eitaa logo
کانال آموزشی انجمن ادبی ایماژ
69 دنبال‌کننده
66 عکس
30 ویدیو
2 فایل
کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
مشاهده در ایتا
دانلود
9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان و تاثیر گذاری آن در زندگی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
زاویه دید و مضمون داستان نویسنده رمان اجتماعی به احتمال زیاد، از زاویه دید دانای کل یا چند سوم شخص یا سوم شخص جمع استفاده میکند تا ما را از ادراکات حاصل از روابط متقابل چند شخصیت مطلع کند. رمانهای شخصی و فردی نیز، به احتمال زیاد از دید متمرکز یک نفر سوم شخص مفرد یا اول شخص مفرد برای تعریف داستانشان استفاده میکنند تا ما از تجربیات و مسائل درونی شخصیتشان باخبر شویم. رمان اجتماعی و فردی را در میان انواع قالبهای داستانی میتوان یافت مثلاً دو نویسندهٔ زیر هر دو از یک قالب داستانی یعنی قالب رمان پُرحادثه استفاده کرده اند، اما رمان اولی رمان فردی است حال آنکه رمان دومی رمان اجتماعی رمان هویت بورن نوشته رابرت لادلام که فردی است به جاسوسی میپردازد که دچار فراموشی شده و تلاش میکند گذشته اش را کشف کند، و رمان دیگر اجتماعی و با همین (قالب با نام قانون چهارم نوشته یان کالدول و داستین تامیسون، ضمن اینکه به دوستیها و رقابتهای درون دانشکده ای از جامعه دانشگاهی شمال شرقی امریکا میپردازد، از معمایی باستانی نیز پرده برمیدارد. بنابراین پیش از انتخاب زاویهٔ دید و نگارش رمان باید فکر کنید که آیا از سیر و سلوک یک فرد یا دو شخصیت اصلی بیشتر خوشتان میآید یا از اعمال و روابط متقابل یک گروه یا جامعهٔ کوچک یا بزرگ از آنجا که با اکثر قالبهای داستانی میتوان هم رمان اجتماعی نوشت و هم رمان ،فردی پیش از هر چیز باید مطمئن شوید که مبادا با انتخاب زاویه دید غلط تأثیر هدفتان را کم کنید. مثلاً مبادا وقتی میخواهید عمیقاً روان یک فرد را در یک رمان پرحادثه و نفس گیر بکاوید از چند زاویه دید استفاده کنید و یا برعکس مبادا وقتی میخواهید کارکردهای فرهنگ یک جامعه را شرح دهید فقط به زاویهٔ دید متمرکز یک فرد بچسبید. چه کسی اسم داستان را انتخاب میکند؟ انتخاب نوع زاویهٔ دید در انتخاب اسم داستان هم تأثیر می گذارد چون معمولاً موضوع اصلی داستان که مثلاً دربارهٔ دیوید و از زبان (اوست (نوع اسم داستان را تعیین میکند دیوید کاپرفیلد اثر) (دیکنز خیلی بیشتر از رمان داستان دو شهر از همین نویسنده مشخص میکند که رمان درباره یک فرد است. دو رمان استیون کینگ از مجموعه رمانهای برج تاریک هم مثال خوبی است در این زمینه و ترسیم تفاوت دو نوع اسم گذاری. نخستین رمان این مجموعه استیون کینگ، یعنی هفت تیرکش ،قهار عمدتاً به مردی هفت تیرکش میپردازد که تنها میجنگد و به آخر خط میرسد. اما کتاب دوم این مجموعه نقش ،سه درباره مکاشفه شخصیت اصلی داستان است راجع به نیازش به چند رفیق و تشکیل دستهٔ خودش پیش از اینکه اسم داستانتان را انتخاب کنید از خودتان بپرسید: آیا در این داستان شخصیت نقش اصلی را دارد یا یک گروه و جامعه اهمیت محوری ،دارد ،سپس، اسم داستانتان را نام یک فرد یا یک گروه بگذارید. جادوی زاویه دید آلیشیا راسلی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
فنون تشدید تنشها در داستان استفاده از سکوت در گفت وگو یک راه برای نشان دادن تنش در متن گفت و گو کنار گذاشتن شخصیت راوی از گفت وگو برای لحظاتی و در برخی جاهای گفت وگو است تا او گفت وگوها را پیش خود حلاجی و ارزیابی کند و احساسش را برای خواننده بیان کند اگر او به چیزهایی فکر میکند. اما به هر دلیلی سکوت میکند. این نشانگر افزایش تنش است. اما باید مشخص کرد دلیل سکوت او چیست؟ آیا از بیان افکار واقعی اش ترس دارد؟ چرا؟ اگر او با صدای بلند حرف دلش را بزند چه خواهد شد؟ اینجا شما میخواهید نشان دهید حتی وقتی شخصیت راوی ساکت است. حادثه ای در شرف وقوع است. برای همین بگذارید شخصیتهای دیگر نقش خود را چه در حادثه و چه در گفت وگو بازی کنند. هرچه شخصیتهای دیگر صدایشان را بلندتر کنند و هرچه بیشتر دست به عمل ،بزنند وقتی همزمان شخصیت راوی را ساکت میکنید به تنش بیشتر دامن میزنید. ایجاد اضطراب در گفت وگو فکر میکنید وقتی شما ،نگران ،عصبی هیجان زده مضطرب وحشت زده یا عصبانی هستید یا موقتاً خل شده اید، صدای شما چه تغییری میکند؟ باید شما در این حالات باشید تا ببینید صدا و رفتار شما بر گفت و گوها چه تأثیری میگذارد. بیشتر ما می پذیریم که همۀ این حالات را داشته ایم، غیر از البته حالت آخر را خل شدن موقت چون کی جرئت میکند قبول کند حتی یک بار موقتاً به سرش زده؟ جنون موقت همان اوج نگرانی عصبیت هیجان زدگی ،اضطراب ترسیدن و عصبانیت است. به هر حال بگذارید نگاهی به رفتار آدمها هنگام گفت وگو بیندازیم تا واقعیت را به درستی .ببینیم در صحنه زیر از رمان کالبدشکافی اثر پاتریشیا ،کورنول، شخصیت اصلی داستان، دکتر کی اسکارپیتا کنار ستوان مارینو ایستاده است و ستوان مارینو دارد با زنی به نام آبی دربارۀ خواهر به قتل رسیده اش صحبت می.کند ببینید هرچه صحنه جلوتر میرود چطور نگرانی آبی هم کم کم اوج میگیرد. آخرین باری که او را دیدید کی بود؟ جمعه بعد از ظهر صدایش بالا رفت و .گرفت تا ایستگاه قطار مرا برد چشمهایش پر از اشک بود. مارینو دستمال مچاله شده ای از توی جیبش درآورد و به او داد میدانید برنامۀ او برای آخر هفته چی بود؟ آبی در انتهای این صحنه کنترل خود را از دست میدهد که قابل درک است هرگاه شخصیت شما با وضعیتی روبه رو شود و حملة عصبی به او دست دهد میتوانید روی تشدید تنش در صحنه حساب کنید. شما به خصوص در داستانهای معما یا پرتعلیق و نفس گیر میخواهید شخصیت خود را دائم از یک موقعیت بحرانی به موقعیت بحرانی دیگری ببرید. به ویژه موقعیتهایی که شخصیتهای دیگر هم در آنها شرکت دارند و اضطراب در داستان را میتوان با گفت و گوهای آنها ارائه داد در این حالت باید دائم اضطراب را بالا ببرید. گفت وگونویسی فنون و تمرینهایی برای نوشتن گفت و گوهای قوی گلوریا کمپتون کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
کانال آموزشی انجمن ادبی ایماژ
#شعر فرم چیست؟ بخش هشتم نابود کردن مطلق ،گذشته کار احمقانه‌ای بیش نیست و فرم‌های من در‌آوردی خلق ک
فرم چیست؟ بخش نهم بزرگترین عیب دستگاهِ تعلیماتی ایران، هم در مدارس و هم در دانشگاه‌ها، این است که فرهنگ گذشته را به صورت فرم‌ها و محتواهای گوناگون در روبروی جوانان نگاه نمی‌دارد. دستگاه تعلیماتی ایران در تمام سطوح و جوانب، گذشته‌ای مثله شده و تفاله در برابر ما می‌گذارد. اغلب اشخاصی که فرهنگ ایران را تدریس می‌کنند و یا مُبلِغ فرهنگ ایران هستند کوچکترین ذوق هنری ندارند تا ذوق گذشته ایرانی را در برابر ما نگاه دارند. موقعی که از دید اینان، به گذشته ایران بنگریم می‌بینیم که جز زباله‌دانی از دستور مسخ شده زبان فارسی، و یا تفاله‌ای از وزن و قافیه تحویل نمی‌دهند. چرا جوانان از ادبیات گذشته ،ایران نه فقط بی‌خبر بلکه روی گردانند؟ به دلیل اینکه مُبلغان ادبیات منثور و منظوم ما اشخاصی هستند که هزار چشمی قلعه‌های متحجر وزن و قافیه و دستور زبان را می‌پایند. گویی فرهنگ ما چیزی جز وزن و قافیه و دستور به ما جلوه‌ای دیگر تحویل نداده‌است. دستگاه تعلیماتی ما که باید می‌کوشید در تمام سطوح، تفسیری جدید از فرهنگ گذشته برای ما ترسیم کند، تبدیل به حافظه‌ی مقداری عقاید قراضه‌ی عهد بوق شده‌است. طلا در مس جلد نخست کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
آن روزها رفتند آن روزهای خوب آن روزهای سالمِ سرشار آن آسمان‌های پر از پولک آن شاخسارانِ پر از گیلاس آن خانه‌های تکیه داده در حفاظِ سبز پیچک‌ها به یکدیگر آن بام‌های بادبادک‌های بازی‌گوش آن کوچه‌های گیج از عطر اقاقی‌ها آن روزها رفتند آن روزهای برفی خاموش کز پشت شیشه، در اتاق گرم، هر دم به بیرون، خیره می‌گشتم پاکیزه برف من، چو کرکی نرم، آرام می‌بارید آن روزها رفتند آن روزها، مثل نباتاتی که در خورشید می‌پوسند از تابش خورشید، پوسیدند؛ و گم شدند آن کوچه‌های گیج از عطر اقاقی‌ها در ازدحام پر هیاهوی خیابان‌های بی‌برگشت و دختری که گونه‌هایش را با برگ‌های شمعدانی رنگ می‌زد، آه اکنون زنی تنهاست                            اکنون زنی تنهاست فروغ فرخزاد کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
17.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصطلاح «اوروِلی» به چه معناست؟ دربار‌ی رمان «١٩٨۴» نوشته‌ی جرج اورول و ادبیاتِ برآمده از آن کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
سلام و عرض ادب محفل ادبی ایماژ، فردا برگزار نمی‌شود. جلسه‌ی بعدی اعلام می‌شود. متشکریم🕊
تفاوت نوستالژی آرکائیک در شعر شاملو و اخوان تفاوت شاملو و اخوان در استفاده از واژگان و حتی ساختارهای نحوی کهن و فراموش شده چیست؟ اخوان در یادآوری واژگان و ساختارهای زبان‌شناختی از دست رفته از ایدئولوژی ملی‌گرایی و ناسیونالیسم فرمان می‌گرفت؛ یعنی نوستالژی او کاملاً ایدئولوژیک بود. او به این دلیل به یاد نمی‌آورد تا اکنون را با پاره‌های باستانی تکه تکه شده، تزیین کند؛ او به یاد می‌آورد تا حسرتی را گوشزد کند و آنچه هست را محکوم به تجاوز دشمنی بداند که هویت ما را از ما گرفته است؛ اخوان نمی‌پذیرد که هویت‌ها  زاده‌ی تخاصم، تصادم و ترکیب هستند و هیچ تمدن خالصی وجود ندارد. او معتقد به ایرانی ناب است همان چیزی که صادق هدایت هم به آن فکر می‌کرد. اخوان اگرچه تفکر خیامی دارد اما نمی‌پذیرد که جهان معاصر با اکنونیت خود تخیل می‌کند. پس یادآوری و بازگشت‌های تخیلی اخوان به جهان ایران باستان، نمی‌تواند یادآوری  زیبایی‌شناختی باشد.  او به یاد می‌آورد همچنانکه کسی جوانی خود را به یاد می‌آورد؛ حسرت اخوان معطوف به فرم و ساختار نیست: به همین دلیل محتوای اثرش را به سمت ایدئولوژی ناسیونالیسم می‌برد. به این دلیل است که ملی‌گریان را شیفته‌ی کلامش می‌کند. او حتی رستم و سیاوش و زرتشت را به دفاع از ایدئولوژی ناسیونالیسم به یاد آورد. او خود را فردوسی دیگر گونه می‌دانست؛ به همین دلیل خوانی دیگر( خوان هشتم)  بر هفت‌خوان شاهنامه افزود تا شکست ایران معاصر چون شکست در برابر دیگری متجاوز و شیاد را نشان دهد. برای اخوان شاید ماجرای دکترمصدق تکرار تراژدی رستم و شغاد بود. از این رو می‌توان گفت فلسفه‌ی تاریخ در ذهن اخوان هگلی بود. او فکر می‌کرد تاریخ معاصر همان تاریخ عصر فردوسی است. به همین دلیل می‌خواست بین یوش و خراسان راه باز کند. اما آرکائیسم و باستان‌گرایی شاملو معطوف به ایدئولوژی ناسیونالیسم نیست. بی‌شک در یادآوری شاملو از واژگان کهن فارسی، نوشتالژی‌ای پنهان است؛ زیرا بدون نوستالژی نمی‌توانست این اتفاق ممکن شود. پس امر نوستالژیک در اخوان و شاملو یگانه است اما این نوستالژی  در شاملو خالی از عصبیت ملی‌گرایی است. شاملو با به کار گیری نثر کهن نمی‌خواهد به خاطر عظمت‌های از دست رفته، ناله‌های ایدئولوژیک سر دهد که چگونه بر ما ستم رفته‌است.  او در واقع نوستالژی مخاطب را در خدمت ساختارهای شعر خود می‌گیرد. زیرا می‌داند که خواننده با شنیدن موسیقی نوستالژیک نثر عطار و بیهقی لبخند مست کننده می‌زند؛ بنابراین همین ذوق و سرمستی نوستالژیک را در شعر خود  پنهان می‌کند. شاملو برعکس اخوان به تلمیحات اسطوره‌ای ایران باستان توجه ندارد. برای او سیاوش و ابراهیم یگانه است. او در دفاع از قهرمان خود می‌گوید: «آه اسفندیار مغموم! تو را آن به که چشم فروپوشیده باشی.» اکنون سوال این است:  عمل کدام یکی از این دو شاعر، مدرن‌تر است؟ کدام یک ایدئولوژی را تبدیل به زیبایی‌شناسی و کدام یک زیبایی‌شناسی را تبدیل به ایدئولوژی کرده است؟ پس شاعران در به کار گیری کلمات باستانی به دو دسته تقسیم می‌شوند: یک دسته دغدغه‌ی  ایدئولوژی  و فرهنگ دارند و دسته‌ای دیگر دغدغه‌ی زیبایی‌شناختی. شما اگر شاعر هستید جزو کدام دسته‌اید؟ جزو ناجیان فرهنگی که هراس از دست رفتن آن می‌رود یا جزو شاعرانی که گذشته باستانی و نیمه مرده را  به مثابه‌ی عتیقه‌ای زیبایی‌شناختی به جهان شعر خود راه می‌دهید. کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
صحنه در داستان صحنه برخلاف ،توصیف ارائه تصویر متحرک از واقعه و عملکرد آدمهای داستان .است تفاوت صحنه با توصیف این است که در ،توصیف جهان گردندۀ داستان متوقف میشود؛ در حالی که در صحنه جهان داستان در گردش است. به عبارت دیگر توصیف به ارائه تصویر ساکن میپردازد و صحنه به ارائه تصویر متحرک از این نظر توصیف به عکس شبیه است و صحنه به فیلم. توصیف و صحنه هیچیک دقیقاً کار عکس و فیلم را انجام نمیدهند و این تشبیه فقط برای نزدیکی به ذهن است. نقطه اشتراکی بین توصیف و صحنه هست که در تلخیص نیست و آن ارائه تصویر .است دیدن تصویر موجب میشود که خواننده بیواسطه ببیند نه اینکه از زبان نویسنده بشنود در توصیف و صحنه نویسنده نشان می دهد و خواننده میبیند. اما در تلخیص، نویسنده میگوید و خواننده می.شنود برای آوردن نمونه ای از یک «صحنه» با استناد به گفتهٔ یوجین ویل به نقل گفته ای از لسینگ منتقد ادبی مینشینیم. نویسنده باید حرکت و عمل را که همیشه متوالی صورت میگیرد به کار ببرد تا به همان تصویری برسد که نقاش مثلاً نمایش متقارن ایجاد میکند. هومر به جای آنکه بگوید ،جنگجو، کلاهخود بر سر، شمشیری در یک دست و سپری در دست دیگر داشت، توصیف میکند که پهلوان چگونه کلاهخود خود را برداشته بر سر گذاشت بعد سپر را از دیوار برگرفت و به دنبال آن دست به شمشیر برد. به «صحنه ای از داستان کوتاه هدیه سال نو نوشته او. هنری نگاه کنید: جیم بسته عیدی را از جیب پالتوی کهنه درآورد و با بی اعتنایی روی میز انداخت و گفت «بگیر دلاجان، این هدیه ناقابلی است که برایت خریدم ولی متأسفم که دیگر به دردت نمیخورد اما طوری نیست... دلا، با انگشتان مرتعش بند را از هم باز کرد و به داخل بسته نظر انداخت. یک مرتبه فریادی از ذوق ،کشید ولی بلافاصله ساکت شد. ظاهراً، حقیقت دردناک به یادش آمد و آن وقت به دنبال آن قطره های اشک سوزان از چشمانش سرازیر گشت. خواهید پرسید که گفت وگوی آدمهای داستان در شمار کدام یک از سه شیوه روایت قرار میگیرد؟ در پاسخ باید گفت که گفت وگو نوعی «صحنه» است، زیرا مختصات آن را دارد؛ به این معنی که در گفت وگو از یک طرف با فشردگی زمان روبه رو نیستیم (بنابراین تلخیص نمیتواند باشد و از طرف دیگر جهان گردنده داستان در حال گردش است و) توصیف نمیتواند نام بگیرد بنابراین باید آن را نوعی صحنه به شمار آورد. نیم‌صحنه در تلخیص خواننده از نزدیک وقایع داستان را نمیبیند بلکه با واسطه از کیفیت واقعه - آن هم به نحو کلی و فشرده . آگاه می.شود به عبارت روشنتر تلخیص با گفتن نویسنده و شنیدن خواننده سر و کار دارد و صحنه با نشان دادن نویسنده و دیدن .خواننده طبیعی است که دیدن هرچیز در دل خود معنای بیواسطگی را هم دارد؛ یعنی در صحنه حضور نویسنده به عنوان واسطه ای که قصه میگوید از بین میرود یا به حداقل میرسد در ،تلخیص خواننده از جهان داستان دور و در صحنه به آن نزدیک است و حتی در آن زندگی میکند. بد نیست همین جا توضیحی در باب فشردگی» در تلخیص بدهیم منظور از فشردگی در اینجا فشردگی زمان واقعه است و نه کوتاهی .واقعه اگر نویسنده ده ساعت را در یک جمله فشرده ،کند کارش تلخیص نام میگیرد اما اگر یک واقعه را به خاطر کوتاهیاش در یک جمله نمایش بدهد، عملش را صحنه مینامیم؛ مثلاً این جملهٔ کوتاه که «حسن کنار حوض نشسته و به گل سرخی خیره شده بود صحنه است، اما جملهٔ «حسن تمام بعد از ظهر را کنار حوض نشسته و به گل سرخی خیره شده بود تلخیص شمرده میشود. گاهی در حین یک تلخیص نسبتاً طولانی حس میکنید که به نقطه نسبتاً برجسته ای رسیده اید که از اهمیت نسبی برخوردار است و جا دارد که خواننده چنین فرازی را با حالت فشرده تلخیص .نگذراند در حقیقت، حس میکنید که لازم است فقط گوشه ای از یک گفت وگوی کامل را به صورت صحنه بیان کنید و نه کل را فرض کنید برای خریدن کالای خاصی در عرض دو ساعت به چندین فروشگاه رفته و عاقبت هم نتیجه ای نگرفته اید در بازگشت به منزل از شما میپرسند که چه شد؟ شما میتوانید به روش تلخیص بگویید پیدا نکردم و برعکس میتوانید به روش صحنه كل جریان معاینه جنس و گفت وگوی خود را با صاحبان فروشگاهها به طور دقیق تعریف .کنید اما راه سومی هم هست و آن اینکه از تلخیص کمک بگیرد ولی در عین حال برای اینکه اهل خانه علت اصلی یافت نشدن کالا، یعنی جان کلام را در لابه لای تلخیص شما متوجه شوند فقط مقطعی از عمل و گفت وگوی خود را در طی این دو ساعت به صورت زنده و ملموس بیان کنید که این ،طریق نیم صحنه است. پیک قصه نویسی مهدی حجوانی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
دینامیسم شعر مشروطیت بخشِ سوم ایرج آزادی در زبان را می‌خواست ولی نمی‌خواست گامی از وزن و قافیه فراتر نهد. زبانش، نرم زبان انسان‌های شوخ و شنگ را دارد، معلوم است که از لفاظی نفرت دارد، می‌خواهد عقیده‌ای را به صراحت و سادگی و بداهت بیان کند، زور نمی زند، موقع خواندن طنزش خواننده خود را راحت می‌بیند، می‌داند که این شاعر، از تجربه‌های ساده دنیایی برای خودش ساخته است که بر آن طنز و پند در کنار یکدیگر حاکم هستند ایرج از طنز، نتیجه پند می‌گیرد، اما مثل اغلب شاعران دوران مشروطیت تخیلی قوی ندارد ولی همان تخیل ناچیزش با آن طنز پند‌آمیز ظریفش مخصوص خود اوست. گاهی بی‌شباهت به عبید نیست ولی ،عبید عاصی و طاغی و انقلابی است . ابرج چنین نیست او از نوادگان فتحعلیشاه قاجار است و در قالب همان میرزای خودش محدود است. طالب اصلاحات بسیار محدود اجتماعی است و چون زبانش ساده است، شعرش رواج عامیانه داشته است و چون شعرش مضمون طنزآلود داشته است، هنوز گاهی سخت دلنشین است. طلا در مس ص۲۵۳ کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
@vir4864_5996585922236258219.mp3
زمان: حجم: 16.71M
نکاتی درباره‌ی سعدی و متنبی- سخنران: دکتر سیروس شمیسا ▪️همایش سعدی و متنبی، در شهر کتاب ▫️دكتر سيروس شميسا، استاد دانشگاه در موضوع «سعدی و متنبی، دو اسلوب متفاوت» گفت: اگر موضوع را subject بدانيم، آنچه در ادبيات ارزش دارد، مضمون است و مضمون يعنی برخورد هنری با موضوع. استادان زبان و ادبيات عرب كلمه «موتيو» را به خوبی «الموضوع المكرر» ترجمه كرده‌اند. «بلبل عاشق است»، «معشوق جفاكار است» جزو سنت‌های ادبی هستند. و مهم آن است كه اديب چگونه نگاه هنری به اين مضامين داشته باشد. کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6