کاش میشد رفت...!
کاش میشد به همهچی پشت کرد و به هیچکس اهمیت نداد.
کاش این دل نبود که این همه خربازی ازش سر بزنه.
چرا؟ به چه حقی؟ به چی گناهی؟ آخه چراا؟
من فقط ١٨ سالمه! چرا باید اینهمه ضربه و شکست بخورم؟
منم کم میارم، منم خسته میشم! یهجوری باهام رفتار میکنن انگار بیروحم، بیحسم، انگار قلب ندارم
آخه چهقدر من احمقم من، چهقدر...
ناراحتم میکنن، حرف حق و ناحق بارم میکنن، بلا سرم میارن ودرآخر باز عین اسکلا باهاشون میگم و میخندم
بسه دیگه! تا کی؟
کاش اون روزی که قراره از دستم راحت شید هرچی زودتر برسه...!🚶♀️
#خانومِصاد
دختری از جنس خاک…(:
-
یه خادم مُسن از همونا که سبز پوشیدهان کنارم وایساده بود؛
دید دارم فیلم میگیرم با خنده گفت میخوای سوژه بگیری عمو؟😄
گفتم نه فقط خیلی یادِ مشهد افتادم و دلم تنگ شده…
گفت چند وقته نرفتی؟ گفتم محرم اونجا بودم؛ گفت خوبههه که شما میدونی بعضیا چند ساله شده نرفتن و حتی بعضیا کلا نرفتن؟ گفتم آره، هنوز تموم نکردم حرفمو که گفت: البته حق هم داری… اونایی که آقارو میبینن بیشتر دلشون واسش تنگ میشه و دوست دارن همیشه پیشش برن..((:
لیوانِ شربتِ آبلیمو رو از میز برداشت و سمتم گرفتُ گفت: بیا اینو بخور دخترم، انشاءالله بهحق خانومجان بهزودی قسمتت بشه✨
-اینقدر که تو نگاهش حس آرامش داشتم و لبخندش مهربون بود که تا آبلیمو رو خوردم و رفتم برای بار دیگه با حضرتِ کریمه خداحافظی کنم، رو بهش گفتم: عمه.. نمیدونم کیه وچرا باهام حرف زد؛ ولی این مرد خیلی صاف و ساده بود، میشه یهکمی بیشتر حواست بهش باشه؟!
و به عادتِ همیشه لبخند تحویلش دادم و گفتم آخرین بارم که نیست؛ فقط زود به زود بطلب پس فیلااا😉🤍✨
#خانومِصاد
تو سنِ عیاشی هستم اما حاجخانومِ درونم،
ذهنی سالم و آرامشطلب برام ساخته😂😔🤌🏻
یکی از عجیبترین حسها اونجاست که با خودت فکر میکنی : “چهقدر دلم واسه این لحظه تنگ میشه” درحالی که هنوز تموم نشده(((:
اما من دختری هستم که؛
دنیا را روی نوکِ انگشتانم میچرخانم ولی
از پسِ دلتنگیهایم برنمیآیم…!