eitaa logo
🇮🇷مِه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
476 ویدیو
73 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ رو چند روز پیش بعد مدت‌ها پیدا کردم تا برای دانش‌آموزان مدرسه مطهری بفرستم... مربوط می‌شه به نمایشگاه مدرسه انقلاب دهه فجر... چه روزهای خوبی داشتیم؛ با وجود سختی‌ها، موانع، اختلاف نظرها، و عالی نبودن‌ها... ولی خیلی چیزها کنار هم یاد گرفتیم. یاد گرفتیم باهم کنار بیایم، باهم کار کنیم، هم‌فکری کنیم، هم‌کاری کنیم و باهم به مقام اول برسیم. من و‌مصباح توی هیئت اندیشه‌ورز بودیم، بعد هم راوی نمایشگاه شدم(راوی غرفه خاصی نبودم، هر غرفه‌ای که راوی نداشت به من می‌گفتن بیا😅) و مسئول صوت و تصویر... یادش بخیر. چقدر کاتر من به درد خورد😅 روزهای تعطیل هم می‌موندیم برای نمایشگاه... بعد هم فراخوان دادیم توی فضای مجازی و از خارج مدرسه هم اومدن؛ خانواده‌هامون، مسئولین بسیج و انجمن اسلامی و آموزش پرورش و حتی کسایی که نمی‌شناختیم! چقدر همه دوست داشتن نمایشگاه رو... یادمه یه روز قرار بود شهید گمنام بیارن مدرسه توی نمایشگاه، غرفه ویژه فاطمیه هم داشتیم و ذوق کرده بودیم برای شهید گمنام. کلی منتظر موندیم و قسمت نشد شهید بیاد، نشستیم دور فضاسازی فاطمیه و کلی برای خودمون گریه کردیم... خلاصه بهترین دهه فجر عمرم بود... پ.ن: کلیپ اصلی طولانی‌تره، ولی من بریدم و کوتاهش کردم، برای همین گاهی آهنگ هماهنگ نیست. فیلم رو تار کردم چون بچه‌های ما به حجاب خیلی مقید بودند، شاید راضی نباشند تصویر بدون چادرشون یا چهره شون منتشر بشه. به همه دسترسی نداشتم که بپرسم، پس فیلم رو تار کردم. پ.ن۲: صدای صدرزاده، مصباح و خودم روی فیلم هست😶 و البته یه نفر دیگه از بچه‌ها
سلام خدا رحمتشون کنه؛ ولی چرا فکر می‌کنید باید حتما یک مرد بلند الله اکبر بگه؟ توی این فیلمی که گذاشتم، صدای مرد شنیدید اصلا؟ ما همه خانم بودیم، الله اکبر گفتیم، بلند هم گفتیم. اسلام با سکوت زنان به خطر می‌افته، نه شنیده شدن صداشون! چرا تصور می‌کنید باید منتظر بشینید تا مردها یه کاری بکنند و بعد شما پشت سرشون راه بیفتید؟ اتفاقا جالبه بدونید در اندیشه امامین انقلاب دقیقا برعکسه، یعنی امام خمینی و امام خامنه‌ای هردو معتقدند جنبش‌های مهم تاریخی مخصوصاً انقلاب اسلامی، با حرکت زنان شروع شده و تداوم پیدا کرده! و اصلا معتقدند اگر حرکت زنان نبود، اگر حضور زنان نبود، این جنبش‌ها به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسید. رهبری زنان رو پیشرو می‌دونند نه پیرو. پس لطفاً سال دیگه، خودتون و خانواده محترم‌تون با صدای بلند الله اکبر بگید؛ ان‌شاءالله که ثوابش به روح پدر مرحوم‌تون هم برسه و از این کار شما خوشحال بشن...
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 113 خیلی وقت بود کسی این نمایش خجالت‌آور را ندیده بود؛ حمله پنیک احمقانه‌ام را. و او دید. این وحشتناک است، یک فاجعه است. حاضر بودم هرچه از موساد می‌دانم و نمی‌دانم را لو بدهم، ولی اینطور مقابلش به حال احتضار نیفتم. چندبار خواستم حرفی بزنم و حنجره‌ام فرمان نمی‌برد. او ایستاده بود و نگاهم می‌کرد. نگاهش غمگین بود؛ ولی رنگ ترحم نداشت. تعجب هم نبود. بیشتر شبیه کسی بود که چشمش به عکس عضوی از دست رفته از خانواده‌اش افتاده. دلتنگی هم نبود... نمی‌دانم. آرام زمزمه کرد: پنیک؟ دوست داشتم همان‌جا بزنم زیر گریه و مثل بچه‌ها بلوار را روی سرم بگذارم، پا روی زمین بکوبم و دستانم را تکان بدهم. یا نه... دوست داشتم همان‌جا کوهن را خفه کنم. نمی‌دانم قیافه‌ام چطور شده بود؛ ولی صورت کوهن طوری بود که انگار دیگر هیچ‌وقت نمی‌تواند بخندد. تمام اجزای صورتش رو به پایین آویزان بودند. وقتی دید جواب نمی‌دهم، آه کشید. خودش را کنارم روی نیمکت ولو کرد و نگاهش را به سمتی دیگر برگرداند. آرام گفت: الان دوست داری فرار کنی، دوست داری قایم بشی... حتی شاید دوست داشته باشی منو بکشی. بیشتر از این غیررسمی شدنِ ناگهانی، از این که دقیقا می‌دانست چه حالی دارم شوکه شدم و به سمتش برگشتم. به روبه‌رو خیره بود و همچنان چهره‌اش انقدر غمگین بود که انگار اصلا نمی‌دانست شادی چیست. گفت: دقیقا می‌دونم چه حسی داری، چون منم این مشکل رو دارم. -پنیک؟ -اوهوم. قضیه داشت جالب می‌شد. شاید در کودکی تصویری از جنگ هفتم اکتبر دیده بود، یا یکی از عملیات‌های فلسطینی‌ها. و شاید برای همین داشت برای بئری مستند می‌ساخت. روی نیمکت به سمتش برگشتم. -تو چرا؟ قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
شاید بنده بد متوجه شدم، اگر حرفی آزرده‌خاطرتون کرد حلال کنید. عذرخواهم. قصد جسارت نداشتم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷😎 قصه ما عاشقیه، عاشقی مرزی نداره... ۲۲ بهمن مبارک 👏👏🎉🎉 http://eitaa.com/istadegi
راستی امروز چهلم شهدای کرمانه...💔 به نیابت از شهدای مظلوم کرمان میریم راهپیمایی...🇮🇷 http://eitaa.com/istadegi
تازه راه افتادیم، سعی می‌کنم ان‌شاءالله تا ۱۰ و نیم اینجا باشم: https://nshn.ir/rbZ3XYIxnv4q تا اعضای عزیز اصفهانی کانال تشریف بیارن و هم رو ببینیم🙂🇮🇷 (البته نمی‌دونم ازدحام جمعیت چطوریه و اجازه میده یا نه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماشاالله به مردم انقلابی اصفهان👏🇮🇷 چهل و پنج سالگی انقلابمون مبارک ☺️✨🇮🇷 http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این خیلی خوب بود😅 ولی واقعا با این که از بچگی همه راهپیمایی‌های ۲۲ بهمن رو شرکت کردم، یه بارم ساندیس نگرفتم😢 یعنی چی خب😕 http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی دراماتیکه و من از این‌همه دراماتیک بازی بدم میاد!
حالا اصلا کی گفته سلما باید ازدواج کنه؟ این دختره هنوز بچه ست، زودشه، قصد ادامه تحصیل داره🙄
سلام ممنونم، بر شما هم مبارک🌷 با دفتر هماهنگ کنید، کلاس‌ها رو به نوبت بیارید بازدید. ما این کارو کردیم. مخصوصاً توی زنگ‌های آمادگی دفاعی، مدیریت خانواده، ورزش و... که خیلی درس‌های سنگینی نیست و معلم قبول می‌کنه، می‌شه هربار یه کلاس یا دوتا رو بیارید بازدید، تا کل مدرسه به مرور نمایشگاه رو ببینن
خوش به سعادت ساندیس‌خورها... بله میدادن ولی صفش خیلی طولانی بود به ما نرسید💔
نگران نباشید کسی بیکار نیست منو ترور کنه🙄 چقدر کم‌توقعید شما😅
سلام خدا قوت بنده فیلمی که می‌فرمایید از علامه رو ندیدم. ولی اگه شنیده شدن صدای زن(اون هم بدون حالت تحریک‌آمیز) اشکال داشت، قطعا حضرت زهرا و حضرت زینب خطبه نمی‌خوندند. قطعا امام خمینی حضور زنان در تجمعات رو منع می‌کردند. این رو هم در نظر بگیرید که نگاه امامین انقلاب به حضور اجتماعی زنان، با نگاه سایر علما کمی متفاوته، و شاید مسائلی که امامین انقلاب برای زن لازم می‌دونند، از دید سایر علما حرام باشه حتی! مهم مرجع تقلیدتونه.
حالا صبر کنید، به موقعش به حساب این دو نوگل می‌رسم...😈
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️به قلم: فاطمه شکیبا قسمت 114 روی نیمکت به سمتش برگشتم. -تو چرا؟ -مثل تو. شاهد یه اتفاق بد بودم. -چه جور اتفاقی؟ شانه‌هایش را جمع کرد و سرش را پایین انداخت. چشمانش را بست و روی هم فشار داد. حس کردم الان است که از هم بپاشد. گفت: یه اتفاق وحشتناک. انقدر که نخوام درباره‌ش حرف بزنم. چشمانش را باز کرد و کیفش را از روی نیمکت چنگ زد. چشمانش مثل آدم‌های گیجی بود که از خواب پریده‌اند. انگار مسخ شده بود. با عجله از نیمکت بلند شد و گفت: می‌فهمم که نمی‌خوای درباره‌ش حرف بزنی... ببخشید... انتظار بی‌جایی بود... تقریبا داشت می‌دوید؛ می‌دوید و دور می‌شد. من نمی‌خواستم درباره بئری، تجربه‌ی سیزده سالگی‌ام حرف بزنم؟ شاید... کیست که دوست داشته باشد یک خاطره افتضاح، مبهم و خونین را از زیر خاک بیرون بکشد و جلوی چشمش بگذارد؟ کوهن داشت دور می‌شد. دستش مثل آونگ کنار بدنش تکان می‌خورد و قدم‌های بلند برمی‌داشت. او داشت من را با کابوس و اختلال اضطرابیِ پس از سانحه‌ی لعنتی‌ام تنها می‌گذاشت و می‌رفت که با اختلال اضطرابیِ پس از سانحه‌ی لعنتیِ خودش سر و کله بزند. هردو باید می‌چپیدیم گوشه اتاق‌هایمان و با یک خاطره‌ی پوسیده و گندیده سر و کله می‌زدیم. چرا؟ او را نمی‌دانم ولی من بخاطر یک مشت نیروی ویژه‌ی احمق به این روز افتادم. بخاطر کسانی که ادعای نیروی ضدخرابکاری بودنشان گوش جهان را کر می‌کرد ولی عرضه نداشتند گروگان‌های اسرائیلی را – ما را – از دست نیروهای حماس نجات بدهند. قسمت اول رمان: https://eitaa.com/istadegi/9527 ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا