eitaa logo
من شیعه هستم
571 دنبال‌کننده
308 عکس
376 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 💠 و اين تنها نيست كه براى حفظ اساس دين چنين سياستى را اتّخاذ نموده، بلكه از همين عصر حاضر گرفته تا قديمى ترين ملّتى كه تاريخ سراغ مى دهد، سنّت جارى بين همه اقوام و ملل همين بوده كه هرگاه با دشمن روبرو مى شدند و از يكديگر مى كشتند و سرانجام بر دشمن غلبه مى يافتند، حقّ مشروع خود مى دانستند كه شمشير در ميان آنان گذاشته و آن قدر مى كشتند تا تسليم بدون قيد و شرط شوند. و تنها به اين راضى نمى شدند كه دشمن از جنگ دست كشيده اسلحه خود را زمين بگذارد بلكه وادارشان مى كردند به اينكه امرشان شده و نسبت به حُكمشان مطيع و مُنقاد شوند؛ چه اين حكم به نفع آنان باشد و چه بر ضررشان، چه بخواهند آنان را زنده گذاشته و اموالشان را محترم شمارند و چه بخواهند اموالشان را مصادره و خونهایشان را بريزند. و اين را از و نفهمى مى دانستند كه قومى پس از آنكه بر دشمن خود غلبه نموده است، بیاید و آقایی و سيطره خود را مقيّد به قيدى سازد كه در نتيجه ی آن قيد، راه براى برگشتن دشمن و انتقام و خون خواهی اش هموار شود و سرانجام همه رشته هايش پنبه گشته و زحماتش هدر رود. چگونه ممكن است ملّتى به خود اجازه چنين سفاهتى را بدهد؟ و حال آنكه در راه تحصيل اين سيادت و حفظ استقلالِ مجتمع مقدِس خود، نفوسى از افراد خود را به كُشتن و اموالى را به هدر داده؟ و آيا اگر با دادن خسارتهاى جانى و مالى بیاید و چنين كارى بكند، به خود ظلم نكرده؟ و به آن خونهاى ريخته شده اهانت و نسبت به اموال و كوششهاى پيگير خود اسراف ننموده؟ 💠 و سوال دیگری که در اینجا مطرح می شود این است که : اگر چنانچه ملّتى با دادن قربانيان و تحمّل خسارتهاى مالى، به دشمن خونخوار خود دست پیدا کرد و آنان را ذليل و بَرده خود نمود، آيا جا دارد كسى اعتراض كند كه چرا خردسالان دشمن را «بَرده» خود كرده اى چرا که مردان آنها با شما سر جنگ داشتند و خسارتهاى جانى و مالى شما همه از ناحيه بزرگسالان دشمن بوده؟ و گناه كودكان چه بود با اينكه نه شمشيرى به دست گرفته بودند و نه در معركه اى حاضر شده بودند؟ جواب اين است كه خردسالان دشمن، قربانيان خويشند. از اين گذشته، فراموش نشود كه گفتيم اسلام درباره بردگان داراى حكم مخصوصى است كه در هيچ ملّتى نيست، و آن اين است كه قانوناً حقّ دارد در صورتى كه مصلحت حال مجتمع اسلامى باشد، اُسراى جنگى را آزاد سازد و براى آزاد ساختن آنان اقدام نموده، مجاناً و يا با دادن قيمت، همه آنان را آزاد كند. «و خدا داناتر است». 🔹 پایان 🔹 📚 جلد 6 ص 514 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈
🌹🌹🌹 💠 و بنائى كه تمدّن امروز بر اين اساس چيده شده علاوه بر نتائج نامطلوب و مشكلات و محذورهاى اجتماعى كه به بار آورده، با اساس و به هيچ وجه سازش ندارد، براى اينكه مى دانيم آن هدفى كه در انسان انگيزه كرد و باعث شد تا انسانِ طبيعى به طبع خود (و نه سفارش هيچكس)، زندگى خود را اجتماعى و بر اساس همکاری بنيان نهد، غير آن انگیزه ای است كه او را به ازدواج واميدارد، انگيزه او در تشكيل اجتماع اين بوده كه مى ديد آن سعادت زندگى كه طبيعت، بنيه اش را در او نهاده، به امورى بسيار نيازمند است كه خود او به تنهايى نمى تواند همه آن امور را انجام دهد و ناگزير بايد از راه تشكيل اجتماع و افراد و طبقات به دست آورد، بدون هيچ توجّهى به اينكه اين افراد مرد باشند يا زن، خلاصه او نان مى خواهد حال نانوا چه زن باشد و چه مرد. پس به دست آمدن همه آن حوائج نيازمند به همه مردم است، و عجب اينجا است كه همين طبيعت و فطرت، شوق و علاقه به هر شغلى را در دل طائفه اى قرار داده، تا از كار مجموع آنان، مجموع حوائج تأمين گردد. و امّا انگيزه اش بر ازدواج تنها و تنها مسأله و جذبه اى است كه بين مرد و زن هست، و از طرف آن انگيزه كه وى را به تشكيل اجتماع وا مى داشت، هيچ دعوتى به ازدواج نمى شود، پس كسانى كه ازدواج را بر پايه و اساس تعاون زندگى بنا كرده اند، از مسير اقتضاى طبيعى «تناسل» و «توليد مثل»، به سوى دیگری منحرف شده اند، به جايى منحرف شده اند كه طبيعت و فطرت هيچ دعوتى نسبت به آن ندارد. و اگر مسأله بر پايه تعاون و اشتراك در زندگى بود، مى بايست مسأله ازدواج، هيچ يك از احكام مخصوص به خود را جز احكام عمومی كه براى همه شركتها و تعاونى ها وضع شده است، نداشته باشد. (مثلاً همه مردان در همه زنان شريك و نيز تمامى زنان در تمامى مردان شريك باشند) و معلوم است كه در اين صورت ديگر در بشر فضيلتى به نام «عفّت» باقى نمى ماند، و نَسَب ها و دودمانها مختلط مى شد، مسأله ارث، دچار هرج و مرج مى گرديد، و همان وضعى پيش مى آمد كه شيوعى ها (كمونيستها) يعنى بلشويك ها پيش آوردند، و نيز در چنين صورتى، تمامى غرائز فطرى كه مرد و زن (انسان) مجهّز به آن غرائز است باطل مى گردد، و ما ان شاء اللَّه در محلّى مناسب توضيح بيشترى در اين باره خواهيم داد. اين بود اجمال گفتار ما در مسأله زناشويى، و امّا كه خود يكى از مفاخر اين شريعت است، و اين نيز مانند همه احكامش، از فطرت بشر سرچشمه دارد، به اين معنا كه جواز اصل آن را به عهده فطرت گذاشته، و از ناحيه فطرت هيچ دليلى بر منع از طلاق نيست، و امّا خصوصيات قيودى كه در تشريع طلاق رعايت شده، ان شاء اللَّه بحث از آنها در تفسير سوره طلاق خواهد آمد. در اينجا همين را بگوئيم و بگذريم كه در فطرى بودن اصل طلاق همين بس كه ملل متمدّن دنيا و كشورهاى بزرگ امروز نيز بعد از سالها و قرن ها ناگزير شدند حكم ممنوعيّت آن را لغو نموده و جواز طلاق را در قوانين مدنى خود بگنجانند. ✅ پایان ✅ __________ 🔴 علاقه مندان به ادامه بحث شخصیت و حقوق در اسلام، به تفسیر المیزان ذیل آیات مربوط به زنان مراجعه کنند، همچنین کتابهای شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی در این زمینه بسیار کارگشا و کاربردی هستند. میتوانید به آنها نیز مراجعه کنید. 📚 جلد 2، ص 420 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa