eitaa logo
باستان نامه
4.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
705 ویدیو
156 فایل
بررسی مسائل روز ایران، با نگاه به تاریخ باستان 🔴 پیج ما در اینستاگرام: https://www.instagram.com/ir_bastan/ 🔴 ارتباط با ادمین: @mmehdi_rostami
مشاهده در ایتا
دانلود
باستان نامه
🔻 امروز ۱ دسامبر، ۱۱ آذر روز جهانی ایدز ☑️ ایدز این‌گونه وارد ایران شد... @ir_bastan
🔻 نکته: بنده تا بحال صدها و هزاران کانال و پیج باستانگرا، ناسیونالیست، زرتشتی و نوزرتشتی را طی این سال‌ها دیدم و رصد کردم. می‌بینم که بخاطر اشتباه چند مسلمان، به همه مسلمانان فحاشی میکنند. یا بخاطر اشتباه چند روحانی / روحانی‌نما، به همه روحانیت اهانت میکنند. اما ندیدم که بخاطر جنایت چند فرانسوی‌، به همه فرانسوی‌ها اهانت کنند. حتی ندیدم یک اعتراض ساده هم بکنند. نمیدانم این چه حال و روزی است ک این‌ها مبتلا شده‌اند. @ir_bastan
🔻 چرا فرهیختگان ایرانی، اسم اسب رستم و توصیف دُم آن را در حافظه‌ی خود نگه داشتند؟ ولی هخامنشیان را در زباله دان تاریخ دفن کردند؟ وقتی جامعه‌ی تاریخ پژوهی ما بازیچه انگلیسی‌ها می‌شود... @ir_bastan
⭕️ شایعه: آن هنگام که عرب‌ها دختران خود را زنده به گور می‌کردند، ﻧﯿﺎﮐﺎﻥ ﭘﺎک ما، ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﺷﺐ ﺳﺎﻝ ﺭﺍ به نشانه‌ی تولد میترا الهه بانوی ایران باستان، جشن می‌گرفتند. (شب یلدا) ☑️ پاسخ: ۱. همه عرب‌ها دختران را زنده به گور نمی‌کردند. بلکه این رسم زشت در میان برخی بوده، که اسلام آن را محو کرد. ۲. از سویی دیگر میترا اصلاً زن / دختر نیست. بلکه هندوها او را یک خدای نَر و زرتشتیان او را پسر اهورامزدا می‌دانند. شواهدی از قرآن و اَوِستا وجود دارد که نشان می‌دهد میترا (یا همان مِهر)، یک جن نَر است. [متن کامل مقاله] 🟣 باستان‌نامه: @ir_bastan
🔻 ☑️ چرا جهانخواران استعمارگر و صهیونیست‌ها، هخامنشیان را بزرگ کردند؟ عموم ایرانیان در طول تاریخ اصلاً کوروش و هخامنشیان را نمی‌شناختند. در تمام آثار فاخر ادبی ایرانی، هیچ اسمی از کوروش وجود ندارد. حتی در متون تاریخی ایرانی، کوروش شخصیتی کوچک و کم‌ارزش است. طبری و امثال او می‌گویند: کوروش یک یهودی‌زاده و یک فرمانده نظامی بود که بهمن اردشیر (پادشاه سلسله کیانیان)، او را به حکومت ناحیه فارس گماشته بود. یعنی کوروش در روایات ایرنی، یک حاکم خُرد دست‌نشانده بیش نیست [برای مشاهده سند، کلیک کنید]. اما از اواخر قاجار حکومت انگلیس، چند نفر (همچون سر جان مالکوم، راولینسون و...) را به ایران فرستاد و این‌ها بودند که به ایرانیان القاء کردند: کوروش پدر شماست! هخامنشیان مظهر هویت شما هستند! در دوران پهلوی هم جمعی از یهودیان صهیونیست (از جمله هرتسفلد، آستروناخ و...) این طرح استعماری را پیش بُردند. به نظر شما، چرا جهانخواران استعمارگر و صهیونیست‌ها، هخامنشیان را بزرگ کردند؟ چه هدفی را دنبال می‌کنند؟ ☑️ لطفاً در صفحه‌ی اینستاگرام ما، نظر خود را بنویسید: https://www.instagram.com/p/CJJKKyLB61s/ @ir_bastan
🔻 ۵ دی، سالروز مرگ‌ زرتشت زرتشت چگونه مُرد؟ در تصویر بخوانید... مشاهده اسناد: www.adyannet.com/fa/news/13733 @ir_bastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣 مزار شریف افغانستان، مزار حضرت مولا علی (ع) است؟ یا مزار زرتشت؟! پاسخ را در فرستهٔ بعد بخوانید. ▪️ باستان‌نامه: @ir_bastan
🟣 مزار شریف، مزار علی (ع)، یا مزار زرتشت؟! ▪️ در شهر مزار شریف (مرکز ولایت بلخ افغانستان)، مزار کسی قرار دارد که مردم، او را بسیار محترم می‌دارند و این شهر، به سبب وجود این مزارِ شریف، "مزار شریف" نامیده شد. مردم افغانستان و تاجیکستان، بر این عقیده‌اند که آنجا مقبره‌ی مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) است. به تازگی برخی از زرتشتیان مدعی شده‌اند که مزار شریف، مزارِ علی (ع) نیست. بلکه مزار زرتشت است! چون طبق روایات زرتشتی، زرتشت در بلخ از دنیا رفت، پس ناگزیر، آن بنا باید مربوط به زرتشت باشد. ☑️ مزار شریف، مزار زرتشت نیست: 🔸 اولاً برای این ادعا که مزارِ شریفِ، قبر زرتشت باشد، هیچ سند تاریخی وجود ندارد. 🔹 ثانیاًطبق متن اَوِستا (کتاب مقدس زرتشتیان)، دفن مردگان در خاک، گناه بسیار بزرگی است. به همین سبب، زرتشتیان، در طول تاریخ، تا همین نیم قرن پیش، مردگان خود را دفن نمی‌کردند. بلکه درون دخمه‌ها قرار می‌دادند تا اجساد مردگان خوراک لاشخورها و کلاغ‌ها شود. با این سخن، زرتشت نمی‌بایستی مقبره و مزار داشته باشد. ☑️ آیا مزار علی بن ابی‌طالب است؟ دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد. دیدگاه اول: در دوران بنی‌امیه، خلفای اموی به جنون افتاده، به جان و مال و ناموس محبین اهل بیت دست درازی می‌کردند. خوف این وجود داشت که بنی امیه، مزار علی (ع) در نجف را پیدا کرده، آن را شکافته و به پیکر حضرت اهانت کنند. از همین روی، امام صادق (علیه السلام) به ابومسلم خراسانی نوشتند که قبر امیرالمؤمنین را باز کرده، پیکر حضرت را به نقطه‌ای دور ببرند تا از هتک حرمت در امان بماند. ابومسلم و یارانش چنین کرده، پیکر امیرالمومنین را با احترام به سوی بلخ بُرده و در روستایی دور افتاده به نام خواجه خیران (شهر مزار شریف کنونی) به خاک سپردند. کتیبه‌‌ای هم نوشتند و در آن، صاحب قبر را معرفی، سپس کتیبه را زیر خاک پنهان کردند. سال‌ها بعد، سلطان سنجر سلجوقی که این قضیه را فهمید، دستور داد همه جا را بگردند و مزار علی (ع) را یافتند. دیدگاه دوم: در قرن ششم هجری، در بلخ، سیدی از نوادگان امام زین العابدین (علیه السلام) زندگی می‌کرد که نامشان ابوالحسن علی بن ابی‌طالب بود. در حقیقت، این سید، که از نسل امیرالمؤمنین بود، تشابه اسمی با حضرت داشت و از آنجا که انسانی کریم و باسخاوت و صاحب شأن و جلالت بود، نزد مردم، بسیار محترم قرار گرفت. پس از درگذشت ایشان، مردم مزار آن بزرگوار را گرامی داشتند و هر گاه قصد توسل به اهل بیت پیامبر می‌کردند، به زیارت آن بارگاه می‌رفتند. لذا مزارِ شریفِ «مزار شریف» مربوط به این سید است. (مشاهده اسناد) ✍🏻 مهدی رستمی | باستان‌نامه: @ir_bastan
🔸 کهن‌ترین قانون‌نامه جهان قانون‌نامه اورنَمّو (Ur-Nammu) کهن‌ترین قانون‌نامۀ شناخته شدۀ دنیا، حدود ۴۱۰۰ سال پیش، تحت نظر پادشاه سومِر (در عراق باستان) تنظیم شد. ▪️ باستان‌نامه: @ir_bastan
🔻 ناسیونالیزم تکفیری: هر کسی از پادشاهان ایران باستان انتقاد کند، ایرانی نیست! توضیحات و ذکر چند خاطره: 👇🏻
لطفاً بخوانید هنگامی که سخن از «تکفیر» و «جریانات تکفیری» به میان می‌آید، تصویر داعش به ذهن بسیاری خطور می‌کند. لیکن داعش فقط یک نمونه از مرام و مکتب تکفیر است. البته بهتر می‌بود که در ابتدا، مفهوم واژه تکفیر را بیان می‌کردم. هنوز هم دیر نشده. تکفیر در لغت به معنی «کسی را کافر خواندن» است. یعنی: «به کسی، نسبتِ کفر دادن». در اصطلاح، «تکفیر» یعنی کسی را بیگانه بنامیم و این بیگانه خواندنِ آن شخص، مُنجَر به این بشود که دیگر، جان یا مال یا عِرض او را محترم نشماریم. برای مثال، داعش می‌گوید هر مسلمانی که با من همراهی نکند، کافر است و لذا حق دارم به جان و مال و ناموس او دست‌درازی کنم. اما مرام تکفیر، منحصر در همین یک قلم نیست. بلکه باور دارم، بخش قابل توجهی از جریانات ناسیونالیست (ملی‌گرا) هم در دایره‌ی «تکفیری‌ها» قرار دارد. به چند مثال توجه بفرمایید: - سال‌هاست که در عرصه‌ی نقد و بررسی تاریخ ایران باستان مطالعه، تحقیق و تدریس می‌کنم. بخش اندکی از این فعالیت‌ها در شبکه‌های اجتماعی است. شوربختانه، جمعی از کسانی که خود را پیرو کوروش هخامنشی دانسته؛ مدعی گفتار نیک هستند، در پیام‌های خصوصی و عمومی، به حقیر، اهانت‌های ناموسی روا داشته و می‌دارند. یعنی چون با عقائد و باورهای من، موافق نیستند، خود را مُجاز می‌دانند که مادر یا خواهر یا همسر مرا مورد فحاشی قرار بدهند. به عبارتی اگر با کسی مشکل داشته باشند، از ناموس او انتقام می‌گیرند. و این عیناً همان رفتار داعش است. بلکه بدتر و شدیدتر. - یکی از دوستان، مدتی پیش، سفری به شهرستان ایذه (در استان خوزستان) داشتند. در محفلی، نسبت به کوروش هخامنشی، انتقاداتی مطرح کردند، که متأسفانه به مذاق برخی خوش نیامد و همین سبب شد که خودروی ایشان مورد حمله قرار گرفته، ایشان را با سنگ و آجر مورد عنایت قرار بدهند. - حقیر، به دعوت سازمان آموزش و پرورش، برای تدریس تاریخ در دوره ضمن خدمت فرهنگیان به یکی از شهرهای غربی کشور رفتم. که در آن شهر، جریان باستانگرایی و ناسیونالیزم رواج داشته و دارد. همه تلاشم این بود که با رعایت احترام، منظورم را به ایشان برسانم. در پایان، دقایقی را برای پاسخ به سؤالات اختصاص دادم و بنا شد حاضرین، پرسش‌های خود را روی کاغذ نوشته تا حقیر، پاسخ بدهم. فارغ از پیام‌های محبت آمیز جمعی از عزیزان، اما جالب بود که بخشی از نوشته‌ها، حاوی اهانت‌های رکیک، تمسخر، تهدید به قتل و... بود. برخی از پرسش‌ها نیز کاملاً بی‌ربط بود که نشان می‌داد پرسشگر، در آن دو ساعت، اصلا به بحث هیچ توجهی نداشته. مثلاً یکی از پیام‌ها که روی کاغذ به من تحویل شد، از این قرار بود که شخصی پس از کلمات اهانت آمیز، پرسیده بود: «باستان‌شناسی اسلامی دیگر چیست که شما از آن سخن می‌گویید؟ در حالیکه من در آن دو ساعت اصلاً حرفی از باستان شناسی اسلامی نزدم و اصلا چنین عبارتی، معنی ندارد. یعنی میخواهم بگویم، این چنین فردی، بدون اینکه بداند قضیه چیست و بدون اینکه توجهی به سخن اینجانب کند، منتظر فرصتی بود که اهانت کند و زخم زبان بزند. دقیقاً رفتارهای تکفیری‌گونه. که شخص حاضر نیست کمترین توجهی به سخن مخالفین یا منتقدین کند. بلکه همه هم و غم خود مصروف آن می‌دارد که با فحش و تهدید، به جان و مال و ناموس دیگران تعرّض کند 🔘 ناسیونالیست تکفیری: هر کس از پادشاهان ایران باستان، انتقاد کند، ایرانی نیست! معتقدم این گونه سخن گفتن، برخاسته از همان مرام تکفیر است. مانند اینکه کسی بگوید: «هرکس از چرچیل (نخست وزیر انگلیس در دوران جنگ جهانی دوم) انتقاد کند، انسان نیست!» روشن است که مقصود از این گونه تکفیر، بستن دهان‌هاست. یعنی به منتقدین برچسب می‌زنند تا ایشان را مجبور به سکوت کنند. داعش، شخص را ترور می‌کند و ناسیونالیست‌های تکفیری، شخصیت را. به هر روی، ما می‌بینیم که حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، بارها شاهان ایران باستان را به نقد کشیده، با این معنی، آیا جایز است که بگوییم: «فردوسی، ایرانی نیست. چون از پادشاهان ایران باستان انتقاد کرده است»؟ @ir_bastan
🔻 حکیم فردوسی در شاهنامه، منصفانه، رستم را ضعیف‌کُش می‌نامد. فردوسی در روایت تاریخ، حقیقت را به پای تعصبات ناسیونالیستی ذبح نمی‌کند. متن کامل‌ در پُست بعدی: @ir_bastan
🔻 حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه می‌گوید که رستم به همراه رَخش، به گندمزاری وارد شده؛ اسبش را برای چَرا رها کرد و خود به استراحت پرداخت. ناگهان دشت‌بان به سوی ایشان رفت و با چوب بر پای رستم زد که چرا اسب خود را در گندمزار رها کردی تا از آنچه كه براى آن رنج نبرده‌‏اى، بهره‏‌مند گردد؟ مگر نمی‌بینی که گندم را لگدمال کرده است؟ رستم، خشمگین، هر دو گوش آن مرد را به دست گرفت، آن‌ها را کشید و از سر جدا کرد! ز گفتار او تيز شد مرد هوش بجست و گرفتش يكا يک دو گوش‏ بيفشرد و بركند هر دو ز بن نگفت از بد و نيك با او سخن‏ دشت‌بان ستمدیده، از سرِ درد و رنج، گوش‌های خود را برداشته؛ فریادکنان به سوی پهلوانی دلیر به نام اولاد (اولات) رفت و از او یاری خواست. اولات که چنین دید، با یارانش به سوی رستم رفت و به او گفت: نامت چیست؟ چرا اسبت را در گندمزار رها کرده و گوش‌های دشت‌بان را برکندی؟ رستم در پاسخ، به اولات گفت: اگر نام من بدانی، روان از تنت بیرون خواهد شد. پس شمشیر از نیام برکشید و به سوی اولات و یارانش تاخت. رستم، به زخم شمشیر، سر از بدن یاران اولات جدا کرد و او را به بند کشید: «به يک زخم دو دو سر افگند خوار، همى يافت از تن به يک تن چهار». یعنی رستم با هر ضربت شمشیر، دو سر را از بدن جدا کرد و بدن هر کدام از آنان را چهار تکه کرد. حکیم فردوسی، به روشنی، منصفانه، حقیقت را بیان می‌کند. او قهرمان داستان را سانسور نمی‌کند. خیلی رک و صریح، از زشتی رفتار رستم سخن می‌گوید که بدون اجازه، وارد گندمزار شد و به جای معذرت‌خواهی، گوش‌های دشت‌بان ضعیف را کَند و از سر جدا کرد. رستم، در نهایت آن چند جوان (که از دید نگارنده، عدالت خواه بودند) را گردن زد و سرهایشان را برید. این را نشانه‌ی بزرگواری و عظمت می‌دانم که حکیم فردوسی، حقیقت را به پای تعصبات ناسیونالیستی ذبح نمی‌کند. @ir_bastan
🔻 خوشحالی از توقیف کشتی کره جنوبی: مرز میان وطن‌دوستی و وطن‌فروشی ☑️ امروز صبح، در یک بررسی میدانی، صفحات ناسیونالیست، باستانگرای آریایی و زرتشتی را رصد کردم. (جامعه آماری: 100 صفحه) ☑️ نتیجه: 7 صفحه در قالب پُست / استوری، به صراحت یا کنایه، ابراز خوشحالی کردند. 9 صفحه، به صراحت یا کنایه، ابراز خشم کرده و نظام را متهم دانستند! 84 صفحه نیز تا این لحظه سکوت اختیار کرده‌اند. گویا منتظرند ببینید جَو چگونه است و چطور می‌توانند فالوور بیشتری جمع کنند! @ir_bastan
باستان نامه
🔻 خوشحالی از توقیف کشتی کره جنوبی: مرز میان وطن‌دوستی و وطن‌فروشی ☑️ امروز صبح، در یک بررسی میدانی
👇🏻 کره جنوبی از دو سال پیش، هفت میلیارد دلار و به روایتی 9 میلیارد دلار از پول‌های ایران را بلوکه کرده است. های ایران، بارها در مذاکره با طرف کُره‌ای، به زبان خواهش و التماس، موضوع پول‌های بلوکه شده را مطرح کردند. عاقبت، وقتی زبان خوش فایده نکرد، و نظامی ایران، به ایجاد آلودگی زیست محیطی، کشتی کره‌ای را توقیف کردند. روشن است که این اقدام و ایران هم فایده اقتصادی دارد و هم ابهت و هیمنه‌ی ایران را در جهان ارتقاء می‌دهد. چه کسی می‌تواند از این اقدام ناراحت باشد؟ جز کسی که سر در آخور سعودی و صهیونیزم دارد؟ @ir_bastan
🔻 مرحوم آیت الله مصباح یزدی: اولویت با اسلام است. نه ایرانی بودن... ☑️ اینجانب ادمین کانال، فرمایش ایشان را منطقی و مطابق با تجربیات تاریخی می‌دانم. دلیل را در مرقومه‌ی بعدی بخوانید. @ir_bastan
لطفاً بخوانید 🔸 آیت الله مصباح یزدی، جزو شخصیت‌های طراز اول حوزه‌ی علمیه قم و در محافل سیاسی، فردی شناخته شده بود. از صفات حسنه‌ی ایشان، یکی این بود که هیچ گاه، به جهت تألیف قلوب عوام، لب به سخنان نادرست باز نکردند. روشن‌تر بگویم، هیچ گاه حاضر نشدند برای جلب توجه عوام، از "حق" کوتاه بیایند. از جمله شخصیت‌هایی بودند که می‌گفتند: «حق را به زبان میآورم، حتی اگر همه دنیا به من ناسزا بگویند». عالِمی هوشیار متخصص در نقد فلسفه‌ی غرب، که به تعبیر مأمور سیا رائول مارک گرشت Reuel Marc Gerecht آیت الله مصباح یزدی، تنها کسی بود که توانست دموکراسی امریکایی را به چالش بکشد. 🔹 مرحوم آیت الله مصباح یزدی معتقد بودند که اولویت با اسلام است. نه ایرانی بودن. البته این سخن بِدان معنا نیست که ایران مهم نیست، یا ایرانی بودن اهمیت ندارد. خیر. بلکه بحث بر سر اولویت است. اینجانب (ادمین کانال) معتقدم که سخن ایشان صحیح است. آن هم بر اساس یک تجربه تاریخی. در یک قرن اخیر، هرگاه اولویت را بر ایرانی بودن گرفتیم و اسلام را به حاشیه راندیم، ضربه خوردیم. به چند نمونه توجه کنید: 1️⃣ رضاخان به ظاهر، دم از ایرانی بودن می‌زد، و هر گونه برپایی مراسم و شعائر اسلامی در ارتش را ممنوع کرده بود. لیکن دیدیم که در جنگ جهانی دوم، ارتش رضاشاه حتی یک روز هم دوام نیاورد. نظامیان از پادگان‌ها گریختند و ایران ظرف یک روز به دست شوروی و انگلیس اشغال شد: https://www.adyannet.com/fa/news/27079 اما در دفاع مقدس که اولویت با اسلام بود و تمام شعارها و نمادها همگی رنگ و بوی قرآن و اهل بیت و ولایت فقیه داشت، هشت سال در مقابل نصف دنیا جنگیدیم و یک وجب خاک ندادیم. 2️⃣ محمدرضا پهلوی به ظاهر دم از ایران می‌زد، اما بحرین را باخت، حتی ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک را هم باخت. یعنی امروز طبق قوانین بین الملل، حزیره ابوموسی متعلق به امارات است بخاطر امضای رسمی شاه که قبلا در این باره با سند سخن گفتیم. بخاطر همین سند است که نظام جمهوری اسلامی ایران، در قضیه جزایر سه گانه حاضر نیست به دادگاه‌های بین المللی تن بدهد. چون اگر کار به محاکم بین المللی بکشد، یقیناً ایران بازنده خواهد بود (چون قرارداد رسمی شاه با امارات وجود دارد که جزایر را به امارات بخشیده) به همین سبب، نظام (با پرچم اسلام) و به زور شمشیر و قوای نظامی، جزایر سه گانه را نگه داشته است. https://www.adyannet.com/fa/news/30295 3️⃣ در اواخر قاجار و سراسر دوران پهلوی، ایران عملاً مستعمره‌ی انگلیس و امریکا شده بود. آن هم بدین سبب که منوّر الفکران و روشنفکران غرب‌زده، ایران‌گرایی را بر اسلام‌گرایی ترجیح می‌دادند. به ویژه در دوران پهلوی، انتخاب وزرا با هماهنگی سفارت امریکا صورت می‌گرفت. لیکن در دوره کنونی، هیچ کشوری، نه امریکا، نه انگلیس، نه روسیه و چین، مُجاز به دخالت در امور داخلی ایران نیست. 4️⃣ شاید به جرئت بتوان گفت نود و نُه درصد کسانی که پیش از انقلاب، فعالیت ترویجی در جهت اعتلای ناسیونالیزم آریایی انجام می‌دادند، در زمان دفاع مقدس، به فرانسه و آلمان و امریکا و انگلیس گریخته بودند. یعنی آن همه دم از فرهنگ اصیل ایرانی و قدرت ایران باستان زدند اما در موقع عمل، حاضر نشدند به جبهه بروند. بلکه اکثر قریب به اتفاق، همان جوانان مسلمان مؤمن مسجد و بسیجی بودند که به جبهه رفتند و جان فدا کردند. کافی است وصیت‌نامه‌های سرداران و سربازان شهید را بخوانیم. شهید حسین خرازی، محمد ابراهیم همت، عباس بابایی، مهدی باکری، عباس دوران، مصطفی چمران و... در وصیت‌نامه‌هایشان به مردم ایران التماس کردند که دست به دامان قرآن و اهل بیت باشید و از ولایت فقیه پیروی کنید که راه نجات در همین است. 5️⃣ این مثال هم می‌تواند جالب باشد. در دوران دفاع مقدس، جمعیت مردان زرتشتی کشور، سی هزار نفر بود. جمعیت طلاب و روحانیون هم سی هزار نفر (یعنی تعداد کل مردان زرتشتی با تعداد کل روحانیون مسلمان یک اندازه بود). اما تعداد زرتشتیان شهید: یک یا دو نفر تعداد طلاب و روحانیون شهید: 3500 نفر شاید همین نکته به روشنی نشان دهد که خیر و صلاح کشور در این است که اسلام، اولویت ما باشد. یعنی حتی اگر بخواهیم ایران را اولویت بدانیم، باز هم مجبوریم برای اسلام اولویت قائل شویم! (دقت شود) @ir_bastan
🔻 حکایت دانشجوی نخبه‌ی عرب خوزستانی که از بُغض کوروش هخامنشی، دست به مبارزه مسلحانه علیه ایران زد... متن کامل در مرقومۀ بعدی @ir_bastan
🔻 آنچه در ادامه می‌آید بازنویسی حکایتی است که یکی از هموطنان عرب (به نام یاسر فرحانی که از اعضای صفحه ما هستند) برایم تعریف کردند: اینجانب چند سالی است که در زمینه ناسیونالیسم عربی (اصطلاحاً: پان‌عربیسم) مطالعه می‌کنم. مدتی پیش شنیدم یکی از فعالان ناسیونالیست عربی که به جرم حمل اسلحه در زندان بود، آزاد شده. یکی از دوستان را واسطه قرار دادم تا با او مصاحبه‌ای داشته باشم. دیدار انجام شد. نکات بسیار جالبی را فهمیدم که از آن میان می‌خواهم به یک نکته اشاره کنم. اینکه چگونه به آن وادی کشیده شد؟ او گفت: بسیاری از اعضای خانواده‌ی من، ایثارگر دفاع مقدس هستند. با اینکه وضع مالی متوسط و رو به پایین داریم، اما اکثر خانواده‌ی من وفادار به نظام ولایت فقیه و پایبند به ایران هستند. قضیه از جایی شروع شد که در دوران دبیرستان (در اهواز)، از لحاظ درسی بسیار قوی بودم ولی چند نفر دانش آموز لُر بختیاری، که با هم بر سر درس رقابت داشتیم، برای تضعیف روحیه‌ی من، مرا مسخره می‌کردند و بخاطر عرب بودن، به من اهانت کردند. من هم پاسخ آن‌ها را دادم و آن‌ها در جواب گفتند که ما لُرها از نسل کوروش هستیم و تمدن آن چنانی داشتیم ولی شما عرب‌ها، بی‌فرهنگ هستید و چند ناسزا به من گفتند. سکوت کردم اما آتش کینه در قلب من روشن شد. این انگیزه‌ای شد که درباره تاریخ عرب باستان مطالعه کنم و به تمدن‌های باشکوه عرب باستان بیشتر آگاه شدم. مثل تمدن سبأ در جنوب جزیرة العرب یا تمدن عرب‌های غسانی و شهر پترا (صلع) که جزو عجایب هفتگانه جدید دنیا است. از سویی قلبم، پر از نفرت و کینه نسبت به کوروش هخامنشی شده بود. پس از مدتی، با رتبه دو رقمی وارد دانشگاه تهران شدم. آنجا بر سر یک مسئله شخصی با یک دانشجو به اختلاف خوردم و او در مقابل، به من (به عنوان یک عرب) فحاشی کرد. بعد فهمیدم که دانشجوی تاریخ دانشگاه تهران و ادمین یک صفحه تاریخی در فیس بوک است. وارد صفحه‌اش شدم و آنجا دیدم که از طرفداران کوروش هخامنشی است و در صفحه‌اش به عرب‌ها اهانت و فحاشی می‌کنند. این باعث شد که هر روز قلبم بیشتر و بیشتر لبریز از بغض و نفرت نسبت به کوروش و هخامنشیان بشود. همان ایام، یکی از دانشجوهای عرب خوزستانی که خیلی به من کمک می‌کرد (کتاب و سی دی درباره تاریخ عرب به من میداد) من را به جلسه‌ای دعوت کرد (در تهران) که در منزل یکی از فعالان فرهنگی عرب برگزار می‌شد. چند جلسه‌ای شرکت کردم. به تدریج، در صفحات تاریخی فیس بوک، بحث و گفتگو می‌کردم ولی هرچه بیشتر با ملایمت حرف می‌زدم، بیشتر از سوی طرفداران کوروش هخامنشی (مدعیان گفتار نیک) مورد فحاشی قرار می‌گرفتم. این مسائل سبب شد که تصمیم بگیرم همه وقت خودم را صرف مبارزه علیه کوروش و هخامنشیان و دفاع از هویت عربی خودم بکنم. این شد که حضورم در جلسات ثقافیة (همان جلسات فرهنگی ناسیونالیسم عربی) بیشتر شد. چون سطح معلوماتم خوب بود، پس از مدتی، آنان از من خواستند که در جلسه، کنفرانس ارائه کنم و من هم پذیرفتم. مطالعاتم بیشتر و بیشتر شد. بعد از مدتی من را به جسات خصوصی دعوت کردند و از من خواستند که تابستان در جلسات اهواز هم کنفرانس برگزار کنم. آنجا افرادی حضور داشتند که در کشورهای عربی رفت و آمد زیادی داشتند. به تدریج، در جمع‌های خصوصی‌تردعوت شدم و کار به جایی رسید که نه فقط نسبت به کوروش و هخامنشی، بلکه نسبت به ایران حس تنفر به من دست داد و الآن هم از اسم ایران متنفرم. وارد برنامه مسلحانه برای آزادی اهواز شدم که من و اعضای تیم بازداشت شدیم. امروز پشیمانم اما از نفرتی که نسبت به ایران دارم پشیمان نیستم. فعالیت فرهنگی‌ام به قوت خود باقی است. @ir_bastan
🔻 دایرة المعارف تاریخ آکسفورد: اکثر ایرانیان، با آغوش باز، اسلام را پذیرفتند ☑️ این جمله همواره توسط برخی تکرار می‌شود که «ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدند». این سخن، سخن درستی نیست.بلکه سخن کسانی است که یا آگاه نیستند یا آگاهند ولی از سر بُغض و حسد، حقیقت را مخفی می‌کنند. دکتر عبدالحسین زرینکوب در ابتدای کتاب «کارنامه اسلام» می‌نویسند که فتوحات مسلمین با شمشیر بود، اما نشر اسلام با شمشیر نبود. بلکه مسلمین، به مردمان اجازه میدادند که بر دین خود باقی بمانند و صرفاً به حکومت، جزیه (مالیات شرعی) بدهند. در دانشنامه تاریخ آکسفورد نیز می‌خوانیم: «اکثریت ایرانیان، با اختیار، اسلام را در آغوش کشیدند. برخی از زرتشتیان نیز به هندوستان کوچ کردند و برخی نیز بر دین زرتشتی باقی ماندند.» The majority of Iranians embraced Islam and many Zoroastrians fled to India, but traces of Zoroastrianism remained. ☑️ مشاهده اسکن از متن دایرة المعارف تاریخ آکسفورد: www.adyannet.com/fa/news/19993 @ir_bastan
🔻 : نسخه‌ای از منشور کوروش که بر استخوان اسب نوشته شده در چین یافت شد ✔️ متن کامل نوشتار در مرقومۀ بعدی @ir_bastan
👇🏻 برخی رسانه‌ها مدعی شدند که یک نسخه از استوانه کورش هخامنشی، بر روی چند تکه استخوان فسیل شده‌ی اسب در چین یافته شده. آنان مدعی شده‌اند که این نشانه‌ی بزرگواری کوروش است که منشور او تا چین هم رفته. ✔️ پاسخ: نخست: ما قبلا شواهد و دلایلی ارائه کردیم و گفتیم که منشور کوروش جعلی است: adyannet.com/fa/news/30614 وقتی خودِ منشور جعلی باشد، طبیعتاً بازنویسی آن هم جعلی خواهد بود. دُیُّم: از کجا معلوم این استخوان اسب باشد؟ شاید استخوان الاغ باشد. و دیگر اینکه اصالت این فسیل استخوان با کدام سند علمی تأیید شده است؟ اروینگ فینکل میگوید که این استخوان‌نوشته‌ها، بعید است مربوط به دوران باستان باشد. امروزه نیز دیدگاه غالب این است که این استخوان‌‌نوشته‌ها، جعلی و نوعاً سندسازی‌ است. سِیُّم: به فرض که این استخوان، واقعی باشد، لیکن هیچ شاهدی وجود ندارد که نوشته‌های روی استخوان، همان متن منشور کوروش باشد. حسین بادامچی (از شخصیت‌های متوهم باستانگرا) ادعا می‌کند که نوشته‌های روی استخوان، از روی استوانه کوروش نسخه برداری شده ولی کاتبان چینی در نسخه‌برداری دچار اشتباه شدند. به همین خاطر، نوشته‌های روی استخوان با نوشته‌های منشور فرق دارد! نهایت استدلال مدعیان این است که چون منشور کوروش به خط اکّدی است و نوشته‌های روی استخوان هم به زبان اکّدی است، پس نوشته‌های روی استخوان، از روی منشور کوروش نوشته شده (سخنی به غایت نادرست). خُب این همه متن اکّدی داریم. شاید نوشته‌های روی استخوان از رویدادنامه نبونید یا یک متن اکدی دیگر، کپی برداری شده باشد. چَهارم: اگر فرض کنیم منشور کوروش واقعی باشد، در این صورت باید بگوییم که در آن کوروش، مردوک (گوساله) را خدای خود می‌خواند. باید پرسید آیا در این استخوان هم چنین چیزی آمده است؟ پنجم: مدعیان، اقرار دارند که نوشته‌های روی این فسیل استخوان به زبان اکدی است! از سویی به دروغ مدعی هستند که چینی‌های باستان آن را از روی منشور کورش نوشتند. خوب اینجا پرسشی پیش میآید که مگر مردم چین زبان اکّدی (که زبان مردم بین النهرین بود) را بلد بودند؟ اگر قرار بود این منشور کورش بازنویسی و برای مردم چین به ارمغان برده شود می‌بایست ترجمه‌ای از آن به سوی چین می‌رفت‌. نه متن اکّدی آن... ✔️ اسناد کامل متن: adyannet.com/fa/news/26712 @ir_bastan
🔻 شلدون ادلسون (Sheldon Adelson) یهودی امریکایی، پدر معنوی ترامپ ساعتی پیش از دنیا رفت. او مالک مراکز بزرگ قمار در امریکا و سنگاپور و... بود. او کسی بود که از ترامپ خواسته بود تحریم‌ها را افزایش و به ایران حمله اتمی کند. ☑️ با عرض معذرت، به چهره‌اش نگاه کنید. مثل خوک می‌ماند... @ir_bastan
🔻 دلباختگان کوروش هخامنشی در خدمت صدام ☑️ توضیح در مرقومۀ بعدی @ir_bastan
باستان نامه
🔻 دلباختگان کوروش هخامنشی در خدمت صدام ☑️ توضیح در مرقومۀ بعدی @ir_bastan
🔻 دلباختگان کوروش هخامنشی در خدمت صدام اینجانب (ادمین کانال ir_bastan) حدود یازده سال است که در عرصه ناسیونالیزم (ملی‌گرایی) و تاریخ ایران باستان مطالعه می‌کنم. ناگزیر درباره‌ی جریان‌های ناسیونالیستی تُرک، عرب و بلوچ و... نیز مطالعات و پژوهش‌های میدانی داشته ام. می‌خواهم یکی از تجربیات خود را عرضه کنم. گروهک‌هایی مثل نضال (الاحوازیه) در سال‌های اخیر موفق شده‌اند عده‌ی قابل توجهی از جوانان عرب ایران را به سمت خود جلب کنند. این گروهک‌ها که از دید خودشان، هویت‌طلب و از دید ما، تجزیه طلب هستند، بر دو زخم می‌نشینند. در حقیقت، آنان مردم عرب را متوجه زخم‌ها و دردها می‌کنند و به ایشان می‌گویند: درمان دردها این است که خودمان یک کشور مستقل عربی داشته باشیم. راه چاره آن است که به صورت فرهنگی و مسلحانه اقدام کنیم. این دو زخم عبارت اند از: نخست. معیشت و آبادانی: وقتی دولت (دولتی که به هر طریق از مردم رأی گرفته) نفت و گاز را از زیر پای مردم می‌بَرَد و در تأمین معیشت آنان کوتاهی می‌کند، این زخم می‌شود بر دل مردم. البته در این چهل سال، هرگاه امور به دست نیروهای انقلابی بود، کارهای بزرگی انجام شد که قابل انکار نیست. دُوّم. شخصیت و آبرو: وقتی عده‌ای زیر پرچم کوروش هخامنشی و با شعار آریایی‌گرایی، به عرب‌ها اهانت می‌کنند، این می‌شود یک زخم بر دل‌های مردم عرب خوزستان. درحالیکه آنان جزو اصیل‌ترین مردمان عرب هستند که بسیاری از زمان ساسانیان و برخی هم از دوران اسلامی در خوزستان زندگی می‌کنند. بارها از برخی مردمان عرب شنیدم که ما فقر را تحمل کردیم و می‌کنیم. اما اهانت و تحقیر را تحمل نمی‌کنیم. یعنی فحش و ناسزا، چیزی است که آن را نمی‌بخشیم. متأسفانه تعداد قابل توجهی از پیروان جریان نضال (الاحوازیه) در حساب‌های کاربری خود در شبکه‌های اجتماعی، به نشر مطالبی در تمجید از صدام و سران بعث عراق اقدام می‌کنند. تیراندازی به سمت مردم عادی را هم بخاطر داریم. یقیناً آن دسته از دلباختگان کوروش که به هر بهانه، مردمان عرب را به باد ناسزا می‌گیرند، در این تفرقه و فجایعِ ناشی از آن سهیم هستند. به عبارتی دستشان به خون آلوده است. چون بر پیکر هموطنان عرب ما زخم می‌زنند و در نتیجه مگس‌های سعودی و بعثی دور زخم جمع می‌شوند. @ir_bastan