#داستان_نویسی
#میانه_داستان
عناصر دیگری هم وجود دارند که باعث کشدار شدن میانه داستان می.شوند شاید مشکل در شخصیتهاتان باشد.
اگر آنها از آن دست آدمهایی باشند که نه شما نه خواننده هاتان نتوانید ابتدای داستان به آنها علاقه مند شوید، طبیعتاً هر چه بیشتر به آنها نگاه کنید، بیشتر کسلتان خواهند .کرد من شنیده ام که این یک سیاست است و به نظرم سیاست درستی هم هست ـ که بعضی ویراستارها هرگز داستانی را نمیخرند مگر این که دست کم یکی از شخصیتهای اصلی آن را دوست داشته باشند و ترجیحاً دوتاشان را.
شاید مشکل شما ریشه ای تر از اینها و در ایده داستانی تان باشد. اگر در میانۀ داستان دارید پرحرفی میکنید ایده تان را دوباره بررسی .کنید همۀ چیزهایی را که تصمیم گرفته اید حتماً حفظ شان ،کنید بررسی کنید؛ هر چه باشند. مانند شروع و ،پایان همۀ آنچه را که فکر کرده اید و نوشته اید دوباره بررسی کنید بعد اگر مطمئن هستید که همه چیز درست و بی عیب است نوشتن را از سر بگیرید.
به هر شکلی که میتوانید برای کمر داستانتان کمربند مناسبی تهیه ،کنید منظورم این است که از کلمه ها، جمله ها و پاراگرافهای درستی برای پوشاندن آن استفاده کنید سبک نوشتن شما چیزی است که باید در نوشتن هر بخشی از داستانتان درباره اش فکر کنید.
هم تعليق ایده بکر، شخصیتهای جذاب سبک نوشتن خوب و مجموعه ای از حوادث مربوط به هم که با درک درستی از تناسب و ضرباهنگی مناسب ارائه میشود تا را به وجود بیاورد و هم جذابیت را تا پایان داستان حفظ کند، فقط تعداد اندکی از ابزارهایی هستند که برای خلق میانه داستان باید برایشان تلاش کنید. در نوشتن مثل رانندگی تنها زمانی که میتوانید استراحت کنید، زمانی است که توقف کامل میکنید و حتا آن موقع هم ممکن است ذهنتان با کارهایی که جلوتر باید انجام دهید یا خطراتی که جلوتر ممکن است با آنها روبه رو شوید، درگیر باشد.
بعضی داستانها که در شروع شما را صددرصد درگیر خود کردهاند در پایان سرگردان و نفس بریده رهاتان میکنند چنین داستانهایی داستانهای هولناکی هستند. دلیل این اتفاق شخصیت های فراوانی نیستند که داستان را پر کردهاند پیرنگی هم نیست که برای پیدا کردن راه تان در آن نیاز به قطب نما راه بلد هندی یا سگ راهنما دارید، حتا خرده روایتهای آشفته ای هم نیستند که احساس گرفتاری در قایقی شکسته در شبی تاریک را در شما به وجود میآورند. ایراد کار در میانۀ داستان است:
یک میانه ضعیف. و یک میانهٔ ضعیف بوسه ای است که برای مرگ فرستاده می شود.
اما ناامید نشوید میانهٔ ضعیف را میتوان تشخیص داد.خب، مشکل کجاست؟
یک میانهٔ ضعیف این چهار ایراد را دارد
اول ایستاست.
دوم خوب ساخته نشده است.
سوم، گیج کننده است.
چهارم اجزاء لازم را در خود ندارد.
بیشتر شما با شطرنج آشنا هستید بازی با دو بازیکن شروع میشود؛ شما و حریفتان اگر بخواهیم اینها را به اصطلاحهای داستان نویسی تبدیل ،کنیم، باید بگوییم یک قهرمان و یک شرور البته قهرمان شمایید و وقتی مهرههاتان را روی صفحه می چینید، هدفتان مشخص است میخواهید برنده بازی باشید و حریف را شکست دهید به عنوان اولین گام سعی میکنید چند حرکت اولیه تان چنان درخشان باشند که حریفتان را مرعوب کنند.
البته حریفتان هم در این زمینه نظر و برنامه خودش را دارد. او تعداد زیادی آچار فرانسه در دستش دارد که میخواهد به سمت موتور برنامه ریزی شما پرتشان .کند بنابراین با هر حرکتی که انجام میدهید او بازی اش را برنامه ریزی میکند؛ بازی یی که طراحی میشود تا شما را دچار لغزش کند و بازی را مطابق میل او پیش ببرد. بازی ایستا ،نیست پویاست؛ چون هر کدام از شما به خودش فکر میکند هر حرکتی وضعیت و موقعیت را تغییر میدهد و بازی را جذاب تر میکند.حالا میتوانیم برگردیم به داستان و داستان کوتاه و اولین نکته ای که پیشتر به آن اشاره کردیم وقتی میانه داستان را مینویسید بزرگترین خطر ایستایی است. تغییز چیزی است که میانه داستان را زنده میکند چون کشمکش را به وجود میآورد.
📚حرفه داستان نویس ۴
✍فرانک ای دیکسون/ ساندرا اسمیت
کانال آموزشی انجمن ایماژ :
https://eitaa.com/image_khorasan
گروه ایماژ:
https://eitaa.com/joinchat/2212299269C92b8eed7a6