eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
520 ویدیو
75 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه (فاطمه شکیبا) -خدا منو ببخشه. الان تازه فهمیدم اشتباه قضاوت کردم. تازه فهمیدم ما توی جنگ با حزب بعث و صدام و دار و دسته‌ش طرف بودیم، اونم درحالی که امریکا و اتحادیه اروپا و روسیه و خیلی از کشورای دنیا به صدام کمک می‌کردن. اما این مردم عراق، هیچوقت دوست نداشتن با ما بجنگن. ببین! تاحالا چندتا از خانواده‌های عراقی رو دیدیم که صدام یکی از عزیزاشونو شهید کرده بوده به جرم این‌که حاضر نشدن بیان با ایران بجنگن؟ خود مردم عراق صدام رو قبول نداشتن. حساب این مردمی که الان دارن با همه دار و ندارشون از ما پذیرایی می‌کنن از صدام که به ایران حمله کرد جداست. سرم را تکان می‌دهم: -کی باورش می‌شه یه زمانی بین این دوتا کشور جنگ بوده؟ ببین! الان با ما مثل اعضای خانواده شون رفتار می‌کنن. این مثل یه معجزه‌ست که مردم دوتا کشور انقدر به هم محبت کنن و باهم یکی بشن. حیف که یه عده نمی‌تونن ببینن این معجزه رو. برای همینه که همش شایعه‌های چرت و پرت می‌سازن. https://eitaa.com/istadegi
داستان کوتاه (فاطمه شکیبا) همراه اینجا درست خط نمی‌دهد. نمی‌توانیم با پدر و مادر تماس بگیریم. میثم که نگرانی‌ام را می‌بیند می‌گوید: -نگران نباش، گم شدن اینجا خیلی عادیه. پیدا می‌شن به همین زودیا. بیا بریم یه چیزی بخوریم. این حرف میثم کمی خنده‌دار است. آخر اینجا اینطور نیست که بروی یک چیزی بخوری؛ می‌آورند برایت. اراده کنی غذا هست، اراده کنی جای خواب هست، اراده کنی سرویس بهداشتی و همه جور امکانات هست. آن هم در سرزمینی که سال‌هاست درگیر جنگ است و روی آرامش و رفاه ندیده؛ سرزمینی که مردمش جنگ‌زده اند، گاه به نان شب محتاجند اما دار و ندارشان را فدای حسین می‌کنند و پیداست که خود امام فداکاری آنها را چندین برابر می‌کند و نتیجه‌اش می‌شود همین شکوه اربعینی که سال به سال زائرانش بیشتر می‌شوند و مردم عراق در پذیرایی زائران درنمی مانند. https://eitaa.com/istadegi
💚🏴 📖 🚩 داستان کوتاه (فاطمه شکیبا) 📙 ...مثل همیشه، طوری محبت می‌بینیم که گویا سال‌هاست ما را می‌شناسند؛ با این که حتی زبان هم را نمی‌فهمیم. اما حب‌الحسین زبان مشترک است و عاشقان حسین، در عهد الست یکدیگر را ملاقات کرده‌اند و برای همین است که محبتی عمیق میانشان حاکم است. اصلاً اربعین، مدل کوچکی از جامعه آرمانی شیعه است با محوریت امام. جامعه‌ای که بر منطق محبت استوار شده و برای همین، بی‌قانونی و ظلم درآن به حداقل می‌رسد؛ چرا که مردم نه به اجبار قانون، که به‌خاطر محبت به امام و دوستداران امام به هم خدمت می‌کنند. عراق وزارت اربعین ندارد. مراسم اربعین را هیچ دولتی اداره نمی‌کند؛ گرچه گاه دولت‌ها هم در برپایی‌اش کمک می‌کنند. مراسم اربعین با حکومت امام برگزار می‌شود و برای همین می‌تواند نمونه جامعه آرمانی و مدینه فاضله باشد. https://eitaa.com/istadegi
💚🏴 📖 🚩 داستان کوتاه (فاطمه شکیبا) 📙 - آخه پسرم من باید برم حرم. نذر دارم! عزیز از کجا می‌داند وقت ادای نذرش رسیده؟ جلو می‌روم و قبل از اینکه حرفم را شروع کنم، رو به من می‌کند: - زینب تو بهش بگو! تو بهش بگو پسرم پیدا شده و باید نذرم رو ادا کنم! عزیز خبر را از خود سیدالشهدا گرفته نه بنیاد شهید. اخبارش دسته اول است. بغضم می‌شکند و لبخند می‌زنم: - میثم ما رو ببر حرم. میثم تسلیم می‌شود. حرم در شب دلرباتر است. شلوغ است و هرگوشه از بین‌الحرمین، یک جور سینه می‌زنند. حرم، جایی خارج از زمان و مکان است. روز و شب ندارد. دستمان به ضریح نمی‌رسد؛ سلام می‌دهیم و از بین‌الحرمین راه می‌افتیم به سمت حرم حضرت عباس علیه‌السلام. هر دور سعی میان دو حرم، بازهم آوینی برایم از فتح خون می‌خواند. حرم در شب، زیباتر می‌درخشد و دل می‌برد. و همه جمعیتی که اینجا هستند، از ظلمت دنیا به این نور پناه آورده‌اند. «خون حسین(ع) و اصحابش کهکشانی است که بر آسمان دنیا، راه قبله را می‌نمایاند... اگر نبود خون حسین، جوشیدن سرد می‌شد و دیگر در آفاق جاودانه شب، نشانی از نور باقی نمی‌ماند...» دور دوم را شروع کرده‌ایم. با امام می‌گویم از دلهره‌ی قلبی که ممکن است میانه راه رهایم کند. با امام می‌گویم که از مرگ بی‌فایده می‌ترسم و مرگ زیبا می‌خواهم. از امام می‌خواهم مرا هم به حریم قدسی خیمه‌گاه مهدی راه دهد. می‌دانم شیعه به دنیا آمده‌ام که از یاران آخرالزمانی فرزندش و از خونخواهان حسین باشم. میثم و پدر هردو جای خود را در سپاه حسین پیدا کرده اند و جای من هم باید مشخص شود. «صحرای کربلا به وسعت تاریخ است و کار به یک «یالیتنی کنت معکم» ختم نمی‌شود. اگر مرد میدان صداقتی، نیک در خویش بنگر که تو را نیز با مرگ انسی این‌گونه است یا خیر!... آنان را که از مرگ می‌ترسند از کربلا می‌رانند...» https://eitaa.com/istadegi
سلام رمان که ژانر اجتماعی داره رمان که عاشقانه و امنیتی رمان اجتماعی و امنیتی داستان کوتاه عاشقانه و اجتماعی اجتماعی، سیاسی و امنیتی رمان هم که امنیتی😎