#کلام_بزرگان
🟣حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
☘ آقایی میگفت: #محضر امام زمان علیه السلام مشرّف شدم، ولی
نمیدانستم اصلاً #محضر چه کسی هستم! کمی صحبت کردیم و با هم #حرف زدیم. بعد از اینکه دیدارمان تمام شد، یکدفعه به خود آمدم که ای وای کجا بودم؟! #محضر چه کسی بودم؟! این آقا چه کسی بودند؟! اما دیدم دیگر گذشته است.
🌸 این آقا میگفت که من ضمن #صحبتهایم به ایشان عرض کردم: خیلی میل دارم یک کاری انجام دهم؛ یک #عملی را انجام دهم که بدانم مورد توجه حضرت عجلاللهتعالیفرجهالشریف است و بدانم اگر من آن کار را انجام دهم، مورد #توجه حضرت میشوم. کار خوبی باشد و مورد پسند حضرت باشد. مدام اینها را #تکرار کردم.
🟢 حضرت فرمود: یکی از آن #کارهایی که خیلی مورد توجه واقع میشود، این است که به محض اینکه صدای #اذان بلند شد، دعای «اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیَّكَ...» را بخوانی!
📚 کتاب حضرت حجت/ص۳۳۶
🌸اللهم عجل لوليك الفرج🌸
📱کانال مهدوی جهاد انتظار
https://eitaa.com/jahadeentezar
#تشرفات
#تشرف_یاقوت
🟡مرحوم نوری در کتاب #جنه الماوی به نقل از شیخ علی #رشتی به بیان این #تشرف می پردازد.ایشان می گوید در یکی از #سفرها که از زیارت امام #حسین علیه السلام به سوی نجف ازراه فرات برمی گشتم شخصی را دیدم که در جمع زیاد#حرف نمی زد ودر کشتی که سوار شدیم #مسافران زیاد شلوغ می کردند ولی ایشان ساکت بود . این حالت برای من #تعجب داشت تا وقتی که پیاده شدیم رفتم واز او درباره علت #کناره گیری از دیگران وسکوت اوسوال کرد م.او گفت که این ها سنی هستند و#پدرم من هم سنی ولی مادرم #شیعه است .ومن هم به برکت حضرت شیعه شدم واین داستان رانقل کرد
اسمم #یاقوت وشغلم روغن فروشیه ویک بار که برای وارد کردن روغن به بیرون شهر رفتم در جایی با همسفری ها #خوابیدیم ولی وقتی بیدار شدم دیدم همه رفته ومن تنها هستم واحساس کردم #گم شدم در این حال به خلف متوسل شدم ولی جواب ندادند تااینکه یاد حرف #مادرم افتادم که ما یک امام زنده داریم که کنیه اش #اباصالح به فریاد گم شدگان می رسد ودر ماندگان وضعیفان را یاری می کند
می گوید با خدا #پیمان بستم که اگر نجات پیدا کنم به مذهب مادرم در بیایم
ایشان را صدا زدم و#استغاثه کردم که یک مرتبه کسی رادیدم با #عمامه سبز ،با من راه رفت وبه من دستور داد که به مذهب مادرم در بیایم وکلماتی فرمود که #مولف فراموش کرده وفرمود به زودی به آبادی میرسی که انجا همه شیعه هستند .
گفتم اقای من شما با من به ان ابادی #تشریف نمی اورید فرمود نه چون هزاران نفر در اطراف #بلاد به من پناهنده شدند ومی خواهم انان را خلاص کنم (امام زمان حواسش به همه هست ) سپس از نظر #غائب شد .کمی راه رفتم وبه ان ابادی رسیدم به ابادی رسیدم چون مسافت زیادی بود، روز بعد به انجا رسیدم واز انجا به حله برگشتم نزد سید #الفقها سید مهدی قزوینی رفتم وجریان را تعریف کردم واز اومسائل واحکام #دینی اموختم واز او پرسیدم به چه #عملی می شود ایشان را ببینم ؟فرمود ۴۰ شب #جمعه به زیارت امام علیه السلام برو.من هم رفتم ۴۰ شب تا اینکه یک نوبت از ۴۰ بار باقی مانده بود روز #پنجشنبه از #حله به #کربلا رفتم ولی وقتی به دروازه رسیدم دیدم #مامورین از من گذر نامه می خواهند وسخت می گیرند ومن نه گذ رنامه داشتم وخواستم #قاچاقی برم که نشد در این حین حضرت #صاحب الامرعلیه السلام رادیدم که با لباس طلبه های ایرانی با #عمامه سفید بر سر داخل شهر است به اواستغاثه کردم و#کمک خواستم بیرون امد ومرا به داخل برد دیگر اورا ندیم وبا حسرت و#تاسف بر فراقش ماندم .
📚مکیال المکارم/ج۱/ص۹۷-۹۸
🌸اللهم عجل لوليك الفرج🌸
📱کانال مهدوی جهاد انتظار
https://eitaa.com/jahadeentezar