هدایت شده از طنزیم
آخ آخ کم کم داریم به لحظات «چرا به من جناب نگفتید» نزدیک میشیم!
#انتخابات
🔺زهرا آراسته نیا🔺
طنزیم| @tanzym_ir
چندین بار شده که توی ناشناس پرسیدید اگر کشف حجاب ببینم چکار میکنم؟ تذکر میدم یا نه؟ اگه نه چرا و اگه آره چطوری؟
راستش این موضوع اصلا برام حل نشده بود؛ یعنی هرچی کشف حجاب میدیدم هی به خودم میپیچیدم و فکر میکردم و جنبههای مختلف رو بررسی میکردم که آیا تذکر بدم؟ ندم؟ چی بگم؟ و... تا بیام به جمعبندی برسمم موقعیت عوض میشد، خیلی وقتام به جمعبندی نمیرسیدم و فقط حرص میخوردم.
چند وقت پیش یکی از دوستان بهم پیشنهاد کردن توی دورههای امر به معروف شرکت کنم.
راستش با اینکه از منظر جامعهشناختی امر به معروف و نهی از منکر رو یه ابزار کنترل اجتماعی خیلی کارآمد و هوشمندانه میدونستم، ولی بلد نبودم انجامش بدم😐
خیلی عجیبه ها!!! مثل اینه که بچه مسلمون باشی و خانوادهت هم مسلمون باشن و توی یه کشور مسلمون زندگی کنی، ولی تا دوره دانشجوییت بلد نباشی نماز بخونی!!!
خب امر به معروف و نهی از منکر هم توی آیات و روایات در کنار نماز اومده، یعنی واجبه!
همون اندازه که نماز واجبه!
و یاد گرفتنش و درست انجام دادنش هم واجبه، همونطور که یاد گرفتن نماز و درست نماز خوندن واجبه!
این که تصورات بدی از امر به معروف و آمران به معروف توی جامعه وجود داره، بخاطر اینه که درست آموزش داده نشده، درست اجرا نشده!
اولا امر به معروف فقط درباره حجاب نیست، همونطور که گفتم یه ابزار کنترل اجتماعیه که تمام رفتارهای اجتماعی رو دربر میگیره(از جمله پوشش)
دوما هرکاری رو باید از راه درستش انجام داد تا نتیجه بده.
(ممکنه بگید نتیجهگرایی درست نیست؛ من میگم تکلیف ما اینه که یه کار رو درست انجام بدیم)
همونطور که نماز رو هم باید طبق احکامش بخونی نه هرطور دلت میخواد، امر به معروف هم احکام خودشو داره که باید یاد بگیری.
خلاصه توی دورههای امر به معروف شرکت کردم، هم ضرورتش دقیقتر برام جا افتاد، هم احکامش رو یاد گرفتم.
دیگه بعد شرکت توی دورهها، این عذر رو ندارم که «من احکامش رو بلد نیستم پس امر به معروف نمیکنم»، وظیفهم سنگین شد چون حجت برام تموم شده بود😅
به شما هم توصیه جدی میکنم که توی دورهها شرکت کنید:
https://eitaa.com/aamerin_ir/29815
یادتون باشه تا وقتی که امر به معروف به عنوان یه وظیفه اجتماعی توی جامعه جا نیفته، خیلی از مسائل اجتماعی حل نمیشه. از فسادهای سطح کلان بگیر تا ناهنجاریهای جزئی.
باید این رو بفهمیم که نسبت به جامعه مسئولیم.
منم همینطور 😅
جوابهایی که آقای زاکانی و آقای قاضیزاده به آقای پزشکیان و پورمحمدی میدادن خیلی خوب بود،
ولی من مثل دوره قبل، به کسی رای میدم که بیشتر از دعوا کردن برنامه عملی داشته باشه.
قصد ایجاد دوگانه بین آقای جلیلی و قالیباف رو هم ندارم، نیاید بپرسید به کدوم رای میدی😐
اینجا ستاد انتخاباتی شخص خاصی نیست.
کسی که فقط بلده غر بزنه،
کسی که فقط بلده بگه مشکلات ما بخاطر نداشتن ارتباط با دنیاست(منظور از دنیا هم فقط آمریکاست😐)،
کسی که بحث قانون حجاب رو پیش میکشه و میزنه توی سر نظام،
کسی که بگه ما نمیتونیم هیچ کاری بکنیم و امکانات نداریم و نمیشه و...،
خواهش میکنم به همچین کسی ابدا و اصلا رای ندید!
نتیجه چنین تفکری خودشو توی دوران آقای روحانی نشون داد، آخرش هم با پررویی تمام گفتن رییسجمهور هیچکاره ست و نمیتونه کار کنه برای همین کاری نکردیم!!!
(خب اگه رییسجمهور هیچکارهست برای چی دور دوم هم کاندید شدی آقای روحانی؟😐 برای چی همحزبهات بازهم دارن کاندید میشن؟)
#انتخابات
ولی خداییش
من و همسنهای من تازه توی مهمترین دوره زندگیمون هستیم،
دهه بیست سالگی مهمترین دوره ست برای پیدا کردن شغل و ساختن زندگی،
یه نسل قبل ما ۸ سال از جوونیشون توی دوران آقای روحانی حروم شد و معطل نتیجه مذاکرات و توییتهای ترامپ شدن،
خواهش میکنم
خواهش میکنم
خواهش میکنم
بخاطر جوونی خودتون و من و همنسلهای من، نذارید این تفکرِ مسمومِ «غر زدن و نمیتونیم و رابطه با آمریکا» دوباره حاکم بشه و عمر و جوونی ما هم هدر بره...
خواهش میکنم...
حتی اگه توی سن رای دادن نیستید هم به خانواده و اطرافیانتون بگید بخاطر آینده و عمر شما به اینجور آدما رای ندن!
با درست رای دادن، به جوونی ما رحم کنید😭
#انتخابات
خیلی قشنگ بود...
خیلی خیلی قشنگ بود...
خیلی خیلی خیلی قشنگ بود...
با اینکه تمومش کردم ولی دلم پیش کتاب مونده، دلم برای لبنان و خانواده اسرا تنگ شده...
دیگه واقعا دلم میخواد برم لبنان،
عمیقا دلم یه راهیان نور توی مناطق عملیاتی جنوب لبنان میخواد!
#معرفی_کتاب 📚
الیٰ...
فائضه غفارحدادی
#نشر_شهید_کاظمی
http://eitaa.com/istadegi
کتاب یه جوری قشنگه که بریده درآوردن ازش سخت و غیرممکنه!
چون واقعا همهش قشنگه...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این نگاه و برخورد از بالا به پایین،
این همدلی نکردن،
این نادیده گرفتن مردم و بیاحترامی به مردم...
اینا رو یادتون باشه!
آقای رئیسی رو ما دیدیم، آقای رییسی رو یادمونه که چطور متواضع بود با مردم، چطور میومد بین مردم نه که اون بالا وایسه و وقتی ازش مطالبه میکنی اینور و اونور رو نگاه کنه و بعدم یه جواب گستاخانه بده!
البته جای تعجب هم نداره، این جریان یکیشون همین آقای مهرعلیزادهست که به آقای رئیسی تهمت شش کلاسه بودن زد...
چنین مسئولی در شأن جمهوری اسلامی نیست! در شأن مردم نیست!
لطفاً اجازه ندید این جریان رای بیارن؛
چون هیچ کاری نمیکنن جز پیوند زدن همه چیز کشور با مذاکره، و هر مطالبهای هم ازشون بکنی میگن تحریمیم نمیشه و دولت در سایه نمیذاره و...،
خلاصه پاسخگوی مردم نیستند، فقط با حرفهای عامهپسند رای جمع میکنن و بعد مردم رو رها میکنن...
آقای پزشکیان حتی الان که به رای مردم نیاز داره هم به خودش زحمت نمیده ادای مردمی بودن دربیاره،
وای به وقتی که خرش از پل بگذره!
#انتخابات #فراموش_نکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه بدیها در خانهای جمع شده است و کلید آن دروغ است...!
حواستون باشه به آدم دروغگو رای ندید...
#فراموش_نکنیم #انتخابات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🌱
«دوست دارم بروم جلو و ضریح را در آغوش بگیرم؛ مثل حرم حضرت زینب.
دور ضریح شلوغ است؛ خیلی شلوغ. اصلا نمیشود جلو رفت. برعکس حرم حضرت زینب که انقدر خلوت بود که میشد سرت را به ضریح بچسبانی و یک دل سیر نجوا کنی.
خوشحال میشوم از این که نمیتوانم دستم را به ضریح برسانم؛ چون این یعنی دور ضریح شلوغ است و این یعنی حرم و اطراف آن امن است و زائرانش زیادند و ترس از جانشان ندارند.
این یعنی امامی که ساکن سرزمین ماست، غریب نیست...»
📖بریدهای از رمان خط قرمز
✍🏻به قلم: ش. شیردشتزاده
به مناسبت سالگردِ...🥀
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا...✨
#امنیت_اتفاقی_نیست
http://eitaa.com/istadegi
🔰بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 219
دیگر برای رفتن به آپارتمانم خیلی دیر بود. همانطور که گردن و شانهی خستهام را ماساژ میدادم، رفتم به اتاق سابقم؛ اتاقی که تا قبل از استقلال از پدر در آن زندگی میکردم.
روی تخت ولو شدم و غبار از ملافهها برخاست؛ ولی من خستهتر از آن بودم که به تمیز بودن ملافه فکر کنم.
***
از شدت هیجان از پشت میزم بلند میشوم.
-خدای من! وقتشه! هوف... آروم باش دختر!
کلی عرق ریختهام برای جعل یک اثر انگشت بینقص؛ حالا باید امتحانش را پس بدهد. قلبم هم هیجانزده خودش را به قفسه سینهام میکوبد و خون با شدت توی رگهایم موج میخورد؛ مخصوصا به سمت سرم.
سرم داغ شده و عرق کردهام. با کف دست، آرام دوتا ضربه به چپ و راست صورتم میزنم.
-خب... آروم باش تا ببینیم فایده داره یا نه؟ خیلی به دلت صابون نزن، باشه؟
با یک نفس طولانی، ریههایم را پر از هوا میکنم و اثر انگشت جعلیای که از دانیال ساختهام را برمیدارم. چشمانم را میبندم و زیر لب میگویم: خب عباس! وقتشه کمکم کنی!
نمیدانم البته عباس درباره چنین کاری چه نظری دارد؛ باز کردن کیف پول رمزارز کسی که مرده با اثر انگشت جعلی. یک جورهایی جرم است عباس از آن آدمهایی نبوده که در جرم مشارکت کنند؛ مگر نه؟
البته عباس این را هم میداند که این کیف پول مال یک نیروی عملیات ویژه موساد است و حالا هم مال من است؛ پس احتمالا مشکلی ندارد.
هوایی که در سینه حبس کرده بودم را بیرون میدهم و همزمان، انگشتم را با روکش اثر انگشت جعلی روی حسگر میگذارم. با مرور آنچه ایلیا درباره حسگرهای بیومتریک جدید گفته بود، کمی از هوا داخل ریههایم حبس میشود.
صدای ایلیا را در سرم میشنوم: ...معمولا دوتا راه آسون براش وجود داره؛ یکی محاسبه الکتریسیته ساکن روی انگشت، یکی هم حسگرهای حرارتی و اشعه مادون قرمز.
ادامه دارد...
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
✨🥀
قرار بود کاری بسازیم برای شهدای ترور. تاریخچه ترور در ایران.
روی خط زمان، رسیدم به ظهر عاشورای سال هفتاد و سه. انفجار در حرم امام رضا علیه السلام.
این را فقط یک تدوینگر میفهمد؛
وقتی داری یک کار را تدوین میکنی باید هزارانبار جلو و عقب بزنی برای هر صدم ثانیهاش؛ طوری که همه صحنهها را حفظ میشوی.
باید تمام فیلمها و عکسهای آرشیو را یکییکی از نظر بگذرانی تا از بینشان انتخاب کنی و بعد هر صدم ثانیهاش را هزار بار ببینی.
من آن روز هزار بار مردم.
با هر صدم ثانیه.
مجبور بودم ببینم خون زوار را به در و دیوار حرم...
مجبور بودم ببینم قرآنهای پارهپاره را...
میدانید قرآن پارهپاره چطور جگر را پارهپاره میکند؟
میدانید دیدن خون زوار به دیوار حرم چطور دل را خون میکند؟
نمیدانید... به خدا نمیدانید...
حرمی که از جانت بیشتر دوستش داری، بارها دورش طواف کردهای، کاشیهایش را با اشک شستهای... اگر ببینی به خون نشستهاست چه میکنی؟
فکر کن لپتاپ مقابلت باشد و نرمافزار تدوینت باز... و تو پشت میز نشستهای و اشک امانت نمیدهد، تند تند اشکهایت را پاک میکنی و به خودت سیلی میزنی و میلرزی و میسوزی و محکومی که با هر صدم ثانیه بمیری...
این را فقط یک تدوینگر میفهمد...
#تدوینگر
#امام_رضا علیه السلام
http://eitaa.com/istadegi
هدایت شده از غدیر Ghadir.org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 فرصتی برای لبیک به ندای رسولالله(ع)
برای بزرگداشت نام علی ولیالله
این مسیر فقط با نیّتها خیر و همّتهای بلند شما مؤمنین عزیز شدنی است!
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست!
مشارکت در پویش اطعام غدیر ۱۴۰۳
🔻پرداخت آنلاین:
📎 Ghadir.org/etaam
🔻 واریز به حساب «بنیاد خیریه حضرت زهرا»
👈🏼 کارت
6104337302241417👈🏼 حساب
8888885172👈🏼 شبا
190120000000008888885172عضویت در کانال غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/3416523502C49ca330ad7
🔸توی تاکسی نشستهام یا کلاس؟!
با احترام به همه استادهای عزیزی که از هرکدوم کلی چیز یاد گرفتم، دوتا از استادهای دوره کارشناسی رو خیلی دوست داشتم.
استاد الف و استاد ب!
هردو خیلی باسواد بودن، خیلی با طمأنینه و شمرده درس میدادن و واقعا معلوم بود با عشق سر کلاس میان. برای دانشجو هم خیلی احترام قائل بودن. درباره مسائل سیاسی هم نظر نمیدادن؛ یا مستقیماً واردش نمیشدن.
خب البته درسشون سنگین بود و سخت؛ بچهها گاهی متوجه درس نمیشدن و چون استادها هم باسواد بودن، تخصصی و با بیان علمی حرف میزدن و فهمش یکم برای بچهها سخت میشد.
ولی باز هم من دوستشون داشتم چون واقعا احساس میکردم قبل و بعد کلاسشون با هم فرق میکنه و هر جلسه کلی چیز یاد میگرفتم و چالش فکری کلاسشون برام لذتبخش بود.
ولی همه اینطوری نبودن؛ بعضیهام حوصله کلاسشونو نداشتن.
یه استاد دیگه هم داشتیم به اسم استاد ج(که البته مال گروه ما نبودن)؛
ایشون رو هم خیلی براشون احترام قائلم و باسواد بودن؛
ولی معمولا توی کلاسشون خیلی عامیانهتر صحبت میکردن، و مضمون خیلی صحبتهاشونم این بود که: این چه وضع مملکته و هیچیِ این مملکت درست نیست و همهچی اشتباهه و...
گاهی احساس میکردم نشستم توی تاکسی و تحلیلهای رانندهتاکسیوار میشنوم!
توی کلاس ایشونم چیز یاد میگرفتم؛ ولی شاید 30 یا 20 درصد کلاس مطلب جدید بود و بقیهش همون تحلیلهای همیشگیِ رانندهتاکسیوار بود: چقدر گرونیه، گوشت شده کیلویی انقدر، تحریم بدبختمون کرده و...
جالبه که خیلی از بچهها معتقد بودن ایشون خیلی باسواده! یادمه بعد جلسه اولی که باهاشون داشتیم همه خیلی ذوق کرده بودن که استاد ج چقدر میفهمه! چقدر باسواده! چقدر خوبه!
من اون لحظه با خودم گفتم که خب این حرفایی که درباره تورم و فساد و این چیزها زد رو که همه بلدن بزنن! منم بلدم؛ بقال سر کوچه و راننده اسنپ هم بلده! شوهرعمهها هم که استادشن!
چیزیه که داریم میبینیم!
این مدل حرف زدن(که بیشتر هم غر زدنه) هنر نیست؛ ولی عامهپسنده!
مردم تا میشنون میگن آره همینه! درسته!
و فکر میکنن طرف باسواده!
چی میخوام بگم؟
این چند روز حرفهای آقای پزشکیان منو یاد استاد ج میندازه.
حرفهای عامهپسند و غرهای رانندهتاکسیوار؛ طوری که مردم و قشر خاکستری وقتی میشنون میگن واااای آره! درسته! این داره حرف دل ما رو میزنه!
درحالی که وقتی یکی نامزد ریاست جمهوری شده، بجای تحلیلهای عامیانه و غر زدن باید برنامه ارائه بده!
همه مردم میدونن وضعیت اقتصاد کشور خوب نیست آقای نامزد!
خب شما برنامهت چیه؟
وقتی که رئیسجمهور بشه نمیتونه بازم غرهای شوهرعمهای بزنه، باید یه برنامه حسابی توی دست و بالش باشه که مشکل رو حل کنه!
وگرنه همون مردمی که میگفتن آفرین، این چقدر خوب حرف دل ما رو میزنه، میان طلبکارش میشن!
(مدل حرف زدن آقای پورمحمدی هم همینطوره)
درعوض افرادی مثل آقای جلیلی و قاضیزاده و...، تخصصی صحبت میکنن، برنامه میدن، و متاسفانه بجز جامعه نخبگانی، عامه مردم شاید خیلی حوصله شنیدن این حرفهای تخصصی رو نداشته باشن.
برای همین خیلی روش دقت نمیکنن که ببینن اصلا این برنامه خوبه یا نه؟
کلا گوش نمیدن و توجهشون به امثال پزشکیان جلب میشه...
این یه تکنیک انتخاباتی برای جلب مخاطب خاکستری و مردمِ ناراضی توی جامعه ست.
حواستون باشه گول این قضیه رو نخورید.
این که نامزد ریاست جمهوری حرف دل شما رو بزنه کافی نیست. اون اصلا در جایگاهی نیست که اعتراض کنه؛ بلکه در جایگاهیه که باید ازش مطالبه کرد و باید بتونه راهکار بده.
حواستون باشه، آگاهانه رای بدید.
#انتخابات
https://eitaa.com/istadegi
هدایت شده از طنزیم
لعنتی چقدر خوب ریشه یابی میکنید مشکلات رو
اصلا چقدر خوب می فهمید وضع خوب نیست
حالا برنامه تون چیه ؟
#انتخابات
🔺علیرضا بیات🔺
طنزیم| @tanzym_ir