eitaa logo
من شیعه هستم
555 دنبال‌کننده
308 عکس
376 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸 💠 پس روشن شد كه انسان در تغذّى به گوشت ها طُرُق مختلفه اى دارند، طرقى بسيار كه از نقطه «امتناع» شروع و به نقطه «آزادى مطلق» در عرضى عريض ختم مى شود، هر چه را كه مباح و گوارا مى داند دليلش او است، و آنچه را كه حرام و ناگوار مى داند دليلش يا او است يا او. 💠 در سنّت خوردن تمامى گوشت ها تحريم شده، و پيروان اين سنّت هيچ حيوانى را حلال گوشت نمى دانند، و اين طرف «تفريط» در مسأله خوردن گوشت است، و طرف «افراط» آن را وحشى هاى آفريقا (و بعض متمدّنين اروپا و غرب) پيش گرفته اند، كه از خوردن هيچ گوشتى حتى گوشت امتناع ندارند. 💠 امّا عرب در دوران گوشت چهارپايان و ساير حيوانات از قبيل موش و قورباغه را مى خورد، چهارپايان را هم به هر نحوى كه كشته مى شد مى خورد (چه اينكه سرش را بريده باشند، و چه اينكه خفه اش كرده باشند، و چه طورى ديگر مرده باشد،كه در آيه 3 سوره مائده به عنوانهاى "منخنقه" و "موقوذه" و "مترديه" و"نطيحه" و نيم خورده درندگان از آنها ياد شده است) و وقتى مورد اعتراض واقع مى شدند می گفتند : چطور شد كه آنچه خود شما می كُشيد حلال است، و آنچه خدا می كشد حرام است؛ هم چنان كه نيز همين جواب از برخی اشخاص شنيده مى شود كه مگر گوشت با گوشت فرق دارد و همين كه گوشتى سالم باشد و به بدن انسان صدمه وارد نياورد آن گوشت خوردنى است، هر چند كه بى ضرر بودنش به وسيله علاجهاى طبّى صورت گرفته باشد. و خلاصه گوشت آن گوشتى است كه دستگاه گوارش آن را نپذيرد، از آن گذشته همه گوشتها براى اين دستگاه گوشت است، و هيچ فرقى بين آنها نيست. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 ❇️ چطور اسلام كشتن را تجويز كرده با اينكه رحم و عاطفه آن را جائز نمى داند؟ 💠 چه بسا كه اين سؤال به ذهن بعضى وارد شود كه حيوان نيز مانند انسان جان و شعور دارد، او نيز از عذاب ذِبح رنج مى برد و نمى خواهد نابود شود و بميرد؛ و حُبّ ذات كه ما را وا مى دارد به اينكه از هر مكروهى حذر نموده و از ألَم (=درد) هر عذابى بگريزيم و از مرگ فرار كنيم، همين غريزه ما را وا مى دارد به اينكه نسبت به افراد همنوع خود همين احساس را داشته باشيم، يعنى آنچه براى ما درد آور است براى افراد همنوع خود نپسنديم، و آنچه براى خودمان دشوار است براى همنوع خود نيز دشوار بدانيم، چون همه يك جورند. و اين مقياس عيناً در ساير انواع جريان دارد. با اين حال چگونه به خود اجازه دهيم كه حيوانات را با شكنجه اى كه خود از آن مُتألّم می شویم (=دردمان می آید) متألّم سازيم، و شيرينى زندگى آنها را مبدّل به تلخى مرگ كنيم و از نعمت بقاء كه شريف ترين نعمت است محروم سازيم؟ و با اينكه خداى سبحان است، او چرا چنين اجازه اى داده؟ و رحمت واسعه اش چگونه با اين تبعيض در مخلوقاتش مى سازد؟ كه همه جانداران را فدايى و قربانى بسازد؟ 💠 جواب از اين سؤال در يك جمله كوتاه اين است كه اساس شرايع دين و زير بناى آن، و است نه عواطف وَهمى؛ خداى تعالى در شرايعش حقائق و مصالح حقيقى را رعايت كرده، نه عواطف را كه منشأش «وَهم» است. توضيح اينكه اگر خواننده محترم وضع زندگى موجوداتى كه در دسترس او است به مقدار توانايی اش مورد دقّت قرار دهد، خواهد ديد كه هر موجودى در تكوّن (= در به وجود آمدن) و در بقايش تابع ناموس است و مى فهمد كه... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌷🌷🌷 💠 و امّا اينكه گفتند حسّ و با كشتن حيوانات و خوردن گوشت آنها نمى سازد، جوابش اين است كه آرى هيچ شكى نيست كه رحمت، خود موهبتى است لطيف و تكوينى كه خداى تعالى آن را در انسان و بسيارى از حيوانات كه تاكنون به وضع آنها آشنا شده ايم به وديعه نهاده إلّا اينكه چنان هم نيست كه تكوين، حسّ رحمت را «حاكم على الإطلاق» بر امور قرار داده باشد، و در هيچ صورتى مخالفت آن را جائز نداند و اطاعتش را بطور مطلق و در همه جا لازم بشمارد. خُب وقتى خودش رحمت را بطور مطلق و همه جا استعمال نمی كند ما چرا مجبور باشيم او را در همه امور حاكم قرار دهيم؟! دليل اينكه تكوين، رحمت را بطور مطلق استعمال نمی كند وجود دردها و بيماريها و مصائب و انواع عذابها است. 💠 از سوى ديگر اين صفت يعنى صفت رحمت اگر در حيوانات بطور مطلق خوب و نعمت باشد در خصوص چنين نيست. يعنى مانند «عدالت» نیست که بدون قيد و شرط و بطور على الإطلاق فضيلت باشد؛ چون اگر اينطور بود مؤاخذه ظالم به جُرم اينكه ظلم كرده، و مجازات مُجرم به خاطر اينكه مرتكب جرم شده درست نبود - و حتّى زدن يك سيلى به قاتل جنايتكار صحيح نبود، زيرا با ترحّم منافات دارد - و همچنين انتقام گرفتن از متجاوز و به مقدار تعدّى او تعدّى كردن درست نبود. و حال اگر ظالم و مُجرم و جانى و متجاوز را به حال خود واگذاريم دنيا و مردم دنيا مى شوند. 💠 و با اين حال، امر رحمت را بدان جهت كه يكى از مواهب خلقت است مُهمل نگذاشته، بلكه دستور داده كه رحمت عمومى گسترش داده شود، و از اينكه حيوانى را بزنند نهى كرده و حتّى از زدن حيوانى كه مى خواهند ذبح كنند منع نموده و داده : مادام كه حيوانِ ذبح شده جانش بيرون نيامده اعضائش را قطع و پوستش را نكَنند، و نيز نهى كرده از اينكه حيوانى را پيش روى حيوان ديگرى مثل آن ذبح كنند، و براى ذبح كردن حيوان راحت ترين و ملايم ترين وضع را مقرّر فرموده، و آن بريدن چهار رگ گردن او است (دو تا لوله خون و يك لوله تنفس و يك لوله غذا)، و نيز دستور فرموده حيوانى را كه قرار است ذبح شود آب در اختيارش بگذاريد، و از اين قبيل احكام ديگرى كه تفصيل آنها در كتب فقه آمده است. 💠 و با همه اينها اسلام دين است نه دين عاطفه، و در هيچ يك از شرايعش عاطفه را بر احكام عقلى كه اصلاح گر نظام مجتمع بشرى است مقدّم نداشته، و از احكام عاطفه آن احكامى را معتبر شمرده كه عقل آن را معتبر شمرده است كه برگشت آن نيز به پيروى حكم «عقل» است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 ( نکته= علامه طباطبایی در دهه ۳۰ هجری شمسی این مطلب را نوشته اند، خواننده در حساب تاریخ دقت داشته باشد.) ❇️ برده گيرى و اسباب آن ❇️ 💠 تا آنجا كه تاريخ بشريّت نشان مى دهد : از زمانهاى قديم تا حدود هفتاد سال قبل مسأله بَرده گيرى و خريد و فروش افرادى از جنس بشر به نام «غلام» و «كنيز»، مسأله اى دائر و معروف در بين بوده و شايد امروزه هم در بين بعضى از قبائل دور افتاده و عقب مانده آفريقا و آسيا معمول باشد. و اين مسأله همانطور كه گفتيم آن قدر سابقه دار و قديمى است كه نمى توان ابتدايى تاريخى براى آن پيدا كرد، ولى تاريخ اين معنا را نشان مى دهد كه مسأله بَردگى داراى نظام مخصوصى در ميان ملّتها بوده و مقرّرات مخصوصى داشته است. 💠 و معناى اصلى آن اين بوده كه در تحت شرائط مخصوصى آزاديش سلب شده و بصورت کالایی كه قابل مِلكيّت است (مانند ساير اجناس و کالاهایی كه به مالكيّت درمى آيد از قبيل حيوانات و نباتات و جمادات) در آيد. و معلوم است كه اگر انسانى مملوك شد ديگر اختيارى از خود ندارد، چون أعمال و آثار او نيز به غیر درآمده و آن غير، هر طورى كه بخواهد مى تواند در اعمال و آثار او تصرّف كند. 💠 اين آن سنّتى بوده كه گفتيم ملّتها در بَردگان اجرا می كرده اند. چيزى كه هست بايد گفت مسأله بَرده گيرى متّكى به اراده «على الاطلاق و جزاف و بدون هيچ قيد و شرطى» هم نبوده، و خلاصه اينطور هم نبوده كه هر كس هر كه را كه دوست مى داشته بَرده خود می كرده و يا هر كه را كه دلش مى خواسته مى فروخته و يا مى بخشيده (گر چه در بين قوانينى كه در نظام بردگى اجرا مى شده امور جزاف زيادى به حسب اختلاف آراء و عقايد اقوام و سنن آنها ديده مى شود) بلكه و بَرده گیری مبتنى بر نوعى غلبه و تسلّط بوده است، مانند غلبه در كه مجوّز اين مى شده كه فرد غالب و فاتح نسبت به فرد مغلوب هر كارى كه مى خواهد بكند؛ بكُشد، اسير كند، از او پولى گرفته و رهايش سازد. 💠 و مانند غلبه به ،كه رئيس در حوزه رياستش هر چه مى خواسته می كرده، و همچنين مانند غلبه و قهرى كه نسبت به فرزند داشته، و پدر را از نظر اينكه فرزند را توليد كرده ولىّ امر او دانسته و به وى حقّ مى داده كه نسبت به طفلِ ضعيف خود هر كارى كه دلش بخواهد بكند حتى او را بفروشد و يا به ديگران ببخشد و يا با فرزندان ديگران مبادله كند و يا به طور موقّت عاريه اش دهد و يا بلاى ديگرى بر سرش آورد. ادامه دارد... 📚 جلد 6 ص 491 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 ❇️ لغو دو سبب از اسباب بردگى (سلطه و قُلدرى - ولايت پدر و شوهر) در اسلام 💠 همانطورى كه قبلاً گفتيم عمده برده گيرى سه چيز بود : 1- جنگ 2- زور و قلدرى 3- داشتن ولايت اُبوّت و شوهرى و امثال آن. يكى از تضييقات اسلام همين بود كه سبب اخير را لغو كرد و حقوق جميع طبقات بشر (از شاه و رعيّت و حاكم و محكوم و سرباز و فرمانده و خادم و مخدوم) را به طور يكسان محترم شمرده و امتيازات و اختصاصات زندگى را لغو نمود و در احترام جان ها و عِرض و مال همه، حكم به فرمود. افكار و عقايد و خواسته هاى همه را مورد اعتنا قرار داد، يعنى همه را در بكار بردن حقوق محترم خود در حدّ خود تامّ الإختيار ساخت و همچنين آنان را بر كار خود و بر دستمزدى كه كسب كرده اند و منافع وجودشان مسلّط كرد. 💠 روى اين حساب، زمامدار در ولايتى بر مردم جز در اجراى احكام و حدود و جز در اطراف مصالح عامّى كه عايد به مجتمع دينى ميشود ندارد، و چنين نيست كه هر چه را دلش خواست بكند و هر چه را كه براى زندگى فردى خود پسنديد به خود اختصاص دهد؛ بلكه در مُشتهيات شخصى و تمتّعات زندگى، فردى مثل يك است و هيچگونه امتيازى از سايرين ندارد و امر او در آرزوها و اميال شخصی اش به هيچ وجه در ديگران نافذ نيست، چه آن آرزو بزرگ باشد و چه كوچك. 💠 آرى با اين طرز حكومت، موضوع و زمينه برده گیری به زور و قلدرى را از بين برده و همچنين ولايت پدران را هم نسبت به فرزندان محدود نموده. و اگر به آنان ولايتى آنهم تنها نسبت به حِضانت و نگهدارى اولادشان داده، در عوض بار سنگين تعليم و تربيت شان و حفظ اموالشان در ايّام حجر و كودكى را هم بدوششان گذاشته. و همين كه اين بار سنگين با رسيدن فرزندان به حدّ بلوغ از دوش شان برداشته شد، آن ولايت نيز از آنان سلب شده و در تمامى حقوق اجتماعى دينى با فرزندان خود برابر مى شوند و همانطورى كه آنان صاحب اختيار خود هستند فرزندان نيز در زندگى شخصى و تمايلات خود مستقل و صاحب اختيار ميشوند؛ اين است آن مقدار ولايتى كه اسلام براى نسبت به فرزندان قائل شده. 💠 و ضمناً اكيدى هم به فرزندان كرده كه زحمات پدران را (در راه تعليم و تربيتشان) منظور داشته، و در عوض به آنها احسان و نيكويى كنند. از آن جمله فرموده : ❣ و وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ، وَ إِنْ جاهَداكَ عَلى أَنْ تُشْرِكَ بِي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِي الدُّنْيا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنابَ إِلَيَّ. ما را توصيه كرديم به رعايت احترام پدر و مادر، مادرى كه باردار او بود در حالتى كه روز به روز ضعفش افزوده مى شد و در مدّت دو سال تمام او را شير داد، توصيه كرديم كه شكر مرا و پدر و مادرت را بجاى آر و بدان كه بازگشت همه به سوى ما است. و اگر به تو اصرار كردند كه به من بورزى و تحميلت كردند كه دعوتشان را با اينكه علم به صحتش ندارى قبول كنى، پس قبول مكن ولى در امور دنيوى با آنان به احسان و رفق مدارا كن، و پيروى كن طريقه و رفتار كسانى را كه به من بازگشت نمودند. (سوره لقمان آيه 15) ❣ و قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلًا كَرِيماً وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً. پروردگارت امرى مؤكّد كرده كه جز او چيزى را نپرستى، و به پدر و مادرت كنى. اگر در زمان حیات تو، يكى از آن دو و يا هر دو به حدّ پيرى رسيدند و تو اگر از نگهداريشان به ستوه آمدى پيش رويشان اظهار خستگى مكن و ايشان را زجر مده، و با ايشان به نرمى حرف بزن، و از روى مهربانى پَر و بال مَسكنت و ذلّت زير پايشان بگستران و بگو : پروردگارا همانطور كه اينان مرا در كودكى پرورش دادند تو نيز به ايشان رحم كن. (سوره اسراء آيه 24) 🔹و در شريعت مقدّس اسلام عقوق و رنجاندن والدين را از و هلاك كننده شمرده است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa 👈 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 💠 همچنين ولايتى را كه بشر براى نسبت به زنان قائل بود از بين برده و بر عكس براى زنان در جامعه جايى را باز كرده و ارزش اجتماعى برايشان قائل شد؛ عقل سليم هم جز اين را درباره آنها نمى گويد و تخطّى از آن را جايز نمى داند. و خلاصه در نتيجه ی اين روش اسلام، در برابر مردان و دوش به دوش آنان يكى از دو ركن اجتماع گرديدند؛ و حال آنكه در دنياى قبل از اسلام از چنين مكانت و ارزشى محروم بودند. 💠 اسلام زمام شوهر و زمام اداره اموال شخصى آنان را به خودشان واگذار نمود و حال آنكه زنان در دنيا داراى چنين اختياراتى نبودند و يا اگر هم بودند چنين استقلالى را نداشتند. اسلام زنان را در امور معيّنى با مردان كرد و در امور ديگرى جدايشان نمود، چنان كه امورى را هم اختصاص به مردان داد. و در تمامى امور رعايت وضع ساختمانى بدنى و روحى شان را نمود، و در امورى مانند امر نفقه و شركت در صحنه هاى جنگ و امثال آن كار زنان را نموده، بار اين گونه امور را به دوش مردان گذاشت. 💠 سابقاً هم راجع به اين مطالب در اواخر سوره بقره (در جلد دوم عربى تفسیر المیزان) و همچنين در سوره نساء (يعنى جلد چهارم عربى) بطور تفصيل بحث شد و در آنجا روشن شد كه اِرفاقى را كه به زنان اختصاص داده بيش از آن ارفاقى است كه درباره مردان رعايت نموده، به طورى كه نظير آن در يك از سيستم هاى مختلف اجتماعى قديم و جديد ديده نمى شود. و ما در اينجا چند آيه از قرآن شريف به عنوان استشهاد نقل مى كنيم : ❣ للرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ —- براى بهره ای است از آنچه كه كسب كرده اند، و براى هم نصيبى است از آنچه كه بدست آورده اند. (سوره نساء آيه 31) ❣ فلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ —- بعد از اينكه زنان از عِدّه بيرون آمدند ديگر بر شما مردان حَرَجى نيست در آنچه زنان درباره خود انجام دهند. (سوره بقره آيه 234) ❣ و لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ —- حقوقى كه براى زنان به گردن شوهران است برابر با حقوقى است كه براى مردان به گردن زنان است. (سوره بقره آيه 228) ❣ أنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ —- به درستى كه من عبادت و دعاى هيچ عمل کننده ای از شما را باطل و بى اجر نمى كنم، چه مردان شما و چه زنانتان را و همه شما در و نزد ما يكسانيد. (سوره آل عمران آيه 195) ❣لها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ —- براى هر نفْسى است پاداش كار نيكى كه كسب كرده و بر اوست كيفر كار زشتى كه انجام داده. (سوره بقره آيه 286) «اين آيه شريفه مشتمل است بر خلاصه اى از آنچه كه در آيات قبلى بيان شده». ❣و لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى —- و هيچ كس عملى انجام نمى دهد مگر آنكه كيفر و پاداش را آنرا مى بيند و كسى به گناه ديگرى مجازات نمى شود. (سوره انعام آيه 164) 💠 آيات مطلق ديگرى نيز هست كه مانند اين آيات، يك فرد از را چه مرد و چه زن، جزء تامّ و كاملِ مجتمع دانسته و او را آن قدر استقلال فردى داده كه در نتايج خوب و بد و نفع و ضرر اعمالش از هر فرد ديگرى جدايش ساخته، بدون اينكه در اين استقلال، بين مرد و زن و كوچك و بزرگ فرقى گذاشته باشد، آن گاه ميانشان در عزّت و احترام نيز قائل شده و فرموده : ❣و لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ —- عزّت براى خداست و براى رسول او و مؤمنين. (سوره منافقون آيه 28) 🔹سپس تمامى عزّت ها و كرامت هاى موهوم را لغو كرده و تنها عزّت و احترام دينى را كه با و به دست مى آيد معتبر دانسته و فرموده : ❣يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ. هان اى مردم؛ ما همه شما را از يك پدر و مادر آفريده و اگر شُعبه شُعبه و قبيله قبيله تان قرار داديم تنها براى اين بود كه يكديگر را بشناسيد و گرنه از جهت همه يكسانيد. تنها گرامى ترين شما نزد با تقوا ترين شما است. (سوره حجرات آيه 13) ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 🆔 @ishiaa 👈 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 💠 به خلاف كه چون قانونش را - به بيانى كه گذشت - بر اساس «توحيد» بنا نهاده و در مرحله بعد، «اخلاق فاضله» را نيز پايه قانونش قرار داده و آن گاه متعرّض تمامى اعمال بشر (چه فرديش و چه اجتماعيش) شده و براى همه آنها حكم جعل كرده و در نتيجه هيچ چيزى كه با ارتباط پيدا كند و يا انسان با آن ارتباط داشته باشد نمانده، مگر آنكه شرع اسلام در آن جاى پايى دارد؛ در نتيجه در اسلام جايى و مجالى براى حُرّيت و آزادی به معناى امروزيش نيست. 💠 امّا از سوى ديگر حُرّيتى به بشر داده كه قابل قياس با حرّيت تمدّن عصر حاضر نيست، و آن آزادى از هر قيد و بند و از هر عبوديتى به جز عبوديت براى است و اين هر چند در گفتن آسان است، يعنى با يك كلمه «حُرّيت» خلاصه مى شود ولى معنايى بس وسيع دارد و كسى مى تواند به وسعت معناى آن پى ببرد كه در سنّت اسلامى و سيره عملى كه مردم را به آن مى خواند و آن سيره را در بين افراد جامعه و طبقات آن بر قرار مى سازد دقّت و تعمّق كند و سپس آن سيره را با سيره ظلم و زورى كه تمدّن عصر حاضر در بين افراد جامعه و در بين طبقات آن و سپس بين يك جامعه قوى و جوامع ضعيف بر قرار نموده مقايسه نمايد. آن وقت مى تواند به خوبى درك كند آيا اسلام بشر را آزاد كرده و بشر را اسير هوا و هوسها و جاه طلبى ها نموده و يا به عكس است و آيا آزادى واقعى و شايسته منزلت انسانى آن است كه اسلام آورده، و يا بى بند و بارى است كه تمدّن حاضر به ارمغان آورده. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 ❇️ در مجتمع اسلامى راه بسوى و چيست؟ 💠 چه بسا بشود گفت كه: گيرم سنّت اسلامى، سنّت جامعی است که همه لوازم يك زندگى با سعادت را در برمیگیرد، و گيرم كه مجتمع اسلامى مجتمعى است واقعاً سعادت يافته و مورد رَشك همه جوامع دنیا، ليكن اين سنّت به خاطر جامعيتش و به خاطر نبود در آن، باعث رُكود جامعه و در جا زدن و باز ايستادنش از تحوّل و تكامل مى شود و اين خود بطورى كه ديگران هم گفته اند يكى از مجتمع كامل است. چون سير تكاملى در هر چيز نيازمند آن است كه در آن چيز قُواى متضادى باشد، تا در اثر نبرد آن قُوا با يكديگر و كسر و انكسار آنها، مولود جديدى متولد شود خالى از نواقصى كه در آن قوا بود و باعث زوال آنها گرديد. بنا بر اين نظريه، اگر فرض كنيم كه اسلام اضداد و نواقص و مخصوصاً عقايد ضدّ خود را از ريشه بر مى كَند، لازمه اش توقّف مجتمع از سير تكاملى است، البته مجتمعى كه خودِ اسلام پديد آورده. 💠 ليكن در پاسخ اين ايراد مى گوئيم که ريشه آن در جاى ديگر است، و آن و اعتقاد به تحوّل ماده است و يا به عبارت ديگر : «مكتب ماترياليسم ديالكتيك» است. و هر چه باشد در آن خَلط عجيبى به كار رفته است، چون عقايد و معارف انسانيّت : 1 - يكى آن عقايد و معارفى كه دستخوش تحوّل و دگرگونى مى شود و همپاى تكامل بشر تكامل پيدا مى كند و آن عبارت است از «علوم صناعى» كه در راه بالا بردن پايه هاى زندگى مادّى و رام كردن و به خدمت گرفتن طبيعتِ سركش به كار گرفته مى شود، از قبيل رياضيات و طبيعيّات و امثال آن دو كه هر قدمى از نقص به سوى كمال بر دارد، باعث تكامل و تحوّل زندگى اجتماعى مى شود. 💠 2 - نوعى ديگر معارف و عقايدى است كه دچار چنين تحوّلى نمى شود، هر چند كه تحوّل به معنايى ديگر را مى پذيرد و آن عبارت از اى است كه در مسائل مبدأ و معاد و سعادت و شقاوت و امثال آن، احكامى قطعى و متوقّف دارد؛ يعنى احكامش دگرگونى و تحوّل نمى پذيرد، هر چند كه از جهت دقّت و تعمّق، ارتقا و كمال مى پذيرد. و اين معارف و علوم بر اجتماعات و سنّتهای زندگی تأثير نمى گذارد مگر به نحو كلّى و به همين جهت است كه توقّف و يك نواختى آن باعث توقّف اجتماعات از سير تكاملی اش نمى شود؛ هم چنان كه در خود، آرايى كلّى مى بينيم نه يكى نه دو تا ...، كه در يك حال ثابت مانده اند و در عين حال اجتماع ما به خاطر آن آراى متوقّف و ثابت، از سير خود و تكاملش باز نايستاده. 💠 مانند اين عقيده ما كه مى گوئيم : انسان براى حفظ حياتش بايد به سوى كار و كوشش انگيخته شود، و اين كه مى گوئيم : كارى كه انسان مى كند بايد به منظور نفعى باشد كه عايدش شود، و اينكه مى گوئيم : انسان بايد به حال اجتماع زندگى كند، و يا معتقديم كه عالَم هستى حقيقتاً هست نه اينكه خيال می كنيم هست و در واقع وجود ندارد، و يا مى گوئيم : انسان جزئى از اين عالَم است و او نيز هست، و يا انسان جزئى از عالَم زمينى است، و يا انسان داراى اعضايى و ادواتى و قُوايى است، و از اين قبيل آراء و معلوماتى كه تا بوده آنها را داشته، و تا خواهد بود خواهد داشت و در عين حال دگرگون نشدنش باعث نشده كه اجتماعات بشرى از پیشرفت و ترقّى متوقف شود و راكد گردد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 اختلافى كه بين اين دو جور زندگى هست در وسايل آن است، هم مصداق وسايلى كه با آن حوائج مادّى خود را بر طرف مى سازد و هم مصداق حوائجى كه او را وادار به ساختن وسايلش مى سازد. انسان اوّلیه مثلاً براى رفع حاجتش به غذا، «ميوه ها و گياهان و گوشت شكار» میخورد، آن هم با ساده ترين وضعش، انسان عصر حاضر نيز همان را می خورد، امّا با هزاران رنگ و سليقه. امروز هم در تشخيص آثار و خواص خوردنيها و نوشيدنيها استاد و صاحب تجربه شده، و هم در ساختن غذاهاى رنگارنگ و با طعم هاى گوناگون و نو ظهور تسلّط يافته، و غذاهايى مى سازد كه هم داراى خواص مختلف است و هم ديدنش لذّت بخش است، و هم طعم و بويش براى حسّ شامّه و كيفيتش براى حسّ لامسه لذّت آور است، و هم اوضاع و احوالى به خود گرفته كه شمردن آنها دشوار است. 💠 و اين اختلاف فاحش باعث نمى شود كه «انسان امروز» با «انسان ديروز» دو نوع شوند، چون غذاهاى ديروز و امروز در اين اثر يكسانند كه هر دو غذا هستند، و همانطور که انسان دیروز از آن تغذّى میکرده و رفع گرسنگی می نموده و آتش شهوت شكم خود را خاموش مى ساخته، انسان امروزی هم همان استفاده ها را از غذا مى كند. و همانطور كه اختلاف شكل زندگى در ديروز و امروز لطمه اى به اتّحاد كلّيات آن در دو دوره نمیزند و تحوّلِ شكل زندگى در هر عصر ربطى به اصل آن کلّيات ندارد، همچنين که مطابق فطرت بشر و به مقتضاى سعادت او وضع شده، در هيچ عصرى مختلف و دستخوش تحوّل نمى شود، و صِرف پيدايش ماشين به جاى الاغ و يا وسيله اى ديگر به جاى وسايل قديمى، باعث تحوّل آن قوانين كلّی نمى گردد. البته اين تا زمانى است كه در شكل و روش زندگى، مطابقت با اصل محفوظ باشد، و دچار دگرگونى و انحراف نشده باشد و امّا در غیر اینصورت البته سنّت اسلام موافق هيچ روشى نيست، نه روش قديم و نه جديد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 براى خودش هيچ حقّى از حقوق زندگى ندارد، و در سايه حقوقى كه صاحبش براى خودش قائل است زندگى می کند. اگر كسى پاى سگى و يا اسبى را بشكند از اين نظر تعقيب نمى شود كه چرا حيوان بى زبانی را آزردى و حقّ او را پايمال ساختى، بلكه از اين نظر تعقيب م ى شود كه چرا به صاحب حيوان ضرر رساندى و حيوان قيمتى او را از قيمت انداختى؛ همه اينها براى اين است كه ، زندگى و هستى ِحيوانات را دنباله رو زندگى خود و فَرْع هستى خود مى داند، و ارزش جايگاه آنها را طُفيلى ارزش وجودى خود مى شمارد. 💠در اين امّت ها و قبائل، زندگى نيز در نظر مردان چنين زندگى ای بود. يعنى مردان، زندگى زنان را پيرو زندگى خود مى دانستند و معتقد بودند كه زنان براى خاطر مردان خلق شده اند، و بطور اجمال و سربسته و بدون اينكه فكر كنند چه مى گويند، مى گفتند : هستى و وجود زنان و زندگيشان تابع هستى و زندگى مردان است، و عيناً مانند حيوانات هيچ استقلالى در زندگى و هيچ حقّى ندارند و زن، مادامی كه شوهر نكرده تحت سرپرستى و ولايت پدر است، و بعد از ازدواج تحت ولايت شوهر است، آن هم ولايتِ بدون قيد و شرط و بدون حدّ و مرز. در اين امّتها، مرد مى توانست زن خود را به هر كس كه بخواهد بفروشد و يا ببخشد و يا او را مانند يك قرض بدهد تا از او كام بگيرند، بچّه دار شوند، يا به خدمت بگيرند و يا بهره هايى ديگر بكشند. و مرد حقّ داشت او را تنبيه و مجازات كند، كتك بزند، زندان كند، و حتّى به قتل برساند، و يا او را گرسنه و تشنه رها كند، حال او بميرد يا زنده بماند. و نيز حقّ داشت او را مخصوصاً در مواقع قحطى و يا جشن ها مانند گوسفندِ چاق بكُشد و گوشتش را . و آنچه را كه از مالِ مربوط به زن بود، مال خودش مى دانست، حقّ زن را هم، حقّ خود مى شمرد، مخصوصاً از جهت داد و ستد و ساير معاملاتى كه پيش مى آمد خود را صاحب اختيار مى دانست. 💠 و بر لازم بود كه از مرد (پدرش باشد يا شوهرش) در آنچه امر و دستور مى دادند كوركورانه اطاعت كند، چه بخواهد و چه نخواهد. و باز به عهده زن بود كه امور خانه و اولاد و تمامى ما يحتاج زندگى مرد را در خانه فراهم نمايد، و باز به عهده او بود كه حتّى سخت ترين كارها را تحمّل كند، بارهاى سنگين را به دوش بكشد، گِل كارى و امثال اين كارها را بكند و در قسمت حرفه و صنعت، پَست ترين حرفه را بپذيرد. و اين ، در بين بعضى از قبائل به حدّى رسيده بود كه وقتى يك زن حامله، بچّه خود را به دنيا مى آورد بلافاصله بايد دامن به كمر میزند و به كارهاى خانه می پرداخت. در حالى كه شوهرش با نداشتن هيچ كسالتى، خود را به بيمارى بزند و در رختخواب بخوابد و زن بدبختش به پرستارى او بپردازد. اينها كلّياتى بود از حقوق زن در جامعه و از بهره هايى كه از زندگى اش مى برد؛ كه البته اهل هر قرنی از قرون گذشته، بَربَريّت و وحشيگرى و خصلت ها و خصوصيتهاى مخصوص به خود داشت و سنّت ها و آداب قومى، با اختلاف عادات موروثی شان و اختلاف مناطق زندگى و جوّى كه بر آن زندگى احاطه داشت مختلف مى شد، كه هر كس به كتب تأليف شده در اين باب مراجعه كند، از آن عادات و رسوم آگاه مى شود. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
⭕️‏نام: / کووید۱۹ اندازه: میکروسکوپی مجموع حجم اطلاعات ژنوم: ۸ کیلوبایت مقدار موجود در جهان: نهایتا چند گرم اثر: -بیش از ۱۰ هزار کشته درحدود ۲ماه! -تعطیلی تمامی اجتماعات بشر! -خسارت هزاران میلیاردی به اقتصاد جهانی! يا أَيُّهَا الإِنسانُ ما غَرَّكَ بِرَبِّكَ الكَريمِ؟ -(اى چه چيز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است؟) ‍╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝
خودشناسی برای خودسازی.pdf
1.34M
🔹کتاب خودشناسی‌ برای‌ خودسازی اثر آیت‌الله مصباح‌یزدی (ره) 🔸موضوع بحث کتاب عبارت است از: « از این نظر كه موجودى است كمال‌پذیر»، و هدف و فایده آن عبارت است از: «شناختن و راه رسیدن به آن»، و اسلوب آن عبارت است از: «بررسى بینش هاى درونى خویش براى بازشناختن خواست ها و كشش هایى كه در وجود ما براى كمال نهاده شده، و عواملى كه ما را در راه رسیدن به آن كمك مى كند و بررسى شرایطى كه مى توان از آنها براى این منظور بهره بردارى كرد». کتابی است بسیار مفید👌 ╔══💌═╗ 🆔@ishiaa ╚══💌═╝