علاقه خاص به پدر و مادر و خواستن دعا از آنها
همیشه می گفت: سعی کنیم که پدر و مادر در آسایش باشند. هر وقت پدرش می خواست یک کار سختی انجام دهد، جلوی کارش را می گرفت و نمی گذاشت کار سخت را خودش انجام دهد یا اگر خودش نبود برایش کارگر می گرفت یا وسیله ای فراهم می کرد تا آن کار برایش آسان شود. هر وقت امتحان داشت یا یک کار مهمی می خواست انجام دهد، زنگ می زد و به پدرش می گفت برام دعا کنید.
#شهیدحسن_رجاییفر
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
🌹« به دشمنان ولایت فقیه در تهران و شهرستانها بگویید، این حزب اللهیها که هم اکنون در جبههها تو سر عراقیها می زنند، اگر لازم باشد در تهران نیز تو سر منافقین و دشمنان ولایت فقیه خواهند زد »
📚 ققنوس فاتح صفحه 251
#شهید_محسن_وزوایی
فرمانده محور لشگر ۲۷حضرت محمد رسول الله
یاد شهید با صلوات
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرکت جالب سید حسن نصرالله در هنگام گفتن جمله "وقتی آمریکاییها از منطقه بروند صهیونیستها هم چمدانشان را جمع میکنند"
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
💢 #واجب_فراموش_شده #فصل_اول 1⃣ : ضرورت #امر_به_معروف و عواقب ترک آن #قسمت_سوم 3⃣ : ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﻳﭽﻪﻯ
💢 #واجب_فراموش_شده
#فصل_اول 1⃣ :
ضرورت #امر_به_معروف و عواقب ترک آن
#قسمت_چهارم 4⃣ :
ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻣﺮﻛﺰ ﻣﻌﺮﻭﻑﺗﺮﻳﻦ ﺭﻗّﺎﺻﺎﻥ
اينكه ما روى مسأله ى فساد و فحشا و #مبارزه و #نهى_از_منكر و اين چيزها تكيه مى كنيم، يك علّت عمده اش اين است كه جامعه را تخدير مى كند. همان #مدينه اى كه اوّلين پايگاه تشكيل #حكومت_اسلامى بود، بعد از اندك مدّتى به مركز بهترين موسيقی دانان و آوازخوانان و معروفترين رقّاصان تبديل شد؛ تا جايى كه وقتى در دربار #شام مى خواستند بهترين مغنّيان را خبر كنند، از #مدينه آوازه خوان و نوازنده مىآوردند!
اين جسارت، پس از صد يا دويست سال بعد انجام نگرفت؛ بلكه در همان حولوحوش #شهادت جگر گوشه ى فاطمه ى زهرا(س) و نور چشم #پيامبر(ص) و حتى قبل از آن، در زمان #معاويه اتّفاق افتاد! بنابراين، #مدينه مركز فساد و فحشا شد و #آقازاده ها و #بزرگزاده_ها و حتى بعضى از #جوانان وابسته به بيت #بنى_هاشم نيز، دچار فساد و فحشا شدند! بزرگان #حكومت فاسد هم مى دانستند چه كار بكنند و انگشت روى چه چيزى بگذارند و چه چيزى را ترويج كنند. اين بليّه، مخصوص #مدينه هم نبود؛ جاهاى ديگر هم به اينگونه فسادها مبتلا شدند....
تمسّك به #دين و #تقوا و #معنويّت و اهميّت #پرهيزكارى و #پاكدامنى، اينجا معلوم مى شود. اينكه ما مكرّر در مكرّر، به بهترين #جوانان اين روزگار كه شما باشيد، اين همه سفارش و تأكيد مى كنيم كه مواظب #سيل_گنداب فساد باشيد، به همين خاطر است. ......
در كجا چنين #جوانانى را سراغ داريم؟
نظير اينها را خيلى كم داريم و در هيچ جاى دنيا تعدادشان به اين كثرت نيست. بنابراين، بايد #مواظب #موج_فساد بود.
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺗﺮﮎ #ﺍﻣﺮ_ﺑﻪ_ﻣﻌﺮﻭﻑ_ﻭ_ﻧﻬﻰ_ﺍﺯ_ﻣﻨﻜﺮ
وقتى در #جامعه #گناه منتشر شود و مردم با #گناه خو بگيرند، كار كسى كه در رأس #جامعه قرار دارد و مى خواهد مردم را به #خير و #صلاح و #معروف و #نيكى سوق دهد، با مشكل مواجه خواهد شد؛ يعنى نخواهد توانست، يا به آسانى نخواهد توانست و مجبور است با صرف هزينه ى فراوان اين كار را انجام دهد.
يكى از موجبات ناكامى تلاشهاى #امير_مؤمنان(ع) با آن قدرت و عظمت در ادامه ى اين راه، كه بالاخره هم به #شهادت آن بزرگوار منجر شد، همين بود.
📖 سیری موضوعی از بیانات #مقام_معظم_رهبری در زمینه #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
سلام. تونستید بخونید
در مسجد از دوران کودکی تا به الان که۲۷ سال دارم پرورش یافتم
الگوی من شهدا بودن ابراهیم هادی
رو برای خودم دوست انتخاب کردم. عکسش رو توی کیف پولم دارم هر روز با بیدار شدن بعداز خواب نماز صبح همانطور که سلام به ائمه میکنم به ابراهیم دوستم هم سلام میکنم.
خیلی از آدمهایی که به ما بسیجیها گیر میدادن بدم میومد و برام سوال شده بود با بودن این همه شهید این همه نوحه دلنشین و زیبا چرا این جونها الگوشون رو کسی انتخاب میکنن که ذره ای سود براشون نداره
بزرگ و بزرگتر شدم تا رفتم خدمت شاید از نوجوانی تو پایگاه و بسیج بودم وبا مخالفتهای بابام واسه رفتن بعضی از شبها برای ایست بازرسی باهم مشکل پیدا میکردیم. تا اینکه بعداز فارغ التحصیل از دانشگاه بفکر خدمت مقدس سربازی افتادم و خواستم پذیرش سپاه بشم آخه خیر سرم عمری بسیجی داشتم
نشد که نشد رفتم نیروی انتظامی افتادم رفسنجان وخدمتم رو اونجا گذروندم
همه اینها رو گفتم که تازه قضیه کارم رو بگم
بعداز دو ماه شور وشوق اتمام خدمت مقدس سربازی
دیدم جیبم خالیه و چند بار اردو که با بچه های مسجد وپایگاه میرم واقعا زشته همیشه اونهایی که کار میکنن جور ما رو میکشن و روشون نمیشه ازم پول بگیرن
بفکر کار افتادم شاید به جرات بگم ۵۰ بار رفتم اداره کار اونهم با مدرک کارشناسی صنایع شیمیایی که واسم کاری جور بشه. نشد که نشد
شنیدم تعمیرات اساسی(آورهال)در پتروشیمی بندرامام(ره) هست ۳ روز مراجعه میکردم تا اینکه از اداره کار نامه گرفتم با کلی مشقت و استخدام شدم با مدرک لیسانس در قسمت جوشکاری و سنگ زنی خیلی برای من سخت بود آخه تا حالا کار نکرده بودم
بعداز ۱۴ روز وقتی صبح اومدم سر کار برگ ترددم رو ازم گرفتن و گفتن اخراجی خیلی ناراحت شدم
دیدم هر قسمتی که کار میکنم همه البته منظورم با نفرات ثابت شرکت هست همه غیر بومی هستند و کسی ماهشهری نیست نه از قنواتی خبری بود نه اصلاحی نه شعبانی نه بندری نه سلطانی نه حیاتی نه عساکره نه آلبوغبیش نه غبیشاوی گفتم خدا اینهمه آدم از شهرهای مجاور رو کی آورده سر کار اونجا بود که فهمیدم چرا جوانان دیگه به سوی مسجدها.پایگاها و حسینیه ها سرازیر نمیشن دروغ چرا خودم هم کم کم شیطون داشت استفاده میکرد و اعصابم رو خورد که چرا اینطوریه
از یکی از همشهری های معشوریم سوال کردم که چجوری میشه که اینطوریه
چرا همه بهبهانی واهل چروم واهل چشمه بلغیس واهل کچسارانن و اندک نفرات تعمیرات مکانیک جوشکاری بچه های ماهشهر هستند و برادران عربمون هم یا داربست بند یا کارگر ساختمانی یا بهترین حالت آبدارچی هستند و کارهای تخصص رو شهرستانیها گرفتن بهره برداری.ماشینری.امور اداری .انبارداری..برق.ابزاردقیق .واحدPm ووووو...
بعد متوجه شدم که اشخاصی هستند که مغرضانه از کهگیلویه بویراحمد یاسوج چرام بهبهان نفر استخدام میکنن ومن وامثال من باید در طول ۲ سال در انتظار بمانیم تا۱۴ روز اونهم با سختی فراوان بتونیم آورهال کار کنیم آیا این درست هست
فرماندار محترم.بخشدار عزیز.دادستان گرامی.رئیس بی کفایت کاروامور اجتماعی
آیا این درسته که هر چه شهرستانی هست باید بیاد اینجا کار کنه اونهم با بهترین امکانات وحقوق ودر عرض ۲ یا ۳ سال صاحب خونه در فاز ۷ و۶ بشه صاحب ماشین ومن وامثال من ماهشهری در حسرت کار باشیم اونهم با بودن۲۳پتروشیمی
الان به اون جوانی که از من ورفقای بسیجیم بدشون میاد حق میدم
الان به اونهایی که شبها بر سر سطلهای زباله دعوا میکنن برای لقمه نان حق میدم من ۲۷ سالم هست و هنوز پول خرید لباسم رو بابام بهم میده پس کی باید برم سر کار و تشکیل خانواده بدم اینها رو هرشب با شهید ابراهیم هادی در میون میزارم وبهشم میگم اگر اونها شهید دارن شهر منم شهید عبود اصلاحی .شهید موحد.شهید برزگر .شهید رئیس قنواتی.شهید عساکره، شهید حمد شناوی، وووو خیلی شهید دادیم از اونها خجالت بکشید
من از جوانان این شهر شرمندم شما چطور فرماندار .رئیس اداره کار وامور اجتماعی
درد دل یک بسیجی ماهشهری😔ع.ق
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
سلام. تونستید بخونید در مسجد از دوران کودکی تا به الان که۲۷ سال دارم پرورش یافتم الگوی من شهدا بودن
دوستان نشر دهید شاید به دست مسئولین برسه و از شهدا و جوانان خجالت بکشند و وجدانشون بیدار شه
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
#بسم_رب_الحسین 💓 📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈 👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرق
#بسم_رب_الحسین 💓
📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈
👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرقه های ضاله به ویژه #تشیع_انگلیسی...👌
✍️نویسنده: #فاطمه_شکیبا
#قسمت_سی_و_هشتم: (حسن)
آرام از پشت سر میگویم:
-ببخشید آقا، منزل رفیعی میشناسید؟
بعید است با این تله گیر بیفتد. دل میزنم به دریا و وقتی ناگهان برمیگردد، قبل از هر اقدامی با زانو به شکمش میکوبم. خم میشود اما حرفهایتر از آن است که بنشیند و ناله سر دهد. پیداست که انتظار چنین اتفاقی را داشته. حالا چه خاکی به سرم بریزم؟ کاش درس و کنکور و دانشگاه را بهانه نمیکردم و با سیدحسین و بقیه بچهها، به کلاس رزمی میرفتم. الان که یک گوریل آموزش دیده مقابلم ایستاده، رتبه سه رقمی و درسهایی که خواندهام به چه دردم میخورد؟
سیدحسین با یک ضربه زمینش میاندازد و آرام دست میگذارد به گردنش، و مرد از هوش میرود! خوش به حالشان که بلدند چه کار کنند!
ترس را به روی خودم نمیآورم و ژست فرماندهان پیروز را میگیرم. با دستبند پلاستیکی دستهایش را از پشت میبندم. سیدحسین، به حوزه بیسیم میزند:
-عباس گفت بگیریمش، الان بیهوشه سریع بیاید ببرینش تا مردم ندیدن!
-به سید... چه کردی! تو سوریه هم همین بلاها رو سر داعشیا میآوردی؟
-مزه ترشح نکن بچه! بدو بگو یه ماشین بفرستن ببرنش، تا نیم ساعت دیگه بهوش میادا!
-چــشم! رو تخم چشام! سید، خود عباس کجاست؟ چرا جواب نمیده؟
-نمیدونم. به ما گفت این رو بگیریم خودش میره دنبال دختره...
-الان من یکی از بچههای گشت (...) رو میفرستم، کارت شناساییشون رو چک کن حتما. نزدیکتونن؛ تا پنج دقیقه دیگه میرسن. فقط توی دید که نیستید؟
-نه پشت درختاییم کوچه هم خلوته؛ ولی اگه طول بکشه ممکنه یکی بفهمه!
سریع میرسند. سیدحسین مرد را تحویل میدهد و دوباره بیسیم میزند:
-عباس کجاست؟ بگید بریم دنبالش!
-وایسا، توی کوچه جمشید... نزدیک... وای...
سیدحسین نگران میشود و صدایش را بالا میبرد:
-نزدیک کجا؟
-سفارت انگلستان!
نمیدانم تا چه حد این را درک کردهاید که هرجا سخن از تفرقه و فتنه و براندازی است، نام انگلیس خبیث میدرخشد. سیدحسین میگوید:
- میرم دنبالش... یا علی!
دلشورهام بیشتر میشود. درحال دویدن هستیم و هرچه عباس را میگیریم، جواب نمیدهد. فقط صدای خش خش و فش فش میآید.
سیدحسین میایستد و دقیقتر گوش میدهد. شاسی حدود پنج، شش ثانیه فشرده میشود و رها میشود. بعد از کمی مکث، دوباره فشرده میشود؛ اما به مدت سه ثانیه. و بعد دوباره یک فشار پنج یا شش ثانیهای. خط، نقطه، خط!
-فش... فـ... فـش...
برافروخته میشود:
-داره مُرس علامت میده... کمک میخواد... بدو!
درحالی که پشت سرش میدوم، میگویم:
-چرا درست نمیگه کمک میخواد؟
-نمیدونم... حتما نمیتونه...
اصلا نمیفهمم کی به کوچه جمشید رسیدیم. سیدحسین میایستد و آرام کوچه را میپاید. کسی از میان جوی آب و شمشادهای داخل کوچه بیرون میپرد و لنگان لنگان میدود. باورم نمیشود. همان دختر! سیدحسین میدود و ناگاه نمیدانم از کجا چیزی به پای دختر میخورد و زمینش میزند. دختر ناله میکند، سیدحسین بالای سرش میرسد. دختر سرش را روی زمین گذاشته. سیدحسین درحالی که سعی دارد سیانور را از دهان دختر بیرون بیندازد، خطاب به من میگوید:
-عباس رو دریاب!
همانجایی که دختر بود را میبینم، داخل جوی کنار کوچه!
-یا قمر بنی هاشم!
پیداست به سختی سر و دستش را از جوی بیرون آورده تا دختر را بزند. روی اسلحهاش فیلتر صدا بسته. دستش، صورتش، اسلحهاش، لباسهایش، همه خونین! گردنش روی زمین رها شده، از گلویش هم خون میریزد. ماتم برده، خشکم زده! نمیدانم باید چکار کنم. صدای بیسیم میآید:
-عباس... چرا جواب نمیدی؟ تو رو به امام حسین جواب بده... علی رو کشتن... یا خودت بیا یا یکی رو بفرست بیان علی رو ببریم... داره میمیره! عباس... عباس چرا جواب نمیدی؟ دِ جواب بده تو رو به قرآن... به ولای مرتضی اگه جواب ندی، من میدونم و تو! چرا سیدحسینم جواب نمیده؟
صدای مصطفی است. چشمانم سیاهی میرود، پاهایم سست میشود. بوی خون کامم را تلخ کرده. لبهای عباس آرام و نرم تکان میخورند. گوشهایم سوت میکشند. عباس را نمیشناسم. آخر کدام دیوانهای در جوی آب میخوابد که الان عباس اینجا خوابیده، آن هم با اسلحه و بیسیم. سیدحسین راست میگفت؛ عباس دیوانه است!
سیدحسین بالای سرمان میرسد. نمیبینمش، اما افتادنش را حس میکنم.
-یا قمر بنی هاشم...
#ادامه_دارد...
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
#بسم_رب_الحسین 💓 📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈 👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرق
#بسم_رب_الحسین 💓
📚 رمان اجتماعی-سیاسی #نقاب_ابلیس 😈
👈تحلیلی موشکافانه در رابطه با فضای مجازی و فرقه های ضاله به ویژه #تشیع_انگلیسی...👌
✍️نویسنده: #فاطمه_شکیبا
#قسمت_سی_و_نهم: (مصطفی)
احمد مثل برق گرفتهها نگاهم میکند:
-چرا اینجوری شدی سید؟
مات نگاهش میکنم. مگر چجوری شدهام؟ به سختی لبهایم را تکان میدهم:
-علی رو زدن...
-الان کجاست؟ حالش چطوره؟
حال بدم را که میبیند، سراغ بقیه بچهها میرود. بین حرفهایشان، کلماتی مثل اتاق عمل، خونریزی، تیر، چاقو و جراحی را میشنوم. دکتر هم درباره همینها حرف میزد، البته درست نفهمیدم چه گفت. حتی نفهمیدم چطور ماجرا را برای افسر انتظامی تعریف کردم. فقط صدای زنگ همراه علی را میشنوم:
- لبیک یا حسین جان...
اگر مادرش ببیندش چکار میکند؟ نه، امیدوارم حداقل خونهای صورتش را پاک کرده باشند، وگرنه مادرش خیلی شوکه میشود. اصلا نباید ببیند. به مادرش میگویم رفته مسافرت، رفته شمال، راهیان نور، اردوی جهادی، چه میدانم! میگویم فعلا دستش بند است. کار دارد، نمیتواند ببیندتان.
چشمانم تار میشوند و بی آن که بخواهم، روی صندلی رها میشوم. سرم تیر میکشد. با دست میگیرمش، بازهم تیر میکشد. بچهها دورم جمع میشوند....
عباس با بچهها سرود کار میکند:
-از جان گذشتهایم/ در جنگ تیغ و خون...
علی در هیئت میخواند:
-بی سر و سامان توام/ سائل احسان توام... ثارلله...
عباس گوشهای آرام به سینه میزند و دم میگیرد:
-غریب کربلا حسین... شهید نینوا حسین...
علی در هیئت میخواند:
- نفس نفس من/ شعر غم تو/ ایشالا بمیرم/ تو حرم تو... حسین ثارلله... اباعبدالله...
عباس با بچهها سرود تمرین میکند:
-بسیجیان حیدریم/ فداییان رهبریم...
علی از گروه سرود بچههای مسجد عکس میگیرد.
عباس را بچهها در میان گرفتهاند و از سر و کولش بالا میروند. عباس میخندد، شیرین، مثل شیرینیهای نیمه شعبان.
علی پوسترها را به دیوار میچسباند. دستی روی عکس آقا میکشد و صورت ماهشان را میبوسد.
عباس میانداری میکند:
-اناالعباس واویلا حسین تنهاست واویلا...
علی مجلس شب تاسوعا را گرم میکند:
-ای اهل حرم میر و علمدار نیامد/ سقای حسین سید و سالار نیامد/ علمدار نیامد، علمدار نیامد!
عباس همراه بقیه بچهها دم میگیرد:
- حسین... حسین... حسین... حسین...
صدایشان هزاربار به پرچمها و گلدستههای مسجد میخورد و پژواک میشود:
-حسین... حسین... حسین... حسین... حسین...
سرم تیر میکشد، با دست میگیرمش، بازهم تیر میکشد. دستم به باندی که روی سرم بستهاند میخورد. اخمهایم درهم میرود. احمد دستانم را میگیرد:
-سید چرا نگفتی سرت شکسته؟
-علی کجاست؟
-هنوز تو اتاق عمله!
-عباس کجاست؟
-نمیدونم!
-به خانواده علی گفتین؟
-هنوز نه!
-اون پسره... اون کجاست؟
-مفتش شدی سید؟ روی تخت کنارته! چه ضعفی کرده بنده خدا! توام ضعف کردیا... یهو افتادی!
مینشینم. سرم دوباره تیر میکشد.
پسرک هم روی تخت نشسته، با دستبند، لرزان و پریشان. چشمش که به من میافتد، بیشتر میترسد:
- آقا غلط کردم! بخدا خر شدم اومدم دوتا شعار دادم تو خیابون... ما مال این حرفا نیسیم به جون امام!
احمد دستش را بالا میگیرد:
-جون امام رو وسط نکشا... عین آدم حرف بزن!
-به پیر، به پیغمبر، من تروریست و منافق و اینا نیستم! هنوز اصلا هجده سالمم نشده... خرمون کردن... گفتن بیاین مقابل فساد قیام کنین... نمیدونستم دارم چه غلطی میکنم... شکر خوردم آقا... من طاقت کتک خوردن ندارم.
عاقل اندر سفیه نگاهش میکنم:
-کی خواست تو رو کتک بزنه بچه؟ چندسالته؟
-شونزده... دو سه روز دیگه میرم تو هفده.
-اسمت چیه؟
-امیرعلی!
-کی زدت از پشت سر؟
-نمیدونم. فکر کنم همون مرد گندهه... افتادم زمین پام پیچ خورد. بعدش نفهمیدم چی شد اون دوست شما پرید جلو.
احمد با اندوه زمزمه میکند:
-علی...
#ادامه_دارد...
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۰۶ خرداد ۱۳۹۹
میلادی: Tuesday - 26 May 2020
قمری: الثلاثاء، 3 شوال 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹قتل متوکل عباسی، 247ه-ق
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع
▪️12 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️22 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️28 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️38 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
💠 #حدیث_روز 💠
🔰 پیامبر اکرم (ص) :
💢 مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ ، مَرَّ عَلَى الصِّراطِ كَالبَرقِ الخاطِفِ .
✍ هر كه از دسترنج خويش خورَد ، همچون آذرخشى پرشتاب ، راهِ [بهشت] را مى پيمايد .
📚 جامع الأخبار ص ۳۹۰ ح ۱۰۸۵
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie
و بیایید
و نظاره کنید
چگونه به یقین نشسته ام تا
حال بدم را به حال خوبِ شهدایی
عوض کنید!
#صبحتون_شهدایی
#شهید_جهاد_مغنیه
#شهیدجهادعمادمغنیه
#رفیق_شهیدم
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید جهاد مغنیه✾•••
@jahadesolimanie