eitaa logo
کانال آموزشی انجمن ادبی ایماژ
67 دنبال‌کننده
66 عکس
30 ویدیو
2 فایل
کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
مشاهده در ایتا
دانلود
ضربه زدن به خود (خودآزاری یا self-harm) در داستان‌ها می‌تواند به عنوان ابزاری قدرتمند برای نمایش پیچیدگی‌های درونی شخصیت‌ها و پیشبرد موضوعات داستان استفاده شود. این مفهوم، بسته به نحوه پرداخت و زمینه‌سازی، می‌تواند در ژانرها و مخاطبان مختلف معانی متفاوتی داشته باشد. در ادامه به نمودهای مختلف آن در داستان‌ها می‌پردازیم: ۱- به عنوان نماد درونی‌سازی رنج خودآزاری می‌تواند نمایشی از تلاش شخصیت برای کنترل درد یا احساسات غیرقابل تحمل باشد. در داستان‌هایی با موضوعات روانشناختی، این رفتار می‌تواند نشان‌دهنده مبارزه شخصیت با احساس گناه، شرم، یا ناتوانی باشد. مثال: شخصیتی که خود را مقصر مرگ عزیزی می‌داند، ممکن است به شکلی نمادین و غیرمستقیم، این گناه را از طریق آسیب جسمی ابراز کند. ۲- به عنوان عامل ایجاد همذات‌پنداری یا همدلی توصیف این رفتار در داستان می‌تواند حس همدلی عمیقی در مخاطب ایجاد کند، زیرا آن‌ها به جای قضاوت، به دنبال درک دلایل این عمل می‌روند. این روش می‌تواند مخاطب را به بررسی احساسات مشابه در خود یا اطرافیانشان تشویق کند. مثال: نوجوانی که در جامعه‌ای سرد و بی‌عاطفه زندگی می‌کند و از طریق ضربه زدن به خود، نیازش به احساس واقعی و ملموس را بیان می‌کند. ۳- به عنوان یک ابزار داستانی برای تغییر شخصیت ضربه زدن به خود می‌تواند نقطه عطف یا محرک یک تحول بزرگ در داستان باشد. این رفتار ممکن است به آگاهی شخصیت اصلی یا دیگران از نیاز به کمک منجر شود. مثال: شخصیتی که پس از یک حادثه ضربه‌زننده، به تدریج یاد می‌گیرد از این رفتار دور شود و معنای جدیدی برای زندگی پیدا کند. ۴- به عنوان استعاره یا نمادپردازی گاهی این رفتار می‌تواند نمادین باشد و چیزی فراتر از عمل فیزیکی را بیان کند؛ مانند تضاد بین تمایل به بقا و خودویرانگری. مثال: در یک داستان فانتزی، شخصیتی که برای ورود به قلمرو دیگری نیاز دارد از خود خون جاری کند؛ این عمل می‌تواند نماد قربانی‌کردن بخشی از وجودش باشد. ۵- نقش فرهنگی و اجتماعی در برخی داستان‌ها، خودآزاری می‌تواند نشان‌دهنده تضادهای فرهنگی یا فشارهای اجتماعی باشد. می‌توان این موضوع را در قالب انتقاد از هنجارهای اجتماعی یا نمایش تأثیر فرهنگ بر روان انسان ارائه داد. مثال: یک دختر در جامعه‌ای که استانداردهای زیبایی غیرواقعی دارد، ممکن است از این طریق به فشارهای اجتماعی واکنش نشان دهد. ۶- هشدار و آگاهی‌بخشی در داستان‌های نوجوانانه یا آموزشی، می‌توان از این موضوع برای آگاهی‌بخشی استفاده کرد. داستان‌هایی که از این رفتار برای نشان دادن عواقب منفی آن استفاده می‌کنند، می‌توانند محرکی برای گفتگو درباره سلامت روان باشند. نکته مهم: این موضوع باید با حساسیت و دقت ارائه شود تا تأثیری منفی بر مخاطب نداشته باشد. اگر می‌خواهید در داستانی که می‌نویسید از این عنصر استفاده کنید، توصیه می‌شود: تحقیق دقیق: در مورد انگیزه‌ها و تجربه‌های افراد واقعی اطلاعات کسب کنید. احترام به مخاطب: به گونه‌ای بنویسید که پیام شما سازنده باشد و از ترویج رفتارهای مضر جلوگیری کند. شخصیت‌پردازی عمیق: انگیزه‌ها، احساسات، و تغییرات شخصیت را با دقت بررسی کنید. کانال آموزشی و اطلاع رسانی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
ویژگی‌های کشمکش خوب داستانی ب_ کشمکش خوب حالت ساکن ندارد در شناخت عوامل نمایش می خوانیم. در این نوع کشمکش، کشمکش «ساکن»، به رغم آنکه ممکن است مبارزه بین دو طرف دعوا جریان داشته باشد، تماشاکن (یا) خواننده عنایتی چندان به عاقبت این زد و خورد ندارد و علاقه ای به دانستن نتیجه آن از خود بروز نخواهد داد چراکه وقایع در جهتی معین پیش نمی رود و هم چون گرامافونی که سوزنش روی افتاده باشد مرتب درجا میزند و حوصله مخاطب را سر می برد. کشمکش راکد به نوعی محاجه و یک و دو کردن بی حاصل شبیه است... این امر ایجاد کشمکش ساکن کرده و می تواند معلول دو علت باشد. ۱_شخص بازی محوری اراده و یا نیروی لازم برای پیشبرد مقاصدش را ندارد. ۲_ جذبه و کششی در هدف موجود نیست تا شخص بازی محوری را به مبارزهای شدیدتر برای دست یافتن بر آن وادارد. ج) کشمکش خوب کشمکشی تصاعدی یا پیش بینی شده است. کشمکش تصاعدی درگیری و تصاعدی است که به تدریج بحرانی و حاد می شود. این کشمکش از نقطه عدم تعادل و آشفتگی آغاز می شود و سیری طبیعی و بی دست انداز سکته به سوی نقطه اوج می یابد. آنچه بیش از هر ضایعه‌ای کشمکش را مورد تهدید قرار می دهد سکون و جهش است. با رفع این دو نقص و یا فراهم آوردن وسایل پیشگیری آن، تا حد زیادی می توان امیدوار بود که کشمکش حاصله از کیفیت مطلوب برخوردار میشود... کشمکشی که از معایب سکون و جهش خالی است می تواند در یک از دو مقولهٔ کشمکش تصاعدی و یا کشمکش پیش بینی شده طبقه بندی شود... برای داشتن کشمکش تصاعدی و یا پیش بینی شده لازم است مراحل خلق اثر را از ابتدا بر پایه و اساس درستی پیمود و جلو آمد؛ یعنی ابتدا باید هدف را مشخص کرد، سپس برای رسیدن به هدف و اثبات فرضیه ای که در آن است، با به کار گرفتن عامل هماهنگی اشخاص بازی مناسبی را که تضادی آشتی ناپذیر در نهادشان نهفته باشد پیدا کرد و به جان هم انداخت تا با جدال و کشمکشی وقفه ناپذیر وقایع نمایش را یکی پس از دیگری پیش ببرند و به هدف برسانند. با چنین کیفیتی بحران حاصله از این جدال به مرور شدت میگیرد و حاد می شود تا به جایی که در نقطه اوج تحول اساسی نمایشی صورت می پذیرد... کشمکشی که به این ترتیب حاصل می شود تصاعدی است... حال اگر بر اثر هماهنگی درست و با توجه به خصوصیات اشخاص بازی (داستان) هنگام مواجه شدن ایشان با یکدیگر تماشاکن (خواننده) بتواند برخورد و کشمکش را بین ایشان پیش بینی کند، کشمکش تصاعدی تبدیل به کشمکش پیش بینی شده خواهد شد. کشمکش پیش بینی شده علاوه بر آنکه در لحظه اول جذاب و گیراست، از مزیت پیش بینی حوادث، که تعلیق و دلهره و اضطراب را نیز به همراه می آورد استفاده می برد. پیک قصه نویسی مهدی حجوانی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
کانال آموزشی انجمن ادبی ایماژ
#داستان_نویسی ویژگی‌های کشمکش خوب داستانی ب_ کشمکش خوب حالت ساکن ندارد در شناخت عوامل نمایش می
ویژگی یک کشمکش خوب قسمت چهارم کشمکش لزوماً با تنفر همراه نیست. نکته‌ی دیگر در باب ماهیت کشمکش موفق این است که وقتی می‌گویند در کشمکش لزوماً تضاد نیروها مطرح است، معنایش این نیست که آدم‌های داستان حتماً باید از یکدیگر نفرت داشته باشند. اولاً همان‌طور که در تقسیم‌بندی انواع کشمکش خواهیم گفت کشمکش لزوماً بین دو انسان یا دو گروه از انسانها نیست، بلکه می‌تواند بین انسان و محیط بیرونی هم باشد. ثانیاً حتى آن‌جا که طرفين كشمكش مثلاً انسان هستند حتماً نباید بین این دو خصومت و کینه‌ای در بین باشد. در داستان کوتاه و طنزآمیز مرخصی، از محمدرضا کاتب با پسر جوانی مواجهیم که برای مرخصی از جبهه آمده و مادرش تصور می‌کند که او دیگر قصد بازگشت ندارد. پسر با تمام شدن تدریجی مرخصی به این فکر می‌افتد که چه حیله‌ای سر هم کند تا از چنگ مادرش بگریزد. عاقبت، هنگام بیرون رفتن جوان مادر خبردار می‌شود و کشمکش بالا می‌گیرد. در این داستان کشمکش را - به یک معنا - «علاقه» موجب می شود نه «تنفر». در حقیقت تنفر مادر از فقدان فرزند است. و تنفر فرزند از جبهه نرفتن؛ وگرنه محبت و علاقه این دو نسبت به یکدیگر بی آنکه به زبان آورده شود، حس می شود. این‌که گفتیم دو نیروی درگیر در داستان لزوماً نباید از یکدیگر متنفر باشند در بعضی از کتب فن داستان‌نویسی با تعبیر «اجتماع ضدین و تفارق احباب» آمده است. خلاصه بحث اینکه کشمکش به دو شکل قابل تصور است. یکی ایجاد نزدیکی بین دو شیء متضاد اجتماع ضدین و دیگری ایجاد جدایی بین دو شیء نیازمند به یکدیگر تفارق احباب مجاورت دو چیز متضاد باعث افزایش نفرت می‌شود و جدایی دو عنصر وابسته به یکدیگر موجب افزایش عشق می‌شود و در هر حال آشفتگی و کشمکش تامین می‌شود. در کشمکش باید قدرت دو نیرو متوازن و هم رده باشد حال به بیان نکته‌ای می‌پردازیم که رعایت آن تأثیری اساسی در ایجاد کشمکش جانانه و پایدار دارد و آن توازن و هم‌دوشی دو نیروی مخالف است. سپاهی متشکل از پنج هزار نفر از پلی دفاع می‌کنند. منطقی نیست که یک قوای دویست نفری با این عده در بیفتد، چون احتمال موفقیت از هر دو سو برابر نیست مگر این‌که مثلاً سپاه پنج هزار نفری را افرادی بی ایمان و ترسو و قوای دویست نفری را مردانی با ایمان و دلیر تشکیل داده باشند؛ به نحوی که نتوان عاقبت کار را به راحتی پیش‌بینی کرد. وقوف از این امر که یک چنین وضعیت‌هایی مثل همین مقابله دویست نفر با پنج هزار نفر آکنده از دلهره‌ای شدید است، بعضی از سناریونویس‌ها و داستان‌نویس‌ها را به ارتکاب اشتباهاتی بزرگ واداشته است؛ یعنی قهرمان خود را به مقابله با مخاطرات عظیم فرستاده‌اند. بعداً نیز تصادف باعث نجات آن قهرمان شده است. چنین تدبیری بسیار (خام) است. این از آن مواردی است که نویسنده به هوش تماشاگر توهین روا داشته است و کشمکش نباید حل ناشدنی جلوه کند اگر خواننده احساس کند که کشمکش داستان صددرصد لاینحل و ناگشودنی است، در آن صورت تلاش آدم‌های داستان برای ایجاد تعادل را بیهوده تلقی خواهد کرد. یوجین ویل می‌گوید: «تلاش را آشفتگی از یک طرف و امکان تعدیل از سوی دیگر به وجود می‌آورد.» تعبیر معروف خوف و رجاء در این مورد بسیار رسا و به جاست. خواننده باید در طول داستان حالت خوف و رجاء داشته باشد؛ یعنی از یک طرف نسبت به حل مشکل خوف و بیم داشته باشد و از سوی دیگر به حل آن امید و رجاء از میان رفتن یکی از این دو شرط کشمکش را منتفی می‌کند. پیک قصه‌نویسی مهدی حجوانی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
شک و تردید گاهی به میانۀ نوشتن رمان خود که میرسید ممکن است حالت ناامیدی به شما دست دهد. همچون زمانی که با شنا کردن در دریا از ساحل خیلی دور شده اید. از اول رمان خیلی فاصله گرفته اید و پایان را هم نمیتوانید ببینید تا بدانید که چه زمانی داستان به آخر میرسد و آسوده خواهید شد. حالت بسیار بغرنجی است. این حالت نباید شما را متوقف کند چون این وضعیت تنها خاص شما نیست. بسیاری از نویسندگانی که ما میشناسیم نیز احتمالا به این وضع دچار شده اند. این احساسی طبیعی است زیرا به جایی رسیده اید که تنها احساساتتان دیگر حامی شما نیستند و گرفتار نقد کار خود شده اید در همه چیز شک کرده اید. هر زمان که این حالت بر شما غلبه کرد، به سراغ رمانهایی بروید که بیشترین تأثیر را بر شما گذاشته اند آنها را از قفسه کتابخانه خود بردارید. ورق بزنید. شخصیت هایشان، صحنه پردازی و طرح های آنها را به خاطر بیاورید. آنها چه احساسی در . شما با برانگیخته بودند؟ چرا تصور میکنید که اشخاص و داستان شما در این دنیا هیچ خواننده ای نخواهد داشت؟ چرا خود را دست کم گرفته اید؟ نفس عمیقی بکشید. به سراغ نوشته های خود برگردید. مطمئن باشید که در این دنیا و در میان خوانندگانی که شاید هیچگاه آنها را نبینید، کسانی هستند که نیاز دارند داستانتان را برای آنها تعریف کنید. چگونه می‌نویسم کاظم رهبر کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
اصول طنزنویسی طنز مکتوب به لحنی نرم‌تر از لحن طنز شفاهی نیاز دارد. بنا به نوشته روی پل نلسون در کتاب مقالات و مطالب ثابت روزنامه معنی لحن نرم، سبک نگارش راحت و خودمانی است، اما نه آن قدر که تصنعی و آبکی شود. مثلاً یکی از معناهای لحنی نرم‌تر در نوشته این است که مطلب‌مان را با ماجراهای لطیفه وار با نمک تر کنیم منظورم از ماجرای لطیفه وار داستانک‌هایی است که معمولاً بیشتر از یکی ۔ دو بند نیست. یادداشتی که سردبیر یا دبیر سرویس به مطلب شما می‌چسباند و روی آن می‌نویسد: «چاپ نشود معمولاً معنی اش این است که شما در آن مطلب از ماجرایی لطیفه وار استفاده نکرده اید تا صرفه جویی سرسختی، سرعت انتقال بالا و... را با یک مثال عملی نشان دهید، اتفاق لطیفه گونه که همیشه جانی تازه به یک مقاله می‌دهد، ممکن است قبل یا بعد از یک نتیجه گیری کلی در یک مطلب بیاید به علاوه این اتفاق لطیفه گونه در مطالب غیر داستانی باید واقعی باشد. اما خوشبختانه در طنزنویسی دست نویسنده باز است و می‌تواند از ماجرای لطیفه وار خیالی و غیر واقعی هم استفاده کند؛ مثلاً با اینکه الآن دیگر سه تا بچه ارما بامبک برای خودشان مردی شده‌اند هنوز مطالب ایشان در نشریات درباره مسائل و مشکلات بچه داری و کار بی اجر و مزد رختشویی ظرفشویی و آشپزی در خانه است خانم بامبک یک بار نوشته بود: «اگر بخواهی درست و حسابی به کارهای خانه آنا برسی از دست و پا میافتی هرچند بچه‌های او می‌گویند او داستان می‌نویسد! البته مهم این است که خواننده‌ها حکایت‌های لطیفه گونه را باور کنند بنابراین لزومی ندارد حتماً آن حکایت اتفاق افتاده و واقعی باشد. نویسنده‌ها معمولاً برای وارد کردن ضربه آخر یا درست از کار در آوردن پایان غافلگیر کننده در سطر آخر حکایت لطیفه‌وار واقعیت و داستان‌های واقعی را دستکاری می‌کنند وقتی نویسنده‌ها به جای استفاده از واقعیت صرف داستان پردازی می‌کنند معمولاً با نوشتن این‌که: «البته شاید این فقط یک داستان باشد اما... گوشی را دست خواننده می‌دهند و به او می‌فهمانند ماجرای لطیفه گونه ای که نقل کرده اند، داستانی خیالی بیش نبوده است. بعضی از ماجراهای شبه لطیفه از همان اول معلوم است که داستان هستند اما موقع نقل برخی از ماجراها شاید لازم باشد نویسنده به خواننده حالی کند چیزی که نوشته داستان است. اما اگر در شروع حکایت طنز آمیزتان نوشتید یک روز افلاطون و سقراط و ارسطو داشتند گلف بازی میکردند...» بهتر است بگذارید خواننده‌ها دوبه شک بمانند. نلز فر حتی در عصر نوی خدا برای توضیح چند اصطلاح فلسفی از ماجرایی لطیفه وار استفاده کرده است. او می‌نویسد: سه تا داور ورزشی داشتند باهم بحث می‌کردند اولی گفت «من به توپ و توپی که بر اثر ضربه بازیکن می‌آید می‌گویم توپ و ضربه این) آدم عینیت گراست. دومی گفت: «نه، من اگر آن جور که خودم می‌بینم توپ و ضربه به توپ را ببینم بهشان می‌گویم توپ و ضربه.» (این آدم ذهنگراست. اما سومی نظر خاص خودش را داشت.گفت: «تا من نگویم ضربه و توپی هست ضربه و توپی وجود ندارد.» این آدم وجود گراست.) در اینجا طبعاً خود خواننده می‌فهمد که فر هیچوقت در زندگی اش شاهد یک گفت وگوی واقعی گفت وگوی بالا بین چند داور واقعی، که ضمناً کاملاً هم مناسب بحث اوست نبوده است. اسرار و ابزار طنزنویسی محسن سلیمانی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
افزایش سرعت در گفت وگو لازمه افزایش سرعت گفت وگو تشدید تنش در صحنه است. به عنوان مثال اگر شخصیت شما مضطرب باشد و یک دفعه آهسته حرف ،بزند معلوم میشود که عصبی شده است. عکس آن نیز باز صحیح است. اگر شخصیتی که در گفت وگو از این شاخه به آن شاخه میپرد یک دفعه مضطرب شود و شروع کند به تندتند حرف زدن دارد کمکم عصبی میشود و تنش تشدید می شود. البته همیشه باید دلیلی برای تغییر ناگهانی سرعت گفت وگو وجود داشته باشد بی دلیل نمیتوان سرعت را بالا برد یا پایین آورد. ایجاد تعلیق در گفت وگو ایجاد تعلیق در صحنهٔ گفت وگو به طور خودکار، تنش را افزایش میدهد. برای ایجاد تعلیق لازم است افکار و اندیشه هایی به ذهن خواننده القا کنید که به رخ دادن اتفاقی یا به وجود آمدن وضعیتی در آینده اشاره دارد در اینجا صحنه ای از رمان باغ ،دروغها اثر ایلین ،گوج را آورده ام. ببینید زمانی که ریچل به دیوید میگوید اگر کاری را که او از دیوید میخواهد انجام ندهد چه خواهد کرد، چگونه تنش تشدید می.شود دیوید نامزدش و در ضمن پزشک است. او از نامزدش میخواهد که بچه شان را سقط کند. نامزدش هم میگوید که این کار دیوانگی است و او به یک دکتر اعصاب احتیاج دارد. _این همان چیزی است که بهش احتیاج داری. عزیزم بله چون واقعاً اعصابت به هم ریخته شاید اما آن چیزی را تغییر نمیدهد ما در هر صورت هر دو با این مسئله درگیریم. چشمهای دیوید تنگ شد و با تردید :پرسید: «منظورت چیه؟» _ منظورم این است که اگر بچه را سقط ،نکنی دیگر سقط جنینی وجود نخواهد داشت و من بچه را نگه میدارم. داری مرا تهدید میکنی؟ _نه (ری) چل) در حرفش جدی بود فقط دارم بهت میگویم که چه امکانی .دارم و با چه گزینه‌هایی میتوانم زندگی کنم اما مسلماً از دوستت ،کلر نمیخواهم یک عمل کورتاژ تمیز رویم انجام بدهد. البته در نظر ،دیوید داشتن بچه بهتر از سقط کردن آن نیست شاید هم حتی بدتر باشد. اما ری چل چه کار خواهد کرد؟ واکنش دیوید چیست؟ نویسنده ماهرانه با چند سطر گفت وگوی تعلیق‌دار به اتفاق آینده اشاره و خواننده را جذب میکند. اگر شما هم بتوانید از گفت و گویی به این منظور در تمام طول داستان استفاده کنید هرگز خواننده حتی لحظه ای دست از خواندن داستان نخواهد کشید. استفاده از گفت وگوی تنش زا در پایان صحنه ها شما میتوانید در پایان هر صحنه از گفت وگوی شخصیت برای ایجاد تنش آن هم به گونه‌ای استفاده کنید که خواننده با اینکه قصد داشته در پایان آن فصل چراغ را خاموش کند بگیرد بخوابد، مجبور شود برای خواندن ادامه داستان کتاب را ورق بزند و به صفحات بعد برود. راهش این است که در آخر هر صحنه مشکل را حل نکنیم و داستان را باز بگذاریم. اکثر ما فکر میکنیم پایان صحنه یا فصل جایی است که همه چیز رفع و رجوع میشود اما شاید شما بخواهید عکس این کار را انجام دهید؛ بخواهید همه چیز را تا آنجا که میشود معلق نگه دارید. اگر شخصیت راوی حرفی بزند که تنش را تشدید کند و باعث شود شخصیت دیگر یا خواننده نفسش را حبس کند، نیازی نیست که به شخصیتهای دیگر اجازه واکنش دهید و بعد نتیجه اخلاقی بگیرید و همه چیز را به خوبی و خوشی تمام کنید. ممکن است شما همیشه بخواهید که صحنه را جمله ای از شخصیت راوی یا کسی که بر شخصیت راوی تأثیر میگذارد پایان دهید. جمله ای که تعلیق دارد و خواننده را مجبور میکند فصل بعد را بخواند تا ببیند چه اتفاقی می افتد گاهی جمله ای سؤالی کارایی زیادی دارد یا با به تأخیر انداختن واکنش کسی تعلیق ایجاد میکنید. در زندگی واقعی وقتی کسی جمله ای تکان دهنده میگوید و هیچ کس چیزی نمیگوید، کلمات در هوا معلق و در حالت تعلیق باقی میماند و این تأثیرش به مراتب بیشتر از وقتی است که دیگران واکنش نشان میدهند و چیزی میگویند. گفت وگونویسی فنون و تمرین‌هایی برای نوشتن گفت و گو‌ های قوی گلوریا کمپتون کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6ن
همه چیز در مورد نوشتن داستان پیش از این که داستان را شروع ،کنید بیشتر وقتتان را روی این مسئله بگذارید که هر چیزی را روی کاغذ بنویسید. شخصیتهاتان را خوب بشناسید وقتی نه ساله بودم رو دیارد کیپلینگ به من اطمینان داد موگلی شخصیتی واقعی است و هنوز هم این اطمینان را .دارم جان اشتاین بک هم جودی را به طور کامل به من شناساند باید پیش از شروع داستان شخصیتهاتان را بشناسید با آنها زندگی کنید. وقتی با سرخوشی یا دلتنگی در جهانی ویژه ساکن میشوید و با مردمی حشرونشر میکنید که از روی زندگی واقعی نقاشیشان کرده اید به این که مردم درباره تان چه فکری میکنند، توجهی نکنید با شخصیت هاتان زندگی کنید. بالاخره یک روز میشنوید که با صدای بلند به چیزی میخندند که یکیشان به شما ،گفته یا متوجه میشوید که باید قطره اشکی واقعی را از گوشه چشمتان پاک ،کنید چون یکی از آنها به شما گفته تموم شد به همین سرعت آن زمان میتوانید بروید سراغ پیرنگ. پی رنگ از کار درآوردن حادثههایی است که برای شخصیت یا شخصیتهای مشخصی اتفاق میافتند. پیرنگ ترکیبی از گزارش حافظه و خلق است. ولی این شمایید که باید آن را به وجود بیاورید. حیاتی ترین نکته تکنیکی در هر داستان کوتاهی این است که داستان را از کجا شروع می.کنید برای این کار هر قدر که لازم است زمان صرف کنید و مطمئن باشید که در نهایت برای صرفه جویی در زمان کمک زیادی به شما خواهد کرد. همه توجه تان را معطوف هدف کنید. هنر رشد می.کند یک موجود زنده .است یک نوشته باید یک موجود زنده باشد که از روح و قلب نویسنده اش میروید بسیاری از نویسندهها هرگز موفق به این کار نمیشوند، اما تولید هر نوشتهٔ واقعی و صادقانه ای در حقیقت کاری بزرگ تخصصی عالی، خدمتی به بشریت و زندگی یی باشکوه است. بنابراین کاری را انجام دهید که بهترین وجه زندگیتان را رشد می دهد. عقیده راسخ من این است که هرگز زمانی نیست، نبوده است و نخواهد بود که داستانهای کوتاه خوب امکان انتشار نیابند. تنها چیزی که میتواند روی این اعتقاد سایه بیندازد به وجود نیامدن داستانهای خوب است. فقط یک حرف دیگر مانده .است همیشه همیشه و همیشه هر چیزی را که به دست می آورید فدای داستان .کنید دستتان را دراز کنید همیشه دستتان را برای گرفتن ماه دراز .کنید و از صمیم قلب تلاش کنید که یک داستان خارق العاده بنویسید. حرفه؛ داستان نویس ۴ فرانک ای دیکسون/ ساندرا اسمیت کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
بازنویسی داستان بعدِ این که این ایرادها را در داستان پیدا و اصلاح کردید یکبار دیگر آن را کامل بخوانید حالا باید دنبال ایرادهای فنی و سخت افزاری بگردید و حروف چینی و نقطه گذاری را بررسی کنید. به این نکته ها دقت کنید. - مراقب چشم ها باشید چشمهای شما میتوانند دور اتاق برقصند یا بیفتند روی زمین؟ شاید منظورتان به دقت نگاه کردن است. حواستان به کلمههای پراستفاده باشد. بعضی کلمه ها و عبارتهایی که باید دنبالشان ،بگردید اینها هستند تقریباً تا حدی ،خیلی ،فقط ،کمی مقداری، آن چیزی، به نظر من و فکر میکنم نمیتوانید این کلمه ها و عبارتها را به کلی کنار .بگذارید اما هر وقت که می خواهید از آنها استفاده کنید باید مطمئن باشید که این کار حتماً لازم است. آیا شخصیت داستان شما از یک عبارت خاص بیش از حد استفاده میکند؟ چنین برچسبی میتواند برای شخصیت پردازی مفید باشد ولی اگر در استفاده از آن زیاده روی کنید به عنصری آزاردهنده تبدیل میشود. حواستان به عملهای تکرارشونده ای مثل آه کشیدن سر تکان دادن و لبخند زدن باشد. حواستان به گفت وگوهای تکرارشونده ای باشد که در آنها شخصیت هاتان حرفهایی تکراری را با کلمه هایی متفاوت می.گویند از پرگویی دوری کنید. این جمله را بخوانید «دختری سبزه با پوستی تیره... خب، سبزه بودن همان تیره بودن رنگ پوست است. گفتنِ یکی از اینها کافی است. - بعضی زن گفت / مرد گفت ها را حذف کنید. پیش از گفت وگو از عمل داستانییی استفاده کنید که اشاره ای هم به شخصیت دارد؛ مانند مثال زیر پیش از لرزیدن نور شمع گوئن بریده ای از یک نسخهٔ خطی را برداشت. من هم مثل مادرم جادوی خودم را به ارث برده ام.» به یاد داشته باشید که مردم حرفهاشان را میگویند. آنها حرف هاشان را لبخند نمیزنند با شانه بالا نمی اندازند، سرفه نمیکنند و نمیخندند بلکه میگویند زیر لب میگویند، من من میکنند و نجوا حواستان به دیو املا ،باشد همین طور هم به کلمه های خاص و مسئله ساز منظورتان مثل بوده یا مانند؟ مشتاق یا آرزومند؟ حرف من یا حرفه (حرفه) من؟ واژه هاتان را دوباره بررسی .کنید اگر از معنای آن کلمه که استفاده کرده اید مطمئن نیستید، معناش را در فرهنگ لغت بررسی ،کنید املاش را هم همین طور حتماً از یک فرهنگ لغت خوب و قابل اعتماد استفاده کنید. نقطه گذاری تان را دوباره بررسی کنید. آیا از ویرگول علامت تعجب زیاد استفاده کرده اید؟ با کارکردهای سه ، نقطه خط ،فاصله نقطه ویرگول دو نقطه و غیره آشنا شوید. حالا دست نویس شما میدرخشد و به شکلی شایسته کیفیت خوب نویسندگی شما را منعکس میکند. گام بعدی این است: نوشته‌تان را ارسال کنید. حرفه؛ داستان نویس ۴ فرانک ای دیکسون/ ساندرا اسمیت کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
زاویه دید و مضمون داستان نویسنده رمان اجتماعی به احتمال زیاد، از زاویه دید دانای کل یا چند سوم شخص یا سوم شخص جمع استفاده میکند تا ما را از ادراکات حاصل از روابط متقابل چند شخصیت مطلع کند. رمانهای شخصی و فردی نیز، به احتمال زیاد از دید متمرکز یک نفر سوم شخص مفرد یا اول شخص مفرد برای تعریف داستانشان استفاده میکنند تا ما از تجربیات و مسائل درونی شخصیتشان باخبر شویم. رمان اجتماعی و فردی را در میان انواع قالبهای داستانی میتوان یافت مثلاً دو نویسندهٔ زیر هر دو از یک قالب داستانی یعنی قالب رمان پُرحادثه استفاده کرده اند، اما رمان اولی رمان فردی است حال آنکه رمان دومی رمان اجتماعی رمان هویت بورن نوشته رابرت لادلام که فردی است به جاسوسی میپردازد که دچار فراموشی شده و تلاش میکند گذشته اش را کشف کند، و رمان دیگر اجتماعی و با همین (قالب با نام قانون چهارم نوشته یان کالدول و داستین تامیسون، ضمن اینکه به دوستیها و رقابتهای درون دانشکده ای از جامعه دانشگاهی شمال شرقی امریکا میپردازد، از معمایی باستانی نیز پرده برمیدارد. بنابراین پیش از انتخاب زاویهٔ دید و نگارش رمان باید فکر کنید که آیا از سیر و سلوک یک فرد یا دو شخصیت اصلی بیشتر خوشتان میآید یا از اعمال و روابط متقابل یک گروه یا جامعهٔ کوچک یا بزرگ از آنجا که با اکثر قالبهای داستانی میتوان هم رمان اجتماعی نوشت و هم رمان ،فردی پیش از هر چیز باید مطمئن شوید که مبادا با انتخاب زاویه دید غلط تأثیر هدفتان را کم کنید. مثلاً مبادا وقتی میخواهید عمیقاً روان یک فرد را در یک رمان پرحادثه و نفس گیر بکاوید از چند زاویه دید استفاده کنید و یا برعکس مبادا وقتی میخواهید کارکردهای فرهنگ یک جامعه را شرح دهید فقط به زاویهٔ دید متمرکز یک فرد بچسبید. چه کسی اسم داستان را انتخاب میکند؟ انتخاب نوع زاویهٔ دید در انتخاب اسم داستان هم تأثیر می گذارد چون معمولاً موضوع اصلی داستان که مثلاً دربارهٔ دیوید و از زبان (اوست (نوع اسم داستان را تعیین میکند دیوید کاپرفیلد اثر) (دیکنز خیلی بیشتر از رمان داستان دو شهر از همین نویسنده مشخص میکند که رمان درباره یک فرد است. دو رمان استیون کینگ از مجموعه رمانهای برج تاریک هم مثال خوبی است در این زمینه و ترسیم تفاوت دو نوع اسم گذاری. نخستین رمان این مجموعه استیون کینگ، یعنی هفت تیرکش ،قهار عمدتاً به مردی هفت تیرکش میپردازد که تنها میجنگد و به آخر خط میرسد. اما کتاب دوم این مجموعه نقش ،سه درباره مکاشفه شخصیت اصلی داستان است راجع به نیازش به چند رفیق و تشکیل دستهٔ خودش پیش از اینکه اسم داستانتان را انتخاب کنید از خودتان بپرسید: آیا در این داستان شخصیت نقش اصلی را دارد یا یک گروه و جامعه اهمیت محوری ،دارد ،سپس، اسم داستانتان را نام یک فرد یا یک گروه بگذارید. جادوی زاویه دید آلیشیا راسلی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
فنون تشدید تنشها در داستان استفاده از سکوت در گفت وگو یک راه برای نشان دادن تنش در متن گفت و گو کنار گذاشتن شخصیت راوی از گفت وگو برای لحظاتی و در برخی جاهای گفت وگو است تا او گفت وگوها را پیش خود حلاجی و ارزیابی کند و احساسش را برای خواننده بیان کند اگر او به چیزهایی فکر میکند. اما به هر دلیلی سکوت میکند. این نشانگر افزایش تنش است. اما باید مشخص کرد دلیل سکوت او چیست؟ آیا از بیان افکار واقعی اش ترس دارد؟ چرا؟ اگر او با صدای بلند حرف دلش را بزند چه خواهد شد؟ اینجا شما میخواهید نشان دهید حتی وقتی شخصیت راوی ساکت است. حادثه ای در شرف وقوع است. برای همین بگذارید شخصیتهای دیگر نقش خود را چه در حادثه و چه در گفت وگو بازی کنند. هرچه شخصیتهای دیگر صدایشان را بلندتر کنند و هرچه بیشتر دست به عمل ،بزنند وقتی همزمان شخصیت راوی را ساکت میکنید به تنش بیشتر دامن میزنید. ایجاد اضطراب در گفت وگو فکر میکنید وقتی شما ،نگران ،عصبی هیجان زده مضطرب وحشت زده یا عصبانی هستید یا موقتاً خل شده اید، صدای شما چه تغییری میکند؟ باید شما در این حالات باشید تا ببینید صدا و رفتار شما بر گفت و گوها چه تأثیری میگذارد. بیشتر ما می پذیریم که همۀ این حالات را داشته ایم، غیر از البته حالت آخر را خل شدن موقت چون کی جرئت میکند قبول کند حتی یک بار موقتاً به سرش زده؟ جنون موقت همان اوج نگرانی عصبیت هیجان زدگی ،اضطراب ترسیدن و عصبانیت است. به هر حال بگذارید نگاهی به رفتار آدمها هنگام گفت وگو بیندازیم تا واقعیت را به درستی .ببینیم در صحنه زیر از رمان کالبدشکافی اثر پاتریشیا ،کورنول، شخصیت اصلی داستان، دکتر کی اسکارپیتا کنار ستوان مارینو ایستاده است و ستوان مارینو دارد با زنی به نام آبی دربارۀ خواهر به قتل رسیده اش صحبت می.کند ببینید هرچه صحنه جلوتر میرود چطور نگرانی آبی هم کم کم اوج میگیرد. آخرین باری که او را دیدید کی بود؟ جمعه بعد از ظهر صدایش بالا رفت و .گرفت تا ایستگاه قطار مرا برد چشمهایش پر از اشک بود. مارینو دستمال مچاله شده ای از توی جیبش درآورد و به او داد میدانید برنامۀ او برای آخر هفته چی بود؟ آبی در انتهای این صحنه کنترل خود را از دست میدهد که قابل درک است هرگاه شخصیت شما با وضعیتی روبه رو شود و حملة عصبی به او دست دهد میتوانید روی تشدید تنش در صحنه حساب کنید. شما به خصوص در داستانهای معما یا پرتعلیق و نفس گیر میخواهید شخصیت خود را دائم از یک موقعیت بحرانی به موقعیت بحرانی دیگری ببرید. به ویژه موقعیتهایی که شخصیتهای دیگر هم در آنها شرکت دارند و اضطراب در داستان را میتوان با گفت و گوهای آنها ارائه داد در این حالت باید دائم اضطراب را بالا ببرید. گفت وگونویسی فنون و تمرینهایی برای نوشتن گفت و گوهای قوی گلوریا کمپتون کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
17.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصطلاح «اوروِلی» به چه معناست؟ دربار‌ی رمان «١٩٨۴» نوشته‌ی جرج اورول و ادبیاتِ برآمده از آن کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6
صحنه در داستان صحنه برخلاف ،توصیف ارائه تصویر متحرک از واقعه و عملکرد آدمهای داستان .است تفاوت صحنه با توصیف این است که در ،توصیف جهان گردندۀ داستان متوقف میشود؛ در حالی که در صحنه جهان داستان در گردش است. به عبارت دیگر توصیف به ارائه تصویر ساکن میپردازد و صحنه به ارائه تصویر متحرک از این نظر توصیف به عکس شبیه است و صحنه به فیلم. توصیف و صحنه هیچیک دقیقاً کار عکس و فیلم را انجام نمیدهند و این تشبیه فقط برای نزدیکی به ذهن است. نقطه اشتراکی بین توصیف و صحنه هست که در تلخیص نیست و آن ارائه تصویر .است دیدن تصویر موجب میشود که خواننده بیواسطه ببیند نه اینکه از زبان نویسنده بشنود در توصیف و صحنه نویسنده نشان می دهد و خواننده میبیند. اما در تلخیص، نویسنده میگوید و خواننده می.شنود برای آوردن نمونه ای از یک «صحنه» با استناد به گفتهٔ یوجین ویل به نقل گفته ای از لسینگ منتقد ادبی مینشینیم. نویسنده باید حرکت و عمل را که همیشه متوالی صورت میگیرد به کار ببرد تا به همان تصویری برسد که نقاش مثلاً نمایش متقارن ایجاد میکند. هومر به جای آنکه بگوید ،جنگجو، کلاهخود بر سر، شمشیری در یک دست و سپری در دست دیگر داشت، توصیف میکند که پهلوان چگونه کلاهخود خود را برداشته بر سر گذاشت بعد سپر را از دیوار برگرفت و به دنبال آن دست به شمشیر برد. به «صحنه ای از داستان کوتاه هدیه سال نو نوشته او. هنری نگاه کنید: جیم بسته عیدی را از جیب پالتوی کهنه درآورد و با بی اعتنایی روی میز انداخت و گفت «بگیر دلاجان، این هدیه ناقابلی است که برایت خریدم ولی متأسفم که دیگر به دردت نمیخورد اما طوری نیست... دلا، با انگشتان مرتعش بند را از هم باز کرد و به داخل بسته نظر انداخت. یک مرتبه فریادی از ذوق ،کشید ولی بلافاصله ساکت شد. ظاهراً، حقیقت دردناک به یادش آمد و آن وقت به دنبال آن قطره های اشک سوزان از چشمانش سرازیر گشت. خواهید پرسید که گفت وگوی آدمهای داستان در شمار کدام یک از سه شیوه روایت قرار میگیرد؟ در پاسخ باید گفت که گفت وگو نوعی «صحنه» است، زیرا مختصات آن را دارد؛ به این معنی که در گفت وگو از یک طرف با فشردگی زمان روبه رو نیستیم (بنابراین تلخیص نمیتواند باشد و از طرف دیگر جهان گردنده داستان در حال گردش است و) توصیف نمیتواند نام بگیرد بنابراین باید آن را نوعی صحنه به شمار آورد. نیم‌صحنه در تلخیص خواننده از نزدیک وقایع داستان را نمیبیند بلکه با واسطه از کیفیت واقعه - آن هم به نحو کلی و فشرده . آگاه می.شود به عبارت روشنتر تلخیص با گفتن نویسنده و شنیدن خواننده سر و کار دارد و صحنه با نشان دادن نویسنده و دیدن .خواننده طبیعی است که دیدن هرچیز در دل خود معنای بیواسطگی را هم دارد؛ یعنی در صحنه حضور نویسنده به عنوان واسطه ای که قصه میگوید از بین میرود یا به حداقل میرسد در ،تلخیص خواننده از جهان داستان دور و در صحنه به آن نزدیک است و حتی در آن زندگی میکند. بد نیست همین جا توضیحی در باب فشردگی» در تلخیص بدهیم منظور از فشردگی در اینجا فشردگی زمان واقعه است و نه کوتاهی .واقعه اگر نویسنده ده ساعت را در یک جمله فشرده ،کند کارش تلخیص نام میگیرد اما اگر یک واقعه را به خاطر کوتاهیاش در یک جمله نمایش بدهد، عملش را صحنه مینامیم؛ مثلاً این جملهٔ کوتاه که «حسن کنار حوض نشسته و به گل سرخی خیره شده بود صحنه است، اما جملهٔ «حسن تمام بعد از ظهر را کنار حوض نشسته و به گل سرخی خیره شده بود تلخیص شمرده میشود. گاهی در حین یک تلخیص نسبتاً طولانی حس میکنید که به نقطه نسبتاً برجسته ای رسیده اید که از اهمیت نسبی برخوردار است و جا دارد که خواننده چنین فرازی را با حالت فشرده تلخیص .نگذراند در حقیقت، حس میکنید که لازم است فقط گوشه ای از یک گفت وگوی کامل را به صورت صحنه بیان کنید و نه کل را فرض کنید برای خریدن کالای خاصی در عرض دو ساعت به چندین فروشگاه رفته و عاقبت هم نتیجه ای نگرفته اید در بازگشت به منزل از شما میپرسند که چه شد؟ شما میتوانید به روش تلخیص بگویید پیدا نکردم و برعکس میتوانید به روش صحنه كل جریان معاینه جنس و گفت وگوی خود را با صاحبان فروشگاهها به طور دقیق تعریف .کنید اما راه سومی هم هست و آن اینکه از تلخیص کمک بگیرد ولی در عین حال برای اینکه اهل خانه علت اصلی یافت نشدن کالا، یعنی جان کلام را در لابه لای تلخیص شما متوجه شوند فقط مقطعی از عمل و گفت وگوی خود را در طی این دو ساعت به صورت زنده و ملموس بیان کنید که این ،طریق نیم صحنه است. پیک قصه نویسی مهدی حجوانی کانال آموزشی انجمن ایماژ : https://eitaa.com/image_khorasan گروه ایماژ: https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6