eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
521 ویدیو
75 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
یک تکه ویفر فندقی.mp3
10.32M
🎧 / داستان صوتی 📻 🖤داستانی متفاوت در رابطه با شهادت علیه‌السلام🖤 📚داستان برگزیده جشنواره / گروه پرنسس‌های باغ انار✨ 🎤کاری از گروه‌های: درختان سخنگو و درختانۀ سخنگو🎙 این داستان تولید است.🌱 📖 مردی پشت میز نشسته بود. روی میز یک ستاره پنج‌پر طلایی حکاکی شده بود. مرد بی آن که نگاهی بیاندازد گفت: - پرونده رو بررسی کردیم. مرگ طبیعیه. چیزی توی ذهنش وول خورد، سرعت گرفت و روی زبانش نشست: - چی؟ طبیعی؟ مدرک تون چیه؟! 🎙گویندگان: راوی: علی جعفری الکساندرا: کاربرt.h پسر جوان: حسین مرد عینکی: مرتضی جعفری کشیش: میرمهدی منشی: محمد نیکی‌مهر 💞 https://eitaa.com/istadegi
ماه رمضان، در جشنواره‌ای برگزار شد به نام . فاز یعنی: فرزند ارشد زهرا ! موضوع این مسابقه، زندگی علیه‌السلام بود. بچه‌ها به گروه‌های چهارنفره تقسیم شدند. بنده هم با سه نفر از دوستان کلاس نویسندگی، در یکی از گروه‌های چهارنفره مشغول شدیم به نوشتن داستان. داستان ویفر فندقی، حاصل تلاش گروه ما بود که یکی از داستان‌های برگزیده جشنواره ست. امیدوارم از شنیدنش لذت ببرید... اگه چشمانتون بارانی شد، التماس دعا... السلام علیک یا حسن مجتبی...🏴
پرواز یاکریم‌ها.mp3
35.01M
🎧 / داستان صوتی 📻 🖤داستانی متفاوت در رابطه با زندگانی علیه‌السلام🖤 📚داستان برگزیده جشنواره / گروه خوشه‌های طلایی✨ 🎤کاری از گروه‌های: درختان سخنگو و درختانة سخنگو🎙 📖 بیشتر از همه حاج کمال عصبانی شد. او همیشه صف اول جماعت می‌ایستاد. از جا برخاست: -خریدنت سید؟ ترسیدی؟ شاید هم یه سروسرّی باهاشون داری؟ امامزده رو چند فروختی؟ آبرومون رو بردی... تو لیاقت انتساب به این خاندان رو نداری! با دست به صورت سید کوبید و شال سبزش را روی زمین انداخت. 🎙گویندگان: جعفر(راوی): سپهر آمنه سادات: کاربر ابتسام حاج کمال: ایزدی سید: آقای کرمانی مادر جعفر: کاربر "حضرت مادر" هانیه: زهرا حسینی عبدالله: حسین کدخدا: مرتضی جعفری مسعود تهرانی: ساغری آقای صدر: علی جعفری هاشم: امیرحسین فرخ دخترِ خاله طوبیٰ: بانو رایآ خادم امامزاده: میرمهدی پسرک راهنما: میرمهدی
سایه‌های پنهان1.mp3
9.02M
🎧 / داستان صوتی 📻 🖤داستانی متفاوت در رابطه با زندگانی علیه‌السلام🖤 📚داستان برگزیده جشنواره / گروه اناره✨ 🎤کاری از گروه‌های: درختان سخنگو و درختانۀ سخنگو🎙 📖 یکی بلند داد زد:«کشتن...کشتن... اسماعیل پنجه طلا رو کشتن.» عربده شب گوش محله را کر کرد! آسمان با تمام قدرت می‌غرید. صدای شرشر باران از ناودان خانه‌ها ضرب گرفت. سایه‌ها روی دیوارهای سیمانی کوتاه و بلند می‌شدند. در و پنجره‌ها همگی خفه خون گرفته بودند. 🎙گویندگان: راوی: حسین اولی: امیرحسین فرخ اسماعیل: مرتضی جعفری حاج علی: ساغری مرد کوتاه‌قد: سپهر پیرزن قد خمیده: عظیمی مرد صاحب‌خانه: میرمهدی زن‌ مستاجر: کاربر (: