eitaa logo
باستان نامه
4.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
744 ویدیو
158 فایل
بررسی مسائل روز ایران، با نگاه به تاریخ باستان 🔴 پیج ما در اینستاگرام: https://www.instagram.com/ir_bastan/ 🔴 ارتباط با ادمین: @mmehdi_rostami
مشاهده در ایتا
دانلود
7.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ زرتشتیان با مردگان چه می‌کردند؟ 👈🏻 زرتشتیان، مردگان را درون دخمه می‌گذاشتند تا خوراک کلاغ‌ها و کرکس‌ها شوند. 🔻 رضاشاه پهلوی به ضرب زور، زرتشتیان را مجبور کرد که مردگان را دفن کنند. ▪️ باستان‌نامه: @ir_bastan
🔻 برای بهترین جوانان تاریخ ایران، مادری کرد ☑️ یک کسی می‌گفت: مگر ما آریایی نیستیم؟ پس چرا باید زادروز فاطمه زهرا که عرب بود را به عنوان روز مادر جشن بگیریم؟ ☑️ گفتم: فاطمه زهرا (س) مادر حسنین (ع) است. مادر زینب (س)، مادر همه آزادگان جهان. آزادگی و انسانیت، خیلی خیلی فراتر از مرزهای قومی و نژادی است. اصلاً آزادگان جهان، مرزهای سیاسی و جغرافیایی را به رسمیت نمی‌شناسند. این مرزبندی‌ها بی‌ارزش‌تر از آن است که بخواهیم بر اساس آن قضاوت کنیم. فاطمه (س) مادر ما است و برای همه آزادگان جهان، مادری می‌کند. همانطور که در هشت سال دفاع مقدس، در شب‌های عملیات، برای رزمندگان ما، برای فرزندان این ملت، مادری کرد. نشنیدی؟ ندیدی؟ شب حمله، همهمه بود، روی لبا زمزمه بود، دعوا سر سربند یا فاطمه بود... ذکر لبا وقتی که یا زهرا می‌شد همه گره‌هامون وا می‌شد... محبت مادرانه زهرای مرضیه (س) را به دو عالم نمیدهیم. @ir_bastan
🔻 ☑️ ماندانا مادر کورش، بدون سانسور: آیا ماندانا مادر کورش، به گردن ایرانیان حق مادری دارد؟! پاسخ خلاصه: در هیچ منبع ایرانی، هیچ گاه ماندانا مورد تمجید و ستایش قرار نگرفت. پدرش خواب دید که او چنان ادرار کرد که همه آسیا را نجس کرد، در اثر این خواب، عصبانی شد و او را از خانه بیرون کرد. همچنین ماندانا هیچ نقشی در تربیت کورش هم نداشت. متن کامل مقاله در پُست بعدی... @ir_bastan
🔻 ▪️ آیا ماندانا مادر کورش هخامنشی، مادر ما ایرانی‌هاست؟ ❌ گفت: ما باید زادروز ماندانا (مادر کوروش کبیر) را به عنوان روز مادر گرامی بداریم. نه زادروزِ فاطمه زهرا... چون او عرب بود! ☑️ پاسخ دادم: 🔸 حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برای بهترین جوانان ما یعنی شهدای دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم، مادری کرد. در سخت‌ترین لحظات، آنان دست به دامان فاطمه زهرا (س) می‌بردند... (سخنان شهید سردار سلیمانی) وقتی پیکر غرق در خون شهدا را برای مادران می‌آوردند، آنان نام حضرت فاطمه زهرا (س) و زینب کبری (س) را به زبان می‌آوردند. ما مدیون زنان تربیت‌شدهٔ مکتب فاطمه (س) هستیم. 🔹 ارزش حیوان به نژاد است (مثلاً اسب ژرمن، اسب تازی، اسب ترکمن و...) اما ارزش انسان به باورها و رفتارهای اوست. اینکه بگوییم: «فلانی عرب است، پس الگوی ما نیست»، سخنی نژادپرستانه و نابخردانه است. 🔸 درباره ماندانا بدانیم و آگاه باشیم: ۱. ماندانا چگونه می‌تواند الگویی برای زنان ایرانی باشد؟ حال آنکه در میان آثار ادیبان و اندیشمندان و مورخین و حُکَمای ایرانی در طول تاریخ، حتی یک کلمه در تمجید و ستایش ماندانا نمی‌بینیم. ۲. در منابع تاریخی می‌بینیم که آستیاگ (پدر ماندانا) شبی در خواب دید که از ماندانا آن چنانی ادراری جاری شد که همه آسیا را نجس کرد. پس آستیاگ از خوابگزاران، تعبیر خوابش را پرسید. آنان هم پاسخ دادند که از این دختر، پسری (یعنی کورش) زاده خواهد شد که سراسر آسیا را ... پس آستیاگ با ناراحتی، ماندانا را از خود راند. 📚 تاریخ هرودوت، کتاب ۱، بند ۱۰۷. ماندانا چگونه الگویی است که (به تعبیر خوابگُزاران دربار ماد) با زاییدنش، همه آسیا را...؟ ۳. ماندانا هیچ خدمت روشنی به ایران و ایرانی نکرد. او حتی کمترین نقشی در بزرگ کردن کورش هخامنشی هم نداشت. چون پس از تولد کورش، آستیاگ دستور داد تا کورش (که نوزاد بود) را بکشند. اما کسی که مسئول انجام این کار شد، از سر دلسوزی، کورش را به یک گاوچران به نام (میترادات) سپرد و کورش توسط این گاوچران و همسرش (که سپاکو نام داشت) بزرگ شد. 📚 تاریخ هردودت، کتاب ۱، بند ۱۰۹-۱۱۱. در پایان باز هم باید پرسید، چرا ماندانا باید الگوی زنان ایرانی باشد؟ در طول تاریخ، کدام زن ایرانی را سراغ داریم که به ماندانا اقتدا کرده باشند و به رشد و کمال رسیده باشند؟ پی‌نوشت: تا ۲۰۰ سال پیش، هیچ یک از مردم ایران، ماندانا را نمی‌شناختند. بلکه این انگلیسی‌ها و یهودیان بودند که با ابزار رسانه، برخی ایرانیان را شستشوی مغزی دادند و کوروش و هخامنشیان را به عنوان نماد هویتی به آنان القاء کردند. در اَوِستا و متون روایی زرتشتی، هیچ نامی از کوروش به میان نیست. در شاهنامه نیز هیچ اسمی از کوروش نمی‌بینیم. تمام آن‌چه امروز به عنوان افتخار به کوروش مطرح می‌شود، از کانال خاورشناسان انگلیسی، یهودی و... به ما رسیده است. پیشتر یک چالش مطرح کرده بودیم که "خاورشناسان انگلیسی و یهودی و... را کنار بگذاریم. آن‌گاه دو خط مطلب می‌توان یافت که به واسطه آن، بتوان به کوروش افتخار کرد"؟ این قضیه برای من معنایی روشن دارد. @ir_bastan
🔻 باور زرتشتی: زن حیوانی از تبار اهریمن در دین زرتشتی، زن موجودی خبیث و اهریمنی شمرده می‌شود. به زبانی گویاتر، در نگاه دین زرتشتی، زن از نژاد یک دیو خبیث اهریمنی آفریده شده است! و اهورامزدا هیچ‌گاه به آفریدن زن راضی نبود و تنها از سر ناچاری، او را به عنوان بستر پیدایش مردان پذیرفت. در بندهشن (از معتبرترین متون عقیدتی زرتشتی) چنین می‌خوانیم: «هرمزد، هنگامی که زن را آفرید، گفت که تو را نیز آفریدم (در حالی) که تو را سردۀ پتیاره از جَهی است.» سرده‌ی پتیاره یعنی نژادِ زشت و خبیث، و جَهی نیز نام دختر اهریمن است. در ادامه آمده است: «از من تو را یاری است، زیرا مرد از تو زاده شود ، (با این وجود) مرا نیز که هرمزدم [اهورامزدا هستم]، بیازاری، اما اگر مخلوقکی را می یافتم که مرد را از او کنم، آنگاه هرگز تو را نمی آفریدم، که تو را آن سردۀ پتیاره از جهی است.» سند: فرنبغ دادگی، بُندَهِشن، ترجمه مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران ۱۳۸۰، بخش نهم درباره چگونگی زنان، ص 83. @ir_bastan
🔻 آرتمیس سالار مرداب‌ها یک فاحشه یونانی، که باستانگرایان افراطی، او را مادر خود می‌نامند! از لج اسلام، حاضرند یک فاحشه را مادر خود بنامند! متن کامل مقاله در پُست بعدی... @ir_bastan
🔻 آرتمیس سالار مرداب‌ها 🔘 مدتی است که جریان باستانگرا، یک زن به نام آرتمیس را به عنوان دریاسالار ارتش هخامنشی می‌ستایند و از او به عنوان الگویی برای بانوان ایرانی یاد می‌کنند. اما به راستی آرتمیس که بود؟ آیا ایرانی بود؟ آیا الگو و مایه افتخار بانوان ایرانی است؟ آ پاسخ: ☑️ هیچ یک از متون تاریخی ایران (و حتی منابع اسطوره‌ای)، ابداً نامی از این زن نبرده اند. مطمئناً اگر فرهیختگان ایرانی در گذر تاریخ، ارزشی برای این زن قائل بودند، حداقل یادی از او می‌کردند. این چه افتخار و الگویی است که هیچ اسم و رسم و نشانی از او در هیچ یک از منابع کهن ایرانی وجود ندارد ؟ از سویی دیگر، منابع یونانی از او نام برده اند. آن هم چه نام بردنی... نگاهی به آرتمیس در منابع یونانی: 1️⃣ آرتمیس یونانی، یک جنگجوی اجاره ای! آرتمیس یکم، ملکه هالیکارناس در کاریا بود. کاریا یک منطقه یونانی ولی در اشغال هخامنشیان بود. هنگامی که خشایارشا به یونان حمله کرد، آرتمیس با پنج ناو جنگی به خشایارشا پیوست.[1] حتی وفتی خشایارشا، آتن را به آتش می‌کشد، آرتمیس ابراز شادمانی می‌کند.[2] 2️⃣ آرتمیس، جنایتکار، خودخواه و فراری از معرکه: در مرحله‌ای از جنگ،‌ وقتی که لحظات به ضرر خشایارشا می‌گذشت، چند کشتی از نیروهای یونانی، در حال تعقیب کشتی آرتمیس بودند. در این هنگام آرتمیس، یک کشتی از هم‌پیمانان هخامنشی (کشتی کالیندیان) را غرق کرد! در حالی که هم‌پیمانان هخامنشی درون کشتی بودند. یونانیان وقتی این صحنه را دیدند گمان کردند که او از متحدين يونانى است يا از پارسی‌‌هاى فرارى، كه به يونانی‌ها كمك مى‏ كنند، لذا از تعقيب او دست برداشتند. این چنین بود که آرتمیس برای حفظ جان خود، دیگر همپیمانان و دوستانش را به کام مرگ فرستاد و سپس به طرف فالرون فرار کرد.[3] 3️⃣ سرنوشت آرتمیس: آرتمیس كه در تازش خشيارشا به يونان شركت داشت، بعدها عاشق مردی به نام داردانوس‏ شد. لیکن داردانوس به او توجهی نمی‌کرد، آرتمیس نیز خشمگین شد و دستور داد چشمان او (داردانوس) را درآوردند و بعد نیز خود را از بالاى صخره‌ای به پایین پرت كرد و اینگونه خودکشی کرد.[4] ☑️ سند: [1]. تاریخ هرودوت، ترجمهٔ وحید مازندرانی. تهران: انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ایران، 1356. ص 382، 447، 453. حسن پيرنيا، تاريخ ايران باستان‏، تهران: نشر دنياى كتاب‏، 1375. ج‏ 1، ص 807-808 و 743. [2]. تاریخ هرودوت، ترجمهٔ وحید مازندرانی. ص 459. حسن پيرنيا، همان، ج ‏1، ص 819. [3]. حسن پيرنيا، همان، ج‏ 1، ص 814-815. [4]. حسن پيرنيا، همان، ج ‏1، ص 743. @ir_bastan
🔻 آزرمیدخت، دختر خسرو پرویز، در اثر معظل بی‌مردی، توسط درباریان به حکومت می‌رسد، اما بعد از مدتی به طرزی فجیع کشته می‌شود ☑️ متن کامل مقاله در پست بعدی... @ir_bastan
🔻 آزرمیدخت دختر خسرو پرویز خسرو پرویز نسبت به شاهزادگان و اعضای خاندان سلطنتی بدگمان شده بود. به همین خاطر برخی از شاهزادگان مذکر را کشت و بقیه هم از ترس جان، فرار کردند. پس از خسروپرویز، پسرش شیرویه به حکومت رسید و او هم مدتی بعد از دنیا رفت. دربار ساسانی، بی‌مرد شده بود و درباریان مجبور شدند دو تن از دختران خسروپرویز به نام‌های بوراندخت و آزرمیدخت را به حکومت برسانند. در حقیقت، پادشاهی این دو زن، از سر ناچاری و معضل بی‌مردی بود. فردوسی هم به این قضیه اشاره می‌کند: بجستند فرزند شاهان بسى نديدند زان نامداران كسى يكى دخترى بود پوران بنام چو زن شاه شد، كارها گشت خام موبد رشید شهمردان می‌گوید: «چون مردی را از خاندان ساسان نیافتند، سرداران و بزرگان، آن دو (ازرمیدخت و بوراندخت) را به شاهی برگزیدند»[1]. رومَن گیرشمن می‌گوید: «شاهزادگان فقط ملعبه‌ای در دستِ درباریان بودند. تاج بر سر می‌گذاشتند تا چند ماه بعد کشته شوند. چون مَرد کم آمد زنان را بر تخت نشاندند. چنانکه دو دختر خسرو، بوران و آزرمیدخت به سلطنت رسیدند»[2]. مرحوم عبدالحسین زرینکوب در این زمینه می‌افزاید: «در این ایام فرمانروایی واقعی در دست موبدان و نجبا بود که زنان و کودکان را هم چون بازیچه‌ای بر صحنه می‌آوردند و خود از پشت پرده آنها را به میل خود به حرکت می‌آوردند... آزرمیدخت هم که در این ایام بر تخت نشست مثل خواهرش بوران –پوران‌دخت- از خود تقریباً هیچ اراده‌ای نداشت»[3]. درباریان ساسانی، هرگاه پسری از شاهزادگان ساسانی را یافتند، دختران خسروپرویز را از صفحه روزگار محو ‌نمودند. از همین روی، رستم فرخزاد (فرمانده ارتش ساسانی)، با ارتش تحت امر خود به تیسفون حمله کرده؛ آزرمیدخت را از سلطنت خلع کرد، سپس او را کور کرد و بعد هم او را کشت.[4] پی‌نوشت: [1]. رشید شهمردان، تاریخ زرتشتیان پس از ساسانیان، تهران: نشر راستی، 1360. ص 29 [2]. رومین گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1372. ص 369-370 [3]. عبدالحسین زرینکوب، تاریخ مردم ایران، ج 1 ( تاریخ ایران قبل از اسلام)، تهران: امیرکبیر، 1377. ص 529. [4]. آرتور كرستين‌سن، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه: رشيد ياسمى،‏ انتشارات دنياى كتاب، تهران ۱۳۶۸، ‏ص 649-647 سر جان مالكوم، تاريخ كامل ايران‏، ترجمه: ميرزا اسماعيل حيرت‏، انتشارات افسون‏، تهران ۱۳۸۰، ج 1 ، ص 106 @ir_bastan
▪️ سرنوشت خشای‌آرشا شاهنشاه هخامنشی 🔻 گفت: اسلام دین خشونت است. ولی ما آریایی‌ها در دوران هخامنشی، صلح و مهربانی را برای جهانیان به ارمغان بُردیم. 🔸 گفتم: در اسلام، هم دوستی و مهربانی داریم و هم خشونت. اما خشونت در اسلام، از جنس مهربانی است. مانند جرّاح که تیغ به دست می‌گیرد، از سر ناچاری خون می‌ریزد، اما این برای درمان جامعه‌ی تَن است، محبت است. یا مانند باغبان که از سر ناچاری، شاخ و برگ‌های آفت‌زده را از بین می‌برد تا جامعه‌ی باغ، سالم بماند. 🔹 در دوران هخامنشی هم گاهی صلح و مهربانی بود، اما بخش زیادی از تاریخِ هخامنشی در جنگ و خونریزی گذشت، از کشورگشایی‌های گسترده گرفته تا جنگ‌های داخلی. یک نمونه از این درگیری‌ها مربوط به مرگ خشای‌آرشا (Xerxes) شاهنشاه هخامنشی است. ▪️ او در سال ۴۶۵ پیش از میلاد به دست درباریان و اشراف هخامنشی کشته شد. پس از این حادثه، اردشیر اول (پسر خشای‌آرشا) برادر خود را به قتل رساند، چون گمان می‌کرد که او پدرش را کشته است. اما پس از مدتی دریافت که خطا کرد و ترور پدر، کار اشخاصی دیگر بود. پس آنان را بازداشت کرده؛ زجرکُش کرد. 📚 والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران، نشر ماهی، ۱۳۹۲، ص ۲۴۳. @ir_bastan
🔻 اسپندارمذگان، عشق‌بازی در لجنزار این نوشتار، تقلایی است به تمنای بیداری. اسپندارمذگان (اسفندگان) روز گرامیداشتِ اسپَندارمَذ است. او در جهان مادی، مأمور مراقب از زمین و تقویتِ باروَری در جهان است، و روز 5 اسفند (و به عبارتی 29 بهمن) در میان برخی از ایرانیان باستان، روز پاسداشتِ او قلمداد شده است. برخی از این روز، با نام و معادلِ ولنتاین غربی‌ها یاد می‌کنند. اگر ما چنین برداشتی را بپذیریم و برای آن اصالت قائل شویم، پس لازم است بپرسیم که این روز ولنتاین ایرانی (!) اساساً روز عشق چه کسی به اسپندارمذ است؟! برای دریافتن پاسخ، به اوستا (مهم‌ترین متنِ عقیدتی ایران باستان) و متون تفسیری زرتشتی مراجعه می‌کنیم. در اوستا آمده است که اسپندارمذ (آرمیتی) دختر اهورامزدا است.[1] و از سویی در اوستا آمده است که اهورامزدا با اسپندارمذ وصلت کرد و از این وصلت، فرزندانی متولد شدند.[2] در کتاب سوم دینکرت (مهمترین دانشنامه زرتشتی) هم به روشنی می‌خوانیم که اسپندارمذ، دختر اهورامزدا (خدای زرتشتیان) است و اهورامزدا عاشق او می‌شود و با او وصلت و از او فرزند دار می‌شود.[3] در حقیقت باید گفت، که اسپندارمذ، معشوق پدرِ خود (اهورامزدا) بود، آن هم عشقی (و از نوعی) که در شریعت الهی، پلید و ناپاک خوانده شده و امروزه هیچ ایرانی مسلمان، بلکه حتی ایرانیانِ نامسلمان نیز حاضر به گرامیداشتِ آن نیستند. عجیب‌تر اینکه در عصر ساسانیان، موبدان زرتشتی، شاهان و اشراف اصرار داشتند که این عشق نامتعارف و غیرعادی (و روابط جنسی میان پدر و دختر) به رسم آنچه بین اهورامزدا و دخترش گذشت، در جامعه نیز پیاده شود.[4] برای نمونه، شاپور اول (پادشاه ساسانی)، با دخترش «آدور آناهید» ازدواج کرد. [5] ☑️ پی‌نوشت: [1]. خرده اوستا، گزارش موبد اردشیر آذرگشسب، تهران، ۱۳۵۴، ص ۳۳. [2]. اوستا، به گزارش ج. دوستخواه، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۹۱. ج ۱، صص ۴۷۱ و ۵۲۹. ابراهیم پورداود، یشت‌ها، تهران: انتشارات فروهر، ۱۳۷۸. ج ۲، ص ۱۹۰. جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، متون پهلوی، ترجمه سعید عریان، تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۱. ص ۸۶. [3]. کتاب سوم دین‌کرد، دفتر اول، به اهتمام فریدون فضیلت، تهران: انتشارات فرهنگ دهخدا، ۱۳۸۱، ص 143-146. [4]. یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ترجمه: عیسی شهابی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۱، ص ۸۱. روایت آذرفرنبغ فرخزادان، پرسش بیستم: The Pahlavi Rivayat of Adur-Farnbag, Tr. by Behramgore Tahmuras Anklesaria, 1938, Question 20 [5]. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آن‌ها، ترجمه عسکر بهرامی، تهران: نشر ققنوس، 1391، ص 141. @ir_bastan
🔻 اسپندارمذگان، جشن جن پرستی هم طبق اوستا و هم بر اساس اسپندارمذ، یک جن است و اسپندارمذگان جشن جن پرستی... حقیقتی که باید به گوش همه برسد... متن کامل مقاله را در پُست بعدی بخوانید @ir_bastan