eitaa logo
جامعه‌شناسی انتقادی اسلامی
1.6هزار دنبال‌کننده
101 عکس
25 ویدیو
60 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣ «زن، زندگی، آزادی» در برابر ویرانگر شدن «تصویر آینده»| بخش دوم ▫️ رصد؛ جامعه‌شناسی وقایع ۱۴۰۱ ۶. از سال‌های ۱۳۹۰ نومیدی جمعی در چهره جامعه آشکار شد اما پیش از آن از اواخر دهه هفتاد نارضایتی‌ها و هراس‌های عمومی‌ از آینده زندگی و جامعه در بین بسیاری از مردم شکل گرفته بود. اعتراضات و جنبش‌های ۷۸، ۸۸، ۹۶ و ۹۸ جلوه‌های بحران تصویر آینده‌اند. اعتراضات اخیر امتداد همین بحران آینده است. گسترش موج مهاجرت‌ها بیان کننده همین بحران است. خیابان‌ها امروز خاموش نیستند چون تصویر آینده در ذهن، ضمیر و زبان بسیاری از مردم، تیره و تار است. حکومت و نخبگان در قدرت نتوانستند خلاقانه و متناسب با تحولات تکنولوژیک و رسانه‌ای شدن، جهانی شدن، تجاری شدن، فرآیندهای شهری و کلان شهری شدن و تحول جامعه، «تصویر آینده واقع نگر، باورپذیر و سازنده» برای همه مردم خلق کنند. ۷. تصویر آینده در دهه‌های گذشته شکل نگرفت و دائم از آینده‌ای که در ۵۷ ترسیم شده بود، مصرف شد. این تصویر نتوانست همگام با تحولات و مقتضیات نسل‌های جدید به روز شود. نسل‌های جوان‌تر از سنت، تاریخ و فرهنگ سیاسی رسمی گسیخته‌اند؛ نتوانسته و نخواهند توانست با میراث فرهنگی و سیاسی حکومت ارتباطی معنادار و سازنده برقرار کنند؛ زیرا تصویری از آینده ندارند. ۸. تصویر آینده پیونددهنده گذشته، حال و آینده است. وقتی تار است یا نومیدکننده، زمان گسیخته می‌شود. بدون آینده، زمان قدرت خود را برای سازمان دادن، انسجام بخشیدن و با هم بودن گروه‌ها و نسل‌ها از دست می‌دهد. زمان نیروی بزرگی برای کشورها و ملت‌ها است. تصویر آینده اگر سازنده باشد، زمان را در خدمت انسجام، آسایش و آرامش قرار می‌دهد و «یکپارچگی سازنده» ای میان گذشته، حال و آینده شکل می‌گیرد. گفتمان رسمی ‌و حاکم، بر گذشته، آن هم گذشته دینی، تکیه دارد و حال و آینده را طرد یا کم بها می‌پندارد. زمان در تصویر جامعه ما فاقد تعادل است. بر هم خوردن تعادل، بحران زمان و بحران آینده را ایجاد کرده و گسیختگی‌های گوناگون نسلی، جنسیتی، جغرافیایی، انسانی و فرهنگی به وجود آورده است. این گسیختگی‌ها بحران‌های شدید و ویرانگری دارند. اعتراضات اخیر یکی از پیامدهای همین گسیختگی‌هاست. ✍ نعمت‌الله فاضلی @iisociology
3⃣ «زن، زندگی، آزادی» در برابر ویرانگر شدن «تصویر آینده»| بخش سوم ▫️ رصد؛ جامعه‌شناسی وقایع ۱۴۰۱ ۹. پیامد گسیختگی زمانی، تبدیل حافظه جمعی رسمی به ضدحافظه است. حافظه جمعی مدام در حال فیلتر کردن و غربال کردن تصاویری است که سیاست فرهنگی، رسانه‌ای و آموزشی نظام حکمرانی به آنها ارایه و القا می‌کند؛ و جامعه یا جمعیت کثیری، آنها را به فراموشی می‌سپارد و نوستالژی دیگری را خلق می‌کند؛ نوستالژی دوره‌ها و تاریخ‌هایی که تعارض آشکار با روایت‌ها و حافظه رسمی دارند. گذشته‌نگری حاکم، اقتضا می‌کند سیاست حافظه را توسعه دهد. اما فقدان حافظه آینده، کوشش‌ها و سیاست‌های رسمی حافظه‌سازی را پس می‌زند. حافظه‌سازی نمی‌تواند بدون آینده روشن شکل بگیرد. ۱۰. زنان در تصویر آینده رسمی جایی برای خود نمی‌بینند. آنها خواهان حضوری فعال، آزاد، خودتحقق بخش و خلاق اند. تصویر آینده رسمی، تعریف و ترسیمی که از زنان ارایه می‌کند موجودی تسلیم، مطیع و حاشیه رانده شده و بر پایه مولفه‌هایی است که برای بخش بزرگی از زنان جامعه فاقد معناست. این تصویر آنها را ناامید، هراسان و منزوی می‌سازد. آنها اگرچه در زمینه‌های آموزش و آموزش عالی، سلامت و زندگی شهری، فرصت‌هایی دارند اما در تصویری که از آینده زنان در روایت رسمی وجود دارد، فضای پرواز و بالندگی‌شان محصور و محدود در ارزش‌های سنتی و مردسالارانه است. ۱۱. تصویر آینده مناطق جغرافیایی کشور را خشنود و امیدوار نمی‌کند. همانطور که زمان در تصویر آینده گسیخته شده مکان نیز گسیخته است. خوزستان، کردستان، بلوچستان و مناطق مرزی و دور از مرکز در این تصویر از جایگاه عادلانه و برابر با استان‌های مرکزی و به ویژه تهران برخوردار نیستند. نه فقط در استان‌ها و مناطق دور، بلکه در مرکز و نزدیک آن نیز همین است. در هر شهر و کلان شهر، جمعیت‌هایی که پیرامون شهرها هستند، روز به روز افزایش یافته‌اند و در تصویر آینده رسمی امیدی برای خود پیدا نمی‌کنند. حاشیه‌ها و حاشیه نشین‌ها هر سال گسترش یافته اند. مساله طرد شدن از جمله «طرد جغرافیایی» در تصویر آینده بسیار اهمیت دارد. می‌بینیم معترضان در شهرهای کوچک همچون کلان شهرها به خیابان‌ها آمدند. اینجا مساله فقط اقوام و اقلیت نیست، مساله جغرافیا و مکان است. ✍ نعمت‌الله فاضلی @iisociology
4⃣ «زن، زندگی، آزادی» در برابر ویرانگر شدن «تصویر آینده»| بخش چهارم و پایانی. ▫️ رصد؛ جامعه‌شناسی وقایع ۱۴۰۱ ۱۲. زیست دوگانه و انسان گسیخته پیامد به رسمیت نشناختن «تفاوت‌ها» در تصویر آینده است. انسان آینده، در روایت رسمی حکومت، یکدست و یک شکل است، تصویری است از بسیجی یا انقلابی. «انسان‌های متفاوت» جای شایسته ای در روایت رسمی ندارند. آینده رسمی، انسان را آنطور که هست با تفاوت‌های قومی، زبانی، نژادی، دینی، فرهنگی و تاریخی اعتبار نمی‌بخشد و به رسمیت نمی‌شناسد. پیامد این گسیختگی، شکل گیری و گسترش نارضایتی عمیق و خشونت به شکل‌های گوناگون خانگی، خیابانی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است. ۱۳. در تصویری که از آینده به وجود آمده، بین شباهت‌ها و تفاوت‌ها در جامعه تنش آشتی‌ناپذیری شکل گرفته است. جامعه انسانی ترکیبی از شباهت‌ها و تفاوت‌هاست و تصویر آینده باید اینها را رسمیت، اعتبار و مشروعیت دهد. در تصویر آینده رسمی، عمدتا همگنی‌ها و شباهت‌ها اعتبار و مشروعیت دارند و تفاوت‌ها به شیوه ای موثر و شایسته تضمین و محترم شمرده نمی‌شوند. پیامد این وضعیت، گسیختگی فرهنگی است. اینکه سبک‌های زندگی، سلیقه‌ها، ذائقه‌ها و هنرها تنش‌زا، مساله‌ساز و بحرانی شده‌اند به دلیل فقدان جایگاه تنوعات و تفاوت‌ها در تصویر آینده است. فقدان سیاست تفاوت در مدیریت شهری، نظام آموزشی، نظام رسانه ای و نظام رفاهی کشور، گسیختگی فرهنگی را دامن زده است. ۱۴. فردای اعتراضات به این بستگی دارد که نظام سیاسی تصویر آینده نو خلق کند یا راه گذشته را ادامه دهد. اگر تصویر نو از آینده خلق شود و در این تصویر گسیختگی‌های زمان، مکان، انسان و فرهنگ برداشته شود و گذشته، حال و آینده و جغرافیاها و فرهنگ‌های گوناگون و انسان‌ها از جایگاه معتبر و حقوق عادلانه برخوردار باشد، جامعه به طرف آرامش خواهد رفت. ۱۵. نظام حکمرانی می‌تواند تصویری از آینده خلق کند که برطرف کردن گسیختگی‌ها مساله بنیادین آن باشد. تصویر آینده نو، اگر سازنده، عادلانه، انسانی، اخلاقی و مبتنی بر پذیرش و رسمیت بخشی به زمان‌ها، مکان‌ها، انسان‌ها و فرهنگ‌ها باشد، فردای اعتراضات، فردای نو خواهد بود. در غیر این صورت، اگر شعله‌های خشم و اعتراض هم فروکش کند، رخداد دیگری در پی خواهد آمد و بار دیگر خیابان‌ها شعله ور می‌شوند. ✍ نعمت‌الله فاضلی ▫️ لینک متن کامل @iisociology
🔴 ده نکته در باب اثرسنجی| بخش اول. . 1. اصلاً اثرسنجی چی هست؟! بعضی از مسئولین اساساً با مقوله‌ای به نام اثرسنجی آشنا نیستند و اصلاً نمی‌دانند اثرسنجی چیست و چه جایگاه و کارکرد و فایده‌ای دارد. حتی بعضاً هنگام طرح چنین مسئله‌ای با ایشان، با ادبیات تکلیف‌گرایی و این‌که ما مأمور به انجام تکلیفیم پاسخ می‌دهند که کار باید انجام بشود و این‌که چه خواهد شد به ما ربطی ندارد. این کژفهمی از یک مبنای درست، جهل ایشان را مرکب خواهد کرد. 2. آخرش بگو چند تا شد؟! هر کسی که اندک تجربه‌ی کار اداری را در رده‌ای غیر از ستادهای بالادستی داشته باشد، تصدیق می‌کند که نحوه‌ی گزارش‌گیری مسئولین بالادستی به‌قدری کمیت‌گرا و غیرکاربردی و پرت است که مجالی برای طرح مقوله‌ای به نام اثرسنجی نیست. به‌عنوان مثال سنجش تعداد تاکسی‌هایی که فلان پرچم به ایشان تحویل شده است یا تعداد نماز جماعت‌های برگزار شده توسط یک مبلغ و یا تعداد چهره‌هایی که وی با ایشان چهره به چهره شده است امری نامناسب است. این سبک گزارش‌گیری هرچند در جای خود لازم است ولی اولاً این‌که همیشه به گزارش‌های کمی بپردازیم خطاست، ثانیاً کمیت‌های لازم و مفید را باید سنجید و نه هر چیزی که قابل کمی شدن باشد و ثالثاً در کنار گزارش کمی به سنجش کیفی هم باید بپردازیم. بماند که برخی کمیت‌ها را اساساً واقعی نمی‌توان سنجید و یا امکانات دستگاه مربوطه پاسخ‌گوی آن نیست. 3. پشت‌میزنشینی افراطی و عکس‌پیمایی. اقتضای کار اجرایی به‌گونه‌ای است که برخی نکات جز با حضور در میدان فهم نمی‌شود. چه بسیار کارهای انجام شده و چه بسیار کارهای انجام‌نشده‌ای وجود دارند که جز با نگاه دقیق مسئول حاضر در صحنه نمی‌توان آن را تحلیل و منتقل کرد. عدم حضور مسئول مربوطه نیز دلایل حقیقی و یا کاذبی دارد که این مسئله سبب می‌شود نه تنها اثرسنجی مناسبی صورت نگیرد، چرخه‌ای از توهم اثربخشی برای مدیران شکل می‌گیرد. اگر حضور در میدان را برای یک مدیر ضرورت بدانیم، دیگر مسائل مانع را به نحوی تدبیر خواهیم کرد، حال‌آن‌که در بهترین حالت آن را یک فضل می‌پنداریم، اگر یک امر غیرضروری و تشریفاتی ندانیم! در این حالت با بررسی عکس‌های ارسالی از صحنه در گروه مجازی مربوطه، احساس حضور در صحنه به مدیر دست می‌دهد و خود را بی‌نیاز از حضور واقعی می‌داند. و اهلش می‌دانند که فرق عکس و واقعیت چه اندازه است!! 4. تأثیرش که واضحه! یکی از نکته‌های مهم در وادی اثرسنجی، به نداشتن بنیه‌ی فکری عمیق کنشگر یا مسئول مربوط می‌شود. این مسئله سبب می‌شود که این فرد با یک تحلیل سطحی ناشی از ضعف بن‌مایه‌ی اندیشه‌ای خود، به کار انجام‌گرفته قانع شود و به‌تبع احساس تأثیرگذاری هم داشته باشد. این فرد وقتی عمق مسئله را درک نکرده، لذا نیازی هم به اثرسنجی احساس نمی‌کند و آن را یک امر تشریفاتی و اضافی و بی‌فایده می‌پندارد. 5. چه گزارش جذابی! آن‌چه که به‌عنوان انجام کارهای نمایشی در ادبیات رایج فعالان فرهنگی و سیاسی وجود دارد، یک بیماری اداری و البته دارای مناشئ نفسانی است. رویه‌های موجود در تعریف کار و مطالبه‌ی کار از نیروهای انسانی و نیز فرایند ارزیابی و نظام تشویق و تنبیه به‌گونه‌ای است که فرد را به نمایش کار انجام‌نشده یا انجام‌شده‌ی بی‌اثر سوق می‌دهد. کافی است نظری به سامانه‌ها یا فرم‌های گزارش‌گیری بیندازیم. می‌شود ذره‌ای کار در بیرون انجام نشود ولی گزارشی مفصل عرضه شود. می‌شود کاری با سروصدا انجام شود ولی ذره‌ای تأثیر نداشته باشد. میل به تنبلی و برخی از روحیاتی از این قبیل هم مزید بر علت خواهد شد. وقتی نمایش ملاک شد، در اموری که زودبازده نیست، امکان گزارش دهی و نمایش نخواهد بود و لذا این دو مسئله قابل‌جمع نخواهند بود. @iisociology
🔴 ده نکته درباره اثرسنجی| بخش دوم و پایانی. 6. آمار کیلویی چند؟! اثرسنجی یک عملیات یا محصول فرهنگی منوط به مقایسه‌ی کمی و کیفی حالت قبل و بعد است. وضعیت آمارهای ما آن‌قدر درام است که مقایسه‌ای امکان نخواهد داشت. وقتی از صحنه اطلاعی درست در دست نیست و یا متمرکز نشده و یا اطلاعاتی قدیمی موجود است، حتی اگر در حالت بعد از اقدام هم آماری در دست باشد، مقایسه و به‌تبع آن سنجش تأثیر امری غیرممکن است. به همین سبب است که چندی است فعالان عرصه‌ی فرهنگ به‌ضرورت وجود رصدخانه‌ی فرهنگی رسیده‌اند. این مسئله را هم آن‌قدر سخت می‌کنیم و بدون مرحله‌بندی، از ابتدا به دنبال یک‌چیز بسیار جامع هستیم که هیچ‌وقت سراغش نمی‌رویم و از اجرایی شدن آن می‌ترسیم و یا ذینفعان متعدد مانع آن خواهند شد. 7. بَلَد نیستم! سخته! گاهی اثرسنجی مربوط به یک کار مهندسی و فیزیکی و مادی است که ابزار و شاخص آن تا حدودی روشن است. اثرسنجی این پدیده به استفاده از یک ابزار به شیوه‌ای مشخص است. سنجش کار فرهنگی و امور نرم‌افزاری انسانی، بعضاً ابزارهایی می‌خواهد که در دسترس نیست؛ شاخصه‌هایی دارد که اندازه‌گیری آن سخت است؛ یا در آن‌چه که شاخص و ابزار آن موجود است با ضعف مهارتی در به‌کارگیری آن سنجه مواجهیم. این سختی و کارنابلدی، وزن مهمی از موانع پیش روی اثرسنجی عملیات‌های فرهنگی به شمار می‌رود. 8. انتصاب به‌جا و شایسته‌ی مسئول مربوطه! کار فرهنگی امری دیربازده است و در بلندمدت آثار خودش را نمایان می‌سازد. این گزاره یعنی مثلاً باید برای اثرسنجی یک عملیات فرهنگی فاصله‌ی دو نقطه‌ی با اختلاف زمانی چندساله را با هم مقایسه کرد؛ و وقتی یک مدیر و مسئول در یک نهاد عمر مدیریتی کوتاه‌تری از آن بازه‌ی زمانی داشته باشد، اساساً مجالی برای ورود به این وادی نمی‌یابد و در زمان کوتاهی باید خودی نشان بدهد که فهم این خودی نشان دادن، با خط‌کش‌ها و معیارهای دیگری صورت خواهد گرفت. 9. شرایط حساس کنونی با توجه به برخی نکات اشاره شده، معمولاً کار به اثرسنجی نمی‌رسد. در این شرایط، معمولاً یکی از ابزارهای منتقدین، برای نقد به‌جا یا نابه‌جای مسئول مربوطه، تأکید بر ضرورت اثرسنجی اقدامات انجام‌گرفته برای فهم صواب یا ناصواب بودن آن‌هاست. در این حالت، فرد مسئول، چه‌بسا به‌صورت ناخودآگاه، با بیان هزار و یک نکته‌ی باریک‌تر ز مو که به‌زعم خودش به مخیله‌ی منتقد دور از گود، در شرایط حساس کنونی نهاد مربوطه نرسیده است، سعی در دفاع از درستی اقدام خود می‌کند. منتقد یا این مشعشعات را می‌پذیرد یا عدم پذیرش این دفاعیه حمل بر انتقاد غیر سازنده خواهد شد! و این‌گونه مقوله‌ی اثرسنجی به محاق می‌رود! 10. چه ابتکار جالبی! مشهور است که «فی کل جدید لذة». ابتکار و خلاقیت و الگوگیری از نمونه‌های موفق اجراشده در محیط‌های دیگر سبب می‌شود تا یک کار نو، خود را جلوه دهد و دست‌اندرکاران از خلق این کار نو لذت ببرند و ایشان و دیگران، سعی در تبلیغ و تعریف از این کار نمایند. این امر غفلت از موارد دیگر را در پی دارد. طمطراق یک کار جدید، مانع بزرگی برای سنجش اثر واقعی آن کار را خواهد بود. منبع: حکمرانی فرهنگی @iisociology
توصیف، تبیین و تجویز ده جامعه‌شناس درباره وقایع ۱۴۰۱ عماد افروغ، عباس عبدی، محمد فاضلی، نعمت‌الله فاضلی، سید محمود نجاتی حسینی، حامد حاجی‌حیدری، مهدی جمشیدی، مهدی رفیعی بهابادی، محمدرضا اخضریان کاشانی و مجید بهستانی. @iisociology
تورم نقطه به نقطه در اردیبهشت ۵۴.۶ درصد اعلام شد. تورم خوراکی‌ها در همین زمان از ۷۶ درصد عبور کرده است.. @iisociology
🔻 جامعه پرملال در جست‌وجوی شادی| بخش اول 🔹 ملال همواره به نوعي با انسان همراه بوده است. كی‌یركگور با يك استعاره‌سازی مي‌گويد: «خدايان ملول بودند، انسان را آفريدند. آدم از تنهايي ملول بود، بنابراين حوا را خلق كردند. از آن زمان ملال وارد جهان شد و درست به همان نسبتی كه جمعيت رشد می‌كرد، ملال بيشتر مي‌شد.» (لارس اسوندنس، فلسفه ملال، مترجم افشين خاكباز، فرهنگ نشر نو). به اعتقاد اسوندنس اين پديده كه در دوران پيشامدرن به اشراف و طبقات خاص محدود بود، از دوران رمانتيسم به تدريج به يكي از ويژگی‌های انسان مدرن تبديل شد. 🔹 شواهد تاريخ اجتماعي نشان می‌دهد جوامع شرقي، ديرهنگام‌تر از جوامعي كه انقلاب صنعتي و آثار آن را تجربه كرده‌اند، ملال را تجربه كرده و جامعه‌اي شادتر بوده‌اند. تجربه زندگي ايراني نيز نشان مي‌دهد كه همه ما كودكي شادتري را تجربه مي‌كرديم و حتي ميانسالان گذشته ما بيش از امروز شاد بودند و اتفاقا يكي از خصوصيات قابل تامل جامعه اين سال‌هاي ايران نيز اين است كه بدون گذار از روند توسعه اجتماعي، اقتصادي عميق و بدون دست يافتن به دستاوردهاي مثبت مانند رفاه و آزادي، آثار منفي نه تنها مدرنيته بلكه پسامدرن را با خود تجربه مي‌كند. از تغييرات ارزشي پسامدرني گرفته تا ملالت زندگي ماشيني و صنعتي. 🔹 اين يادداشت قصد يك تبيين فلسفي از ملال به عنوان «معناي هستي نوين» را ندارد، بلكه مي‌خواهد به تبيين آسيب‌شناسانه و نگران‌كننده از مساله ملال در ايران امروز بپردازد. 🔹 از طرفی، تم امسال گزارش توسعه انساني سال ۲۰۲۲-۲۱ كه اخيرا منتشر شده، چنين مي‌گويد: عصر نااطميناني، زندگي‌هاي بي‌قرار. اين گزارش به ابعاد نااطمينانی در عصر امروز و پيچيدگي‌هاي آن در قالب نااطمينانی چند بعدي مي‌پردازد. و به ابعاد مشكلات سلامت رواني ايجاد شده براي بشر اعم از تشديد نگراني‌ها، استرس‌ها، افسردگي‌ها و اختلالات رواني پرداخته شده است و تكنولوژی به عنوان يك شمشير دو لبه در توسعه مورد تحليل قرار گرفته است. 🔹 به اعتقاد من، جامعه ايران بنا بر علل و شرايط خاص خود، در سال‌هاي گذشته ناامني رواني تعمیم يافته، زندگي با شادي و نشاط كمتري را تجربه كرده است. جامعه ايران، پس از رخت بركشيدن هژموني جنگ تحميلي و فشارهاي اقتصادي و رواني و نگراني به‌جا مانده از آن، مدام در حال تجربه فراز و نشيب‌هايي از اميد، نشاط، نااميدي و غم اجتماعي است؛ به‌طوري‌كه در سال‌هاي اخير، شرايطي پيش آمده كه ملال و جست‌وجوي اميد و شادي، بخشي از شيوه زندگي شده است. 🔹 مدت‌هاست در اين زمينه و با هدف فهم اين روند، با افراد مختلف اعم از زن و مرد، نوجوان و بازنشسته و.... به گفت‌وگو نشسته‌ام به ‌طور تيتروار مي‌توانم برشمارم: _در اين خصوص هيچ ادعاي علمی عميقی نداشته و معتقدم هر كدام از اين موارد نيازمند بررسي‌هاي علمي جامعه‌شناختی و روان‌شناختی است._ ۱- نداشتن سياست‌گذاری‌های معطوف به نشاط و شادی در جامعه، به‌طوري ‌كه در هيچ يك از سياست‌گذاری‌های بالادستی برنامه‌ريزی‌های اجرايی آثاری از اين نوع سياست‌ها ديده نمی‌شود (اين امر به اندازهاي مهم است كه مفهوم «توسعه به مثابه شادی» در ادبيات توسعه مطرح هست). ۲- در سال‌هاي متمادي، صدا و سيما، كمتر به توليد برنامه‌های شاد و نشاط‌آور پرداخته است. مجموع توليدات فيلم‌های سينمای ايران نيز حاكی از آن است كه كمتر به مضامين شادي‌آور توجه شده و حتي سينمای روشنفكری ايران نيز در يك رابطه متقابل تاثير و تاثر، از جامعه بيشتر براساس مضامين سياسي و اجتماعي، اقدام به توليد فيلم‌هايی تلخ كرده است. ۳- نزاع‌هاي سياسي داخل كشور مدام پيام‌های نااميد‌كننده، كسالت‌آور و مأيوس‌كننده را به ذهن جامعه تزريق می‌كند. ۴- ادبيات سياسي توليد شده در داخل مبتني بر نفي ديگري بوده و در سياست خارجي نيز نوعي تداوم حالت جنگي و هراس را متبادر ساخته است. دو مقايسه نيز به حالت حرمان ذهني افزوده است: ۱) مقايسه نابرابري در داخل ۲) مقايسه عقب ماندن از جهان و به خصوص مقايسه پيشرفت همسايگان عقب مانده سال‌هاي قبل با كشورمان. ✍ علی ربیعی @iisociology
🔻 جامعه پرملال در جست‌وجوی شادی| بخش دوم و پایانی. ۵- تداوم زندگي چندگانه و اجبار به زيست دو و يا حتي «چندرومآبانه » به لحاظ سياست‌هاي فرهنگي و اداري اعمال شده. ۶- فقر مداوم و سختي زندگي در سال‌هاي اخير به خصوص با فشارهاي تحريم به نحوي كه تعادل رواني براي دستيابي به يك زندگي همراه با آرامش را در معرض تهديد قرار داده است (بيشتر مصاحبه‌شوندگان بر اين امر تاكيد داشتند). ۷- يكي ديگر از اين عوامل، تشديد منفي‌خواني در جامعه است. اين امر، ناشي از آن است كه سال‌هاست جامعه صداهاي پرخاشگرانه، قطبي‌سازي و تنازعات بيهوده و فشارهاي اجتماعي را در فضاي رسانه‌اي، سياسي و اجتماعي در گوش خود دارد. 🔹 لذا كم‌اطميناني، بي‌قراري، فقدان شادي سيستماتيك و نااميدي از آينده، به اين شرايط ملال‌آور دامن زده است. 🔹 بدون تردید، بخشی از علل روانی ناآرامی‌های خیابان‌های پاییزی را می‌توان با این نظریه تبیین کرد. ایجاد جامعه‌ای با ثبات، تحول‌خواه و توسعه‌جو نیازمند مردمانی تلاشگر، امیدوار و معتقد به امکان تغییر برای داشتن شرایط بهتر است. ما نیازمند سیاست‌گذاری‌های معطوف به شادی هستیم. سیاست‌های اجتماعی، فرهنگی و رسانه‌ای و حتی پیام‌های عرصه سیاسی نیز باید از این امر پیروی کنند و گام اول، پایان دادن به علل پدیدآورنده چنین شرایطی است. بخش اول ✍ علی ربیعی @iisociology
مال‌سازی بانک‌ها به جای تسهیل مسکن‌سازی. پرونده‌ای درباره مسکن: از سرمایه‌داری مستغلاتی و سوداگری بانک‌ها تا جامعه‌شناسی و فقه محافظه‌کار. @iisociology
تاثیر اقتصاد سیاسی بر فرهنگ اجتماعی/ نسبت حوزه با حاکمیت. علامه جوادی آملی؛ ۸ خرداد ۱۴۰۱: «کرامت» واژه‌ای عربی است که معادل فارسی ندارد، ما در فارسی از کریم هم به بزرگوار یاد میکنیم و از کبیر و عظیم نیز به بزرگوار یاد می‌کنیم، در حالی که کریم غیر از بزرگ است! کرامت وصف فرشته هاست؛ ﴿بِأَيۡدِي سَفَرَة * كِرَامٍ بَرَرَةٍ﴾؛ خداوند نیز در اولین سوره ای که خود را معرفی می کند، می‌فرماید: ﴿اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ﴾؛ می فرماید من خدای اکرم هستم و جوامع بشری را دعوت می‌کند که در کلاس درس کرامت شرکت کنند و در آیات پایانی همین سوره علق نیز، با لحنی که متمم کرامت است می‌فرماید:﴿أَلَمۡ يَعلَم بِأَنَّ ٱللَّهَ يَرَىٰ﴾؛ گناه نکنید مگر نمی‌دانید که «اکرم» می‌بیند! در این سوره سخن از بگیر و ببند نیست، بلکه سخن از فرشته‌شدن است، یعنی اساس بر کرامت است و این کرامت وصف فرشته‌هاست؛ دین می‌خواهد که انسان، کریم باشد. اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام هم می‌خواهند که انسان، کریم باشد و حوزه‌های علمیه که فرزندان این خاندان هستند، باید کریم باشند و کریمانه زندگی کنند. هر چند فشار اقتصادی برای جامعه روحانیت نیز هست ولی برخی این فشار اقتصادی را با بدگویی گفتن به نظام، تحمل می‌کنند و برخی مانند حوزه‌های علمیه این فشار اقتصادی را کریمانه تحمل می‌کنند.   حوزه‌های علمیه باید مستقل باشند، اگر حوزه استقلال اقتصادی داشته باشد، مدیریت خوبی داشته باشد، همه به آن احترام می‌گذارند، حوزه باید مدافع و مبلغ نظام باشد، اما نظامی نباشد، تابع دولت‌ها نباشد، استقلال حوزه  از دولت ها، مانند استقلال استاد از شاگرد، استقلال معلم از متعلم و استقلال نویسنده از خواننده است. حوزه همواره باید به عنوان راهنما در کنار نظام باشد، حوزه‌های علمیه، حمایت از نظام دارد و او را یاری می کند، نصیحت و ارشاد می‌کند، موید دولت هست، استاد و راهنمای نظام هست، اما نباید تابع دولت‌ها باشد، روحانیت نباید با دولتها، عقدی معامله کند، بلکه باید ایقاعی معامله کند، در این صورت اگر اختلاسی و نجومی در برخی دولتها پیش آمد، حوزه بد نام نخواهد شد. حوزه‌های علمیه که یک قرن را پشت سر گذاشته، به سه بخش تقسیم شده، یک دوران ضعف و اختناق بود که از سال 1300 که دوران رضاخانی و بزن و بکوب بود شروع شد و تا چند سالی پس از فرار رضاخان هم این دوران بود، که این دوران، حوزه های علمیه در ضعف قرار گرفته بودند، از سال 1325 که آیت الله العظمی بروجردی وارد حوزه پربرکت شدند، شروع شکوفایی حوزه است. عظمت شخصیت آیت الله بروجردی و همچنین ظهور شخصیت‌هایی مانند علامه طباطبایی در آن دوران، باعث فروغ و بالندگی حوزه‌ها شد، و مرحله سوم که مرحله برجسته ای بود، از سال 1340 و با حضور امام و اطلاعیه‌ها و تبعیدها شروع شد و تا سال 1357 نیز که انقلاب به پیروزی رسید، ادامه داشت، این دوره، حوزه قدرت خودش را نشان داد که با کمک مردم توانست نظام سابق را براندازد! قدرت حوزه‌های علمیه در دوران انقلاب خودش را نشان داد، در تدوین قانون اساسی، در جنگ نابرابر 8 ساله همه و همه این قدرت حوزه ها نشان داده شد چرا که مردم به پیروی از مراجع و علما و با شعار یا حسین یا حسین، در جبهه‌های دفاع مقدس حضور پیدا می کردند و پیروز شدند. حوزه این قدرت را دارد که به خوبی جامعه را اداره کند، اما باید دانست که هر وقت دین رشد پیدا کرده، دین‌فروشی و نفاق و مقدس‌نمایی نیز زیاد شده، لذاست که شعرا و ادبا نیز هر وقت حاکمانی به نام اسلام حکومت می‌کردند، در طعن نفاق و زهدنمایی شعر بیشتری می‌سرودند چرا که نفاق و زهدنمایی و مقدس‌نمایی زیاد می‌شد. هر وقت حکومتی اسلامی شد، نجومی و اختلاسی هم خودش را به شکل مسلمان نشان می‌دهد، حوزه باید این‌ها را بشناسد و نگذارد که چنین افرادی خودشان را حوزوی نشان دهند! حوزه‌ها اگر حساب‌شده کار کنند، استقلال خودشان را حفظ کنند و تنها با خدا و ائمه اطهار علیهم السلام معامله کنند، مردم هم احترام می‌گذارند، حتی اگر به مسئله ای معتقد نباشند، اما می‌دانند که قانون کشورها محترم است و رعایت می‌کنند، اما با فشار نمی‌شود. اگر به همین دختران جامعه، کلام اهل بیت گفته شود که «فَإِنَّ اَلشَّعْرَ أَحَدُ اَلْجَمَالَيْنِ» موی سر همچون صورت، از زیبایی های یک خانم است ولی « زَکاةُ الجـَمالِ العِفـافُ»، زکات جمال، عفاف و عفت است، او هم قبول می‌کند، اما وقتی ببیند که با اختلاس و نجومی، می‌خواهند فقر را بر او تحمیل کنند، آن وقت دیگر این حرف‌ها را هم نمی‌پذیرد. جامعه را به وحدت دعوت کنید و بدانید که دین را خدا حافظ است و دین با نصرت الهی همراه است. @iisociology
جامعه عدالتخواه توحیدی.pdf
332.3K
جامعه عدالت‌خواه توحیدی از منظر امام خمینی (ره) کیوان سلیمانی @iisociology
اشکال از ماست.mp3
3.11M
اشکال از ماست نه مردم. مردم به جای برنامه دادن، عمل می‌خواهند. هیچ دیگه شماها عذر ندارید. ما هیچ کدام دیگر عذری نداریم. مردم دیْن خودشان را به جمهوری اسلامی تاکنون ادا کردند، به تکلیف خودشون مردم عمل کردند. اشکال در ماهاست، باید ماها جواب مردم را بدهیم. در مقام عمل باید یک عمل مثبت نشان داده بشود. این مردم زحمت کشیدند. زنشان را، بچه‌هایشان را، جوان‌هایشان را فدا کردند و مع‌ذلک به شماها رای دادند. این‌ها کار خودشان را کرده‌اند. از اول انقلاب تا حالا آن که کار خودش را صد درصد صحیح انجام داد ملت بود. نوبت، نوبت شماست که باید این دیْن را به این مردمی که شما را نشاندند سر این مسند ادا کنید. اگر در ذهنتون بیارید که من وزیرم و باید مردم از من اطاعت بکنند، بدانید اصلاح نشدید. مهم این است که در مقام عمل هم وزارتخانه‌ها را درست تصفیه کنید؛ ببینید افرادی که واقعا می‌خواهند نگذارند کارها درست انجام بگیرد، می‌خواهند مردم را ناراضی کنند، این‌ها را باید تصفیه بکنید. امام خمینی (ره) @iisociology
برادری و برابری. نزدیکی روحی باید به نزدیکی معیشتی منجر شود وگرنه چیزی جز ظاهرسازی و دروغ نخواهد بود. استاد محمدرضا حکیمی @iisociology
آزار آزاد. آزادی مطلق سرمایه‌داری چیزی نیست جز سلاحی آماده در دست توانگران، برای گشودن راه و برداشتن موانع، در مسیر عظمت و ثروت بر جمجمه‌های دیگران. شهید صدر، اقتصادنا، ص ۲۵۹ @iisociology
JPT_Volume 22_Issue 86_Pages 35-64.pdf
895.8K
تبیین مفهومی نظریه عدالت اجتماعی در اندیشه شهید صدر عادل پیغامی حسین سرآبادانی تفرشی @iisociology
جنگ دائمی با سرمایه‌دارها طبق منطق قرآن. «کسی که یک مقداری آشنا باشد به منطق قرآن، می‌بیند که این قرآن است که وادار کرد پیغمبر اسلام را به این که با این سرمایه‌دارها دائماً در جنگ باشد. با این کسانی که در حجاز و در طائف و در مکه و این‌ها، سرمایه‌دار بودند و صاحب قدرت و اشخاص قلدری بودند که قدرتمند بودند. قرآن بود که پیغمبر اکرم را وادار کرد به این که با این مردمی که با ملیت مردم، با منافع توده‌های مردم، مخالف هستند و استثمار می‌کنند این‌ها را، با این‌ها باید جنگ بکنید و تعدیلی حاصل بشود.» امام خمینی، ۸ آبان ۱۳۵۷ @iisociology
خطر استبداد و سلب آزادی. ما باید الآن که در بوته امتحان گذاشته شدیم و اختیار به ما دادند و ما را آزاد کردند، خدای تبارک و تعالی ما را از قید و بندهای استعمار و استبداد آزاد کرد، حالا که آزاد هستیم، چه می‌کنیم؟ چه باید بکنیم؟ نباشد که یک‌وقت ما هم در صف محمدرضاخان واقع بشویم! او آزادی را از یک امت سلب کرد، و ما آزادی را از یک قشر کوچک سلب بکنیم. او در وسط واقع بشود و ما در یمین و یسار او و همه از جند او! امام خمینی، ۴ خرداد ۱۳۵۸ @iisociology
زر و زور و تزویر علیه اسلام پابرهنگان. فرزندان عزیز جهادی‌ام به تنها چیزی که باید فکر کنید به استواری پایه‌های اسلام ناب محمدی- صلی الله علیه و آله و سلم- است. اسلامی که غرب، و در راس آن آمریکای جهانخوار، و شرق و در راس آن شوروی جنایتکار را به خاک مذلت خواهد نشاند. اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهانند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایه‌داران و پول‌پرستانند. اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی‌بهره بوده‌اند؛ و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله‌گر و قدرت‌مداران بازیگر و مقدس‌نمایان بی‌هنرند. امام خمینی(ره)؛ ۱۴ آذر ۱۳۶۷ @iisociology
MAM_Volume 7_Issue 13_Pages 143-174.pdf
711.6K
مبانی معرفتی و زمینه‌های اجتماعی نظریه عدالت محمدرضا حکیمی حمید پارسانیا یحیی بوذری‌نژاد کیوان سلیمانی @iisociology
4_5893500092882618839.pdf
624.8K
عدل شبکه‌ای| توصیف و تبیینی از عدالت با اقتباس از مبانی معرفتیِ اسلام (پیشنهادی برای «نظریه پایه در حیطه‌های مختلف عدالت») عبدالحمید واسطی @iisociology
نئولیبرالیسم چیست؟ نولیبرالیسم آخرین شکل نظام سرمایه‌داری است. به همین دلیل بسیاری از آنچه مارکس، وبر، دورکیم، موس، زیمل، لوکاچ، آدورنو و خیلی‌های دیگر در نقد سرمایه‌داری و پدیده‌هایی مانند استخراج ارزش اضافی، شیءوارگی، کالایی شدن، شکل‌گیری روح سرمایه‌داری، استثمار طبقات و افزایش نابرابری گفته‌اند کماکان معتبر است. اما نولیبرالیسم از حدود اشکال سنتی سرمایه‌داری و واپسین آنها اقتصاد کینزی فراتر می‌رود. نولیبرالیسم، فرآیند تبدیل همه‌ی عناصر جهان به کالا و همه‌ی افراد به سوژه‌ی نولیبرال است. بر خلاف اقتصاد کینزی که سعی می‌کرد بر اساس اندیشه‌ی سازش طبقاتی حوزه‌هایی همچون آموزش و بهداشت را از به حداکثر رساندن سود ایمن نگه دارد، سرمایه‌داری نولیبرال به گواه گری بکر حتی روابط عاطفی را نیز مشمول سود و زیان قرار می‌دهد و تأکید می‌کند که ‌باید ذهنیتی آفریده شود که حتی در عاطفی‌ترین روابط به جز سود و زیان به چیزی دیگر نیندیشد. نولیبرالیسم را نباید به سیاست‌های اقتصادی نولیبرالی فروکاست. نولیبرالیسم نوعی جهان‌بینی است که تمامی ابعاد زندگی بشر را در بر می‌گیرد، همانگونه که گری‌بکر جامعه‌شناس و اقتصاددان عضو مکتب شیکاگو، اصل بنیادین نولیبرالیسم یعنی جست‌وجوی بی‌پایان سود را تا رابطه‌ی مادر و فرزند، زن و مرد، شهروند با شهروند و سایر عرصه‌های خرد و کلان بسط داده است. سیاست‌های نولیبرالی را به گونه‌های مختلفی تعریف کرده‌اند و صفات متعددی را به آن نسبت داده‌اند. ما در اینجا به‌طور خلاصه به برخی ویژگی‌های پراهمیت و عمومی سیاست‌های نولیبرالی اشاره می‌کنیم؛ نخست سیاست‌های اقتصادی که آن را از اقتصاد واپسین سرمایه‌داری یعنی اقتصاد کینزی جدا می‌کند؛ شامل: ۱- موقتی‌سازی قراردادهای کاری نیروی کار؛ ۲- خصوصی‌سازی تحت عنوان کاهش تصدی‌گری دولت یا سپردن کار مردم به مردم؛ ۳- مقررات‌زدایی در عرصه‌های مختلف زندگی اقتصادی؛ ۴- مسئولیت‌ناپذیری دولت در خدمات اجتماعی(آموزش، بهداشت، تامین اجتماعی و … )؛ ۵- ممانعت از تشکل‌یابی جامعه؛ اما نولیبرالیسم فراتر از همه‌ی سیاست‌های اقتصادی پیش‌گفته، فرآیند تبدیل همه‌ی پدیده‌ها و نقش‌های اجتماعی (دولت، خانواده، دین، دانشگاه، پدر، همسر، دوست، فرد و … ) همزمان به «فرد» و «بنگاه» است. با همه‌ی تنوعی که در تبعات ترکیب «سیاست‌های نولیبرالی» و «شرایط زمینه‌ای» در کشورهای مختلف وجود داشته است، ما به بیان پنج ویژگی کلی مشترک از میان تبعات عدیده این سیاست‌ها بسنده می‌کنیم: – افزایش نابرابری طبقاتی؛ – مالکیت‌زدایی از شهروندان در حوزه‌ی اقتصاد؛ – شهروندزدایی در حوزه‌ی سیاست؛  – تخریب محیط زیست؛ – شکل‌دهی به سوژه‌ی نولیبرال؛ ✍ یوسف اباذری و آرمان ذاکری @iisociology
عدالت و حجاب! اخلاق اجتماعی چگونه فاسد می‌شود؟ اگر عدالت اجتماعی در جامعه نباشد، خواه از این جهت که رسوم و مقررات و سنن آن اجتماع منشأ بی‌عدالتی‌ها شده باشد و جامعه را منقسم کند به طبقه مرفه و مترف و طبقه محروم و بدبخت، و یا از این جهت که عدالت و دادگستری ضعیف باشد و برخی بر جان و مال و آبروی برخی دیگر ستم کنند، اخلاق اجتماعی مردم فاسد می‌گردد. شهید مطهری؛ حکمت‌ها و اندرزها، ج 2 / ص 193؛ منبع @iisociology
🔴 درباره نوچه‌پروری. 🔻 یکی از موارد تحریف، معنا کردن کار تشکیلاتی به نوچه‌پروری است. برخی سمّ نوچه‌پروری را به مدیریت‌ها تزریق می‌کنند، به ویژه جوانان انقلابی را آلوده می‌سازند و از این کار به عنوان تشکیلاتی بودن و داشتن سرمایه انسانی یاد می کنند. 🔻 تشکیلاتی بودن با همکاری، انسجام، با ارتباط، برنامه ریزی و هدفمندی، با شناخت نیروها و تقسیم کار و مشارکت، با تقدم ضوابط بر روابط با نظارت و ارزیابی متقابل نیروها معنا پیدا می کند. این مولفه ها اگر همه با هم باشد، استحاله فرد در تشکیلات را شاهد نیستیم. در غیر اینصورت، تشکیلات و سازمان هم طاغوتی خواهد بود، حتی اگر نام اسلام و مردم را در پیشانی داشته باشد. تشکیلاتی کار کردن، خوب است، هر چند می تواند دچار آفت باشد. 🔻 اما نوچه‌پروری از آغاز، خودش یک آفت است. روابطی بر اساس منفعت متقابل شکل می گیرد هر چند ممکن است توهم خدمت و مبارزه و ...در بین باشد. روابط افراد در نسبت با یک فرد تنظیم می شود. یکی، شمع جمع می شود و بقیه، جایگاه و هویت خود را در نسبت با او - و نه در نسبت با اهداف و ضوابط - تعریف می کنند. 🔻 در نوچه‌پروری، یک فریب بزرگ وجود دارد. افراد توسط فردی که محور است، رشد پیدا نمی کنند؛ بلکه به خدمت گرفته می شوند، در ازای فرصت خدمت، متنعم می شوند؛ و همزمان مدیون می گردند. جزء تیم می شوند -تیم مدیریتی، تیم رسانه ای - در عوض، فردیت و قدرت تشخیص را واگذار می کنند. تا آنجا که چشم باز می کنند و می بینند صحبت از ضابطه حرکت و تشخیص فردی، به ناسپاسی و قدر نشناسی و تک روی معنا می شود. 🔻 نوچه پروری، یک آفت است. به چاپلوسی و بی شخصیتی دامن می زند. افرادی تحویل می دهد بی هویت و بی ضابطه که می توانند تناقض ها را با وقاحت جمع کنند. نوچه پروری یک شیوه طاغوتی برای پیشرفت و گسترش نفوذ است. 🔻 خطر مهم نوچه‌پروری بین نیروهای انقلابی این است که نیروهای انقلابی را به نام ارزش ها، به نام انقلاب از انقلاب می گیرد. نیروهای انقلابی را به افرادی فرصت طلب، توجیه گر و محافظه کار تبدیل می کند که خدمت را هم به چشم فرصتی برای جلب منفعت و تثبیت جایگاه و نردبانی برای دستیابی به جایگاه دیگر تبدیل می کند. نوچه ها هم از رشد نوچه پرور، شاد می شوند؛ او که رشد کند، نوچه‌ها هم بزرگ می‌شوند. منبع @iisociology