💕 جهاد زنان💕
#تجربه_من #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزند_خداخواسته به جای عروسی عازم مکه شدیم. تو مکه که بودیم با این
#تجربه_من
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزند_خداخواسته
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_دوم
انگار خدا حرف ما تو مکه رو خیلی جدی گرفته بود😁 شهدا هم حسابی واسطه شده بودن😁
وقتی کوچولوی پنجم به دنیا اومد، دختر بزرگم تازه کلاس اول بود!!!! دیگه فامیل بیخیالمون شدن... هرچند که این آخریا تازه سروصدای بچهی کم خوب نیست، داشت بلند میشد... و همین باعث شده بود از سمت دکتر و پرستارا تازه تشویق هم بشم😁
پسر آخریم تازه پنجماهه بود که خانوادگی راهی کربلا شدیم..☺️ شب عید غدیر تو حرم حضرت علی(ع) خیلی صفا داشت... هرچند من تو اون سفر فقط مشغول بچهها بودم ولی خیلی حال خوشی داشتم از اینکه جایی دارم برای بچههام مادری میکنم که قبلاً بزرگای دینم اونجا نفس کشیدن...
اون شب با تمام احترام و شکرگزاری از امام علی(علیهالسلام) خواستم بهم اجازه بدن این پنج تا رو به بهترین شکل بزرگ کنم. و برای بزرگ کردنشون کمکم کنن❤️گفتم ناشکر نیستم ولی دوست دارم اگر قراره بازم به یاوران حضرت مهدی(عج) اضافه کنم دوست دارم کمی این پنج تا بزرگ بشن...
حالا الان دختر بزرگم ۱۳ سالشه... پسرم ۱۰ سالشه.. فاطمه خانوم امسال کلاس اوله☺️ علی آقا سال دیگه میره کلاس اول... پسر آخریم هم پنج سالشه😊
اوایل زندگی هیچی نداشتیم. حتی همسرم نصفه سربازیش هم مونده بود و خونهی مادرشوهرم زندگی میکردیم...
ولی هردومون به شدت اعتقاد داشتیم که بچه با خودش روزیش رو میاره. الحمدالله الانم روز به روز شرایط زندگیمون بهتر از قبل میشه و هیچ وقت با وجود این گرونیا تو برآورده کردن حاجتهاشون شرمندشون نشدیم...
هرچند که تو زندگی ما هزینهها خیلی فرق داره و مدل توقعات بچههامون خودبهخود متفاوت هست. بچههای من یاد گرفتن که زیادهخواه نباشن و استفاده کردن از وسایل بچهی قبلی براشون عادی هستش.
همهشون بچههای خلاق و باهوشی هستن... من و پدرشون خیلی به ندرت براشون اسباب بازی میخریم... به خاطر همین قدر داشتههاشونو میدونن و خیلی با سلیقه هستن. همشون حتی اون کوچیکه عاشق این هستن که خودشون یه چیز جدید برای بازیشون بسازن😉
وسایل کاردستی تو خونهی ما همیشه به راهه... از کارتون و مقوا گرفته تا قوطیهای خالی و ظرفهای پنیر و من هیچ وقت برای این کارهاشون اعتراض نکردم، با اینکه این کارهاشون خیلی بریز و بپاش داره و کارم زیاد میشه ولی خیلی راضیم.😌😊
تو خونهی ما شاید فقط بچهها دو ساعت مفید تلویزیون ببینند. یعنی تلویزیون واقعاً بود و نبودش تو خونهی ما فرقی نمیکنه...🎀
همسرم بیشترین حواسش رو حلال بودن نونی هست که تو خونه میاره✨🌷✨
... و همین بزرگترین موفقیت ما تو تربیت فرزندانمون هست.😍
همهی بچههای من عاشقانه، رهبرشون رو دوست دارن و بزرگترین آرزوشون دیدار با رهبر هستش.😊
🔰به کانال «جهاد زنان» در ایتا بپیوندید👇
💞 @jahadalmarah
💕 جهاد زنان💕
سلام شبتون بخیر و عافیت🌷 🔸اکثر افرادی که سوال دیشب رو ازشون پرسیدیم این پاسخ رو دادن که باید این اف
🔰نیازهای ذاتی انسان
🔸👈#نیاز_ذاتی یعنی یک کمبود و نقصی که باید تأمین شود و عدم تأمین آن باعث بهم ریختگی شخص میشود!
🔹ما وقتی صحبت از تأمین نیاز میکنیم یعنی میخواهیم کمبودهای شخص را برطرف کنیم. رفع نیازهای هر انسان و برطرف کردن نقایص آن یعنی تأمین هدف اصلی خلقت و زندگی انسان و یعنی تأمين آرامش
🔅زندگی مشترک که میفرماید: وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا، قرار است آرامش و سکونت طرفین را تأمين کند
🔹این آرامش و سکونت زمانی برقرار میشود که نیازهای ذاتی زن و مرد برطرف شود
❋تأمين نیازهای ذاتی و حفظ اقتدار مرد رابطه دو سویهای با هم دارند
✴️عدم تأمین نیاز جنسی مرد مساوی است با آشفتگی یک مرد؛ نیاز جنسی از زیرمجموعه نیازهای ذاتی یک مرد میباشد.
ادامه دارد...
✍سید روح الله حسینی
#قسمت_دوم
#تربیت_جنسی
#همسرداری #اصول_زندگی_مشترک
🔰به کانال «جهاد زنان» در ایتا بپیوندید👇
💞 @jahadalmarah
هدایت شده از مادران شریف ایران زمین
.
#م_روح_نواز
(مامان #محمدحسن ۱۰ساله، #محمدعلی ۷ساله، #محمدحسین ۵ساله، #محمدرضا ۳ساله)
#قسمت_دوم
مرداد سال ۸۷ عروسیمون بود.
با اینکه آدم درسخونی بودم، ولی از بس به من القا شده بود که «مگه دانشجو هم درس میخونه؟!» ترمهای اول و دوم، خیلی بد درس خوندم.🤦🏻♀️
ترمهای بعد که ازدواج هم کرده بودم، درس خوندنم بهتر شد؛ حتی آخرای کارشناسی که باردار هم بودم، بهتر از همیشه درس خوندم؛ ولی با این حال نتونست جبران گذشته باشه و در نهایت نمرهی کارشناسیم الف نشد و سر این معدل کم، هنوزم دارم ضربه میخورم. مثلا میخوام بنیاد علمی نخبگان ثبتنام کنم، میگن معدل کارشناسیت کمه و نمیتونی...😕
تو بارداری، حال روحیم خیلی خوب بود. اون حال روحی رو، غیر از بارداریها، شاید هیچوقت دیگه تجربه نکردم.
ناخودآگاه انگار عنایت ویژهای میشه؛
کارهایی که آدم تو حالت عادی، نمیتونه انجام بده، اون موقع انجام میده.
دیدید کسایی که جبهه رفتن، میگن ما اصلاً اهل نماز شب نبودیم؛ اونجا اهل نماز شب شدیم؟!
منم هر روز یاسین میخوندم و هدیه به حضرت زهرا(س) میکردم.🌹
سال ۹۰ که کارشناسیم تموم شد، آقا محمدحسن به دنیا اومد.
خیلی دوست داشتم با زایمان طبیعی به دنیا بیاد، اما متاسفانه بعضی پزشکا، نمیخوان برای مریض وقت بذارن و دلداریش بدن تا موفق به زایمان طبیعی بشه.
وقتی بستری شدم، دکتر گفت اگه طبیعی بخوای، باید تا صبح درد بکشی و منم که تو شرایط خوبی برای تصمیمگیری نبودم رفتم برای سزارین.
محمدحسن شبها خیلی بد میخوابید و من نمیتونستم درست بخوابم.
همسرم از اول، تو کارهای خونه و بچه کمک میکردن.
اما شبها دلم نمیاومد بیدارشون کنم تا بچه رو نگه دارن.
خداروشکر اون موقع، ما با مامانم اینا، تو یه ساختمون بودیم.
صبح که میشد به مامانم میگفتم بیزحمت شما بچه رو بگیرید🤕 و ۲ ساعت میخوابیدم و تازه زندگی برام شروع میشد.😁
از طرفی بچهی اولم بود.
اگه اون شرایط، تو بچهی چهارم بود، احتمالا راحتتر باهاش کنار میاومدم.😅
مثلاً الان میدونم بچه باید شکمش سیر باشه تا خوب بخوابه.
شاید از نظر بعضیها، کار غیر اخلاقی باشه اگه بچه یه بار شیر خشک بخوره و انگار مادر جنایت کرده؛😅😑
ولی شاید اگه اون شبها، فقط یک وعده بهش شیر خشک میدادم شکمش سیر میشد و دو سه ساعت راحت میخوابید و من هم میتونستم بخوابم،
هم شیرم بیشتر میشد،
هم روز شاد و پرنشاطی داشتم.
ولی اون موقع میگفتم نه! اگه من شیر خشک بدم، بیشتر شبیه نامادری ام.🤦🏻♀️
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
💕 جهاد زنان💕
📗🖌📗 🖌📗 📗 #رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀 #قسمت_اول↩️ سالها از آرام گرفتن چمران میگذرد و روزهای جنگه
📗🖌📗
🖌📗
📗
#رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀
#قسمت_دوم↩️
تعجب کردم ، گفتم: من از این جنگ ناراحتم ، از این خون و هیاهو ، و هرکس را هم در این جنگ شریک باشد نمی توانم ببینم . امام موسی اطمینان داد که چمران اینطور نیست . ایشان دنبال شما می گشت . ما موسسه ای داریم برای نگهداری بچه های یتیم . فکر می کنم کار در آن جا با روحیه شما سازگار باشد . من می خواهم شما بیایید آنجا و با چمران آشنا شوید . ایشان خیلی اصرار کرد و تا قول رفتن به موسسه را از من نگرفت ، نگذاشت برگردم .
شش هفت ماه از این قول و قرار گذشته بود و من هنوز نرفته بودم موسسه . در این مدت سید غروی هر جا من را می دید می گفت: چرا نرفته اید ؟آقای صدر مدام از من سراغ می گیرند. ولی من آماده نبودم ، هنوز اسم چمران برایم با جنگ همراه بود.فکر میکردم نمی توانم بروم او را ببینم.
از طرف دیگرپدرم ناراحتی قلبی پیدا کرده بود. و من خیلی ناراحت بودم . سید غروی یک شب برای عیادت بابا آمد خانه ما و موقع رفتن دم در تقویمی از سازمان امل به من داد گفت: هدیه است آن وقت توجهی نکردم ، اما شب در تنهایی همانطور که داشتم می نوشتم ، چشمم رفت روی این تقویم . دیدم دوازده نقاشی دارد برای دوازده ماه که همه شان زیبایند ، اما اسم و امضایی پای آنها نبود .
یکی از نقاشیها زمینه ای کاملاً سیاه داشت و وسط این سیاهی شمع کوچکی می سوخت که نورش در مقابل این ظلمت خیلی کوچک بود . زیر این نقاشی به عربی شاعرانه ای نوشته بود؛ من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم ، ولی با همین روشنایی کوچک فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان میدهم و کسیکه بدنبال نور است این نور هرچقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود . کسیکه بدنبال نور است ، کسی مثل من . آن شب تحت تاثیر آن شعر و نقاشی خیلی گریه کردم . انگار این نور همه وجودم را فراگرفته بود . اما نمی دانستم چه کسی این را کشیده .
#ادامه_دارد........
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#ادامه_دارد.......
✍از زبان همسرشان غاده
🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊
صآحِبالزمآݩدوستَٺدآرَم🌸👇🏻
| @sahebzaman_dosetdaram |
📗
✏️📗
📗✏️📗
@khademan_majazi Part02.mp3
زمان:
حجم:
10.89M
📙کتاب صوتی سه دقیقه در قیامت
📣#قسمت_دوم
🔴سه دقیقه در قیامت روایتی کوتاه، جذاب و حیرت آور از برزخ است. این کتاب همچون دیگر آثار موسوم به تجربه نزدیک به مرگ حاصل مشاهدات فردی است که تنها سه دقیقه در فضایی بین دنیا و آخرت بوده اما همین سه دقیقه، زندگی او را متحول کرده است...
🔸️ادامه دارد...
⭕️ارسال این فایل صدقه جاریه است.
🔻به بزرگترین ظهور خواهی قرن بپیوندید.👇👇
🌐 https://eitaa.com/joinchat/1723334719C00bdc13985