🌱 #به_نام_خدای_حسین_آفرین 🌱
...
به قلم: #کوثر_سادات_مصباح
شهریور سال نود و هشت توفیق شد و با خانواده رفتیم کربلا. این سفر از جهاتی خاص بود؛ برای همین از قبل سفر، شروع کردم به نوشتن و سفرنامه مفصلی نوشتم. امسال قرار بود مقارن با تاریخ قمری سفر که از روز عاشورا شروع شد، سفرنامه را در کانال منتشر کنیم. به دلایلی نشد ولی بنا شد قسمت کوتاهی از آن تا ایام اربعین منتشر شود.
در زمان بازنویسی و تایپ آن، متوجه شدم متن به شدت مستعد برداشتهای منفی است. این قسمت را در خود کربلا نوشتم و واقعا در حال و هوای خاصی بودم که نوشتم. الان که از آن جنون خارج شدم و میخوانمش، میبینم قسمتهایی از آن صرفا با زاویه دید یک فرد دیوانه قابل فهم است و اگر منطق بخواهد خیلی وسواس به خرج دهد، حتی میتواند برداشت کفر داشته باشد...!
با این حال، خود متن اصلی حال و هوایی دارد که قطعا بعد از ویرایش نخواهد داشت.
خیلی دو دل بودم که بازنویسی بکنم یا خیر.
یا خانم شکیبا هم مشورت کردم و قرار شد بدون ویرایش منتشر شود.
چنانچه قسمتی برایتان ابهام داشت یا مجنون درونتان نتوانست آن را هضم کند، بپرسید.
این متن، اولین فصلِ بدون نام، از سفرنامهی «اسمهای بدون فصل، فصلهای بدون اسم» است...
✍کوثر سادات مصباح
#حب_الحسین_یجمعنا
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸🇮🇷
🌱 #به_نام_خدای_حسین_آفرین 🌱 ... به قلم: #کوثر_سادات_مصباح شهریور سال نود و هشت توفیق شد و با خان
سلام بر مخاطبان عزیز مهشکن
خانم مصباح انشاءالله عازم کربلا هستند.
انشاءالله علاوهبر سفرنامه سال ۹۸ ایشون، سعی میکنن در طول سفرشون هم با تصاویر و یادداشتهای کوتاه، روایتگر حماسه اربعین باشند.
آرزوی سلامتی و سفر بیخطر برای خانم مصباح و تمام زوار اربعین داریم.
#اربعین
مهشکن🇵🇸🇮🇷
🌱 #به_نام_خدای_حسین_آفرین 🌱 ... به قلم: #کوثر_سادات_مصباح شهریور سال نود و هشت توفیق شد و با خان
🌱 #به_نام_خدای_حسین_آفرین 🌱
...لطفا عینک جنون بزنید!...
به قلم: #کوثر_سادات_مصباح
قسمت یکم
به کشف دین جدیدی میرسم. آیینی که سالها بود در اطرافم پیروانشان را میدیدم و حالشان را نمیفهمیدم. کافر مینامیدمشان! دینی ورای رنگ و سن و نژاد و... و حتی آیین! یک دین ژنتیکی. در سرشت بعضیها هست، پس ایمان میآورند. بدون اینکه ببینند و بشنوند و بشناسند و در بعضی نیست. نه میبینند و نه میفهمند و نه میشناسند. حتی قدرت درک وجود چنین قدرت عظیمی را ندارند. به پیروان آن دین میگویند: دیوانه! مجنون! اسم دین شد عاشقی، قبلهاش کربلا. دیوانگانِ بدحجاب، دیوانگانِ بیحجاب، دیوانگانِ بداخلاق، دیوانگانِ سنی، مسیحی، آمریکایی، اروپایی...
همهشان -حتی آنهایی که هرسال دوماه مشکی نمیپوشند و در هیئت دم نمیگیرند که «قبله من کربلاست»-، "یک ذره از خاک کربلا، قطرهای از آب فرات و نسیمی از عصر عاشورا در وجودشان جاری است که حرارت قلبشان را خاموش نمیکند."*
تو تصور کن اروپایی است و از اسلام و کربلا بی خبر، اما جزو مجانین نوشتهاندش! بالاخره یکجایی، با یک حرفی، ندایی، عکسی، حالی، هوایی، هوای حسین میزند به سرش، بلند میشود میآید همایش. بزرگترین همایش تاریخ بشری که توسط میلیونها دیوانه، هر سال اجرا میشود.
طریقه اجرای آن تمام عاقلان جهان را دیوانه و حیران میکند(البته نه آن دیوانه مقدس!). در عصر جدید، دوران ماشین و هواپیما و... یک عده -دیوانه- پیاده راه میافتند که مسیر یک ساعته را در چند روز طی کنند.
*: به نقل از کتاب امیر من، نوشته نرجس شکوریانفرد.
✍️کوثر سادات مصباح
#حب_الحسین_یجمعنا
http://eitaa.com/istadegi
خیلی دل و جرئت میخواهد آدم زنگ بزند خانم شکیبا و خداحافظی کند.
به ظاهر لبخند میزند و التماس دعا میگوید. ولی هر کس نداند من که میدانم پشت این لبخند چه نفرینهایی هست.
تصمیمم را میگیرم. خودم را آماده میکنم برای چپ شدن ماشین، سقوط در دره، سکته و مردن بیخود و بیجهت.
یک نفس عمیق میکشم و بعد زنگ میزنم خداحافظی میکنم...!
#مصباح
#اربعین
اصلا فکر نمیکردم اولین غذای موکب را به همین زودی بخوریم.
از وسط ایران، کربلا شروع میشود. تکهتکه در جاده موکب چایی و شربت زیاد بود. جلوتر رفتیم اسکان و غذا هم اضافه شد.
پسر بچهها با پرچم وسط جاده ایستاده بودند و دعوت میکردند برویم موکبشان.
از وسط ایران کربلا شروع شده بود...
پینوشت:
احتمالا اکثر گزارشات خوراکی باشد. چون واضحترین نمود محبت است.
#مصباح
#اربعین
این بنر های «کربلا از این طرف هم» خیلی خوب بود
گرچه هنوز به تابلوهای واقعی «کربلا از این طرف» یا «تا کربلا این قدر» نرسیدیم ولی همینها هم خوب است.
خیلی واقعیتر و امیدبخشتر از تابلوهای سطح اصفهان است...
#مصباح
کلا از عکاسی در شب بدم میآید.
ساعت، ۲:۳۰
مکان، دوباره کنار جاده. یک موکب خیلی بزرگ
با ماشین رفتیم وسط محوطه موکب و اتاق فکر تشکیل دادیم که برویم یا بخوابیم. طبق نقشه دو ساعت راه داشتیم تا گیت مرزی. ولی هم راننده خسته بود هم سرنشینان.
تا ما داشتیم فکر میکردیم و احتمالات مختلف را بالا پایین میکردیم، ده بار موکبدار آمد و چیز های مختلف برایمان آورد. طلب نکرده!
آب آورد که در مرز شاید گیرتان نیاید،
دو بسته کوکو آورد که شاید گرسنهتان باشد. دوباره چهارتا اب آورد که شاید همین الان تشنه باشید. چهارتا دلستر آورد که...
صبح هم اشترودل دادند. میرفتی دم میز، میگفتی بیست تا.
#مصباح
#اربعین
کمکم داریم به این پدیده نزدیک میشویم.
یک هزار تدبیر چیده بودیم برای اینترنت داشتن آن ور مرز. همهاش با یک جملهی اول شخص خانواده به باد رفت: «اینترنت میخوایم چیکار؟ فوقش میگردیم دنبال وایفای مفتی!»
لازم به ذکر است این عبارت گهربار پس از دیدن تعرفههای چشم نواز اینترنت گفته شده.
این یعنی تاریخ انقضای منی که قول دادم آن طرف هم عکس میفرستم برای سفرنامه تصویری، رو به اتمام است.
یعنی نفرینهایی که چون دیدند ما کاربرد داریم، چند میلیمتریمان متوقف شده بودند، کم کم دلیلی برای اصابت نکردن ندارند و...
#مصباح
عکس کج و کوله و ناقص شماره۲
این ترافیکی است که به برکت آن سفرنامه دیشب تا حالا تکمیل شده. ظاهراً آخرین پمپ بنزین قبل مرز است. بیشتر از سه ربع است که در صف ایستادهایم. اکثر آدمها هنوز مهربان بودن اربعین درونشان زنده است. برخی صبورانه ایستادهاند منتظر و بعضی هم خودجوش صفها را درست میکنند. البته عدهای هستند که عصبانی شدند و آرام یا بلند غر میزنند.
#مصباح
#اربعین