eitaa logo
💕 جهاد زنان💕
436 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
39 فایل
مادر از هر سازنده‌ای سازنده‌تر و باارزش‌تر است. جهاد زن، خوب شوهرداری کردن، فرزند آوری و تربیت فرزندانی صالح است. آیدی پاسخ به سؤالات @n_khammar123
مشاهده در ایتا
دانلود
5⃣کمک به استقلال کودک ✅ آزاد گذاشتن کودک، یکی از اوّلین راه‌های استقلال دادن به اوست. وقتی کودک در همان حدودی که مشخّص شد، در محیط خانه رها می‌شود و کسی در کارش دخالت نکرده، به هر بهانه‌ای به او امر و نهی نمی‌کند، از همان کودکی، استقلال و ایستادن روی پای خود را تجربه می‌کند. 📛 بچّه‌هایی که دائم به آنها امر و نهی شده، جلوی تجربه کردن‌ آنها گرفته می‌شود، در کارهای خود به شدّت متّکی به پدر و مادر می‌شوند. ❌ شما وقتی به دلیل کثیف شدن لباس‌های کودک، به او اجازه نمی‌دهید که خودش غذا بخورد و به دلیل خیس شدن لباس‌هایش، اجازه نمی‌دهید که خودش آب بنوشد و در مقابلِ هر کاری که خلاف میلِ شماست، می‌ایستید و در بسیاری از کارهای دیگر هم در کارش به اسم کمک، دخالت می‌کنید، وابسته بودن را به او آموزش می‌دهید. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۴۵ @abbasivaladi
6⃣ کمک به بزرگ شدن کودک ⚠️ برخی از آزادی‌هایی که کودکان از ما مطالبه می‌کنند، خواسته‌های زودگذر است. وقتی به این خواسته‌ها بدون ایجاد حسّاسیت، پاسخ داده می‌شود، بچّه‌ها پس از مدّتی مشغول شدن، نه تنها آن کارها را کنار می‌گذارند؛ بلکه از آنها خسته می‌شوند و بدشان هم می‌آید. ✅ مثلاً بازی کردن با غذا، یکی از مطالبات بچّه‌هاست. اگر ما آنها را در این کار، آزاد بگذاریم، به تدریج، بازی با غذا را کنار می‌گذارند؛ امّا اگر از همان ابتدا، او را از بازی کردن با غذا منع کردیم، گاهی تا بالای هفت سال هم علاقۀ بازی با غذا در وجودش باقی می‌مانَد. ❌ بعد هم می‌بینیم که بچّۀ ما در سنین بالای هفت سال، کارهایی می‌کند که یک خردسال، انجام می‌دهد و این، یعنی کوچک ماندن علاقه‌مندی‌های فرزند. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه۴۵ @abbasivaladi
🔰آزاد گذاشتن کودکان، تنها یک کار خوب نیست. آزادی، یکی از نیازهای اساسی کودکان است که اگر با ایجاد محدودیت‌‌های بی‌جا سرکوب شود، آثار زیان‌باری را به دنبال خواهد داشت. این آثار، عبارت‌اند از: 1⃣ شرارت ✅ کودکان، به صورت طبیعی، اهل جنب و جوش و فعّالیت هستند. آنها با این فعّالیت، انرژی‌های پنهان خود را آزاد می‌کنند. 💯 تخلیۀ این انرژی، نیاز ضرور کودک است. اگر این انرژی‌ها آزاد شوند و از وجود او بیرون بروند، می‌توان در آینده منتظر فرزندی آرام و باوقار بود. ✨اُسوۀ مهربانی، امام کاظم علیه السلام فرمود: بازیگوشى [و شیطنت] بچّه در دوران خردسالى، پسندیده است، براى این که در بزرگ‌سالى بُردبار شود. ایشان در ادامه فرمود: شایسته نیست که کودک، حالتی جز این داشته باشد. 📛امّا اگر با ایجاد محدودیت، اجازه ندهیم که کودک به آزادی مورد نیاز خود، دست پیدا کند و از این راه، انرژی‌های خود را تخلیه کند، باید در سنین بالاتر، منتظر عقده‌گشایی او همراه با شرارت باشیم. ⚠️ناگفته پیداست که شیطنت، هر اندازه هم که باشد، قابل تحمّل‌تر از شرارت است، حتّی اگر کم باشد. شیطنت زیر هفت سال، نشانۀ سلامت روانی کودک ماست؛ امّا شرارت پس از هفت سالگی، نشان از عدم سلامت روحی و تربیتی فرزند دارد. ⬅️ ادامه دارد..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۴۹ @abbasivaladi
🔰داستان واره🔰 🍂از وقتی که توانسته بود با اطرافش ارتباط برقرار کند، واژه‌های آشنا با گوشش اینها بود: آب را نریز، با تلفن بازی نکن، این را نخور، خط نکش، مچاله نکن، داد نزن، اسباب‌بازی را خراب نکن و... . 🍂کاش این جمله‌ها با محبّت و احترام به او گفته شده بود. داد و فریاد، آهنگی بود که همیشه با این جمله‌ها همراه می‌شد. چند بار هم این آهنگ، هم‌آوای خشنْ آهنگِ کتک و پسْ‌گردنی شده بود. 🍂او به یاد می‌آورد زمانی را که با همۀ وجودش، شوق شکستن ماشینِ اسباب‌بازی‌‌اش را داشت؛ امّا وقتی گوشت‌کوب را بالا بُرد، دستانش در همان بالا به دستان مادرش گِره خورد و گوشش از فریاد پدر، سوت کشید. بعد هم ماشینش رفت آن بالا بالاها و دکوری قرار گرفت تا هر روز در مقابل چشمانش به نمایش در بیاید و دل او را آتش بزند و همیشه این سؤال در ذهنش باشد که در درون ماشین من، چه خبر است؟ 🍂هیچ وقت یادش نمی‌رود که به دور از چشم مادر، موقعی که پدر در خانه نبود، با مداد رنگی‌اش یک نقّاشی روی دیوار کشیده بود و وقتی مادر دید، از این جسارت کودک، بهت‌زده شد. بعد هم حسابی دعوایش کرد. پدر هم که آمد... بمانَد. خاطره‌اش خیلی تلخ است. او دوست داشت آن روز، پدر و مادرش، عکسی را که کشیده بود، ببینند و او را ببوسند؛ امّا ... . 🍂او خاطرات کودکی‌اش را خیلی خوب به یاد دارد. معلّمش گفته بود: این که خاطرات کودکی‌ات را به یاد داری، نشانۀ نابغه بودن توست. 🍂یک بار کتاب‌های پدر را روی هم چید. تا جایی که دستش می‌رسید، کتاب روی کتاب گذاشت. کمی از آن فاصله گرفت و به تماشا نشست. بعد جلو رفت و با نوک انگشتانش، ساختمان ساخته را خراب کرد. صدای ریختن کتاب‌ها، پدر را به اتاق کشانْد. بعضی از کتاب‌ها خراب شده بود. پدر هم با دیدن کتاب‌ها، بی‌تاب شد و باز هم همان قصۀ همیشگی: داد و فریاد، دعوا و یک گوشمالی. 🍂همۀ اینها را در گوشۀ ندامتگاهی به یاد می‌آورد که چند ماهی است مهمان آن است. نوجوان چهارده ساله‌ای که در اوج نبوغ، باید در گوشۀ از ندامتگاه (بخوانید زندان)، کودکی خود را مرور کند. درسش می‌توانست خوب باشد؛ امّا به قدری به شرارت علاقه داشت که فقط از آزار و اذیّت دیگران، لذّت می‌بُرد. 🍂 یک بار به صندلی معلّم، چسب می‌زد، یک بار ماشین مدیر را پنچر می‌کرد، بار دیگر، روی نیمکت همکلاسش پونز می‌گذاشت و یک بار هم... . امّا این دفعۀ آخر، زندگی او را زیر و رو کرد. 🍂 نشانه‌گیری‌اش خیلی خوب شده بود، از بس که در راه برگشت از مدرسه، چراغ‌ تیربرق‌ها را شکسته بود. این بار وقتی مدرسه تعطیل شد، درست همان دَم درِ مدرسه به جای تیر برق، سرِ دوستش را نشانه گرفت. قبلاً هم این کار را کرده بود؛ امّا کسی نفهمیده بود، جز دوستان شرورش. سنگ، کمی نوک‌تیز بود. 🍂 مثل همیشه دوباره تیرش به هدف خورد؛ امّا با دو تفاوت: اوّل آن که تیر، درست در وسط چشم دوستش نشست و چشم او پُر از خون شد دوم آن که مدیر و ناظم، پشت سرِ او بودند و همۀ قصّه را با چشم خود دیدند. الآن دوستش در خانه، در غم از دست دادن یک چشمش نشسته و او در ندامتگاه، خاطرات دوران کودکی‌اش را مرور می‌کند. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۵۰ @abbasivaladi
2⃣ لجاجت ‼️بسیاری از بچّه‌ها، به راحتی از خیر حقّ آزادی خویش نمی‌گذرند. ✅ کودکان، بهتر از ما نیازشان را می‌شناسند. از همین رو، همۀ تلاش خود را می‌کنند که به نیاز خود به آزادی پاسخ بدهند. در این راه هم با هر کسی که مانع آزادی آنان باشد، مبارزه می‌کنند. ❌اصلی‌ترین راهی که یک کودک برای به دست آوردن حقّ آزادی خود انتخاب می‌کند، لجاجت است. 📛او می‌داند که پدر و مادر، حوصلۀ داد و فریاد او را ندارند. از همین رو، وقتی حقّ آزادی‌اش زیر پا گذاشته می‌شود، با بهانه‌گیری‌های پشت سرِ هم و بلند کردن صدا، گریه کردن، قهر کردن، غذا نخوردن و... ، اعتراض خود را از سلب آزادی خویش، بیان می‌کند. 💯نتیجۀ لجاجت کودکان در این موارد، از دو حال خارج نیست. یا لجاجتشان، منتهی به شکست پدر و مادر می‌شود و آنها را وادار به اعطای حقّ آزادی می‌کند و یا این که پدر و مادر، محکم در برابرش می‌ایستند و هر اندازه هم که او لجاجت کند، به او آزادی نمی‌دهند. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۵۲ @abbasivaladi
۳. افسردگی 💟 یکی از اصلی‌ترین عوامل شاد نگه ‌داشتن کودک، آزاد گذاشتن اوست. پاسخ نگفتن به نیاز آزادی، خانه را برای کودک، مثل زندان می‌کند. ❌ پدر و مادری که مانع آزادی کودک می‌شوند، در اصل، سدّی در برابر شادابیِ روحی او ساخته‌اند. هیچ‌ وقت از دیدن کودکانی که آرام‌ هستند و بالا و پایین نمی‌پرند، خوش‌حال نشوید. ✅ یکی از نشانه‌های اصلی کودک سالم، جست و خیز و شادابی و شیطنت اوست و یکی از دلایل اصلی پژمردگی روحی بچّه‌ها، محروم شدن از آزادی است. 📛در مواردی که کودک در حال لذّت بردن از آزادی بوده و در همان حال، والدین با او به خشونت و تندی رفتار می‌کنند، یکی از بدترین حالات روحی در کودک، ایجاد می‌شود. ⚠️ روح کودک در این حالت، مثل شیشه‌ای است که در اوج داغی با آب سرد رو به رو شده، می‌شکند. در ‌داستان‌واره‌هایی که تا این جا خوانده‌اید، این شکستگی را به راحتی می‌توان دید. البته این شکستن، مختصّ به بچّه‌ها نیست. ما بزرگ‌ترها هم آن را تجربه کرده‌ایم. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۵۶ @abbasivaladi
4⃣ ترس 📛امر و نهی‌هایی که والدین برای مقابله با آزادی بچّه‌ها به کار می‌برند، آسیب‌های بسیاری دارد که یکی از آنها ترسو شدن بچّه‌هاست. ❌همان طور که گفته شد، آزادی، مهیّا کردن فضا برای تجربه‌ کردن است. وقتی کودک، آزادی را تجربه نکند و در هنگام دست زدن به کارهای مختلف، با ممانعت پدر و مادر رو به رو می‌شود، جرئت و جسارت خود را برای دست زدن به کارهای مختلف، از دست می‌دهد. ⚠️البته ما نمی‌خواهیم بگوییم تنها دلیل ترسو شدن، آزادی ندادن است؛ امّا به راحتی می‌توان ادّعا کرد که بیشترِ بچّه‌هایی که از آزادی کافی برخوردارند، در سنین نوجوانی، جسور و نترس هستند. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۵۹ @abbasivaladi
5⃣ از بین رفتن برخی از علاقه‌های مثبت ✅ ارتباط کودک با برخی از امور، با بازی آغاز می‌شود. مثلاً ارتباط کودک با کتاب، با خواندن آغاز نمی‌شود؛ بلکه بازی، اوّلین راه ارتباطیِ کودک با کتاب است. 💟 او دوست دارد هر طوری که دلش می‌خواهد، با کتاب، بازی کند؛ حتّی با پاره کردن آن. بچّه‌ها از موسیقی و آهنگ جمع شدن یا پاره شدن کاغذ، به شدّت لذّت می‌برند 📛 اگر بازی با کتاب برای کودک با خشونت و تندی والدین همراه باشد، آرام آرام، علاقۀ او به کتاب از بین می‌رود؛ زیرا کتاب و خشونت در ذهن او، همراه هم می‌شود و وقتی نام کتاب می‌آید، یاد خشونت در ذهن او زنده می‌شود. در این جاست که تنفّر از خشونت، او را از کتاب هم دور می‌کند. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۶۲ @abbasivaladi
📛گاهی آزاد نگذاشتن کودک، منجر به بی‌علاقگی او به نیازهای طبیعی‌اش می‌شود. 🔹سوء تغذیه، یکی از مشکلاتی است که تعداد قابل توجّهی از کودکان به آن مبتلا هستند. 🔸یکی از دلایل سوء تغذیه، نداشتن تجربه‌های خوب، سرِ سفره یا میز غذاست. همان طور که پیش از این هم اشاره شد، بچّه‌ها دوست دارند با غذایی که بناست آن را بخورند، بازی کنند. ❌از نگاه کودکان، غذاخوردنی خوب است که با بازی همراه باشد؛ امّا برخی از پدران و مادران ما، نه تنها اجازۀ بازی با غذا را به فرزندان نمی‌دهند، بلکه به شدّت مراقب هستند که حتّی ذرّه‌ای از غذا، روی لباس کودک نریزد. خودشان به او غذا می‌دهند، برای او پیش‌بند می‌گذارند، وقتی هم که کمی غذا روی لباسش ریخت، خیلی زود با حالتی شبیه به عصبانیت، آن را پاک می‌کنند، تا دستش را به سمت غذا می‌برَد، آن را پس می‌زنند و ... . 💯آن منع از بازی و این مراقبت شدید، لذّت غذا خوردن را از کودک می‌گیرد. او ترجیح می‌دهد که غذا نخورد تا این قدر هم امر و نهی و دعوا نشود. ✳️بچّه‌ها، فطرت سالم و دست‌ نخورده‌ای دارند. از همین رو، به امور دینی گرایش دارند؛ امّا نباید گرایش‌های دینی، موجب محدود شدن آزادی کودک شود؛ چرا که در این صورت، این گرایش‌های دینی خواهند بود که در درون کودک، کم‌سو می‌شوند. ✨شاید از همین روست که طبق روایات، تمرین دادن کودک به نماز، باید از هفت سالگی به بعد باشد. برخی از والدین، کودکان خود را پیش از هفت سال، وادار به نماز خواندن می‌کنند و علاوه بر این، اگر آنها در نماز بازیگوشی کنند، تذکّر می‌دهند و حتّی برخوردهای تندی هم با آنها می‌کنند. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۶۴ @abbasivaladi
🔰یکی از مسائلی که امروزه باید به آن توجّه ویژه کرد، کلاس‌های قرآنی است که برای کودکان زیر هفت سال برگزار می‌شود. در بارۀ این کلاس‌ها، توجّه به چند نکته، ضروری است: 1⃣ این که کلاس‌ها، اگر محدود کنندۀ آزادی کودک در کلاس یا در خانه باشند، معلوم نیست نتیجه‌اش، اُنس کودک با قرآن باشد. مربّیان این کلاس‌ها، باید توجّه داشته باشند که بسیاری از کودکان، قبل از هفت سالگی، آمادۀ نشستن، محدود شدن و فرا گرفتن درس نیستند. از همین رو، در کلاس‌هایی که برای این سنین برگزار می‌شود، بازی و جَست و خیز باید محور اصلی باشد و آموزش در متن بازی انجام بگیرد. 2⃣ این که مادران هم باید توجّه داشته باشند که تمرین‌های داخل خانه، محدود کنندۀ کودکان نباشد. متأسّفانه، برخی از مادران در این کلاس‌ها، اسیر چشم و هم‌چشمی می‌شوند و برای این که فرزند آنها از دیگران عقب نیفتد، در خانه به آنها فشار می‌آورند. گاهی این تمرین‌های خانگی، به دعوا و مشاجرۀ میان مادران و فرزندانشان می‌انجامد. آن فشارها و این دعواها، زمینه‌ساز فاصله گرفتن کودکان از قرآن خواهد شد. 3⃣ این که اولین زمانی که احساس کردید کودک، حوصلۀ حضور در چنین کلاس‌هایی را ندارد، او را به این کلاس‌ها نبرید. برخی از والدین، پس از موافقت با ادامه نیافتن کلاس، با برخوردهای نامهربانه، به کودک خود، فشار می‌آورند. این برخوردها هم اثر بدی بر رابطۀ کودک و قرآن می‌گذارد. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۶۶ @abbasivaladi
6⃣مخفی‌کاری ‼️بچّه‌ها به این راحتی دست از آزادی بر نمی‌دارند. آنها وقتی می‌بینند والدین با آزادی آنان مبارزه می‌کنند، دست به مخفی‌کاری می‌زنند. 💢آزادی در خفا، اگر چه راهی برای پاسخ دادن به نیاز آزادی است؛ امّا از آن جایی که همیشه با دغدغه و اضطراب همراه است، لذّت آزادی اصلی را ندارد؛ امّا به گمان کودک، از هیچی بهتر است. ⚠️اضطرابی که در آزادی‌های پنهانی به کودک دست می‌دهد، اصلاً برای او خوب نیست. روح کودک، توانایی تحمّل این اندازه از اضطراب را ندارد. ❌وقتی کودک به مخفی‌کاری عادت کرد، ممکن است این عادت تا بزرگ‌سالی هم در او بمانَد. مخفی‌کاری، می‌تواند زمینۀ دروغ را هم فراهم کند. 📛بچّه‌ها در آزادی‌های مخفی‌کارانۀ خودشان، دسته‌گل‌هایی به آب می‌دهند که نمی‌توانند آثار آنها را مخفی کنند. به همین دلیل هم برای فرار از تبعات پنهان‌کاری‌شان، دروغ می‌گویند. باید از این که بچّه‌ها در خردسالی به دروغ عادت کنند، ترسید؛ زیرا این عادت، ممکن است در بزرگ‌سالی هم آنها را رها نکند. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۶۷ @abbasivaladi
🔰داستان واره 🔰 🍂چند روز است که مادر، اجازه نداده با ظرف‌ها بازی کند. حسابی کلافه است. او بازی با ظرف‌ها را خیلی دوست دارد. دیشب، مهمان داشتند. ظرف‌های میوه‌خوری و لیوان‌ها، هنوز در پذیرایی است. 🍂مادر به قدری خسته بود که دیگر حال جمع کردن آنها را نداشت. از صبح تا حالا هم مشغول کارهای متفرّقه بوده. چشم دخترک به ظرف‌ها خیره است؛ امّا مادر از اتاق، بیرون نمی‌رود. اگر هم می‌رود، خیلی زود بر می‌گردد. 🍂 مادر، تصمیم می‌گیرد که به یکی از همسایه‌ها سری بزند. دخترک، خیلی خوش‌حال می‌شود. مادر، تذکّرات خود را به دخترک می‌دهد و به خانۀ همسایه می‌رود. 🍂در که بسته می‌شود، دخترک، لحظه‌ای هم مکث نمی‌کند. به سراغ ظرف‌ها می‌رود و شروع می‌کند به چیدن آنها در کنار یکدیگر. بشقاب‌های میوه‌خوری را که در کنار هم چید، منتظر نمی‌مانَد. به سراغ لیوان‌ها می‌رود. 🍂لب‌خند، یک لحظه از لب‌های او جدا نمی‌شود؛ امّا چشمش به در است که نکند مادر، سر برسد. لیوان‌ها را روی هم می‌گذارد. اوّلین لیوان را که روی لیوان دیگر می‌گذارد، کمی عقب‌ می‌کشد. نگاهش به این دو لیوان که می‌افتد، از تهِ دل، خوش‌حال می‌شود. به سراغ لیوان سوم می‌رود. زبانش را بین دندان‌هایش کمی فشار می‌دهد و آرام، لیوان سوم را روی لیوان دوم می‌گذارد. می‌ترسد که دستش را از لیوان جدا کند. 🍂 هنوز دستش را از لیوان جدا نکرده که صدای در می‌آید. قلب دخترک، چند برابر تندتر می‌زند و در یک لحظه، به سرعت دستش را بر می‌دارد؛ امّا دست برداشتن همان و افتادن لیوان و شکستن آن، همان. 🍂 مادر، وارد می‌شود. دختر، کمی از صحنۀ حادثه، فاصله می‌گیرد. مادر، هنوز متوجّه شکسته شدن لیوان نشده؛ امّا از رنگ پریدۀ دخترک می‌فهمد که اتّفاقی افتاده. رو به دختر می‌گوید: چیزی شده؟ 🍂دخترک با زبانی شیرین و با لحنی لرزان می‌گوید: داشتم می‌رفتم، پایم خورد به لیوان و شکست. مادر می‌گوید: خودت طوری نشدی؟ دختر می‌گوید: نه. 🍂مادر به سمت لیوان شکسته می‌رود. وقتی ترتیب چینش بشقاب‌ها را می‌بیند، می‌فهمد که دخترک، باز هم به سراغ بازی مورد علاقه‌اش رفته. برای همین هم با اخم به دخترک نگاه می‌کند و می‌گوید: باز هم دروغ؟ دخترک می‌گوید: نه به خدا، پایم خورد و شکست. مادر می‌گوید: پس کی این بشقاب‌ها را کنار هم چیده؟! 🍂دخترک، از این که لو رفته، ناراحت است؛ امّا از این که مادر اجازه نمی‌دهد که او با ظرف‌ها بازی کند، بیشتر ناراحت‌ است. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۶۸ @abbasivaladi
🔰داستان واره 🔰 🍂چند روز است که مادر، اجازه نداده با ظرف‌ها بازی کند. حسابی کلافه است. او بازی با ظرف‌ها را خیلی دوست دارد. دیشب، مهمان داشتند. ظرف‌های میوه‌خوری و لیوان‌ها، هنوز در پذیرایی است. 🍂مادر به قدری خسته بود که دیگر حال جمع کردن آنها را نداشت. از صبح تا حالا هم مشغول کارهای متفرّقه بوده. چشم دخترک به ظرف‌ها خیره است؛ امّا مادر از اتاق، بیرون نمی‌رود. اگر هم می‌رود، خیلی زود بر می‌گردد. 🍂 مادر، تصمیم می‌گیرد که به یکی از همسایه‌ها سری بزند. دخترک، خیلی خوش‌حال می‌شود. مادر، تذکّرات خود را به دخترک می‌دهد و به خانۀ همسایه می‌رود. 🍂در که بسته می‌شود، دخترک، لحظه‌ای هم مکث نمی‌کند. به سراغ ظرف‌ها می‌رود و شروع می‌کند به چیدن آنها در کنار یکدیگر. بشقاب‌های میوه‌خوری را که در کنار هم چید، منتظر نمی‌مانَد. به سراغ لیوان‌ها می‌رود. 🍂لب‌خند، یک لحظه از لب‌های او جدا نمی‌شود؛ امّا چشمش به در است که نکند مادر، سر برسد. لیوان‌ها را روی هم می‌گذارد. اوّلین لیوان را که روی لیوان دیگر می‌گذارد، کمی عقب‌ می‌کشد. نگاهش به این دو لیوان که می‌افتد، از تهِ دل، خوش‌حال می‌شود. به سراغ لیوان سوم می‌رود. زبانش را بین دندان‌هایش کمی فشار می‌دهد و آرام، لیوان سوم را روی لیوان دوم می‌گذارد. می‌ترسد که دستش را از لیوان جدا کند. 🍂 هنوز دستش را از لیوان جدا نکرده که صدای در می‌آید. قلب دخترک، چند برابر تندتر می‌زند و در یک لحظه، به سرعت دستش را بر می‌دارد؛ امّا دست برداشتن همان و افتادن لیوان و شکستن آن، همان. 🍂 مادر، وارد می‌شود. دختر، کمی از صحنۀ حادثه، فاصله می‌گیرد. مادر، هنوز متوجّه شکسته شدن لیوان نشده؛ امّا از رنگ پریدۀ دخترک می‌فهمد که اتّفاقی افتاده. رو به دختر می‌گوید: چیزی شده؟ 🍂دخترک با زبانی شیرین و با لحنی لرزان می‌گوید: داشتم می‌رفتم، پایم خورد به لیوان و شکست. مادر می‌گوید: خودت طوری نشدی؟ دختر می‌گوید: نه. 🍂مادر به سمت لیوان شکسته می‌رود. وقتی ترتیب چینش بشقاب‌ها را می‌بیند، می‌فهمد که دخترک، باز هم به سراغ بازی مورد علاقه‌اش رفته. برای همین هم با اخم به دخترک نگاه می‌کند و می‌گوید: باز هم دروغ؟ دخترک می‌گوید: نه به خدا، پایم خورد و شکست. مادر می‌گوید: پس کی این بشقاب‌ها را کنار هم چیده؟! 🍂دخترک، از این که لو رفته، ناراحت است؛ امّا از این که مادر اجازه نمی‌دهد که او با ظرف‌ها بازی کند، بیشتر ناراحت‌ است. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۶۸ @abbasivaladi
7⃣ از بین رفتن اقتدار والدین 📛 والدینی که کودکشان را در طول شبانه‌روز، آزاد نمی‌گذارند، مجبورند که دائم به او امر و نهی کنند؛ زیرا آفرینش کودک به گونه‌ای نیست که در گوشه‌ای از خانه بنشیند و برای جست و خیز و بازی‌هایش، منتظر اجازۀ پدر و مادر بماند. ⚠️از آن جایی که در بسیاری از موارد، این والدین هستند که باید کوتاه بیایند و از خیر دستورشان بگذرند، اُبّهت دستور پدر و مادر در نگاه فرزند، از بین می‌رود؛ در حالی که ما در تربیت، نیازمند این اُبّهت هستیم. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۶۹ @abbasivaladi
🔰بسیاری برای آزاد نگذاشتن کودکان به وسیلۀ والدین، مطرح می‌شود. ما در این جا به چهارده دلیل اساسی اشاره می‌کنیم و در بارۀ هر کدام، توضیح می‌دهیم: 1⃣ ناآگاهی 📛بدون تردید، بسیاری از پدران و مادران، از لزوم آزاد گذاشتن کودکان و آثار آزاد گذاشتن یا ممانعت آنها از آزادی اطّلاع ندارند. ❌ اینها آزادی را توقّع زیاده‌خواهانۀ کودک می‌دانند که مقابله با آن، منجر به تربیت بهتر کودک می‌شود. ✅ باید پذیرفت امروزه بسیاری از فرزندان، با باورهای سنّتی یا آموزه‌های مدرن، تربیت می‌شوند. ⚠️ در باورهای تربیت سنّتی گزاره‌هایی وجود دارد که در آنها اصول تربیت دینی و شرایط حاکم بر زمان فعلی در نظر گرفته نشده است. ✳️ یکی از این مسائل‌، آزادی است. برخی از مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها، وقتی آزادی نوه‌های خودشان را می‌بینند، از فرزندانشان گلایه می‌کنند. ⬅️ادامه دارد..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۷۳ @abbasivaladi
📛سنّتی‌ها با نگاه به گذشته و بدون در نظر گرفتن آزادی‌های طبیعی که در متن زندگی کودکان بوده، آزادی را زیر سؤال می‌برند، در تربیت مدرن نیز تلویزیون، بازی‌های رایانه‌ای، فیلم‌ها و کارتون‌های موجود در بازار آزاد، جای آزادی را گرفته و صورت مسئلۀ آزادی را به راحت‌ترین شیوۀ ممکن، پاک کرده‌اند. ⛔️کسانی که فریب قدرت سِحرآمیز تلویزیون و فیلم و کارتون و بازی‌های رایانه‌ای را خورده‌اند، ضرورتی برای آزادی کودک نمی‌بینند؛ زیرا کودکانی که معتاد تلویزیون و دوستان آن می‌شوند، دیگر به دنبال حقّ مسلّم خود، یعنی آزادی نمی‌روند. ❌ از همین رو، والدینِ چنین فرزندانی فکر می‌کنند که آنها نیازی به آزادی بیشتر ندارند. ✳️ ما به همۀ والدین توصیه می‌کنیم برای مبارزه با عامل «ناآگاهی»، علاوه بر مطالعه، مدّتی کودکان خود را بر اساس نکاتی که در این کتاب آمده، آزاد بگذارند. مشاهدۀ نتایج آزادی ــ که گاهی خیلی زود خود را نشان می‌دهد ــ ، آگاهی ما را نسبت به اهمّیت این بحث، بالا می‌برد. ⬅️ ادامه دارد.... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۷۹ @abbasivaladi
2⃣ بی‌حوصلگی ✅ از آن جایی که قرار نیست در این نوشتار، از واقعیت‌های موجود در جامعه دور شویم، به همین دلیل هم به صراحت باید بگوییم: آزاد گذاشتن کودکان، نیازمند حوصلۀ بسیار است. ❌ متأسّفانه، نوع زندگی مدرن، انسان را به شدّت، بی‌حوصله بار آورده است. ✅ ما پیش از این هم گفته‌ایم که تربیت فرزند، به حوصله نیاز دارد. پدر و مادر بی‌حوصله، نمی‌توانند در تربیت فرزندانشان موفّق باشند. 💢آزاد گذاشتن کودک، به هم ‌ریختگی و سر و صدا به دنبال دارد و کودک آزاد، نیازمند مراقبت بیشتری است. 💯چه کسی می‌تواند اینها را به خود بقبولاند؟ کسی که حوصلۀ کافی برای تربیت فرزند دارد. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۸۱ @abbasivaladi
❓چه کنیم که حوصله داشته‌ باشیم؟ 1⃣ به کار بردن مهارت‌های مبارزه با خشم ✨دستورهایی که در معارف دینی در بارۀ خوش‌اخلاقی و مبارزه با عصبانیت آمده، در بالا بردن حوصلۀ ما بسیار مؤثّر است. 2⃣توجّه به کودکیِ کودک 🔰برخی از امور، به قدری واضح است که مورد غفلت، واقع می‌شود. یکی از اینها کودک بودنِ کودک است. ✅ شما وقتی با کسی که هم‌زبان شماست و گوشش هم می‌شنود، صحبت می‌کنید، امّا او به جهت بی‌دقّتی، حرف‌های شما را نمی‌فهمد، از دستش عصبانی می‌شوید؛ امّا اگر با کسی که هم‌زبان شما نیست یا قدرت شنوایی ضعیفی دارد، صحبت کنید و او دیر متوجّه شود، عصبانی نمی‌شوید؛ زیرا قبول کرده‌اید او هم‌زبان شما نیست یا قدرت شنواییِ ضعیفی دارد. ❌ ما نپذیرفته‌ایم که بچّه‌ها، بچّه‌اند و با بزرگ‌ترها، فرق دارند. درست به همین دلیل هم وقتی آنها بچّگی می‌کنند، حوصله‌مان زود، سر می‌رود. اگر بپذیریم که بچّه، بچّه است و به آزادی هم نیاز دارد، دیگر به این راحتی حوصله‌مان سر نمی‌رود. ⚠️اگر خوب به این مسئله دقّت کنیم و به آن معتقد شویم، آن وقت است که اگر فرزندمان گوشه‌گیر بوده، جست و خیز نداشته باشد، نگران و ناراحت می‌شویم؛ زیرا آزادی را یک نیاز می‌دانیم و وقتی فرزندمان به نیازش توجّه نمی‌کند، به صورت طبیعی نگران می‌شویم؛ درست مثل وقتی که کودک، غذا نمی‌خورَد. ما از غذا نخوردن کودکمان، نه تنها خوش‌حال نمی‌شویم، ناراحت هم می‌شویم. ⬅️ ادامه دارد..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۸۲ @abbasivaladi
3⃣ توجّه به آثار آزادی و ممانعت از آن ✅توجّه به نتیجه، یکی از اصلی‌ترین عوامل انگیزه‌بخش است که حوصلۀ انسان را به شدّت، افزایش می‌دهد. ⁉️اگر کسی به شما بگوید که شب تا صبح، بالای سرِ فرزندت بنشین و روی پیشانی‌اش پارچۀ خیس بگذار، اگر فرزند شما سالم باشد، آیا حوصلۀ این کار را خواهید داشت؟ 🔰امّا فرض کنید فرزندتان، تب شدید دارد و پزشک هم به شما گفته باید شب تا صبح بیدار باشید و از او مراقبت کنید. او دستور داده که دائم، پارچه‌ای را خیس کنید و روی پیشانی‌اش بگذارید. پزشک، هشدار داده که اگر از فرزندتان غافل شوید، ممکن است تب او به قدری بالا برود که او تشنّج کند. شما با شنیدن آثار این کار و خطرهای غفلت از آن، همۀ وجودتان انگیزه و حوصله می‌شود و تا صبح با دقّت تمام، این کار را انجام می‌دهید. ❌یک بار دیگر آثار آزادی و خطرهای محدود کردن کودکان را بخوانید و آن را باور کرده، جدّی بگیرید. اگر والدین بدانند که با آزاد گذاشتن کودک، چه خدمتی در حقّ او کرده و با محدود کردنش چه جفایی به او نموده‌اند، گمان نمی‌کنم انگیزه و حوصلۀ کافی برای آزاد گذاشتن او پیدا نکنند. ⬅️ ادامه دارد..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۸۴ @abbasivaladi
4⃣ تقویت رابطۀ محبّت‌آمیز 💟 یکی از اصلی‌ترین راه‌های بالا بردن حوصله، تقویت رابطۀ محبّتی است. شما هر اندازه یک نفر را دوست داشته باشید، تحمّلتان هم نسبت به کارهای او بالا می‌رود. ❌ گاهی مشغلۀ کاریِ پدر و مادر، موجب می‌شود از ابراز محبّت و فکر کردن به رابطۀ عاطفی میان خود و فرزندشان، غافل شوند. 📛کم شدن رابطۀ عاطفی، آثار منفی بسیاری در تربیت فرزند دارد. یکی از آثار آن، پایین آمدن سطح تحمّل دو طرف نسبت به یکدیگر است. ⬅️ ادامه دارد.... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۸۵ @abbasivaladi
5⃣نگاه معنوی به آزاد گذاشتن کودک 💟 بدون تردید، یکی از اصلی‌ترین راه‌های ابراز محبّت به کودکان زیر هفت سال، آزاد گذاشتن آنهاست و همان طور که در جلد دوم این مجموعه گفته شد، محبّت کردن به کودکان، یکی از برترین عبادت‌هاست. ✅ کسانی که نگاه معنوی به زندگی دارند، تحمّل آزادی کودکان را یک فرصت خوب برای عبادت می‌دانند. از همین رو، وقتی به کودکانشان آزادی می‌دهند، نه تنها خسته نمی‌شوند، بلکه احساس خوبی هم دارند. 🔰 فراموش نکردن هدف آفرینش، اصلی‌ترین رکن تربیت است. در هیچ یک از مراحل زندگی نباید هدف زندگی را فراموش کرد. توجّه به هدف زندگی و غفلت از آن، می‌تواند تحمّل ما را افزایش دهد یا کم کند. ⁉️ فرض کنید شما به مقصدی می‌اندیشید که ارزشمندتر از آن، در زندگی شما چیزی نیست؛ امّا راهی که شما را به آن مقصد می‌رساند، طاقت‌فرساست. آیا حاضرید برای رسیدن به مقصد، مشکلات طاقت‌فرسای راه را تحمّل کنید؟ ✳️ بدون تردید، پاسخ شما به این پرسش، مثبت است. مشکلات راه، به دلیل ارزشمند بودن مقصد، نه تنها قابل تحمّل، بلکه شیرین است. ✨آزار و اذیّتی که کودک برای پدر و مادر دارد، به قدری ارزشمند است که کسانی مانند علمای بزرگ ما، حاضرند پاداش عبادت‌های خود را بدهند و در عوض، پاداشی را که یک مادر در برابر آزار و اذیّت کودکان خود تحمّل می‌کند، بگیرند. ❌برخی از والدین، به قدری محدودۀ معنویت را تنگ می‌گیرند که جز نماز و روزه‌ و چند عمل عبادی دیگری که مشغول آن هستند، چیز دیگری در آن جا نمی‌شود. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۸۵ @abbasivaladi
3⃣ به هم‌ ریختگی خانه ❌برخی از والدین، نسبت به نظم حاکم بر خانه، حسّاسیت بسیاری دارند و با هر چیزی که نظم خانه را به هم بریزد، مبارزه می‌کنند. ⛔️یکی از نتایج طبیعی آزادی کودک نیز به هم‌ ریختگی خانه است. بنا بر این، از دیدگاه این دسته از والدین، کودک نباید آزاد باشد. 📛بدون تردید، به هم‌ ریختگی خانه را باید از لوازم آزاد بودن کودک برشمرد؛ امّا اگر آزادی را یک نیاز بدانیم که پاسخ ندادن به آن، نتایج زیان‌باری خواهد داشت، باید به فکر مرتّب ماندن خانه بود یا تربیت کودک؟ ⚠️اگر چه پاسخ این سؤالات، روشن است؛ امّا گاهی به جهت حسّاسیت داشتن بیش از اندازه نسبت به برخی امور، از مسائل مهم‌تر غافل می‌شویم. ✅ بی شک مرتب بودن خانه خوب و پسندیده‌ است؛ امّا نه تا این اندازه که مرتّب بودن را به تربیت، ترجیح بدهیم. 💯 به کسانی که خانه‌های بزرگی دارند و برایشان این امکان وجود دارد که یک اتاق را به کودکان خود اختصاص دهند، توصیه می‌‌شود این کار را انجام دهند. این کار، میزان قابل توجّهی از آزادی‌های کودک را به داخل اتاق خود هدایت می‌کند و به هم ‌ریختگی محیط خانه، کمتر می شود. ✳️ البته اختصاص یک اتاق به کودک، تمایل او به حضور در محیط عمومی خانه را از بین نمی‌برَد؛ امّا به هر حال، اگر کودک در محیط اتاق خود احساس آزادی بیشتری کند، تمایل کمتری برای شلوغ کردنِ محیط بیرون از اتاق خود را خواهد داشت. ❌ برخی از والدین که اتاقی را به کودک خود اختصاص داده‌اند، نوع برخوردشان با او به گونه‌ای است که گویا آن اتاق، زندان کودک است. اختصاص ندادن یک اتاق به کودک، بهتر از تبدیل کردن اتاق به زندان است. ⬅️ ادامه دارد.... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۸۸ @abbasivaladi
4⃣کم بودن زمان مادر ✅برخی، هم حوصله دارند و هم آگاهی. از به هم ‌ریختگی خانه هم گریزان نیستند؛ امّا می‌گویند آزاد گذاشتن کودک، زمان می‌خواهد. 🔰وقتی کودک آزاد بود، مراقبت بیشتری می‌خواهد. وقتی منعی در برابر آزادی او نباشد و با استفاده از این آزادی هم خانه را به هم می‌ریزد، باید فرصتی برای مرتّب کردن خانه داشت؛ امّا بسیاری از مادرها، این فرصت را در اختیار ندارند. ❌در نتیجه، نباید کودکانشان را آزاد بگذارند؛ امّا..... ⬅️ ادامه دارد.... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۹۱ @abbasivaladi
📌چند پرسش در بارۀ مادری ✅سبْک زندگی انسان در دنیای امروز، به گونه‌ای شده که با بسیاری از مسائل تربیتی سازگار نیست؛ یعنی اگر شیوۀ زندگی بدون تغییر باقی بماند، بسیاری از اصول تربیتی را نمی‌توان اجرا کرد. یکی از تغییرات جدّی در شیوۀ زندگی جدید، فراموش شدن جایگاه مادری است. 🔰شیوۀ زندگی امروز، باید به این پرسش‌ها پاسخ دهد: ❓مادری کردن، برای یک زن، اصل است یا فرع؟ متن است یا حاشیه؟ ❓ مادری کردن، عقب ماندن از زندگی است یا پیشرفت؟ ❓مادری کردن، باید خود را با امور دیگر تطبیق دهد یا امور دیگر خود را با مادری کردن همراه کنند؟ ❓مادر بودن، یک توفیق است یا یک اجبار غریزی؟ ❓ مادر بودن، زادن کودک است یا پرورش آن؟ ❓ مادر بودن، یک شغل است یا یک تفریح؟ ❓آیا کسی جز مادر می‌تواند عهده‌دار تربیت کودک شود یا تنها کسی که می‌تواند از عهدۀ تربیت فرزند بر آید، مادر است؟ ❓یک مادر خوب، چه ویژگی‌هایی دارد؟ ❓برای تربیت کودک در دنیای امروز، چه اندازه باید وقت گذاشت؟ ‼️ روی پاسخ این سوال ها فکر کنید تا هفته ی بعد....... ⬅️ ادامه دارد.... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۹۲ @abbasivaladi
✅ما در پاسخ به همۀ این پرسش‌ها می‌گوییم: مادری، اصل و متن است، نه حاشیه. یکی از اصلی‌ترین عوامل پیش‌رفت در این عالم، مادری کردن است که عملی به پای آن می‌رسد، از همین روست که مادر در نزد خداوند، این اندازه جایگاه دارد. ❎همۀ امور زندگی را باید با مادری کردن تطبیق داد. هیچ چیزی در زندگی از مادری کردن مهم‌تر نیست که ما بخواهیم مادری را فدای آن کنیم. ❌اگر کسی به حقیقت مادری پی ببرد، هیچ گاه آن را به اندازۀ یک اجبار غریزی، پایین نمی‌آورَد. مادری، یک توفیق بزرگ است. برای فهم توفیق بودن مادری، باید بپذیریم که برترین موجود در این عالم پس از خدا، انسان است. 🍃انسان، جانشین خدا روی زمین است. مادر، بار تربیت برترین مخلوق خداوند عزیز را روی زمین، بر دوش می‌کشد. آیا توفیقی بالاتر از این هم هست؟ 🔰مادری، تنها زادن فرزند نیست. درست است که تحمّل رنج زادن، خود یک فضیلت بزرگ است؛ امّا با زادن، کار اصلی آغاز می‌شود که همان پرورش جانشین خداوند مهربان روی زمین است. ✳️ وقتی از این زاویه به مادری نگاه می‌کنیم، مادری، یک شغل بزرگ و بزرگ‌ترین شغل، محسوب می‌شود. تربیت انسان، تربیت جامعه است. جامعه که بدون انسان‌ها معنا ندارد. پس مادری کردن، ساختن یک جامعه است. در نتیجه، باید گفت که او بزرگ‌ترین شغل را دارد. 💯تردیدی هم در این نیست که کسی جز مادر، نمی‌تواند عهده‌دار تربیت فرزند شود. تربیت فرزند، ظرافت‌هایی دارد که جز از عهدۀ مادر بر نمی‌آید. ‼️حال اگر کسی بداند که تربیت، چه لوازمی دارد، متوجّه خواهد شد که چه اندازه باید برای مادری کردن، وقت بگذارد. شاید این حرف، کمی تلخ باشد؛ ولی به نظر می‌رسد زنی که وقت مادری کردن ندارد، حقّ فرزنددار شدن هم نداشته باشد!. ⬅️ ادامه دارد.... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۹۳ @abbasivaladi