🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_موسی علیه السلام #قسمت_بیست_و_هشتم
🔹موسی و خضر علیهما السّلام «۱»🔹
پس از آن که قوم حضرت موسی در جریان گاو بنی اسرائیل از فرمان خدا به درستی پیروی نکردند، حضرت موسی در میان بنی اسرائیل خطبه ای ایراد کرد و سرگذشت آنان را در گذشته برایشان بیان نمود. بیانات موسی به حدی بنی اسرائیل را تحت تأثیر قرار داد که اشک از دیدگان آنها جاری ساخت و دلهاشان متأثر گشت.
آنگاه که خطبه موسی پایان یافت، مردی دامن او را گرفت و گفت: ای رسول خدا! آیا در میان زمین کسی از تو داناتر پیدا می شود؟
موسی پاسخ داد: نباید مگر او بزرگ انبیاء بنی اسرائیل و درهم شکننده فرعون نبود؟ مگر موسی صاحب ید بیضاء و عصایی نبود که به کمک آن دریا را شکافت؟! مگر خدا موسی را به وسیله نزول تورات گرامی نداشت و با او علنی سخن نگفت؟! راستی چه مقامی بالاتر از این مقام و چه شرافتی بالاتر از این شرف.
اما خدا به موسی وحی کرد: علم اعظم آن است که در انحصار یک فرد درآید و یا مخصوص پیغمبری گردد. در روی زمین کسی هست که خدا او را به علمی بیش از علم موسی بهره مند ساخته و نصیبش از جهت الهام بیشتر از موسی است.
موسی عرضه داشت: پروردگارا مکان این بنده شایسته کجا است، شاید من او را ملاقات کنم و از فیض دیدارش بهره مند گردم و یا اینکه از نور الهام و یقین او سودی ببرم. خدا وحی کرد: این مرد را در مجمع البحرین ملاقات می کنی.
موسی عرضه داشت: نشانی در اختیار من بگذار که مرا به سوی او راهنمایی کند و مرا به او برساند.
خدا وحی کرد: راهنمای تو این است که یک ماهی برداری و در زنبیلی بگذاری هر کجا ماهی را از دست دادی آن مرد را بدست آورده ای. موسی وسایل سفر خود را آماده ساخت و خدمتگزار خود یوشع بن نون را همراه کرد و زنبیل را به دوش او گذاشت و طبق دستور الهی ماهی را در آن نهاد و به راه افتاد، درحالی که مراد او، مردی بود که خدا او را به موسی معرفی کرده بود. موسی با خود عهد بست که در جستجوی او بکوشد و در طلب آن مرد کوتاهی نکند تا به او برسد، گرچه ایامی بگذرد و سالها سپری شود. موسی به جوانی که همراهش بود سفارش کرد که هرگاه ماهی مفقود شد به من اطلاع بده تا به جستجوی آن مرد بشتابم.
آنگاه که به مجمع البحرین همان مکانی که خدا وعده کرده بود رسیدند، خواب بر چشم موسی سنگینی کرد و خوابش برد، در همان اثناء خواب... (ادامه دارد)
#موسی_و_خضر_علیهماالسلام
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
◉●◉✿ا✿◉●•◦
@ImamHadi_alashtar
•┈•✾•☘️🌸☘️•✾•┈•
🌿🌿
#قصههای_قرآنی
قصه های مربوط به: #حضرت_موسی علیه السلام #قسمت_بیست_و_نهم
🔹موسی و خضر علیهما السّلام «۲»🔹
آنگاه که به مجمع البحرین همان مکانی که خدا وعده کرده بود رسیدند، خواب بر چشم موسی سنگینی کرد و خوابش برد، در همان اثناء خواب، آسمان بارید و ماهی تازه و زنده شد و به حرکت درآمد و روح در آن دمیده شد و خود را به دریا انداخت.
موسی از خواب برخاست و جوان را بیدار ساخت و به او گفت: مهیا شو که ادامه راه را شبانه طی کنیم، ولی شیطان جوان را به فراموشی کشاند و نتوانست داستان ماهی را بیان دارد. موسی و جوان مقداری راه را پیمودند تا اینکه خستگی و گرسنگی بر آنها غلبه کرد. موسی به جوان گفت: غذا را بیاور که ما در این سفر خسته شده ایم.
چون یوشع خواست غذا را از زنبیل بیرون آورد، داستان ماهی و حرکت آن به سوی آب به خاطرش آمد و گفت: آیا به خاطر داری که به تخته سنگ بزرگی تکیه دادیم و خواب شما را ربود، در همان موقع بود که ماهی راه آب را پیش گرفت و من فراموش کردم ماجرا را برای شما بازگو کنم و علت این فراموشی را فقط شیطان می دانم.
در این هنگام موسی طعم پیروزی و بوی مراد را احساس کرد و گفت: این پیشامد، همان بوده است که طالب آن بودیم و آن را جستجو می کردیم، مهیای سفر شو تا به آن مکانی که ماهی را از دست داده ایم بازگردیم، که ما به هدف خود نزدیک هستیم.
موسی و یوشع از راهی که آمده بودند، بازگشتند و در بازگشت، برای رسیدن به مقصود از جای پای خویش مسیر حرکت را بدست آوردند.
چون موسی و همسفرش به محل گم شدن ماهی رسیدند، پیرمردی لاغراندام با چشمانی گودافتاده را دیدند که آثار رسالت در جبینش نمودار است و صورت او حکایت از بزرگواری و تقوی دارد، لباس خود را به خویش پیچیده، یک طرف آن را زیر پا و طرف دیگر را زیر سر گذاشته است. موسی به پیرمرد سلام کرد. پیرمرد روی صورت خود را باز کرد و گفت: آیا در سرزمین من اثری از صلح و سلام وجود دارد؟! شما کیستی؟
موسی: من موسی هستم.
پیرمرد: موسی پیغمبر بنی اسرائیل؟
موسی: بلی. پیغمبر بنی اسرائیل. ولی چه کسی این موضوع را به شما اطلاع داده است؟
پیرمرد: آن کس که ترا نزد من فرستاده است.
موسی دریافت این پیرمرد، همان گمشده و مراد او است پس در گفتار و کردار خود شرط ادب و تواضع را منظور داشت و گفت: « ای بنده صالح خدا، آیا به مردی که در راه دیدار تو رنج و سختی دیده است، اجازه می دهی تا از نور علم و چراغ هدایت تو بهره مند شود و خود را پیرو و مجری امر و نهی شما گرداند؟
#موسی_و_خضر_علیهماالسلام
منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه ؛ جادالمولى، محمد احمد، قصه هاى قرآنى
◉●◉✿ا✿◉●•◦
@ImamHadi_alashtar
•┈•✾•☘️🌸☘️•✾•┈•