eitaa logo
💕 جهاد زنان💕
436 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.6هزار ویدیو
39 فایل
مادر از هر سازنده‌ای سازنده‌تر و باارزش‌تر است. جهاد زن، خوب شوهرداری کردن، فرزند آوری و تربیت فرزندانی صالح است. آیدی پاسخ به سؤالات @n_khammar123
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐シ ♥️ خانواده‌ےشـــــاد ۱۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌱زیر چتر گفتگو گفتن برخی مطالب خصوصی گفتگوی شما را صمیمانه تر میکند. 👈اما فراموش نکنید؛ که نقلِ بعضی از مسائل خصوصی اوضاع را خراب تر میکند. ❌تدبیر به خرج دهید. 💞 @jahadalmarah
26.mp3
17.04M
در پرتوی 😌 چطوری سختی ها درزندگی را تحمل کنم؟ 🥺 چرا بیشتر ازدواجها با شکست مواجه میشه؟ 😍پنج بخش معشوق ما کدام است؟ @jalasate_ostad
💕 جهاد زنان💕
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 #قسمت_10 ‌ ‌ دیگه حوصله‌ام از حرفهاش سر رفته بود. با ج
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 ‌ ‌ ‌ ‌ به ساعتم نگاه کردم یک ساعت مونده بود به اذان مغرب. باز هم یک حس عجیب منو هدایتم می‌کرد به سمت مسجد محله‌ی قدیمی! نشستن روی اون نیمکت و دیدن طلبه‌ی جوون و دارو دسته‌اش برای مدتی منو از این برزخی که گرفتارش بودم رها می‌کرد. با کامران خداحافظی کردم و در مقابل اصرارش به دعوت شام گفتم باید یک جای مهم برم و فردا ناهار میتونم باهاش باشم. او هم با خوشحالی قبول کرد و منو تا مترو رسوند. دوباره رفتم به سمت محله‌ی قدیمی و میدان همیشگی. کمی دیر رسیدم. اذان رو گفته بودند و خبری از تجمع مردم جلوی حیاط مسجد نبود. دریافتم که در داخل، مشغول اقامه‌ی نماز هستند. یک بدشانسی دیگه هم آوردم. روی نیمکت همیشگی‌ام یک خانوم بهمراه دو تا دختربچه نشسته بودند و بستنی می‌خوردند. جوری به اون نیمکت و آدمهاش نگاه می‌کردم که گویی اون سه نفر غاصب دارایی‌های مهمم بودند. اون‌شب خیلی میدون و خیابانهاش شلوغ بود. شاید بخاطر اینکه پنج‌شنبه شب بود. کمی در خیابان مسجد قدم زدم تا نیمکتم خالی شه ولی انگار قرار نبود امشب اون نیمکت برای من باشه. چون به محض خالی شدنش گروه دیگری روش می‌نشستند. دلم آشوب بود. یک حسی بهم می‌گفت خدا از دستم اونقدر عصبانیه که حتی نمی‌خواد من به گنبد و مناره‌های خونه‌ش نگاه کنم. وقتی به این محل می‌رسیدم از خودم متنفر میشدم. آرزو می‌کردم اینی نباشم که هستم. صدای زیبا و آرامش بخش یک سخنران از حیاط مسجد به گوشم رسید. سخنران درباره‌ی اهمیت عفاف در قرآن و اسلام صحبت می‌کرد. پوزخند تلخی زدم و رو به آسمون گفتم: عجب! پس امشب میخوای ادبم کنی و توضیح بدی چرا لیاقت نشستن رو اون نیمکت و نداشتم؟! بخاطر همین چندتا زلف و شکل و قیافه‌م؟! یا بخاطر سوءاستفاده از پسرهای دورو برم؟ سخنران حرفهای خیلی زیبایی میزد. حجاب رو خیلی زیبا به تصویر می‌کشید. حرفهاش چقدر آشنا بود. او حجاب را از منظر اخلاق بازگو می‌کرد. و از همه بدتر اینکه چندجا دست روی نقطه ضعف من گذاشت و اسم حضرت فاطمه رو آورد. تا اسم این خانوم میومد چنان شرمی هیبتم رو فرا می‌گرفت که نمی‌تونستم نفس بکشم. از شرم اسم خانوم اشکم روونه شد. به خودم که اومدم دیدم درست کنار حیاط مسجد ایستادم. اون هم خیره به بلندگوی بزرگی که روی یک میله بلند وصل شده بود. که یک دفعه صدای محجوب و آسمانی از پشت سرم شنیدم: قبول باشه بزرگوار. چرا تشریف نمی‌برید داخل بین خانمها.؟! من که حسابی جا خورده بودم سرم رو به سمت صدا برگردوندم و در کمال ناباوری همون طلبه‌ی جوون رو مقابلم دیدم.!!!!! ✍ ف.مقیمے ادامه دارد... ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
👇تقویم نجومی اسلامی پنجشنبه👇 👇👇👇کانال عمومی👇👇👇 (تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ پنجشنبه 👈1 تیر /‌ سرطان 1402 👈3 ذی الحجه 1444 👈22 ژوئن 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 📛 امروز روز خوبی برای امور زیر نیست: 📛از امور اساسی و زیر بنایی مثل ازدواج پرهیز شود. 📛 برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید. 🚘مسافرت: سفر همراه صدقه باشد 💑مباشرت امروز: فرزند هنگام زوال ظهر مستحب و فرزند حاصل از آن عاقل و دانا و سیاستمدار و بزرگوار شود. 💠کانال ما در موضوع حرز و ادعیه همراه حرز های مطمئن و با قیمت مناسب.👇 @Herz_adiye_hamrah 👶 زایمان مناسب و نوزادش روزی دار و عمرش زیاد باشد 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️تعهد گرفتن از رقیب ✳️خرید حیوان و چهارپایان ✳️جراحی ✳️و آغاز درمان نیک است. 🔵نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست. 🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. @taghvimehamsaran 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. 👩‍❤️‍👨 امشب: امشب ( شب جمعه)،فرزند سخنوری توانا و خطیبی نطاق و موثر شود. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث طول عمر است 💉💉 حجامت. فصد زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ، باعث ضعف مغز است 😴😴 تعبیر خواب امشب : خواب و رویایی که شب جمعه دیده شود تعبیرش از ایه ی 4 سوره مبارکه "نساء" است. واتوا النساء صدقاتهن نحله.... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیاد و یا هدیه ای به او برسد.ان شاءالله. و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد. 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد @taghvimehamsaran 📚 منبع مطالب : تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم تلفن. 09032516300 0912353 2816 📛📛📛📛📛📛📛📛 ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است. 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran ادمین کانال ایتا و تلگرام...👇👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb لطفا به کانال اصلی ما بپیوندید..👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ ⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ سلام پدر مهربانم ، مهدے جان هر روز صبح سلامتان میکنم بسان درختان که به خورشید یا گلها که به نسیم یا پروانه ها که به آسمان ، سلام میکنند. و از تشعشع پاسخ گرمتان غرق شکوفه میشوم اوج میگیرم امیدوار میشوم و پرواز میکنم ... من به امید همین سلام ها هر صبح چشم مےگشایم و دلخوشم به یاد و نام زهرایے شما.... آقا جان تنها امید ادامه‌ے زندگے‌مان تپش‌هاے قلب شماست بے‌قرارے دل‌هاے ما از شوق دیدار شماست آقا بگو كه آمدنت نزدیک است بگو كه به زودے هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید مے‌دهد؛ بگو كه مے‌آیے و مرهم دل‌هاے شكسته و خسته‌ے ما میشوے. در افق آرزوهایم تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را میبینم... @Emamkhobiha🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•🎁• ســــــــــــــــــــلام هدیہ‌هاے خداوندے😍 عســـــل‌هاے شیرین خونہ🍯 صبــــــــــح زیباتوݩ بخیر آخر هفته رو چطورے برنامہ ریختے؟ ببینم قراره زرنگ باشے یا نه😌 بریم ڪه روز منتظر ماست ... یہ تیپ خـــــفݩ 👗 یہ رنگ و لعاب جیگر 💄 یہ ڪم نوشیدنے سرحال کننده🍋🥛🍯 و یہ لبخند عالے 😁 که صورتت رو از گل گل‌تر می‌کنه امـــــࢪوز آخر هفته است و رفتہ‌هامون چشمشوݩ به تحفه‌های ماست🌱 قـــــرآن خدا رو بذار دم دستت و هر وقت فرصت داشتے وقت پیام بازرگانی‌ها وقت استراحت وقت چای وقت عصرونه بعد نمازها تلاوت كن ♥️ خونه‌تو گرم كن به گرمای قرآن این آیه‌های نوࢪ بیشتر از اینکه رفته‌ها رو خوشحال کنه گره از کار شما باز می‌کنه 🎗 💞 @jahadalmarah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰داستان واره🔰 🍂از وقتی که توانسته بود با اطرافش ارتباط برقرار کند، واژه‌های آشنا با گوشش اینها بود: آب را نریز، با تلفن بازی نکن، این را نخور، خط نکش، مچاله نکن، داد نزن، اسباب‌بازی را خراب نکن و... . 🍂کاش این جمله‌ها با محبّت و احترام به او گفته شده بود. داد و فریاد، آهنگی بود که همیشه با این جمله‌ها همراه می‌شد. چند بار هم این آهنگ، هم‌آوای خشنْ آهنگِ کتک و پسْ‌گردنی شده بود. 🍂او به یاد می‌آورد زمانی را که با همۀ وجودش، شوق شکستن ماشینِ اسباب‌بازی‌‌اش را داشت؛ امّا وقتی گوشت‌کوب را بالا بُرد، دستانش در همان بالا به دستان مادرش گِره خورد و گوشش از فریاد پدر، سوت کشید. بعد هم ماشینش رفت آن بالا بالاها و دکوری قرار گرفت تا هر روز در مقابل چشمانش به نمایش در بیاید و دل او را آتش بزند و همیشه این سؤال در ذهنش باشد که در درون ماشین من، چه خبر است؟ 🍂هیچ وقت یادش نمی‌رود که به دور از چشم مادر، موقعی که پدر در خانه نبود، با مداد رنگی‌اش یک نقّاشی روی دیوار کشیده بود و وقتی مادر دید، از این جسارت کودک، بهت‌زده شد. بعد هم حسابی دعوایش کرد. پدر هم که آمد... بمانَد. خاطره‌اش خیلی تلخ است. او دوست داشت آن روز، پدر و مادرش، عکسی را که کشیده بود، ببینند و او را ببوسند؛ امّا ... . 🍂او خاطرات کودکی‌اش را خیلی خوب به یاد دارد. معلّمش گفته بود: این که خاطرات کودکی‌ات را به یاد داری، نشانۀ نابغه بودن توست. 🍂یک بار کتاب‌های پدر را روی هم چید. تا جایی که دستش می‌رسید، کتاب روی کتاب گذاشت. کمی از آن فاصله گرفت و به تماشا نشست. بعد جلو رفت و با نوک انگشتانش، ساختمان ساخته را خراب کرد. صدای ریختن کتاب‌ها، پدر را به اتاق کشانْد. بعضی از کتاب‌ها خراب شده بود. پدر هم با دیدن کتاب‌ها، بی‌تاب شد و باز هم همان قصۀ همیشگی: داد و فریاد، دعوا و یک گوشمالی. 🍂همۀ اینها را در گوشۀ ندامتگاهی به یاد می‌آورد که چند ماهی است مهمان آن است. نوجوان چهارده ساله‌ای که در اوج نبوغ، باید در گوشۀ از ندامتگاه (بخوانید زندان)، کودکی خود را مرور کند. درسش می‌توانست خوب باشد؛ امّا به قدری به شرارت علاقه داشت که فقط از آزار و اذیّت دیگران، لذّت می‌بُرد. 🍂 یک بار به صندلی معلّم، چسب می‌زد، یک بار ماشین مدیر را پنچر می‌کرد، بار دیگر، روی نیمکت همکلاسش پونز می‌گذاشت و یک بار هم... . امّا این دفعۀ آخر، زندگی او را زیر و رو کرد. 🍂 نشانه‌گیری‌اش خیلی خوب شده بود، از بس که در راه برگشت از مدرسه، چراغ‌ تیربرق‌ها را شکسته بود. این بار وقتی مدرسه تعطیل شد، درست همان دَم درِ مدرسه به جای تیر برق، سرِ دوستش را نشانه گرفت. قبلاً هم این کار را کرده بود؛ امّا کسی نفهمیده بود، جز دوستان شرورش. سنگ، کمی نوک‌تیز بود. 🍂 مثل همیشه دوباره تیرش به هدف خورد؛ امّا با دو تفاوت: اوّل آن که تیر، درست در وسط چشم دوستش نشست و چشم او پُر از خون شد دوم آن که مدیر و ناظم، پشت سرِ او بودند و همۀ قصّه را با چشم خود دیدند. الآن دوستش در خانه، در غم از دست دادن یک چشمش نشسته و او در ندامتگاه، خاطرات دوران کودکی‌اش را مرور می‌کند. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، صفحه ۵۰ @abbasivaladi
📌حسابشان خیلی سخت است... من به همه مردم در سراسر کشور توصیه می‌کنم که ازدواج‌ها را آسان کنند. بعضی‌ها ازدواج را مشکل می‌کنند. مهریّه‌های سنگین و جهیزیّه‌های گران ازدواج را مشکل می کند. اثر این را می‌دانید چیست؟! اثر این کارها این است که دخترها و پسرها بدون ازدواج در خانه‌ها می‌مانند، کسی جرئت نمی‌کند به ازدواج نزدیک شود. مگر کسانی که با تجمّل، عروس و داماد می‌شوند خوشبخت‌ترند؟! چه کسی می‌تواند چنین چیزی را ادعا کند؟! این کارها جز این‌که یک عدّه جوان را، یک عدّه دختر را حسرت به دل کند و زندگی را بر این‌ها تلخ نماید، اگر نتوانستند آن‌جور، آن‌ها هم عروسی بگیرند تا ابد حسرت به دل بمانند یا اصلاً نتوانند عروسی بگیرند، چیز دیگری نیست. تا آمدند دخترش را بگیرند، چون دستش خالی است، این دختر بماند توی خانه، این پسر دانشجو یا کارگر یا کاسب ضعیف، همین‌طور غیر متأهل بماند.  من گمان می‌کنم آن کسانی که با مجالس و محافل سنگین، کار را بر دیگران مشکل می‌کنن، حسابشان پیش خدا خیلی سخت است. نمی‌شود بگویند که آقا ما پول داریم، می‌خواهیم بکنیم، چون داریم. این از آن حرف‌های غلطِ روزگار است. داریم که دلیل نشد. انسان وقتی «دارد»، کاری بکند که دیگران نتوانند هیچ اقدامی بکنند، این درست است؟! جوان‌ها جرئت نکنند بروند طرف ازدواج. نباید کاری بشود افرادی که نمی‌توانند، افرادی که دلشان نمی‌خواهد، خلاف فکرشان هست، خلاف نیّت‌شان هست، نتوانند ازدواج کنند... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌نصیحت رو راحت خرج نکن 🔹بذار فرزندت خودش به نتیجه برسه 🔹لطفاً بچه‌هارو از نصیحت فراری ندید! ♦️توصیه امام رضا(ع) به پدر و مادرهایی که زیاد نصیحت می‌کنند. @Panahian_ir
خواهراسلام بیایم یه فرهنگ سازی کنیم واسه بزرگترین عیدمون عیدغدیر💚💚💚💚 چراهمیشه خونه تکونی باشه واسه عیدنوروز اصلاریشه ی اسلامی نداره خوبه اونجاهم این سنت وداشته باشیم حرفی نیست توش امسال شروع کنیم فرهنگ سازی و خونه تکونی کنیم تمیزکاری کنیم فرشاروشامپوفرش،بکشیم چیدمان خونه روتغییربدیم واسه عیدغدیرخواهربرادرادورهم جمع بشن خونه مامان وبابا سفره ی جشن پهن کنیم اینجوری که هرکی یه خوراکی مثل کیک وشیرینی وژله وووودرست کنه وسفره رورنگین کنیم‌ مسابقه ی غدیری بزاریم عیدی وکادوبدیم به بچه هامون به بچه هامون ازالان بگیم شعرحفظ کنن واسه جشن خونوادگی تاهدیه بگیرن وهرایده ی دیگه ای توذهنتون میادتوگروه بگین تااستفاده کنیم
؎🍎؎ ♥️ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خانواده ےشــاد ۱۱ 🌱زیر چتر گفتگو در موقع گفتگو؛ نگاهتون فقط به چهره همسرتون باشه! نه به موبایل و تلویزیون و مجله... 😌ومتناسب باچیزی که بیان میکنه؛ حالات چهره تونُ حتما تغییر بدین. 💞 @jahadalmarah
❤ عبادت لذت بخش با عشق به الله... @jalasate_ostad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با استفاده از چندجعبه خالی ببینید چقدر این کودک لذت میبره 🌈پرورش تمرکز، مهارتهای حرکتی، هماهنگی چشم و دست 🌈مناسب برای یک سالگی ببعد
💕 جهاد زنان💕
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 #قسمت_11 ‌ ‌ ‌ ‌ به ساعتم نگاه کردم یک ساعت مونده بود ب
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ رهـایے از شـب🌒 من که حسابی جا خورده بودم سرم رو به سمت صدا برگردوندم و در کمال ناباوری، همون طلبه‌ی جوون رو مقابلم دیدم. زبونم بند اومده بود. روسریمو جلو کشیدم و من من کنان دنبال کلمه‌ی مناسبی می‌گشتم. طلبه اما نگاهش به موزاییک‌های حیاط بود. با همون حالت گفت: ---دیدم انگار منقلب شدید. گفتم جسارت کنم بگم تشریف ببرید داخل. امشب مراسم دعای کمیل هم برگزار میشه. نفس عمیقی کشیدم تا بغضم نترکه. اما بی‌فایده بود اشک‌هام یکی از پی دیگری به روی صورتم می‌ریخت... چون نفسم عطر گل محمدی گرفت. بریده بریده گفتم: من... واقعا... ممنونم ولی فکر نکنم لیاقت داشته باشم. در ضمن چادرم ندارم. دلم می‌خواست روم میشد اینم بهش می‌گفتم که اگه آقام باشه و منو ببره صف اول کنار خودش بنشونه و این عطر گل محمدی پرخاطره هم اونجا باشه حتما میام ولی اونجا بین اون خانمها و نگاه‌های آزار دهنده و ملامتگرشون راحت نیستم. اونها با رفتارشون منو از مسجدی که عاشقش بودم دور کردند و سهم اونها در زندگی من به اندازه‌ی سهم مهری در بدبختیمه!!!! مرد نسبتا میانسالی بسمت طلبه‌ی جوان اومد و نفس زنان پرسید: -حاج آقا کجا بودید؟! خیره ان‌ان‌شاءالله... چرا دیر کردید؟ که وقتی متوجه منو ظاهرم شد نگاه عاقل اندر صفیحی کرد و زیر لب گفت: -استغفرالله. طلبه به اون مرد که بعدها فهمیدم آقای عبادی از هيئت امنای مسجد بود کوتاه گفت: یک گرفتاری کوچک... چند لحظه منو ببخشید و بعد خطاب به من گفت: -نگران نباشید خواهرم. اونجا چادر هم هست. و بعد با اصرار در حالیکه با دستش منو به مسیری هدایت می‌کرد گفت: تشریف بیارید... اتفاقا بیشتر بچه‌های مسجد مثل خودتون جوان هستند و مؤمن. و بعد با انگشترش به در شیشه‌ای قسمت خواهران چند ضربه‌ای زد و صدا زد: خانوم بخشی؟! چند دقیقه‌ی بعد خانوم بخشی که یک دختر جوان و محجبه بود بیرون اومد و با احترام و سر به زیر سلام کرد و با تعجب به من چشم دوخت. نمیدونستم داره چه اتفاقی می‌افته. در مسیری قرار گرفته بودم که هیچ چیز در سیطره‌ی من نبود. منی که تا همین چندساعت پیش به نوع پوششم افتخار می‌کردم و نگاه‌های خریدارانه مردم در مترو و خیابان بهم احساس غرور می‌داد حالا اینقدر احساس شرم و حقارت می‌کردم که دلم می‌خواست، زمین منو در خودش ببلعد. طلبه به خانوم بخشی گفت: -خانوم بخشی این خواهر خوب و مؤمن‌مون رو یک جای خوب بنشونیدشون. و یک چادر تمیز بهشون بدید. ایشون امشب میهمان مسجد ما هستند. رسم مهمان‌نوازی رو خوب بجا بیارید. از احترام و ادب فوق‌العاده‌ش دهانم وامانده بود... او بدون در نظر گرفتن شرایط ظاهری من با زیباترین کلمات من گنهکار رو یک فرد مهم معرفی کرد.!!! خانوم بخشی لبخند زیبایی سراسر صورتش رو گرفت و درحالیکه دستش رو به روی شانه‌هایم می‌گذاشت و به سمت داخل با احترام هل میداد خطاب به طلبه گفت: -حتما حتما حاج آقا ایشون رو چشم ما جا دارند. التماس دعا. طلبه سری به حالت رضایت تکون داد و خطاب به من گنهکار روسیاه گفت: خواهرم خیلی التماس دعا. ان‌شاءالله هم شما به حاجت قلبیتون برسید هم برای ما دعا می‌کنید. اشکم جاری شد از اینهمه محبت و اخلاص.! سرم رو پایین انداختم و آروم گفتم. محتاجیم به دعا. خدا خیرتون بده ✍ ف.مقیمے ادامه دارد... ❅ঊঈ✿🍂♥️🍂✿ঈঊ❅ 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️↻ الســـــلام علیڪ یا حجة ابݩ الحسݩ ســــــــــلام بہ روے ماهتوݩ شیریݩ عسل‌ها 😍 لوبتڪ خونہ‌🌱 خانومےجونے حال و احواڵ رو بہ راهه؟ به به صبــــــــح آدینہ رو شرو؏ ڪنیم به صلواتے هدیہ بہ قلب نازنین پسر فاطمہ"س"♥️ ایشونم دستاشونو مےبرن بالا و براموݩ دعا مےڪنن قطعا ... خب بریم سراغ دلبــــــــــری‌هاموݩ 😍 صبحــــــــــونه مشتے صبح جمعه🍳🥚 با یہ چاے مشتے☕️ کاهو سکنجبیݩ 😋 نـاهاࢪ دورهمے🥗🥘🌯 عصࢪ دلچسب اونم توے پارک نزدیک خونہ🌳 و بازے با بچه‌ها😍 از ڪارهای ساده ولے لذتبخش غافل نشو... همینا روزت رو بسازه تا یه هفته شارژے😍💪 بریم بسازیم زندگی رو 💞 @jahadalmarah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا