eitaa logo
همای‌ایران
60 دنبال‌کننده
104 عکس
3 ویدیو
0 فایل
اشعار، دل نوشته، متن ادبی و کوتاه نوشته هام
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اسیر قلبش را نشانه‌رفت. چشم‌هایش را‌بست. ماشه‌ را چکاند. دیگرطاقت نداشت. ده‌دقیقه‌ای ایران‌پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جنگ‌آجری دلش می‌خواست کاری‌بکند اما؛ جبهه جای اونبود. صدای بلندگوی مسجد بلندشد: _ مجروحین نیاز به‌خون دارند. دوتا آجر توی‌ جیب‌های مانتوش گذاشت . روی دستگاه تشخیص وزن رفت. عقربه‌ روی وزن‌مجاز ایستاد. نفس‌راحتی کشید. روی‌صندلی خون‌گیری نشست. سوزن که وارد رگش‌شد از‌ هوش‌رفت. به‌هوش که‌آمد متصدی خون‌گیری آجرها را نشانش‌داد. لبخندی‌زد و گفت: جنگ‌سنگ شنیده بودیم جنگ‌آجری نه. ده‌دقیقه‌ای ایران‌پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچگی‌ما هییی یادش به‌خیر. بابام کتکم‌زد تاتونستم گریه‌کردم. دلش‌سوخت. خواست ازدلم دربیاره. کارت‌پولش رو‌داد گفت: _برو قاقا لی‌لی بخر بخور کارتو گم‌کردم. برگشتم خونه. یه کتک مفصلم از مامانمم نوش‌جون کردم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترکیب‌هم ترکیب‌های قدیم ترکیب بادکولر و پتو باعث‌میشه هر روزصبح به استعفا از مادری فکرکنم😅 هما‌طنزیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارمند‌نمونه ترکیب بخاری‌کنار و پتو باعث‌میشه هرروزصبح به استعفا فکرکنم. هما‌طنزیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه‌بار تو سه‌شنبه بازار گم‌شدم. یه‌خانمه که روی صندلی‌پیاده‌رو نشسته‌بود گفت: _بیا پیش‌ من بشین تا مامانت پیدات‌کنه. ازترس مامانم گفتم: _خانم تو رو‌خدا مامانم که‌ پیدام‌کرد بگین منو دزدیدین! خانمه با‌ لنگه‌کفش پاشنه‌دارش گذاشت‌دنبالم. هما‌طنزیم