eitaa logo
دکتر محسن عزیزی ابرقوئی
2.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
591 ویدیو
121 فایل
هدف از ایجاد کانال، ایجاد بستری مناسب جهت انجام کار تشکیلاتی و همفکری به منظور ایجاد و گسترش روانشناسی اسلامی است.ان شاءالله به تدریج سلسله بحثهای موضوعی در کانال قرار داده خواهند شد. شما نیز می توانید موضوعات پیشنهادی خود را ارسال کنید: @Mohsenazizi1365
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان مسجد مهمان کش‏ مثنوی و سیّد جمال الدّین اسدآبادی مثلی است که در مثنوی‏ آورده، می‌گوید در یکی از شهرها مسجدی بود [۱] که به «مسجد مهمان‌کش» معروف شده بود. می‌دانید قدیم‌ها مهمانخانه و مانند آن نبوده و اگر کسی وارد محلی می‌شد و دوست و آشنایی نمی‌داشت مسجد را مسکن می‏‌گزید. مسجدی بود که معروف شده بود که هر کس می‌آید اینجا شب می‌خوابد، صبح که می‌روند، جنازه‌‏اش را بیرون می‌آورند و کسی هم نمی‌‏دانست علت قضیه چیست. یک آدم غریبی آمد، رفت در آن مسجد بخوابد، مردم گفتند آنجا نرو، این مسجد نمی‌دانیم چگونه است که هر کس می‌آید شب در اینجا می‌خوابد صبح جنازه‌‏اش را بیرون می‌آورند، زنده نمی‌ماند. گفت: من دیگر از زندگی بیزارم و از مرگ هم نمی‏‌ترسم، من می‌روم. هر کار کردند گوش نکرد و رفت در آنجا خوابید. ضمنا آدم شجاع و دلیری بود. آن نیمه‏‌های شب که شد صداهای هولناکی از اطراف این مسجد بلند شد: آی تو کی هستی که آمده‌ای اینجا؟ الان خفه‏‌ات می‌کنیم، الان ریز ریزت می‌کنیم؛ یک صداهای مهیبی در آن تاریکی که زهره شیر می‌‏ترکید. تا این صداها را شنید، این هم از جا بلند شد و گفت: تو کی هستی؟ صدایش را بلندتر کرد: هر که هستی بیا جلو، من از مرگ نمی‏‌ترسم، من دیگر از این زندگی بیزارم، بیا هر کاری می‌خواهی بکنی بکن. شروع کرد فریادِ بلندتر کشیدن. یک مقدار که جلو رفت و فریاد کشید صدای مهیبی از داخل مسجد بلند شد، ناگهان دیوارها فرو ریخت و طلسم‌هایی که در آنجا بود شکست و گنج‌هایی که در آنجا مدفون بود پیش پای آن آدم فرو ریخت. فردا صبح از آنجا با یک سلسله گنج‌ها بیرون آمد. ✅ سیّد جمال می‌گوید غرب آن مسجد مهمان‌کش است. آدم‌های ضعیف که به اینجا بیایند خود را می‌‏بازند و می‌‏میرند. باید فریاد کشید و این طلسم دروغین را شکست، که خودش همین کار را کرد و مصداق آن آدم دلیر بود. در آن زمانی که مبارزه با انگلستان در دِماغ احدی نمی‌توانست خطور کند فریاد مبارزه با سیاست استعماری انگلستان را بلند کرد و برای اولین بار این حالت را از مردم گرفت و روی خودِ اسلامی مردم تکیه کرد. برای تمام ملت‌های اسلامی یک منش، یک و یک «من» قائل بود، یک «من» تحقیر شده، یک «من» مستَذَلّ، یک من پامال شده، یک منی که شرافت و کرامت خودش را فراموش کرده، تاریخ خودش را فراموش کرده. این «من» و «خود» ش را باید به یاد او آورد. این بود که به تاریخ صدر اسلام، به گذشته اسلام، به تمدن اسلامی در گذشته، به فرهنگ اسلامی در گذشته تکیه می‌کرد، «خود» این ملت را به یادش می‌آورد، به این ملت روحیه می‌داد. ۱. البته سید جمال اسم مسجد نبرده، گفته معبدی بود. خیال می‌کنم که چون در اروپا این قصه را نشرمی‌داده نخواسته اسم مسجد بیاورد. می‌گوید معبدی بود در نزدیکی شهر اصطخر. شاید در اصلِ قصه‌‏ای که قبل از مولوی هم بوده اسم مسجد نبوده؛ به هر حال قصه‌‏ای است قدیمی... استاد شهید مطهری (ره)، آینده انقلاب اسلامی، صص ۷۳_۷۲ https://eitaa.com/joinchat/4203216913C592b78c231