eitaa logo
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
7.1هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
324 فایل
'بِسم‌ِربِّ‌المَـہـدے‧عج‧🌸' مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه‌ نمےگیریم✌️🏿 #شہید‌جھادمغنیھ🎙✨ ولادٺ🌤:2مه1991طیردبا،لبنان" عࢪوج🕊:18ژانویه‌2015‌قنیطره،سوریه" نام‌جھادے📿:جوادعطوے" پشتِ‌‌سنگر↶ 『 @jihaad313 』 .. #این‌خانه‌منتظرپسر‌زهرااست♥️:)
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 السلام علی الراس المرفوع 🍃🌸 💠 خاطره ای از "شهیدی که سر بریده اش ذکر می گفت" 💢 این خاطره در همایش فرهیختگان بالاتجن  قائمشهر در روز جمعه ۹۴/۰۹/۲۷ در مسجد جامع امیرالمومنین خطیرکلا نقل شد: ♨️ در جاده بصره - شلمچه در حال حرکت بودیم که انفجار های پیاپی صورت گرفت و دشمن شدیداً جاده را کوبید. در این لحظه دیدم که _دهقان مورد اصابت ترکش قرار گرفت.می خواستیم پیکر مطهرش را سریع برداریم و از منطقه دور شویم ولی  از بدنش که  سر نداشت، فریاد «»به گوش می رسید وقتی دنبال صدا رفتیم صحنه ای دیدیم که تمام ده یا پانزده نفری که آنجا بودیم دیگر یارای جمع آوری پیکر را نداشتیم.در آن وضعیت ایستادیم و فقط گریه کردیم. سر بریده ی لحظاتی فریاد «»سر می داد. دوستان وقتی کوله پشتی اش را باز کردند اش را دیدند که در آن نوشته بود: 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🕊 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🦋 السلام علی الراس المرفوع ✨ «خدایا من شنیدم که امام حسین(ع) با لب تشنه شهید شده،من هم دوست دارم که اینگونه شهید شوم. من شنیدم که سر امام حسین(ع) را از قفا بریدند،من هم دوست دارم سرم از قفا بریده شود. خدایا من شنیده ام که سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده. من که مثل امام حسین(ع)  اسرار قرآنی نمی دانستم که بتوانم با آن انس بگیرم که حالا بعد از مرگم بخوانم ولی به امام حسین(ع) خیلی علاقه و عشق دارم. دوست دارم وقتی شهید می شوم سر بریده ام به ذکر« ، »باشد.» عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است                       دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است . 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie
🍃| مادر : یک مورد اتفاق افتاد که برای خودم نیز بود و برای دیدنش نیز به شیراز رفتم.آن جوان را در یک یادواره ای که برای محمدرضا در شیراز گرفته بودند,دیدم. با اینکه دو ماه از اتفاقی که برایش افتاده بود وقتی من را دید فقط گریه می‌کرد او تعریف می‌کرد: که فردی 32 ساله هستم که تا پانزده سالگی بچه‌ای پاک و طاهر بودم و قرآن‌خوان و نماز خوان و اهل مسجد بودم به سبب آشنایی با دوستان از راه به‌ در شدم و 17 سال خدا و ائمه را شدم و هیچ چیز را قبول نداشتم و هر گناهی که بگویید از من سر زده است اسم من بود بعد از آنکه آن اتفاق برایم افتاد یک اسم عجیب و غریب برای خود گذاشتم و بعد از آن اتفاق حتی پدر و مادرم من را عاق کرده بودند و از خانه خود بیرون کرده بودند یک شب نزدیک اذان صبح دیدم یک جوانی مرا صدا می‌زند «حاج مصطفی پاشو وقت نماز است» من بلند شدم و نشستم و خیلی متعجب شدم و دوباره خوابیدم,دوباره آن پسر به خوابم آمد و گفت «حاج مصطفی پاشو یک ربع به اذان مانده, پاشو نماز بخوان» این را که گفت بلند شدم چهره‌اش به دلم نشست🕊 10 روز در اینترنت دنبال این شخص بودم که بعد پیدایش کردم و با او آشنا شدم آن جوان می‌گفت: محمدرضا آنقدر بر روی من اثر گذاشته که با همه آن دوستانم قطع رابطه کردم و از همه گناهانم توبه کردم و به خاطر توبه‌ام و مال‌های حرامی که کسب کرده بودم, تمام زندگی‌ام را فروختم تا مال‌های حرام از زندگی‌ام بیرون برودو حقوق ضایع شده را به صاحبانش بازگردانم و حتی برای جلب یک رضایت 4،5 بار به مازندران رفتم تا حق ضایع شده را بازگردانم.😇 🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰 •••✾شهید جهاد مغنیه✾••• @jahadesolimanie