خانه که بود مدام به من کمک می کرد. مهدی مثل پروانه دور من و پدرش می چرخید. خیلی به ما احترام می گذاشت.
پدر بزرگش بیش از صد سال عمر کرده بود. وقتی می رفتیم شهرستان، من نمی توانستم خیلی به این پیر مرد برسم. اما مهدی به جای من به او کمک می کرد. غذا برایش لقمه می کرد و در دهانش می گذاشت .......
مهدی مصداق واقعی حدیث نبوی «خیرکم خیر لاهله »
بهترین شما کسی است که برای خانواده اش بهترین باشد.
#شهید #مدافع_حرم #مهدی_عزیزی
🆔 @iranrhdm
گفت تو کار برو نداریم بیا داریم.
با نگاهم پرسیدم یعنی چی؟؟
گفت: فرق برو و بیا اونجاس که وقتی میگی برو، یعنی خودت اینجا وایستادی، انتظار داری بقیه جلودار بشن، ولی وقتی میگی بیا، یعنی خودت رفتی جلو، بقیه رو هم تشویق میکنی حرکت کنن.
📚کتاب یادت باشه
#شهید #مدافع_حرم #حمید_سیاهکالی_مرادی
🆔 @iranrhdm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام مهربون....
از تو میخوام که همیشه منو حرم بیاری ...
چقدر قشنگه ........ 🥺
🆔 @iranrhdm
🔅 #پندانه
✍ برای بچهات باغبان باش نه نجار
🔹نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشۀ دقیق همهچیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقاً میداند نتیجۀ کارش چه خواهد شد و اگر به اندازۀ کافی مهارت و تجربه داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد.
🔸اما باغبان چطور؟ او هم همۀ تلاشش را میکند، به جزئیترین نشانهها توجه دارد و بهترین شرایط را برای رشد گلها و گیاهانش فراهم میکند. اما با وجود این، نمیتواند تعیین کند که درختی که کاشته یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهد شد.
🔹باغبان برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیشبینینشده است. یک روز صبح از خواب بیدار میشود و میبیند درختها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کردهاند. یا میبیند گلدان سرسبزی ناگهان پژمرده شده است.
🔸بعضی از پدر و مادرها میخواهند برای بچهشان نجار باشند. از همان کودکی نقشۀ راه موفقیت او را پیش خودشان کشیدهاند: پسرم باید دانشمند شود. دخترم باید پزشک شود! و بعد لحظهلحظۀ زندگی کودکشان را مثل نجارها با خطکش و پرگار و گونیا اندازه میگیرند.
🔹۴۰ دقیقه بازی، دو ساعت درس، ۲۰ دقیقه تلویزیون و همینطور تا آخر.
🔸آنها تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهند این برنامه بههم بریزد، اما نکتۀ بزرگی را فراموش کردهاند این است که نجارها با چوب بیجان کار میکنند، ولی بچهها نهالهای زندهاند. باید برای بچهها باغبان بود.
🔹باید به آنها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگیشان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آنها باید راه خودشان را بروند.
🔸با بازی، زندگیکردن را بیاموزند و با شلختگی و بههمریختگی، اهمیت نظم و برنامهریزی را درک کنند.
🔹یادمان نرود که مرغوبترین میز و صندلیها هم هیچوقت شکوفه نخواهند داد.
🆔 @Masaf
شهیدی که رتبه اول کنکور تجربی شد
🔹مادر شهید احمدرضا احدی با بیان قسمتی از خاطرات فرزندش میگوید: " احمدرضا از سال اول دبیرستان به جبهه رفت، ولی با این وجود باز هم درسش از هم کلاسیهایش که همیشه مدرسه میرفتند بهتر بود. در سالهای جنگ دو تا سه ماه مدرسه میرفت و بقیه سال را در جبههها بود. کتابهایش همیشه داخل کولهاش در سنگرها و جبهههای جنوب و غرب کشور بود. برای کنکور هم از جبهه آمد، آزمون داد و به جبهه برگشت.
🔹شهید احمدرضا احدی در بخشی از یادداشتهایش نوشته است: به راستی ما کجای این سوالها و جوابها قرار گرفتهایم؟ صفایی ندارد ارسطو شدن. خوشا پر کشیدن، پرستو شدن.
#شهید_احمدرضا_احدی
🆔 @iranrhdm
وارد حیات مدرسه شدم. بوی باروت شدید می آمد. در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشورا است.
همین طور بچه ها در خون خودشان می غلطند.
اسلحه ام را برداشتم
آمدم بیرون، شهید محمد جهانآرا تازه رسیده بود.
گفتم:«دیدی همه بچه ها را از دست دادیم! »
در حالی که شدیداً متأثر شده بود،مثل کوه،
استوار و مصمم گفت:
«اگر بچه ها را دادیم اما ما خدا و امام را داریم،
ان شاء الله امام خمینی(ره) زنده باشد.
اگر دین بماند همه چیز میماند»
#شهید_محمد_جهان_آرا
🆔 @iranrhdm
🔅 #پندانه
✍ او به حال شما آگاهتر است
حدود ۷۰ سال پیش، جوان ساده و جاهلی در مسجد حاجیبابا در بازار شهر خوی به مکتب علوم دینی میرفت.
او هنگام اذان ظهر به وسط بازار میآمد و با صدای بلند اذان میگفت و نماز میخواند.
این کار او باعث شده بود در وسط بازار ایجاد سدمعبر کرده و مردم را معذب کند.
پیرمردی که در بازار مغازه داشت، روزی به وی اعتراض کرد که این کار او درست نیست و باعث مزاحمت برای مردم و نفرت آنها از نماز میشود، ولی جوان اصرار داشت که این کار او تبلیغ و یادآوری نماز و خدا برای مردم است.
روزها گذشت تا بعد از مدتی آن جوان ازدواج کرد و با نامزدش به بازار آمد.
پیرمرد چون آن جوان را با نامزدش در بازار دید، از دور او را به اسم صدا کرد و گفت:
ای جوان! نامزدیات مبارک! به مغازه من بیا، میخواهم هدیهای به شما بدهم.
اهل بازار سرهایشان بهسوی آن جوان و همسر جوانش برگشت و جوان وقتی نگاه مردم را روی خود و نامزد جوان خویش دید، نامزد خود را گفت تا از گذر بازار، به خانه برود.
جوان نزد پیرمرد با حالت طلبکار و عصبانیت آمد و گفت:
ای پیرمرد وسط بازار چرا داد میزنی و آبروی مرا میبری؟ به نزد من بیا و در خلوت بگو.
پیرمرد گفت:
میخواستم در وسط بازار یادت کنم تا همه ببینند چقدر دوستت دارم!
ای جوان! یادکردنِ بلند من، تو را در وسط بازار باعث شد همسر خویش، از خود دور کنی. پس بدان! یادکردنِ تو هم، خدا را در وسط بازار، جز دورکردن مردم از خدا، هیچ ثمری ندارد.
هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ ۖ فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ ۖ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَی؛
او به حال شما آگاهتر است آنگاه که شما را از خاکِ زمین آفرید و هنگامی که در رحم مادرها جنین بودید، پس خودستایی مکنید، او به حال هر که متّقی (و در خور ستایش) است، از شما داناتر است.(نجم:۳۲)
🆔 @iranrhdm
📷 تصویری از شهدای مقاومت در سراسرنمای موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس 😍
#موزه_ملی_انقلاب_اسلامی_و_دفاع_مقدس
🆔 @iranrhdm
شهید مدافع حرم #اسماعیل_خانزاده
بعد از شهادتش دست نوشته ای از شهید پیدا می کنند که نوشته بود :
خدایا ! اگر خلقت تو نمی داند ، تو میدانی که من در سال ۱۳۸۱ هجری شمسی در شب یازدهم ماه مبارک رمضان توفیق ملاقات با حضرت حجت ابن الحسن امام زمان (عج) را داشتهام .
و در وصیت نامه ملکوتی این شهید فراز های آسمانی هست که می فرماید ؛
خدایا خسته ام، شکسته ام، دیگر آرزویی ندارم جز شهادت. احساس میکنم که این دنیا دیگر جای من نیست. از عالم و عالمیان میگریزم و به سوی تو می آیم. تو مرا در رحمت خود سکنی ده ...
#شهید_اسماعیل_خانزاده
🆔 @iranrhdm
از همسایهها که همکارش بودند شنیده بودم به همین زودی میشود فرماندهی نیروی زمینی سپاه. چند بار ازش پرسیدم طفره رفت و حرف را عوض کرد. شبی که حکمش را از تلویزیون خواندند، بهش گفتم: چرا نگفتی؟ گفت: مگه فرقی میکنه؟ مهم اینه که بتونم خدمت کنم. اینجا و اونجا نداره. این مقامها مثل یه ورق کاغذ زیر پا میمونه. اگه یه روزی برکنارم کنن انگار یه ورق کاغذ رو از زیر پام کشیدند. هیچ احساسی ندارم. فقط باید بتونم بهتر خدمت کنم، همین.
#شهید_احمد_کاظمی
🆔 @iranrhdm
✍️ تفکر نهفته در پسِ فیلمها
🔹آمدند و آخرالزمان را مطرح کردند و گفتند: «آخرهای کار دنیاست و منتظر منجی هستیم.» منتها این منجی، یک منجی چشمآبی آنگلاساکسون بود که ترجیحاً هم از آمریکا میآمد و همه را نجات میداد. یعنی اگر هم منجیای قرار باشد بیاید، از اینجاست.
🔸یک مدت اصلاً منجی یک حیوان شد، مثل «افسانۀ نارنیا» که یک شیر، منجی است. یک مدت منجی فضایی میشود. اما چیزی که مهم است و در ذهنها نشسته، این است که منجی از بین شما نیست؛ از شما جهان سومیها، شما مو سیاهها، فقط شَر بیرون میآید و محور شرارت هستید.
🔹در فیلم «جنگیر ۱»، نشان داد که یک شیطان در یک مجسمه، از عراق به آمریکا میآید و آمریکا را به هم میریزد. دقیقاً چند وقت بعد از آن آمریکا برای کشتن اینها به عراق حمله کرد. افسرانشان میگفتند: «شیطان را در لانه بکش قبل از اینکه در خانه بکشی.» یعنی عراق را یک کشور شیطانی معرفی کرد.
🔸فلذا میبینید این فیلمها برای تفریح نیست، در پس این خنده و هیجانات و جلوههای ویژه، هزاران تفکر نهفته است.
#آخرالزمان
#فیلم
#رسانه
#مهدویت
🆔️ @iranrhdm
🔅 #پندانه
✍ هیچ گناهی را کوچک نشمارید
🔹به بهلول گفتند:
تقوا را توصیف کن؟
🔸گفت:
اگر در زمینی که پر از خار و خاشاک بود، مجبور به گذر شوید، چه میکنید؟
🔹گفتند:
پیوسته مواظب هستیم و با احتیاط راه میرویم تا خود را حفظ کنیم.
🔸بهلول گفت:
در دنیا نیز چنین کنید، تقوا همین است. از گناهان کوچک و بزرگ پرهیز کنید و هیچ گناهی را کوچک مشمارید؛ کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای کوچک درست شدهاند.
🆔 @iranrhdm
اوایل انقلاب ژیان داشت. بهش میگفتم: بابا! این همه ماشین توی پارکینگ موتوریه، چرا یکیش رو برنمیداری سوار شی؟ میگفت: همین هم از سرم زیاده. از استانداری دو تا حوالهی پیکان فرستادند. هر پیکان، چهل و پنج هزار تومان؛ یکی برای صیاد، یکی برای من، صدایش را درنیاوردم. نود هزار تومان جور کردم و ریختم به حساب ناسیونال. تلخ شد. گفت: کی پیکان خواسته بود؟ ماجرا را گفتم. گفت: پولم کجا بود؟ ژیانش را گرفتم، فروختم بیست هزار تومان. بیست و پنج هزار تومان هم برایش وام گرفتم، تا خیالش راحت شد. چند سال بعد، ستاد مشترک ارتش بهش حوالهی حج داد. قبول نکرد با پول ستاد برود. پیکانش را فروخت، خرج مکهاش کرد.
#شهید #علی_صیاد_شیرازی
🆔 @iranrhdm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟دوستانی که به حوزه دفاع مقدس علاقه زیادی دارند و دوست دارن به صورت تخصصی در این زمینه فعالیت داشته باشند میتونند به کانال انجمن علمی دفاع مقدس به آدرس
@iransahd
مراجعه کنند ❤️
حسین ۲۷ سال داشت و جمعاً ۲۵ بار کربلا رفت .
اولین سفرش را در ۲۰ سالگی رفت .
در مناسبتهای مختلف بهصورت مستقل جدای از سازمان حج و زیارت به کربلا میرفت .
اغلب با ماشین دوستهایش میرفت .
وقتی هم خانمش را عقد کرد، او را به کربلا برد .
عاشق کربلا بود .
حتی اگر چند روز مرخصی داشت، آن چند روز را به کربلا میرفت .
یک بار، یک کربلای سه روزه رفت . میخواست شب جمعه را کربلا باشد .
وقتی عراقیها گذرنامهاش را دیده بودند،به او گفته بودند:
أنتَ مجنون
#شهید_حسین_هریری
🆔 @iranrhdm
🔅#پندانه
✍ دنیا را آنگونه میبینیم که هستیم
سقراط بعضی اوقات جلوی دروازه شهر آتن مینشست و به غریبهها خوشامد میگفت.
روزی غریبهای نزد او رفت و گفت:
من میخوام در شهر شما ساکن شوم. اینجا چگونه مردمی دارد؟
سقراط پرسید:
در زادگاهت چهجور آدمهایی زندگی میکنند؟
مرد غریبه گفت:
مردم چندان خوبی نیستند. دروغ میگویند، حقه میزنند و دزدی میکنند. به همین خاطر است که آنجا را ترک کردهام.
سقراط میگوید:
مردم اینجا هم همانگونهاند. اگر جای تو بودم به جستوجویم ادامه میدادم.
چندی بعد غریبه دیگری بهسراغ سقراط میآید و درباره مردم آنجا سوال میکند.
سقراط دوباره پرسید:
آدم های شهر خودت چه جور آدم هایی هستند؟
غریبه پاسخ داد:
فوق العادهاند، به هم کمک می کنند و راستگو و پرکارند. چون می خواستم بقیه دنیا را ببینم ترک وطن کردم.
سقراط پاسخ داد:
اینجا هم همین طور است. مطمئن باش این شهر همان جایی است که تصورش را می کنی؟!
ما دنیا را آنگونه می بینیم که هستیم و در دیگران چیزهایی را میبینیم که در درون ما وجود دارد.
انسانی که مثبت و مهربان باشد، هر کجا برود در اطرافش و در آدم هایی که با آنها در ارتباط است جز نیکویی چیزی نخواهد دید.
و انسان کج اندیش و منفی باف نیز به هر کجا برود جز زشتی و نقصان در محیط پیرامونش چیزی را تجربه نخواهد کرد
وقتی تغییر نکنیم هر کجا برویم آسمان همین رنگ است.
🆔 @iranrhdm
📷 تصویری از تندیس شهید چمران در تالارهای موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس 😍
#موزه_ملی_انقلاب_اسلامی_و_دفاع_مقدس
🆔 @iranrhdm
بارها شنیده بودم که ابراهیم از این حرف که برخی می گفتند فقط می رویم جبهه برای شهید شدن اصلا خوشش نمی آمد.
به دوستانش می گفت: «همیشه بگید تا لحظه ی آخر تا جایی که نفس داریم برای اسلام و انقلاب خدمت می کنیم. اگر خدا خواست و نمره ما بیست شد آن وقت شهید می شویم ولی تا اون لحظه ای که نیرو داریم باید برای اسلام مبارزه کنیم.»
#شهید_ابراهیم_هادی
🆔 @iranrhdm
قائم مقام قرارگاه حمزه بود. با حفظ سمت گذاشتندش فرماندهی تیپِ شهدا. گفتم: هه! تیپ؟ یه گردان هم نیست. گفت: کار برای خدا که این حرفها رو نداره. گفتم: آخه برای چی پا شدی اومدی اینجا؟ گفت: اینجا هم باید روبهراه بشه دیگه، خوب نیست بچهها بیفتند به جون هم. خجالت کشیدم ..
#شهید #محمد_بروجردی
🆔 @iranrhdm
🔅 #پندانه
✍ چهارچرخ زندگیتان از رحمت الهی کم و زیاد نشود
🔹در آخرین روز درس فیزیک، معلم قبل از خداحافظی نهایی گفت:
بگذارید از علم فیزیک که علم حرکت و سکون اشیاست برای شما علمی در دنیا به یادگار بیاموزم و قانون حرکت در زندگی را به شما یاد دهم.
🔸سپس روی تختهسیاه یک چرخ کشید و گفت:
امیدوارم در زندگی هرگز تکچرخ نباشید، چون تکچرخ باری نمیتواند برد و کسی که در زندگی تکچرخ برود ثانیهای بعد بیشک بر زمین خورده و هلاک میشود. زندگی با تکچرخ نشان فلاکت و بدبختی است.
🔹بعد روی تختهسیاه چرخی کنار آن کشید و گفت:
اگر در زندگی دوچرخ باشی باید همیشه حرکت کنی. چون اگر بایستی بر زمین میخوری. همیشه در خطر فقر هستی و اگر روزی کار نکنی، گرسنه میمانی.
🔸چرخ دیگری کنارشان کشید و گفت:
وقتی ماشین زندگیات سهچرخه شد، باید آرام بروی که واژگون نشوی. از طبقه متوسط لرزانی هستی که باید به احتیاط خرج کنی و در برآوردهکردن خواستههایت هرگز خطر نکنی تا با ورشکستگی واژگون به فقر نشوی.
🔹چرخ چهارم را که بر تخته کشید، گفت:
وقتی چرخ زندگیات از رحمت خدا چهار چرخ شد، یعنی به رفاه و آسایش رسیدهای و اگر بایستی به زمین نمیخوری. ضرری کنی، واژگون نمیشوی و میتوانی جبران کنی. پس حرکت کن و نترس؛ چون هر وقت بخواهی میتوانی بایستی، هر وقت خواستی میتوانی با سرعت مطلوب بهسمت هدف حرکت کنی.
🔸سپس چرخ پنجم را کشید و گفت:
کنار هر چهارچرخی، چرخ پنجم مازاد است و هیچ وسیلهای پنجچرخ نیست.
🔹وقتی چرخ ششم را کشید، یک علامت مثبت کنار آن گذاشت و گفت:
گمان میکنید اگر چرخ زندگی از ۶ چرخ بالاتر رود، زندگی چقدر بهتر میشود؟
🔸همه گفتند:
کاش تا هجدهچرخ برسد و چرخ زندگی بر وفق مراد کامل ما بچرخد.
🔹معلم پاسخی بر خلاف انتظار ما داد و همه ما را در سکوت برد.
🔸او گفت:
اگر چرخ زندگیتان را بیش از چهار چرخ کنید، چرخهایتان همیشه در کوه و بیابان خواهد چرخید و ذهنتان با چرخهایتان درگیر ترس خواهد شد.
🔹بدانید دیگر هیچکدام از این چهارچرخها برای شما نخواهد چرخید. باربر و حمالی برای بردن بار سنگین دیگران خواهید شد که برای رساندن بار عیش و لذت دیگران خود را به زحمت انداختهاید.
🔸پس هرگاه به چهارچرخ زندگی از رحمت الهی رسیدید، افزودن بر چرخهای زندگی را بس کنید و هرگز دنبال افزودن چرخی بر چرخهای زندگی خود نباشید. چون بارتان برای خودتان به مقصد نخواهد رسید.
🆔 @iranrhdm
با قایق گشت می زدیم. چند روزی بود عراقی ها راه به راه کمین می زدند. بهمان. سر یک آب راه، قایق حسین پیچید رو به رویمان. ایستادیم و حال و احوال. پرسید « چه خبر؟ »
- آره حسین آقا. چند روز بود قایق خراب شده بود. خیلی وضعیت ناجوری بود. حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم. مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه ، می پریم پایین ، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم. » پرسید « پس کی نماز می خونی؟ » گفتم « همون عصری.» گفت « بیخود.» بعد هم وادارمان کرد پیاده شویم. همان جا لب آب ایستادیم، نماز خواندیم.
#شهید_حسین_خرازی
🆔 @iranrhdm
🔸حضرت زهرا(س) گفتند: فردا خودم عملیات را فرماندهی میکنم
🔹روز قبل از شهادتش به اتفاق جمعی از دوستانش منطقهای را گرفته بودند و دو شهید هم داده بودند. دوستان انصار که همراهش بودند گفتند بعد از عملیات و گرفتن روستا خوابید و روز بعد با چهره بشاش گفت دیشب مادرم حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در خواب دیدم که گفت شب گذشته که عملیات کردید، لحظه لحظه آن را دیدم. اما عملیات فردا را خودم فرماندهی میکنم. عملیات انجام شد و منطقه مهمی را هم در سوریه آزاد کردند.
🔺راوی: سردار علی اصغر گرجیزاده فرمانده حفاظت سپاه درباره شهید مدافع حرم
#سید_مصطفی_موسوی
🆔 @iranrhdm