ستم یا آسیب؛ مسئله کدام است؟
حلقههای میانی؛ راه یا بیراهه؟
امروز تحجر ارتجاعی راه دیروز تجدد التقاطی را در پیش گرفته و با تمرکز بر آسیبهای اجتماعی همچون اعتیاد و طلاق و مفاسد اخلاقی، که هم اشتباه و چالش نیمهاختیاریاند و هم معلول و پیامد مسائل اجتماعی، از تمرکز بر مسائل اجتماعی همچون نابرابری و تبعیض و سرکوب دستمزد کارگران، که هم ظلم اجباری و تحمیلیاند و هم علت آسیبهای اجتماعی، طفره رفته و بر آنها سرپوش میگذارد. طبق منطق عقلی و نقلی و تجربی، نابرابری و فقر و تکاثر منجر به رواج آسیب و فساد و مفاسد اجتماعی و اخلاقی در جامعه میشود.
از طرفی موضوع و مخاطب اصلی آسیبشناسی اجتماعی، جامعه است و موضوع و مخاطب مسئلهشناسی اجتماعی، حاکمیت. بنابراین از این منظر نیز تمایل محافظهکاری متصل نسبت به غلبه آسیبشناسی بر مسئلهشناسی، طبیعی و قابل فهم در فضای تضاد منافع است. در حالی که حاکمیت هم از مسیر مسائل آسیبزا و هم از مسیر آسیبهای مبتلابه، در شیوع آسیبهای اجتماعی در کشور نقش ویژه داشته و شایسته تمرکز از سوی مصلحان اجتماعی است.
از طرف دیگر در فضای آسیبشناسی نیز تحجر و تجدد، هر دو بر طبقه مستضعف تمرکز داشته و کمتر به شیوع علِّی آسیبها در طبقه مترف و مسئول و سرریز آنها در ساختار طبقاتی جامعه سرمایهداری، توجه دارد. کافی است پژوهشی کمّی و کیفی انجام شود تا کمّ و کیف آسیبها در طبقات مترف و مستضعف سنجش و مقایسه شود. قابل پیشبینی نیست که انواع روابط نامتعارف و نامشروع، مصرف مواد مخدر گران و نوظهور و طلاق در میان مترفین شایعتر است یا مستضعفین؟
بنابراین فارغ از حسن نیت احتمالی برخی فعالان جوان، شبهکنشگری متحجرها از جمله در بهاصطلاح جریانات حلقههای میانی برخاسته از حاشیه نهادهای امنیتی و عمومی و متمرکز بر آسیبهای اجتماعی مناطق و محلات حاشیهنشین، نه تنها امکان کارآمدی و اثرگذاری جدی در حل مسئله و بهبود وضعیت اجتماعی ندارد بلکه هم به تعلیق و تعمیق مسائل و آسیبهای اجتماعی کمک میکند و هم از پیدایش و گسترش نیروها و جریانات خودجوش، مستقل و منتقد اجتماعی برای کنشگری کارآمد و مؤثر در حل مسئله و تحول وضعیت پیشگیری و ممانعت میکند.
برای نمونه در شرایطی که هر ساله میلیونها ایرانی در سایه سرکوب تشکلهای مستقل کارگری، از سرکوب دستمزد کارگران متضرر میشوند، مجموعههای مردمینما بدون کوچکترین واکنش و حتی اطلاعی از مسئله، به خیال خام خود مشغول کاهش آسیبها با حمایت و شبکهسازی گروههای مردمی محلات حاشیه و شهرستانهای محروم هستند!
البته تولید و تکثیر این مجموعههای مصنوعی ریشه در تصمیم و سیاستی فراتر از کنشگران و گروهها، و در سطح سیستم و ساختارها و تصمیمگیران حاکمیت دارد؛ ساخت و برساخت یک مشارکت مصنوعی یک تصمیم تحجرمآبانه و محافظهکارانه در تثبیت وضع موجود است. جریان حاکم دچار یک معضل متناقض است؛ از یک سو نیازمند مشارکت و مدعی جمهوریت است، و از سوی دیگر درگیر بحران اعتماد و رضایت اجتماعی. پاسخ حاکمیت به این پارادوکس، ساخت یک شبهجامعه همدل، همسو، متصل و مطیع از یک سو و اجتماعزدایی و جامعهستیزی و تبدیل جامعه به ناجامعه از سوی دیگر است.
بنابراین عجیب اما واقعی است که ادبیات و انگاره رنگباخته آسیبهای اجتماعی، همچنان و هنوز نقل محافل پیدا و پستوی اجرایی و سیاسی و سیاستی کشور، از وزارت کشور تا شورای عالی انقلاب فرهنگی است. شعار امسال نیز وزش باد به خرمن حلقههای مزاحم و کاسبان آسیب است؛ از جیب بیتالمال، به نام مردم مستضعف و به کام دلالان اجتماعی لولیده در دکانهایی با عناوین «قرارگاه»، «شتابدهنده»، «دانشبنیان»، «مرکز نوآوری» و... .
خلاصه آنکه باید به جای «کاهش آسیبهای معلولی جامعه مستضعفان با تکثیر مجموعههای مصنوعی مردمینما»، بر «حل مسائل علّی حاکمیت مترفان با تقویت تشکلهای مستقل مردمی» تمرکز کرد.
کیوان سلیمانی
@edallat
هدایت شده از جامعهشناسی انتقادی
157097728_-1893074516.pdf
1.16M
پیمایش دینداری در ایران؛ ۱۴۰۲
@iisociology
پیمایش ملی - خانواده. ۱۰۴۲.pdf
1.22M
پیمایش خانواده در ایران؛ ۱۴۰۲
@iisociology
پیمایش_ملی_اعتماد_و_سرمایه_اجتماعی_۱۴۰۲.pdf
1.05M
پیمایش اعتماد و سرمایه اجتماعی در ایران؛ ۱۴۰۲
@iisociology
هدایت شده از جامعهشناسی انتقادی
36.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دهه نود، دهه فقر و نابرابری.
یک دهه از زندگی در حالی گذشت که دادهها و پژوهشها حکایت از سقوط شاخصهای رفاهی و کیفیت زندگی ایرانیان دارد. در این گزارش افزایش چشمگیر فقر، نابرابری و شکاف طبقاتی در دهه 90 بررسی شده است.
@iisociology
🔴 مسئله نانمایندگی و جبهه انقلاب
🔸 پیشفرض میگیرند که جناح راست در دوره پس از دهه شصت یا دست کم در حال حاضر، «جبهه انقلاب» است و تنها مشکل این جاست که نیروهای انقلاب نتوانستند مردم را اقناع کنند که راه حل مسائل در داخل است، به همین دلیل مردم فریب غربگراها را خوردند و جبهه موسوم به انقلاب از رقیب، شکست گفتمانی خورد. پس بروید و بدوید از فرصتها کمال استفاده را ببریم برای تبلیغ گفتمان موسوم به انقلاب و برای گفتمان سازی و تکرار کلیاتی از قبیل آن که بیانیه گام دوم خوب است و برجام خسارت محض بود و غیره.
🔸 وقتی مسئلهها را بیتبار و وارونه ببینیم؛ چه باید کردهامان هم این چنین واژگونه خواهد بود؛ این که به مجموعهای از پیر و جوانهایِ یک جناح سیاسی بگوییم جبهه انقلاب، خودِ این حرف آغاز مسئله است. جبههای که جز با مشارکت اندک، ۲۰ و چند درصدی یا کمی بیشتر، امکان و وقوعی برای پیروزی نداشته و ندارد؛ این جبهه/ الیت را چه به انقلاب همگانی در سال ۱۳۵۷؟
اگر از انقلابیگری سیاستزده کنونی فاصله بگیریم و این همه میان جامعه/انقلاب دیوار نکشیم، آنگاه میبینیم که چندین دهه است جامعه/انقلاب اساساً سازوکارهای نمایندگی خواستهای اجتماعی سیاسی خود را نداشته و ندارد، چه رسد به این که امکان رقابت انتخاباتی داشته باشد. نباید بگذاریم شکستهاشان را به نام جبهه انقلاب، چیزی که نیست، فاکتور کنند.
🔸 به عنوان یک مثال، دعوای ۹۶ دعوای پاس کردنِ چکِ برجام بود و تشخیص مردم اشتباه نبود؛ چه کسی برای پاس کردن چک برجام، بهتر از همان کسی که چک را کشیده است؟! چرا یکسره از اشتباه مردم و لزوم اقناع آنها حرف زده میشود اما احتمال رویدادن کوچکترین اشتباهی در الیت را منتفی میدانند؟
🔸 چه باید کرد؟
از قضا مسئله نه در سمت مردم، که در سمت الیت است. مسئله این نیست که باید مردم را اقناع کرده و به راهِ [جناح] راست هدایت کرد. مسئله این است که الیتهای موجود به دلیل آنکه ویژگیهای الیکارشیک پیدا کردهاند، جامعه/انقلاب را نمایندگی نمیکنند. الیتهای فربهی که روزاروز مناسبات اجتماعی و ساختاریِ بیشتری را از خود متأثر میکنند و جامعهای که روزاروز لاغرتر از قبل میشود. مسئله #نانمایندگی جامعه در میدان سیاست و سیاستگذاری است و راهحل هم این است که برای جامعه/انقلاب، سازوکارهای نمایندگی خواست هایش را به وجود بیاوریم.
🔸 تصور میکنم جز این، الباقی کارها جملگی سیاستزدگی باشد و لابیبازی و پروپاگاندا و تکرار؛ تکرار یک سری حرفهای تکراری، به گمان این که تکرار همان گفتمانسازی است در حالی که کلیشهسازی است.
ای کاش پروسه/ پروژه ایجاد امکانهای نمایندگی جامعه/انقلاب، بر پروژه/عملیات گفتمان(کلیشه)سازی مفاهیم انقلاب پیشی بگیرد؛ قبل از آنکه تتمه معنای انقلاب مصرف شود.
✍ مجتبی نامخواه
@iisociology
هدایت شده از نامه جمهور
Nameh-Jomhur-Dolat (6).pdf
41.8M
🔥 🖋انتشار رایگان شماره ششم فصلنامه «نامهجمهور» ویژهنامه ایده اجتماعی دولت چهاردهم:
📌 تعداد صفحات: ۱۰۰ صفحه
📎پنح فصل این شماره عبارتند از:
1️⃣کلیات
📝نجات جمهوری، دولت عمومی و بازآفرینی رفاه:
دولت چهاردهم باید چگونه باشد؟ | مجتبی نامخواه
2️⃣کارگری:
📝احیای حقوق کارگران | علی اسکندری
3️⃣تعاونی:
🗞جمهوری اقتصادی: تلاقی حکمرانی و اقتصاد | محسن قنبریان
🗞بازگشت به انقلاب در اقتصاد: مروری بر ایده تعاونی در اندیشه متفکران انقلاب
4️⃣رفاه و تامین اجتماعی:
📝بازسازی نظام رفاهی؛ راهبردهای ساماندهی به حوزهٔ رفاه و تأمین اجتماعی | دکتر علیرضا خیراللهی
5️⃣آموزش و پرورش:
📝عدالت، کیفیت و هویت در تعلیموتربیت: راهبردهای سهگانه بازسازی آموزشوپرورش در دولت آینده | خانم رقیه فاضل
📝دگرگونی نظام آموزش و پرورش: چهار اقدام تحول آفرین آموزش و پرورش |حجتالاسلام محسن خاکی
📝ایده دولت انقلاب اسلامی: سیاست اجتماعی در تجربه انقلاب اسلامی | مجتبی نامخواه
➖➖➖
در صورت تمایل برای حمایت از #نامه_جمهور مبلغ۳۰هزارتومان به شماره کارت:
۶۰۳۷ ۹۹۷۵ ۹۹۶۹ ۴۹۳۳
بهنام پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم
➖➖➖
🆔 @nameh_jomhour | نامه جمهور
بیانیه.pdf
380.5K
🔰 بیانیه تحلیلی پیرامون چارچوب اقدامهای اجتماعی مورد انتظار از دولت چهاردهم
🎯 در این بیانیه میخوانیم:
1⃣ حفظ قدرت خرید و سفره عموم مردم
2⃣ احیای حقوق کارگران
3⃣ آموزش و پرورش دولتی و باکیفیت
4⃣ حل تبعیض های اساسی
5⃣ تضمین آزادی های اساسی و امکان مشارکتهای مردمی
6⃣ توجه ویژه به استان های محروم و مرزی
➖➖➖➖
💠 با ما همراه باشید
🆔 @nameh_jomhour | نامهجمهور
سند مطالبات.pdf
502.9K
🔰 سند مطالبات و توصیههای سیاستی جمعی از پژوهشگران و فعالات حوزه کارگری به دولت چهاردهم
🎯 در این متن میخوانیم:
1⃣ توسعه مالکیت عمومی و سهمبری عادلانه
2⃣ تشکل یابی
3⃣ دستمزد
4⃣ امنیت شغلی
➖➖➖➖
💠 با ما همراه باشید
🆔 @nameh_jomhour | نامهجمهور
پاسخی که باید شدیدتر، معادلهساز و هماهنگ باشد.
حمله به تهران بدتر از حمله به سفارت ایران در دمشق بود کما اینکه قبلا نوشتم همان حمله به دمشق هم سنگینتر از شهادت حاج قاسم بود. حاج قاسم را در بغداد زدند، شهید زاهدی را در سفارت ایران در سوریه و شهید هنیه را در قلب تهران. این بار هم جغرافیا پایتخت ایران بود و هم هدف منحصربفرد.
روند عملیاتی اسرائیل را که نگاه میکنم یک چیز برایم روشن است: هرچند ما اقدامات رژیم را بیپاسخ نگذاشتهایم اما نتوانستهایم معادلهای تغییر دهیم. این را همین چند روز قبل هم در برنامه میدان به بحث گذاشتیم. معادله ما و رژیم در حال حاضر نه تنها حفظ نشده که حاکی از روند رو به جلوی رژیم است ولو اینکه رژیم هم ضربههای سختی میخورد.
با پیش فرض آنچه فوق نوشتم واکنش ایران این بار باید قاعدتا تندتر از قبل باشد اولا بخاطر همین نکته سابق که حادثه بدتر بود و ثانیه بخاطر اینکه قبلا یک بار عملیات فراگیر موشکی پهپادی کرده است و این بار طبعا سختی کمتری دارد لکن ترکیب شهادت نفر یک حماس در تهران، یک بعد بسیار مهم دیگر هم دارد: به چالش کشیده شدن آبروی ایران که ستون فقرات محور و پشتیبان اصلی محور مقاومت است.
فضای افکار عمومی از خود ایران گرفته تا جهان عرب بشدت نسبت به این شکست امنیتی حساس شده است. تنها دوای این نگرش منفی هم واکنشی سخت و در خور است. اما نکته اینجاست که واکنش شدیدتر به تنهایی کافی نیست. باید لوازمی برای اعمال معادله جدید بر اسراییل فرض شود تا اقلا همین سطح حفظ شود و رژیم دیگر گامی رو به جلو نگذارد.
تهران متعاقب ضاحیه بیروت و بندر الحدیده هدف قرار گرفت. قبل از اینکه پاسخی بر سر حمله حدیده داده شود و در هول و ولای بی خبری از سرانجام عملیات اسرائیل در ضاحیه، تهران هدف قرار گرفت. درست پس از مراسم تحلیف ریاست محترم جمهور. همزمان دیشب پایگاههای مقاومت عراق هم هدف قرار گرفت. در این شرایط کل محور مقاومت تحت ضربه واقع شده است. این رخدادها اصلا اتفاقی نیست.
پاسخ محتمل پیش رو علاوه بر اینکه باید «شدیدتر» و با در نظر گرفتن شاخص «معادلهسازی» جدید محقق شود، میبایست با «هماهنگی» کل محور مقاومت باشد. اسرائیل باید ضربهای تنبیهی و سخت از سوی کل محور دریافت کند چرا که حق پاسخ برای کل محور مقاومت محفوظ است.
روح مجاهد نستوه و فرمانده بزرگ مقاومت اسلامی فلسطین شهید اسماعیل هینه در جوار پیامبر خدا محمد مصطفی (ص) قرین شادی باد.
سرباز روحالله رضوی
@iisociology
حقیقتاً چیزی برای افتخار کردن و فخر فروختن وجود ندارد. همه چیز یک رقابت ناعادلانه است و آن که بهترین و بزرگترین و برنده و موفق میشود، مادام که به کلیت و قواعد این رقابت تن دهد، در حقیقت شرافتاش را بیشتر باخته است. رسیدن به مدارج عالی در علم و هنر و دیگر مهارتها افتخاری ندارد تا زمانی که حتی یک کودک به این دلیل که پدر و مادرش توان صرف هزینههای مدرسه و ورزش و کلاس را ندارند، از پرداختن به دانش و هنر و مهارت باز میماند. امروز انسان راستین شرمگین از موفقیتهایش است نه مفتخر به آنها، و این شرم خود یک انقلاب است.
از نامهی مارکس به روگه، سال ۱۸۴۳