eitaa logo
من شیعه هستم
571 دنبال‌کننده
308 عکس
376 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 ❇️ چطور اسلام كشتن را تجويز كرده با اينكه رحم و عاطفه آن را جائز نمى داند؟ 💠 چه بسا كه اين سؤال به ذهن بعضى وارد شود كه حيوان نيز مانند انسان جان و شعور دارد، او نيز از عذاب ذِبح رنج مى برد و نمى خواهد نابود شود و بميرد؛ و حُبّ ذات كه ما را وا مى دارد به اينكه از هر مكروهى حذر نموده و از ألَم (=درد) هر عذابى بگريزيم و از مرگ فرار كنيم، همين غريزه ما را وا مى دارد به اينكه نسبت به افراد همنوع خود همين احساس را داشته باشيم، يعنى آنچه براى ما درد آور است براى افراد همنوع خود نپسنديم، و آنچه براى خودمان دشوار است براى همنوع خود نيز دشوار بدانيم، چون همه يك جورند. و اين مقياس عيناً در ساير انواع جريان دارد. با اين حال چگونه به خود اجازه دهيم كه حيوانات را با شكنجه اى كه خود از آن مُتألّم می شویم (=دردمان می آید) متألّم سازيم، و شيرينى زندگى آنها را مبدّل به تلخى مرگ كنيم و از نعمت بقاء كه شريف ترين نعمت است محروم سازيم؟ و با اينكه خداى سبحان است، او چرا چنين اجازه اى داده؟ و رحمت واسعه اش چگونه با اين تبعيض در مخلوقاتش مى سازد؟ كه همه جانداران را فدايى و قربانى بسازد؟ 💠 جواب از اين سؤال در يك جمله كوتاه اين است كه اساس شرايع دين و زير بناى آن، و است نه عواطف وَهمى؛ خداى تعالى در شرايعش حقائق و مصالح حقيقى را رعايت كرده، نه عواطف را كه منشأش «وَهم» است. توضيح اينكه اگر خواننده محترم وضع زندگى موجوداتى كه در دسترس او است به مقدار توانايی اش مورد دقّت قرار دهد، خواهد ديد كه هر موجودى در تكوّن (= در به وجود آمدن) و در بقايش تابع ناموس است و مى فهمد كه... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 💠 توضيح اينكه اگر خواننده محترم وضع زندگى موجوداتى كه در دسترس او است به مقدار توانايی اش مورد دقّت قرار دهد، خواهد ديد كه هر موجودى در تكوّن (= به وجود آمدن) و در بقايش تابع ناموس است و مى فهمد كه هيچ موجودى نيست مگر آنكه مى تواند به موجودى ديگر متحوّل شود، و يا موجودى ديگر به صورت خود او متحوّل گردد (يا بدون واسطه و يا با واسطه)؛ و هيچ موجودى ممكن نيست به وجود آيد با معدوم شدن موجودى ديگر، و هيچ موجودى باقى نمى ماند با فنا شدن موجودى ديگر. ✅ بنابراين عالَم مادّه، عالَم و است. و اگر بخواهى مى توانى بگويى عالَم آكل و مأكول (= خورنده و خورده شونده) است. 💠 مى بينيد كه موجوداتِ مركّب زمينى، از زمين و موادّ آن مى خورند و آن را جزء وجود خود مى نمايند و به آن صورت مناسب با صورت خود و يا مخصوص به خود مى دهند، و دوباره زمين خودِ آن موجود را مى خورد و مى سازد. گياهان از زمين سر در مى آورند و با موادّ زمينى تغذيه می كنند و از هوا استنشاق مى نمايند تا به حدّ رشد برسند؛ دوباره زمين آن گياهان را مى خورد و ساختمان آنها را (كه مركّب از اجزايى است) تجزيه نموده، اجزاى اصلى آنها را از يكديگر جدا و به صورت عناصر اوّليه در مى آورد، و مُدام و پى در پى هر يك به ديگرى بر می گردد؛ ، گياه مى شود و ، زمين مى شود. 💠 قدمى فراتر می گذاريم؛ مى بينيم حيوان از گياهان تغذيه مى كند آب و هوا را جزء بدن خود مى سازد، و بعضى از انواع حيوانات مانند درّندگان زمينى و هوايى، حيوانات ديگر را مى خورند و از گوشت آنها تغذيه می كنند چون از نظر مخصوصی كه دارند چيز ديگرى نمى توانند بخورند. ولى كبوتران و گنجشكان با دانه هاى گياهان تغذّى می كنند، و حشراتى امثال مگس و پشه و كك از خون انسان و ساير جانداران مى مَكند، و همچنين انواع حيواناتى ديگر كه غذاهايى ديگر دارند؛ و سر انجام، همه آنها خوراك مى شوند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 ❇️ در مجتمع اسلامى راه بسوى و چيست؟ 💠 چه بسا بشود گفت كه: گيرم سنّت اسلامى، سنّت جامعی است که همه لوازم يك زندگى با سعادت را در برمیگیرد، و گيرم كه مجتمع اسلامى مجتمعى است واقعاً سعادت يافته و مورد رَشك همه جوامع دنیا، ليكن اين سنّت به خاطر جامعيتش و به خاطر نبود در آن، باعث رُكود جامعه و در جا زدن و باز ايستادنش از تحوّل و تكامل مى شود و اين خود بطورى كه ديگران هم گفته اند يكى از مجتمع كامل است. چون سير تكاملى در هر چيز نيازمند آن است كه در آن چيز قُواى متضادى باشد، تا در اثر نبرد آن قُوا با يكديگر و كسر و انكسار آنها، مولود جديدى متولد شود خالى از نواقصى كه در آن قوا بود و باعث زوال آنها گرديد. بنا بر اين نظريه، اگر فرض كنيم كه اسلام اضداد و نواقص و مخصوصاً عقايد ضدّ خود را از ريشه بر مى كَند، لازمه اش توقّف مجتمع از سير تكاملى است، البته مجتمعى كه خودِ اسلام پديد آورده. 💠 ليكن در پاسخ اين ايراد مى گوئيم که ريشه آن در جاى ديگر است، و آن و اعتقاد به تحوّل ماده است و يا به عبارت ديگر : «مكتب ماترياليسم ديالكتيك» است. و هر چه باشد در آن خَلط عجيبى به كار رفته است، چون عقايد و معارف انسانيّت : 1 - يكى آن عقايد و معارفى كه دستخوش تحوّل و دگرگونى مى شود و همپاى تكامل بشر تكامل پيدا مى كند و آن عبارت است از «علوم صناعى» كه در راه بالا بردن پايه هاى زندگى مادّى و رام كردن و به خدمت گرفتن طبيعتِ سركش به كار گرفته مى شود، از قبيل رياضيات و طبيعيّات و امثال آن دو كه هر قدمى از نقص به سوى كمال بر دارد، باعث تكامل و تحوّل زندگى اجتماعى مى شود. 💠 2 - نوعى ديگر معارف و عقايدى است كه دچار چنين تحوّلى نمى شود، هر چند كه تحوّل به معنايى ديگر را مى پذيرد و آن عبارت از اى است كه در مسائل مبدأ و معاد و سعادت و شقاوت و امثال آن، احكامى قطعى و متوقّف دارد؛ يعنى احكامش دگرگونى و تحوّل نمى پذيرد، هر چند كه از جهت دقّت و تعمّق، ارتقا و كمال مى پذيرد. و اين معارف و علوم بر اجتماعات و سنّتهای زندگی تأثير نمى گذارد مگر به نحو كلّى و به همين جهت است كه توقّف و يك نواختى آن باعث توقّف اجتماعات از سير تكاملی اش نمى شود؛ هم چنان كه در خود، آرايى كلّى مى بينيم نه يكى نه دو تا ...، كه در يك حال ثابت مانده اند و در عين حال اجتماع ما به خاطر آن آراى متوقّف و ثابت، از سير خود و تكاملش باز نايستاده. 💠 مانند اين عقيده ما كه مى گوئيم : انسان براى حفظ حياتش بايد به سوى كار و كوشش انگيخته شود، و اين كه مى گوئيم : كارى كه انسان مى كند بايد به منظور نفعى باشد كه عايدش شود، و اينكه مى گوئيم : انسان بايد به حال اجتماع زندگى كند، و يا معتقديم كه عالَم هستى حقيقتاً هست نه اينكه خيال می كنيم هست و در واقع وجود ندارد، و يا مى گوئيم : انسان جزئى از اين عالَم است و او نيز هست، و يا انسان جزئى از عالَم زمينى است، و يا انسان داراى اعضايى و ادواتى و قُوايى است، و از اين قبيل آراء و معلوماتى كه تا بوده آنها را داشته، و تا خواهد بود خواهد داشت و در عين حال دگرگون نشدنش باعث نشده كه اجتماعات بشرى از پیشرفت و ترقّى متوقف شود و راكد گردد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ لازمه هر تحوّل و تغييرى در سيستم هاى و سنّت هاى اجتماعى، حركت از نقص به سوى كمال نيست. 💠 و امّا روش اداره مجتمعات و سنّت هاى اجتماعى كه روز به روز دگرگونى يافته (يك روز سلطنت و روز ديگر دموكراتى و روز ديگر كمونيستى و غيره شده)، اين بدان جهت بوده كه بشر به نواقص يك يك آنها پى برده و ديده است كه فلان از اينكه انسان اجتماعى را به كمال مطلوبش برساند قاصر است پس دست از آن برداشته، رژيم ديگرى بر سر كار آورده. نه اينكه اين تغيير دادن رژيم، يكى از واجبات حتمى بشر باشد و مانند صنعت باشد كه از نقص به سوى كمال سير مى كند؛ پس فرق ميان این رژيم و آن رژيم -البته اگر فرقى باشد و همه در بطلان به يك درجه نباشند- فرق ميان صحیح و غلط (و يا غلط و غلط تر) است، نه فرق ميان ناقص و كامل. 💠 خلاصه مى خواهيم بگوئيم اگر بشر در مسأله سنّت و روش اجتماعی اش، بر سنّتى استقرار بيابد كه «فطرت» دست نخورده اش اقتضاى آن را دارد، سنّتى كه را در اجتماع بر قرار سازد، و نيز اگر بشر در زير سايه چنين سنّتى تحت قرار گيرد، تربيتى كه دو بالش «علم نافع» و «عمل صالح» باشد، و آن گاه شروع كند به سير تكاملى در مدارج علم و عمل و سير به سوى سعادت واقعى خود، البته تكامل هم مى كند و به خاطر داشتن آن سنّت عادله و آن تربيت صحيح و آن علم و عمل نافع، روز به روز گامهاى بلندترى هم در تكامل و به سوى سعادت بر مى دارد و هيچ احتياجى به دگرگون ساختن رژيم پيدا نمى كند. پس صِرف اينكه انسان از هر جهت بايد تكامل يابد و تحوّل بپذيرد، دليل بر اين نيست كه حتّى در امورى هم كه احتياجى به تحوّل ندارد و حتّى هيچ عاقل و بصيرى تحوّل در آن را صحيح نمى داند، بپذيرد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈