سطوحفوقانی قدرت به سرمایه داری رفاقتی و انحصاری تبدیل می شود. اما آیا باید چنین اقتصاد سرمایه داری طبقاتی را ستود یا نکوهش کرد. سرمایه داری قانونی که نردبان سرمایه داری رفاقتی است، اصالت علمی ندارد و فریبی بیش نیست. 9. باور دکتر غنی نژاد به سراب بودن عدالت اجتماعی هم خیلی عجیب و نا گوار است. بی جهت نیست که مدیران اقتصادی مملکت در سه دهه اخیر دغدغه جدی نسبت به مساله عدالت اجتماعی نداشتند. 🔺 به هر حال، کمترین فایده این مناظره آگاهی عمومی از ریشه های فکری پدید آورندگان وضعیت نابسامان اقتصادی موجود است. همان کسانی که امروز به جای پاسخگو بودن، موضع اپوزیسیون گرفته اند. بطور قطع، کار برای دولت تحول خواه آیت الله رئیسی بسیار سخت و دشوار است. ولی اگر دست به جراحی بزرگ نزند، با این پروپاگاندایی که آنها دارند، وضعیت اقتصادی موجود را ناجوانمردانه به پای این دولت ثبت می کنند. ✍ داود مهدوی‌زادگان علوم اجتماعی اسلامی @isocials
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدر این اعتراضات را بدانید! رهبر انقلاب: اعتراض‌هایی در محیط کارگری وجود داشته، بعضی از این اعتراضات تا جایی که بنده سراغ دارم اعتراضات به جایی بوده: اعتراض تاخیر حقوق، اعتراض واگذاری غلط و... این کمک به نظام و دولت و آگاه کردن نظام است! هرجا هم در این چنین موارد دستگاه‌های مسئول دنبال قضیه رفتند، دیدند حق با اینها است؛ منتهی در همین قضایا جامعه‌ی کارگری با دشمن مرزبندی کردند؛ نگذاشتند دشمن از این اعتراض سوء استفاده کند. حرکت کارگری این است. پ.ن۱: ای کاش برخی از کسانی که دغدغه کمک به نظام و دولت را دارند، از نگاه‌های امنیت‌زده و تهدیدمحور در رسانه‌ها و نهادها کوتاه بیایند و اعتراض را ظرفیتی برای حل مشکلات ببینند و به جای سیاست سانسور و سرکوب، اعتراض را علامت جمهوریت و مردمسالاری دینی بدانند! پ.ن۲: نمونه‌ی خوب اعتراض کارگری با مرزبندی و در چارچوب قانونی را در اعتراض اخیر کارگران پالایشگاه‌های گاز عسلویه دیدیم که متاسفانه آنجا هم تحمل نشد و نهایتاً با فشار رسانه‌ای و کلی پیگیری و البته همراهی دولت، ماجرا ختم به خیر شد. @isocials
خانه پدری یکی از واژه‌هایی که برای همه ما ایرانیان بیانگر خاطرات دوران کودکی و نوجوانی است، واژه «خانه پدری» است. اما واقعیت انکارناپذیر این است که این واژه در برخی شهرها و به ویژه کلانشهرهای معاصر ما به تدریج در حال فراموشی است. طی دهه‌های اخیر (به ویژه از اواسط دوران پهلوی دوم به بعد) جابجایی‌های جمعیتی در کشور ما آنقدر شدید بوده است که سبب بروز پدیده‌ای تحت عنوان «از جاکندگی» شده است. این پدیده که از تبعات سبک زندگی معاصر است به معنای کنده شدن روابط اجتماع از محیط‌های محلیِ همکنش است. تحولات اقتصاد سیاسی در ایران معاصر به نحوی بوده است که سبب ازجاکندگی‌های شدید (هم از روستاها به سمت کلانشهرها و هم در داخل خود کلانشهرها) شده است. سه عامل اصلاحات ارضی، تزریق پول نفت به کلانشهرها و توسعه اقتصادی بدون توجه به اصول آمایش سرزمین سبب شد تا طی چند دهه، جمعیت زیادی از روستاییان با رهاکردن خانه‌های خود، به امید یافتن کار به شهرهای ایران هجوم آورند. به نحوی که روستاییان که تا حدود ۶۰ سال قبل، نزدیک به ۷۰ درصد جمعیت کشور را شامل می‌شدند اکنون فقط ۲۵ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند. اما این همه ماجرا نبوده است؛ زیرا در داخل خود کلانشهرها نیز به دلیل دوقطبی شدن و همچنین کالایی شدن فضا که از تبعات نظام سرمایه‌داری است، کلانشهرها به قطبهای مرفه‌نشین و فقیرنشین تقسیم شدند (برخلاف شهر سنتی که شهری یکپارچه بود و تموّل اقتصادی، در کالبد شهر و فضای شهری بروز و ظهور چندانی نداشت). شکل‌گیری مفاهیم بدیع و جدیدی نظیر بالاشهر و پایین شهر از شواهد این پاره پاره شدن و تجلی اختلاف طبقاتی در شهرهای معاصر ما است. وقتی که شهر، محل بروز اختلاف طبقاتی شد چه اتفاقی می‌افتد؟ هر کسی که توان اقتصادی لازم را دارد دائما سعی می‌کند مکان خود را از جایی که هست به مناطقی تغییر دهد که بیشتر مصداق بالاشهر باشد. یعنی اگر مالک و صاحب خانه باشد خانه خود را می‌فروشد تا به منطقه متموّل‌تری نقل مکان کند و اگر هم مستاجر باشد، سعی می‌کند سال بعد، در منطقه برخوردارتری ساکن شود. آنهایی هم که توان اقتصادی لازم برای جابجایی به مناطق بهتر را ندارند در این نبرد فضایی، دائماً به سمت مناطق پایین‌تر سوق داده می‌شوند و نهایتا اگر وسعشان از مناطق جنوبی شهر هم خارج باشد به حاشیه و شهرک‌های اقماری اطراف کلانشهرها پرتاب می‌شوند. نتیجه چه می‌شود؟ این می‌شود که هم مستأجرها و هم مالکان، در جبر غیرمرئی نظام سرمایه‌داری، دائماً به جابجایی مکان خود ترغیب می‌شوند و در چنین شرایطی، دیگر خانه پدری که لازمه شکل گیری مفهوم آن در ذهن انسانها، ثبات و دوام اسکان در خانه مشخصی است معنای خود را از دست می‌دهد. کودک و نوجوانی که پدرش طی ده پانزده سال، شش هفت مرتبه نقل مکان می‌کند کدام خانه پدرش را بایستی با عنوان خانه پدری به خاطر بسپارد؟! اما هنوز بخش دیگری از این ماجرا باقی مانده است و آن این است که خانه‌های امروز، اساساً کارکردهای سابق خود را نیز از دست داده‌اند و از خانه به معنای محل زندگی، به سرپناه به معنای محلی برای خواب تقلیل یافته‌ است. کما اینکه برخلاف خانه‌های سنتی، اکنون تولد و بزرگ شدن در خانه پدری نیز منسوخ شده است و فرزندان در زایشگاه متولد و سپس در شیرخوارگاه و مهدکودک بزرگ می‌شوند؛ با تبدیل خانه‌های تولیدی و مولد دیروز به سرپناه‌های مصرفی امروز، کسب دانش و مهارت نیز به کلی از این نوع خانه‌ها حذف شده و به دانشگاه و آزمایشگاه و ... منتقل شده است فلذا مجموعه‌ای از زایشگاه و آزمایشگاه گرفته تا دانشگاه و ... سبب تهی شدن خانه امروز از تمام کارکردهای سابقش شده است. اندک زمانی نیز که کودکان در چنین خانه‌ای هستند، اغلب در بازی‌های رایانه‌ای سیر می‌کنند تا به واقع، در فضایی مجازی رشد کنند و حلقه‌های نابودی خانه پدری به عنوان مکانی برای انباشت خاطره تکمیل شود. چنین سرپناهی باتوجه به مجازهای دائم التغییر از یک سو و ازجاکندگی‌های مکرر از سوی دیگر، دیگر مصداق "أَصْلُهَا ثَابِتٌ" (ابراهیم/۲۴) نیست و بلکه ترجمان "مَا لَهَا مِنْ قَرَار" (ابراهیم/۲۶) است. اکنون جا دارد از خود بپرسیم که آیا این عدم قرار و از جاکندگی‌های مکرر، محصول شجره خبیثه‌ نظام سرمایه‌داری نیست که در سبک زندگی معاصر بروز یافته است؟ "وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ" (ابراهیم/۲۶).محمدمنان رئیسی @isocials
◽️ در ستایش غیرت. ▪️ «من ناموس کسی نیستم»؛ این شعاری بود که سال‌هاست از طریق پرچمداران فمینیسم در داخل و خارج از کشور دهان به دهان شد و ماه‌هاست به اوج خود رسیده تا زمینه‌ی روانی را برای آزادی پوشش و روابط جنسی زنان فراهم کند. بماند که حاصل این آزادی‌ها بیش از هرکس، کام مردان هوس‌باز را شیرین می‌کند و به اسارت زنان در قالب ابژه‌ی جنسی ضریب می‌دهد. ▪️اما کجا هستند آن‌هایی که این لقمه‌ی زهرآلود را در دهان دختران این سرزمین گذاشتند و حالا از دور به حماقت‌شان پوزخند می‌زنند؟! آن نامردهایی که دوشادوش زنان خودفروخته هر روز در خیابان جولان می‌دادند و حافظان امنیت را بی‌غیرت و بی‌شرف می‌خواندند، به دنبال کدام غیرت و شرافت بودند؟!! ▪️مگر می‌شود مرد ایرانی بود و غیرت نداشت؟! مگر می‌شود سال‌ها از غیرت عباس شنید و بی‌تفاوت نسبت به حریم زنان عبور کرد؟! برای مرد با شرف فرقی نمی‌کند زنِ مورد بی‌احترامی مادرش باشد یا خواهرش یا دختری غریبه و حتی بی‌حجاب! همه را ناموس خودش می‌بیند؛ نه به معنی غلط تسلط بر زن که به معنی درست حمایت از زن. مرد با غیرت برای زن احترام قائل است. حاضر است جانش را بدهد ولی ناموسش در خطر و هتاکی نباشد! ▪️روزی در کربلا، روزی در مرز ایران، روزی در کردستان عراق، روزی در سوریه و امروز هم در کف خیابان‌های شهر!!! ⚫️ پ.ن: شامگاه ۸ اردیبهشت در سبزوار، «حمیدرضا الداغی» که منتظر بازگشت فرزند خود از کلاس بود، متوجه ایجاد مزاحمت و درگیری چند تن از اراذل با دو دختر جوان شده و در اقدامی شجاعانه و غیرتمندانه، بلافاصله برای نجات دختران اقدام می‌کند که مورد حمله‌ی ناجوانمردانه‌ی اراذل از پشت سر و روبرو قرار می‌گیرد و به دلیل شدت جراحات وارده به قلب و خونریزی زیاد ساعتی بعد در بیمارستان به شهادت می‌رسد. @iisociology
◽️ ایده‌ی استاد پارسانیا در تحول اجتماعی 🔹 ایده‌های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که درباره انسان، نسبت انسان با هستی و تحول انسان دارند تنوّعات و گونه‌های متفاوتی می‌یابد. یک مصلح اجتماعی می‌بایست یک تحول اجتماعی را طراحی و سررشته‌داری کند و سررشته‌داری یک تحول اجتماعی بنا بر این که چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعی است، مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می‌باشد. 🔹 در این بین جریان متفکران انقلاب اسلامی و متاثر از حکمت متعالیه موسوم به نوصدرایی با تلقی خاصی که از انسان، رابطه انسان با هستی و تحول انسانی دارند، هویت معرفتی و عقیدتی انسان را جوهره تغییر و تحولات انسان و جامعه قلمداد می‌کنند. در این رویکرد آگاهی و معرفت مستقر در فرهنگ عمومی سازنده عقبه تئوریک گرایش‌ها، ارزش‌ها، آرمان‌ها و رفتارهای کنشگران و نظامات اجتماعی است. از این رو هر گونه تغییر و تحوّل بنیادین در این لایه از حیات انسان نوع خاصی از اصلاح اجتماعی را پدید می‌آورد. 🔹 این جریان با محور قراردادن هویت معرفتی و عقیدتی انسان و زیرساخت‌های فرهنگی جامعه انسانی به دنبال طعام متناسب برای معماری و مهندسی دانشی و ارزشی را برای انسان و هنجاری و ساختاری را برای جامعه بوده و از این رهگذر، تجربه‌های زیسته و الگوهای متنوعی در عرصه اصلاح اجتماعی خلق گشته است. 🔹 بر همین اساس به نظر می‌رسد بازخوانی و بازتعریف عقل بر اساس تراث اسلامی (کتاب و سنت) و بر منهج حکمت متعالیه و همچنین بازسازی دانش اجتماعی مسلمین (گونه‌های متنوع علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی در تمدن اسلامی) بر اساس همان تعریف از عقل، کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد فرزانه حمید پارسانیا می باشد. 🔹 به نظر ایشان دانش اجتماعی مسلمین دانشی مستقر در فرهنگ و تمدن اسلامی با عقبه نظری فلسفی و الاهیاتی است که نوعی دیگر از جامعه‌شناسی با سطحی بالاتر در نسبت با حقیقت و معانی متعالی برآمده از آن است که محصول عقلانیت و فرهنگ اسلامی است. 🔸 ایشان در توضیحات خویش دارند که جامعه‌شناسی مدرن در ذیل فلسفه اومانیستی و غلبه گفتمانی علم تجربی (ساینس) در مقطع نخستین خود با ادعا و دغدغه‌ی «به جای شریعت نشستن» شکل گرفت. جامعه‌شناسی مدرن با قرار گرفتن در ذیل عقل روشنگری و تعریفات خاص آن از مفاهیم پایه که حیات و زیست انسانی را شکل می‌دهند عملا در جهت معماری زیست جهان مدرن شکل گرفت. عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و ... مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند. 🔸 جامعه‌شناسی مدرن در مقام سوژه (فاعل شناسای خودبنیاد) با تعریف خاصی از این مفاهیم که عملا نفی متافیزیک را رقم می زد دین را نیز از مرکزیت جامعه کنار زده و خود به جای دین بر مسند معمار حیات انسان مدرن نشانده و همه امور دینی و انسانی را از دایره علم خارج و ابژه شناسایی خود قرار داده است. 🔹 دانش اجتماعی مسلمین ایده‌ای است در جهت بازگشت به عقلانیت مستقر در فرهنگ اسلامی و هماوردی است با جامعه شناسی مدرن که نرم‌افزار نظم دهنده و کنترل‌کننده‌ی حیات انسان مدرن است. 🔸 جامعه‌شناسی مدرن با تعریفی که از مفاهیم بنیادین حیات انسانی می‌کند عملا دیگر دانش‌ها را مستعمره خویش ساخته است. به تعبیر دیگر جامعه‌شناسی مدرن با استخفاف مفاهیم پایه حیات انسانی دیگر علوم را در جهت نفی متافیزیک برده و عبد خویش ساخته است. 🔹 به همین دلیل دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه در ذیل فلسفه اسلامی، معنای دیگری از علم اجتماعی و همچنین معنای دیگری از عقلانیت عملی و اجتماعی را مطرح سازد. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را معنایی متفاوت کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است. 🔹 پس دانش اجتماعی مسلمین با بازتعریف مفاهیم پایه حیات اجتماعی انسان مبتنی بر عقلانیت وحیانی، و هویت توحیدی بخشیدن بدین مفاهیم به دنبال آن است که دین الهی را مهندس و پیشوای معمار دنیای انسان و جهان اجتماعی قرار دهد. 🔹 استاد پارسانیا انقلاب اسلامی را آغازی بر بازگشت به عقلانیت وحیانی و حکمت تمدن‌ساز می‌داند که راهی برای خروج از غربت و بیگانگی انسان معاصر است. 🔹 حوزه علمیه قم و مراکز علمی و پژوهشی ذیل آن (مانند دانشگاه باقرالعلوم و موسسه امام خمینی و ...) را پشتیبان نظری و فلسفي دانش اجتماعی مسلمین می‌داند و دانشگاه‌ها و به خصوص دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم مواجهه علمی و منطقی دانش اجتماعی مسلمین و جامعه‌شناسی مدرن و محیطی برای گفتگو و حرکت‌های اصلاحی می‌داند. لذا فعالیت‌های خود را در این دو عرصه به کار گرفته است تا نسلی از آینده‌سازان انقلاب اسلامی را تربیت کند. ✍ مرحوم سید مصطفی مدرس مصلی و سید مهدی موسوی @iisociology
در جامعه ناعادلانه، فضائل اخلاقی هم مخرب می‌شوند! عدل در اجتماع به منزله پایه‌های ساختمان است و احسان از نظر اجتماع به منزله رنگ‌آمیزی و نقاشی و زینت ساختمان است. اول باید پایه درست باشد، بعد نوبت زینت و رنگ‌آمیزی و نقاشی می‌رسد. اگر خانه از پای بست ویران است، دیگر چه فایده که خواجه در بند نقش ایوان باشد؟! اما اگر پایه محکم باشد در ساختمان بی‌نقاشی و بی‌رنگ‌آمیزی هم می‌توان زندگی کرد. همین جودها و احسان‌ها و ایثارهایی که در مواقعی خوب و مفید است و از نظر جودکننده فضیلتی بسیار عالی است، از نظر گیرنده، فضیلت نیست. حساب او را هم باید کرد حساب اجتماع را هم باید کرد. اگر رعایت موازنه اجتماعی نشود و حساب نکرده صورت بگیرد، همین فضیلت اخلاقی، موجب بدبختی عمومی و خرابی اجتماع می‌گردد. صدقات زیاد و اوقاف زیاد و حساب نکرده، نذورات زیاد و حساب نکرده در هرجا که وارد شده، مانند سیل، جامعه را خراب کرده، روحیه‌ها را تنبل و کلاش و فاسد‌الاخلاق بار آورده، لطمه‌ها و خساراتی وارد آورده که کمتر از لطمات و خسارات یک سپاه جرار نبوده.. شهید مطهری، بیست گفتار، ص۶ @iisociology
بحران مسکن. نمودار فوق نشان می‌دهد طی سال‌های ۱۳۷۲ تا ۱۴۰۰ قیمت زمین در تهران ۱۱۱۰ برابر شده و با ثبت این رکورد با اختلاف خیلی زیاد در جایگاه اول کشور قرار دارد. در رتبه‌های بعد نیز کلان‌شهرهایی نظیر قم و اصفهان و شیراز و... قرار دارند. اما در همین مدت، دلار در بازار آزاد ۱۷۹ برابر و سکه نیز ۸۰۸ برابر شده است. یعنی رشد قیمت زمین در تهران، تقریبا ۶ برابر رشد قیمت دلار و ۱/۵ برابر رشد قیمت سکه بوده است! نتیجه چه شده است؟ تورم زمین و مسکن، به تدریج از تهران به سایر شهرهای کشور نیز منتقل شده و نتیجه، پایین‌تر آمدن نرخ دسترسی‌پذیری مردم به مسکن در کل کشور بوده است. در انگلستان طی همین بازه زمانی، قیمت زمین فقط حدود ۵ برابر شده است. از سوی دیگر، تهران اکنون حدود ۳۰۰ هزار خانه خالی دارد و لندن (پایتخت انگلستان) با جمعیت مساوی با تهران، کمتر از ۳۰ هزار خانه خالی دارد (یعنی کمتر از یک دهم تهران). خب چه اتفاقی افتاده است؟ آیا انگلستان معجزه کرده است؟ خیر. آن‌ها در کنار کنترل تورم، بازار مسکن و مستغلات خود را با انواع سیاست‌های مالیاتی تنظیم‌گری کرده‌اند و با وضع مالیات‌های سنگین و بازدارنده بر زمین و خانه‌های خالی، اجازه نداده‌اند که زمین به ابزاری برای سفته بازی و سوداگری تبدیل شود. اما در تهران به دلیل تبدیل شدن زمین و مسکن به کالای سرمایه‌ای، این‌ها به ابزاری برای سوداگری (حتی بیش از سکه و دلار) تبدیل شده است. راه‌حل اجمالی چیست؟ آمایش سرزمین و توزیع عادلانه امکانات در کشور در راستای تمرکززدایی از کلان‌شهرها به همراه تنظیم‌گری بازار مسکن و مستغلات با ابزارهای مالیاتی. @iisociology
عدالت؛ مسئولیت انسان و جامعه. موضع ما در زمینه عدل این است که جهان، این طبیعت زیبا و این انسان میدان‌دار طبیعت، بر پایه عدل و اعتدال و هماهنگی آفریده شده‌اند و قانون تکوینی خداوند، قانون عدل است و انسان در جهان مسئول اقامه عدل است. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ . مسئولیت انسان، مسئولیت ناس، مسئولیت شما توده بشر، مسئولیت شما خلق، این است که در پرتو قرآن و در پرتو بینات الهی و به پیروی از انبیاء خدا و ائمه هدی، قسط را برپا دارید. اگر هم آهن خواست، آهن هم به کار برید: وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ. بنابراین در جامعه اسلامی، جامعه‌ای که به راستی جامعه اسلامی باشد، هیچ چیز ضد عدلی نباید وجود داشته باشد.. این وضع موجود و این فاصله فراوان درآمدها و زندگی‌ها به هیچ عنوان با عدل اسلامی سازگار نیست. این خیابان ما و این بازار ما، خیابان و بازار اسلامی نیست. این گرانی روزافزون ارزاق، هیچ چیزش به اسلام نمی‌خورد. این سیستم توزیع کالا که امروز به نام سیستم آزاد توزیع کالا وجود دارد، فقط برای پول‌دارهاست. برای بی‌پول‌ها کمال تنگناست.. نمی‌شود که در یک خانه هفته‌ای یک بار هم گوشت نیاید و در خانه دیگر هر روز گوشت مصرف کنند. لذا گفتم از همسرم و فرزندانم می‌خواهم در این راه پیش‌قدم شوند. آن‌ها هم هفته‌ای یک بار بیشتر نخورند. اگر می‌خواهیم با آمریکا بجنگیم و این جنگ را تا پیروزی کامل و بدون هیچ‌گونه سازش ادامه بدهیم، باید لااقل هرچه داریم برای همدیگر باشد.. عدل باید در روابط اجتماعی ما تجلی پیدا کند. گاهی دوستان به من انتقاد می‌کردند؛ انتقادی که به جا بود و از آن‌ها پذیرفتم که چرا خانه تو در قلهک است؟ می‌آمدی مولوی زندگی می‌کردی.. گفتم آن روزی که آن‌جا خانه تهیه کردم، زمین آن‌جا ارزان‌تر از همه این جاها بود.. آن شب گفتم از همسرم و فرزندانم می‌خواهم که پیش‌قدم بشویم، این است که بیاییم ما هم مثل سایر مردم در دو اتاق زندگی کنیم. شهید بهشتی، حزب جمهوری اسلامی، ص ۵۱ تا ۵۳ @iisociology
مدافعان و عاملان گرانی باید پاسخگو باشند. حتما جای مباحث علمی را برچسب‌های صرفا سیاسی نباید بگیرد، البته وقتی پای سفره مردم در میان است جای تعارف با خودی‌ها هم نیست؛ مساله شخص آقای طغیانی هم نیست. سال گذشته در جریان اجرای سیاست‌های تعدلیلی (حذف ارز۴۲۰۰) امثال حاج آقای راجی و حاج علی اکبری با عنوان جهاد تبیین، آقای طغیانی و..‌. به عنوان سیاست‌گذار، آقای وحیدی وزیر کشور و آقای رئیسی همه اصرار بر این مساله کردند. در قم افراد شاخص حوزه اقتصاد اسلامی تذکر دادند، نگذاشتند صدای هیچ کدام از دلسوزان شنیده شود قرار بود چهار کالا گران شود. امروز همه شاهدیم چطور گرانی‌های افسارگسیخته نفس مردم را بریده است بعد از یک سال باید مردم بفهمند کدام افراد سال گذشته اشتباه تشخیص دادند و مردم را به خاک سیاه نشاندند. باید این مساله بازگو شود تا درس عبرتی شود برای همه. فاجعه این‌جاست امثال اقای طغیانی هنوز بر آن رویه اصرار دارند. دوره تقسیم‌بندی اصولگرا و اصلاح‌طلب گذشت، امروز دوره تقسیم طرفداران سرمایه‌داری و طرفدار مستضعفین است. ✍ محمدامین رضایی @iisociology
نقشه رفاه اجتماعی ۲۰۲۳ دانمارک بالاترین رتبه، کنیا بیشترین رشد و ایران در رتبه ۱۲۶ @iisociology
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
لیبرالیسم اقتصادی منجر به لیبرالیسم فرهنگی می‌شود. اگر مال‌های بزرگ درست کردید میوه اخلاقی‌اش را هم می‌چینید. آیت‌الله میرباقری @iisociology
1⃣ «زن، زندگی، آزادی» در برابر ویرانگر شدن «تصویر آینده» | بخش اول ▫️ رصد؛ جامعه‌شناسی وقایع ۱۴۰۱ ▫️ نعمت‌الله فاضلی، نویسنده، انسان‌شناس و عضو پیشین هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. فاضلی معتقد است در دهه‌های گذشته تصویری روزآمدشده از آینده شکل نگرفته و تنها از آنچه در انقلاب ۵۷ ترسیم شده بود مصرف شده است. فاضلی علت اصلی رویدادهای اعتراضی در چند دهه اخیر را ویرانگر شدنِ «تصویر آینده» می‌داند. ۱. هسته اصلی اعتراض‌ها «زن، زندگی، آزادی» است؛ شعاری با دلالت‌های گوناگون که ناظر است به سبک زندگی، مساله زنان، آزادی و به ویژه آزادی‌های مدنی و توجه کمتر به اقتصاد و خواسته‌های مادی. معترضان نیز غالبا ترکیبی از ناراضیان فرهنگی (هنرمندان و ورزشکاران)، ناراضیان قومی، ناراضیان نسلی و جوانان و ناراضیان جنسیتی و زنانند. ۲. هم‌آیندی و تلاقی این ناراضیان حول مساله فرهنگ و سبک زندگی است؛ اگرچه به تدریج مطالبات سیاسی بزرگ‌تر نیز مطرح شده است. این مقوله‌ها نیازمند بحث مستقل‌اند و در گفت‌وگوهای اخیر نیز بسیار بحث شده‌اند. اما وجهی از مسأله، فرهنگ است که دیده نمی‌شود و کمتر به آن پرداخته‌اند؛ وجهی که این مولفه‌ها و هر مولفه دخیل دیگر را در بر می‌گیرد: مسأله «تصویر آینده» و «تصور جامعه از آینده»؛ چیزی که این اعتراضات و شعارهایش نیز بیانگر آن‌ است و در امتداد همان بحران فرهنگ است. ۳. تصویر آینده، روایتی است از زندگی اجتماعی و سیاسی در کلیت آن. این تصویر برساخت جمعی، تاریخی و جهان-محلی و سیاسی است؛ از درون مجموعه گسترده‌ای از تعاملات و گفتگوها و گفتمان‌های موجود جامعه شکل می‌گیرد؛ و تفسیر ما از تجربه‌های روزمره و خُرد و همینطور فهم جامعه از معنای مرگ، انسان، زندگی، رفاه، خوشبختی، جهان، کشور را می‌سازد. جوامع و تمدن‌ها با تلفیق عناصری از دین‌ها، اسطوره‌ها، تاریخ‌ها، هنرها، فلسفه‌ها، علوم، فناوری‌ها و منابع جهانی و محلی، «چشم‌اندازی ایجابی» و سازنده از آینده برای مردم می‌سازند. سازوکار جوامع و کیفیت و پایداری و پیشرفت و پسرفت آنها به این چشم‌انداز بستگی دارد. تصویر آینده از عملکرد و واقعیت‌های جامعه نیز سرچشمه می‌گیرد. تصویر آینده گفتار و نوشتار نیست، بلکه تلفیقی است از ایده‌ها و عمل‌ها و موقعیت‌ها. ۴. تصویر آینده، حداقل در ذهن جمعیت معترض، تصویری تار، ناامیدکننده و ویرانگر است. فقر، بیکاری، بحران‌های محیط زیستی، صداهای ناشنیده، نابرابری‌ها، تبعیض‌ها، فسادها، نارضایتی‌های سیاسی، بی اعتمادی، فرسایش سرمایه اجتماعی، سرکوب‌ها و ناملایمات، ذهن جامعه و معترضان را تسخیر کرده‌اند. این تصاویر رنج‌دهنده خشم می‌آفریند؛ به ویژه هنگام خالی بودن جای «تصویر آینده»، آینده‌ای سازنده و نویدبخش. نظم و سامان جمعی پایدار و سازنده بدون داشتن «تصویر سازنده» از آینده دور و نزدیک ممکن نیست. ۵. انقلاب اسلامی‌ در ابتدای شکل‌گیری‌اش «تصویر آینده» ای را خلق کرد که از سویی بر ایده مهدویت استوار بود و از سوی دیگر با همه تعارضاتش با مدرنیته، پذیرای بسیاری از عناصر آن چون علم، فناوری، تفکیک قوا، حاکمیت قانون، ایجاد رفاه و توسعه نهادهای مدرن بود؛ تصویری که نوید عدالت، رفع تبعیض، اخلاق، آزادی، استقلال، معنویت، برادری، توسعه و حاکمیت قانون را می‌داد و در قانون اساسی نیز متبلور شدند. اما با گذشت زمان این تصویر با واقعیت‌های روزمره زندگی بسیاری از مردم و تجربه‌های زیسته‌شان انطباق پیدا نکرد و بیش از آن که واقع‌بینانه و امیدبخش باشد، آرمان‌ها و ایده‌آل‌ها مذهبی و انقلابی و سیاسی تلقی شد؛ و به جای خَلق احساس رضایت، خوش‌بینی، کیفیت زندگی، آزادی، احساسِ بودن و شدن، توسعه و دموکراسی، در ادامه مسیرش نتوانست برای همه شهروندان همپای تحولات جامعه، تصویر آینده‌ای ایجابی و سازنده خلق کند. کشورها حتی توسعه‌یافته‌ترینشان با نابرابری، بحران محیط زیست، فقر و حتی نارضایتی‌های گوناگون مواجه‌اند؛ اما تصویری از آینده دارند که نویدبخش زندگی، فردیت، آزادی و رفاه برای عموم مردم است؛ و کم و بیش عامه مردم آن را باور دارند. باورپذیری‌اش نه از تبلیغات، بلکه از تجربه زیسته عامه مردم شکل می‌گیرد. ✍ نعمت‌الله فاضلی @iisociology
2⃣ «زن، زندگی، آزادی» در برابر ویرانگر شدن «تصویر آینده»| بخش دوم ▫️ رصد؛ جامعه‌شناسی وقایع ۱۴۰۱ ۶. از سال‌های ۱۳۹۰ نومیدی جمعی در چهره جامعه آشکار شد اما پیش از آن از اواخر دهه هفتاد نارضایتی‌ها و هراس‌های عمومی‌ از آینده زندگی و جامعه در بین بسیاری از مردم شکل گرفته بود. اعتراضات و جنبش‌های ۷۸، ۸۸، ۹۶ و ۹۸ جلوه‌های بحران تصویر آینده‌اند. اعتراضات اخیر امتداد همین بحران آینده است. گسترش موج مهاجرت‌ها بیان کننده همین بحران است. خیابان‌ها امروز خاموش نیستند چون تصویر آینده در ذهن، ضمیر و زبان بسیاری از مردم، تیره و تار است. حکومت و نخبگان در قدرت نتوانستند خلاقانه و متناسب با تحولات تکنولوژیک و رسانه‌ای شدن، جهانی شدن، تجاری شدن، فرآیندهای شهری و کلان شهری شدن و تحول جامعه، «تصویر آینده واقع نگر، باورپذیر و سازنده» برای همه مردم خلق کنند. ۷. تصویر آینده در دهه‌های گذشته شکل نگرفت و دائم از آینده‌ای که در ۵۷ ترسیم شده بود، مصرف شد. این تصویر نتوانست همگام با تحولات و مقتضیات نسل‌های جدید به روز شود. نسل‌های جوان‌تر از سنت، تاریخ و فرهنگ سیاسی رسمی گسیخته‌اند؛ نتوانسته و نخواهند توانست با میراث فرهنگی و سیاسی حکومت ارتباطی معنادار و سازنده برقرار کنند؛ زیرا تصویری از آینده ندارند. ۸. تصویر آینده پیونددهنده گذشته، حال و آینده است. وقتی تار است یا نومیدکننده، زمان گسیخته می‌شود. بدون آینده، زمان قدرت خود را برای سازمان دادن، انسجام بخشیدن و با هم بودن گروه‌ها و نسل‌ها از دست می‌دهد. زمان نیروی بزرگی برای کشورها و ملت‌ها است. تصویر آینده اگر سازنده باشد، زمان را در خدمت انسجام، آسایش و آرامش قرار می‌دهد و «یکپارچگی سازنده» ای میان گذشته، حال و آینده شکل می‌گیرد. گفتمان رسمی ‌و حاکم، بر گذشته، آن هم گذشته دینی، تکیه دارد و حال و آینده را طرد یا کم بها می‌پندارد. زمان در تصویر جامعه ما فاقد تعادل است. بر هم خوردن تعادل، بحران زمان و بحران آینده را ایجاد کرده و گسیختگی‌های گوناگون نسلی، جنسیتی، جغرافیایی، انسانی و فرهنگی به وجود آورده است. این گسیختگی‌ها بحران‌های شدید و ویرانگری دارند. اعتراضات اخیر یکی از پیامدهای همین گسیختگی‌هاست. ✍ نعمت‌الله فاضلی @iisociology
3⃣ «زن، زندگی، آزادی» در برابر ویرانگر شدن «تصویر آینده»| بخش سوم ▫️ رصد؛ جامعه‌شناسی وقایع ۱۴۰۱ ۹. پیامد گسیختگی زمانی، تبدیل حافظه جمعی رسمی به ضدحافظه است. حافظه جمعی مدام در حال فیلتر کردن و غربال کردن تصاویری است که سیاست فرهنگی، رسانه‌ای و آموزشی نظام حکمرانی به آنها ارایه و القا می‌کند؛ و جامعه یا جمعیت کثیری، آنها را به فراموشی می‌سپارد و نوستالژی دیگری را خلق می‌کند؛ نوستالژی دوره‌ها و تاریخ‌هایی که تعارض آشکار با روایت‌ها و حافظه رسمی دارند. گذشته‌نگری حاکم، اقتضا می‌کند سیاست حافظه را توسعه دهد. اما فقدان حافظه آینده، کوشش‌ها و سیاست‌های رسمی حافظه‌سازی را پس می‌زند. حافظه‌سازی نمی‌تواند بدون آینده روشن شکل بگیرد. ۱۰. زنان در تصویر آینده رسمی جایی برای خود نمی‌بینند. آنها خواهان حضوری فعال، آزاد، خودتحقق بخش و خلاق اند. تصویر آینده رسمی، تعریف و ترسیمی که از زنان ارایه می‌کند موجودی تسلیم، مطیع و حاشیه رانده شده و بر پایه مولفه‌هایی است که برای بخش بزرگی از زنان جامعه فاقد معناست. این تصویر آنها را ناامید، هراسان و منزوی می‌سازد. آنها اگرچه در زمینه‌های آموزش و آموزش عالی، سلامت و زندگی شهری، فرصت‌هایی دارند اما در تصویری که از آینده زنان در روایت رسمی وجود دارد، فضای پرواز و بالندگی‌شان محصور و محدود در ارزش‌های سنتی و مردسالارانه است. ۱۱. تصویر آینده مناطق جغرافیایی کشور را خشنود و امیدوار نمی‌کند. همانطور که زمان در تصویر آینده گسیخته شده مکان نیز گسیخته است. خوزستان، کردستان، بلوچستان و مناطق مرزی و دور از مرکز در این تصویر از جایگاه عادلانه و برابر با استان‌های مرکزی و به ویژه تهران برخوردار نیستند. نه فقط در استان‌ها و مناطق دور، بلکه در مرکز و نزدیک آن نیز همین است. در هر شهر و کلان شهر، جمعیت‌هایی که پیرامون شهرها هستند، روز به روز افزایش یافته‌اند و در تصویر آینده رسمی امیدی برای خود پیدا نمی‌کنند. حاشیه‌ها و حاشیه نشین‌ها هر سال گسترش یافته اند. مساله طرد شدن از جمله «طرد جغرافیایی» در تصویر آینده بسیار اهمیت دارد. می‌بینیم معترضان در شهرهای کوچک همچون کلان شهرها به خیابان‌ها آمدند. اینجا مساله فقط اقوام و اقلیت نیست، مساله جغرافیا و مکان است. ✍ نعمت‌الله فاضلی @iisociology
4⃣ «زن، زندگی، آزادی» در برابر ویرانگر شدن «تصویر آینده»| بخش چهارم و پایانی. ▫️ رصد؛ جامعه‌شناسی وقایع ۱۴۰۱ ۱۲. زیست دوگانه و انسان گسیخته پیامد به رسمیت نشناختن «تفاوت‌ها» در تصویر آینده است. انسان آینده، در روایت رسمی حکومت، یکدست و یک شکل است، تصویری است از بسیجی یا انقلابی. «انسان‌های متفاوت» جای شایسته ای در روایت رسمی ندارند. آینده رسمی، انسان را آنطور که هست با تفاوت‌های قومی، زبانی، نژادی، دینی، فرهنگی و تاریخی اعتبار نمی‌بخشد و به رسمیت نمی‌شناسد. پیامد این گسیختگی، شکل گیری و گسترش نارضایتی عمیق و خشونت به شکل‌های گوناگون خانگی، خیابانی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. ۱۳. در تصویری که از آینده به وجود آمده، بین شباهت‌ها و تفاوت‌ها در جامعه تنش آشتی‌ناپذیری شکل گرفته است. جامعه انسانی ترکیبی از شباهت‌ها و تفاوت‌هاست و تصویر آینده باید اینها را رسمیت، اعتبار و مشروعیت دهد. در تصویر آینده رسمی، عمدتا همگنی‌ها و شباهت‌ها اعتبار و مشروعیت دارند و تفاوت‌ها به شیوه ای موثر و شایسته تضمین و محترم شمرده نمی‌شوند. پیامد این وضعیت، گسیختگی فرهنگی است. اینکه سبک‌های زندگی، سلیقه‌ها، ذائقه‌ها و هنرها تنش‌زا، مساله‌ساز و بحرانی شده‌اند به دلیل فقدان جایگاه تنوعات و تفاوت‌ها در تصویر آینده است. فقدان سیاست تفاوت در مدیریت شهری، نظام آموزشی، نظام رسانه ای و نظام رفاهی کشور، گسیختگی فرهنگی را دامن زده است. ۱۴. فردای اعتراضات به این بستگی دارد که نظام سیاسی تصویر آینده نو خلق کند یا راه گذشته را ادامه دهد. اگر تصویر نو از آینده خلق شود و در این تصویر گسیختگی‌های زمان، مکان، انسان و فرهنگ برداشته شود و گذشته، حال و آینده و جغرافیاها و فرهنگ‌های گوناگون و انسان‌ها از جایگاه معتبر و حقوق عادلانه برخوردار باشد، جامعه به طرف آرامش خواهد رفت. ۱۵. نظام حکمرانی می‌تواند تصویری از آینده خلق کند که برطرف کردن گسیختگی‌ها مساله بنیادین آن باشد. تصویر آینده نو، اگر سازنده، عادلانه، انسانی، اخلاقی و مبتنی بر پذیرش و رسمیت بخشی به زمان‌ها، مکان‌ها، انسان‌ها و فرهنگ‌ها باشد، فردای اعتراضات، فردای نو خواهد بود. در غیر این صورت، اگر شعله‌های خشم و اعتراض هم فروکش کند، رخداد دیگری در پی خواهد آمد و بار دیگر خیابان‌ها شعله ور می‌شوند. ✍ نعمت‌الله فاضلی ▫️ لینک متن کامل @iisociology
🔴 ده نکته در باب اثرسنجی| بخش اول. . 1. اصلاً اثرسنجی چی هست؟! بعضی از مسئولین اساساً با مقوله‌ای به نام اثرسنجی آشنا نیستند و اصلاً نمی‌دانند اثرسنجی چیست و چه جایگاه و کارکرد و فایده‌ای دارد. حتی بعضاً هنگام طرح چنین مسئله‌ای با ایشان، با ادبیات تکلیف‌گرایی و این‌که ما مأمور به انجام تکلیفیم پاسخ می‌دهند که کار باید انجام بشود و این‌که چه خواهد شد به ما ربطی ندارد. این کژفهمی از یک مبنای درست، جهل ایشان را مرکب خواهد کرد. 2. آخرش بگو چند تا شد؟! هر کسی که اندک تجربه‌ی کار اداری را در رده‌ای غیر از ستادهای بالادستی داشته باشد، تصدیق می‌کند که نحوه‌ی گزارش‌گیری مسئولین بالادستی به‌قدری کمیت‌گرا و غیرکاربردی و پرت است که مجالی برای طرح مقوله‌ای به نام اثرسنجی نیست. به‌عنوان مثال سنجش تعداد تاکسی‌هایی که فلان پرچم به ایشان تحویل شده است یا تعداد نماز جماعت‌های برگزار شده توسط یک مبلغ و یا تعداد چهره‌هایی که وی با ایشان چهره به چهره شده است امری نامناسب است. این سبک گزارش‌گیری هرچند در جای خود لازم است ولی اولاً این‌که همیشه به گزارش‌های کمی بپردازیم خطاست، ثانیاً کمیت‌های لازم و مفید را باید سنجید و نه هر چیزی که قابل کمی شدن باشد و ثالثاً در کنار گزارش کمی به سنجش کیفی هم باید بپردازیم. بماند که برخی کمیت‌ها را اساساً واقعی نمی‌توان سنجید و یا امکانات دستگاه مربوطه پاسخ‌گوی آن نیست. 3. پشت‌میزنشینی افراطی و عکس‌پیمایی. اقتضای کار اجرایی به‌گونه‌ای است که برخی نکات جز با حضور در میدان فهم نمی‌شود. چه بسیار کارهای انجام شده و چه بسیار کارهای انجام‌نشده‌ای وجود دارند که جز با نگاه دقیق مسئول حاضر در صحنه نمی‌توان آن را تحلیل و منتقل کرد. عدم حضور مسئول مربوطه نیز دلایل حقیقی و یا کاذبی دارد که این مسئله سبب می‌شود نه تنها اثرسنجی مناسبی صورت نگیرد، چرخه‌ای از توهم اثربخشی برای مدیران شکل می‌گیرد. اگر حضور در میدان را برای یک مدیر ضرورت بدانیم، دیگر مسائل مانع را به نحوی تدبیر خواهیم کرد، حال‌آن‌که در بهترین حالت آن را یک فضل می‌پنداریم، اگر یک امر غیرضروری و تشریفاتی ندانیم! در این حالت با بررسی عکس‌های ارسالی از صحنه در گروه مجازی مربوطه، احساس حضور در صحنه به مدیر دست می‌دهد و خود را بی‌نیاز از حضور واقعی می‌داند. و اهلش می‌دانند که فرق عکس و واقعیت چه اندازه است!! 4. تأثیرش که واضحه! یکی از نکته‌های مهم در وادی اثرسنجی، به نداشتن بنیه‌ی فکری عمیق کنشگر یا مسئول مربوط می‌شود. این مسئله سبب می‌شود که این فرد با یک تحلیل سطحی ناشی از ضعف بن‌مایه‌ی اندیشه‌ای خود، به کار انجام‌گرفته قانع شود و به‌تبع احساس تأثیرگذاری هم داشته باشد. این فرد وقتی عمق مسئله را درک نکرده، لذا نیازی هم به اثرسنجی احساس نمی‌کند و آن را یک امر تشریفاتی و اضافی و بی‌فایده می‌پندارد. 5. چه گزارش جذابی! آن‌چه که به‌عنوان انجام کارهای نمایشی در ادبیات رایج فعالان فرهنگی و سیاسی وجود دارد، یک بیماری اداری و البته دارای مناشئ نفسانی است. رویه‌های موجود در تعریف کار و مطالبه‌ی کار از نیروهای انسانی و نیز فرایند ارزیابی و نظام تشویق و تنبیه به‌گونه‌ای است که فرد را به نمایش کار انجام‌نشده یا انجام‌شده‌ی بی‌اثر سوق می‌دهد. کافی است نظری به سامانه‌ها یا فرم‌های گزارش‌گیری بیندازیم. می‌شود ذره‌ای کار در بیرون انجام نشود ولی گزارشی مفصل عرضه شود. می‌شود کاری با سروصدا انجام شود ولی ذره‌ای تأثیر نداشته باشد. میل به تنبلی و برخی از روحیاتی از این قبیل هم مزید بر علت خواهد شد. وقتی نمایش ملاک شد، در اموری که زودبازده نیست، امکان گزارش دهی و نمایش نخواهد بود و لذا این دو مسئله قابل‌جمع نخواهند بود. @iisociology
🔴 ده نکته درباره اثرسنجی| بخش دوم و پایانی. 6. آمار کیلویی چند؟! اثرسنجی یک عملیات یا محصول فرهنگی منوط به مقایسه‌ی کمی و کیفی حالت قبل و بعد است. وضعیت آمارهای ما آن‌قدر درام است که مقایسه‌ای امکان نخواهد داشت. وقتی از صحنه اطلاعی درست در دست نیست و یا متمرکز نشده و یا اطلاعاتی قدیمی موجود است، حتی اگر در حالت بعد از اقدام هم آماری در دست باشد، مقایسه و به‌تبع آن سنجش تأثیر امری غیرممکن است. به همین سبب است که چندی است فعالان عرصه‌ی فرهنگ به‌ضرورت وجود رصدخانه‌ی فرهنگی رسیده‌اند. این مسئله را هم آن‌قدر سخت می‌کنیم و بدون مرحله‌بندی، از ابتدا به دنبال یک‌چیز بسیار جامع هستیم که هیچ‌وقت سراغش نمی‌رویم و از اجرایی شدن آن می‌ترسیم و یا ذینفعان متعدد مانع آن خواهند شد. 7. بَلَد نیستم! سخته! گاهی اثرسنجی مربوط به یک کار مهندسی و فیزیکی و مادی است که ابزار و شاخص آن تا حدودی روشن است. اثرسنجی این پدیده به استفاده از یک ابزار به شیوه‌ای مشخص است. سنجش کار فرهنگی و امور نرم‌افزاری انسانی، بعضاً ابزارهایی می‌خواهد که در دسترس نیست؛ شاخصه‌هایی دارد که اندازه‌گیری آن سخت است؛ یا در آن‌چه که شاخص و ابزار آن موجود است با ضعف مهارتی در به‌کارگیری آن سنجه مواجهیم. این سختی و کارنابلدی، وزن مهمی از موانع پیش روی اثرسنجی عملیات‌های فرهنگی به شمار می‌رود. 8. انتصاب به‌جا و شایسته‌ی مسئول مربوطه! کار فرهنگی امری دیربازده است و در بلندمدت آثار خودش را نمایان می‌سازد. این گزاره یعنی مثلاً باید برای اثرسنجی یک عملیات فرهنگی فاصله‌ی دو نقطه‌ی با اختلاف زمانی چندساله را با هم مقایسه کرد؛ و وقتی یک مدیر و مسئول در یک نهاد عمر مدیریتی کوتاه‌تری از آن بازه‌ی زمانی داشته باشد، اساساً مجالی برای ورود به این وادی نمی‌یابد و در زمان کوتاهی باید خودی نشان بدهد که فهم این خودی نشان دادن، با خط‌کش‌ها و معیارهای دیگری صورت خواهد گرفت. 9. شرایط حساس کنونی با توجه به برخی نکات اشاره شده، معمولاً کار به اثرسنجی نمی‌رسد. در این شرایط، معمولاً یکی از ابزارهای منتقدین، برای نقد به‌جا یا نابه‌جای مسئول مربوطه، تأکید بر ضرورت اثرسنجی اقدامات انجام‌گرفته برای فهم صواب یا ناصواب بودن آن‌هاست. در این حالت، فرد مسئول، چه‌بسا به‌صورت ناخودآگاه، با بیان هزار و یک نکته‌ی باریک‌تر ز مو که به‌زعم خودش به مخیله‌ی منتقد دور از گود، در شرایط حساس کنونی نهاد مربوطه نرسیده است، سعی در دفاع از درستی اقدام خود می‌کند. منتقد یا این مشعشعات را می‌پذیرد یا عدم پذیرش این دفاعیه حمل بر انتقاد غیر سازنده خواهد شد! و این‌گونه مقوله‌ی اثرسنجی به محاق می‌رود! 10. چه ابتکار جالبی! مشهور است که «فی کل جدید لذة». ابتکار و خلاقیت و الگوگیری از نمونه‌های موفق اجراشده در محیط‌های دیگر سبب می‌شود تا یک کار نو، خود را جلوه دهد و دست‌اندرکاران از خلق این کار نو لذت ببرند و ایشان و دیگران، سعی در تبلیغ و تعریف از این کار نمایند. این امر غفلت از موارد دیگر را در پی دارد. طمطراق یک کار جدید، مانع بزرگی برای سنجش اثر واقعی آن کار را خواهد بود. منبع: حکمرانی فرهنگی @iisociology
توصیف، تبیین و تجویز ده جامعه‌شناس درباره وقایع ۱۴۰۱ عماد افروغ، عباس عبدی، محمد فاضلی، نعمت‌الله فاضلی، سید محمود نجاتی حسینی، حامد حاجی‌حیدری، مهدی جمشیدی، مهدی رفیعی بهابادی، محمدرضا اخضریان کاشانی و مجید بهستانی. @iisociology