#خاطره
روحالله عاشق حضرت زهرا(س) بود.
نام مبارک حضرت همیشه ذکر لبش بود.
اول هر دعایی هم میگفت:
«به حق حضرت زهرا(س)»
از جانب شهید سلامی دهیم به حضرت:
السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
#خاطرات_شهدا 🌷
#شهید_همت❤️🕊
🔹مأموریتم که تموم شد، رفتم با حاج #همت دربارهی برگشتنم صحبت کردم. شهید همت بهم گفت: یه #خاطره برات بگم⁉️ گفتم بگو
🔸حاجیگفت: وقتیتوی #پاوه مأموریتم تموم شد ، به شهید ناصر #کاظمی گفتم: مأموریتم تموم شده و می خوام برم. ناصر
پرسید: #بریده_ای؟ از سوالش تعجب کردم😳 وگفتم: منظورت رو نمی فهمم، حکمم سه ماهه بوده و حالا تموم شده...
🔹ناصر کاظمی گفت: مأموریت و مدت #مأموریت زیاد مهم نیست! اگه بریدی بیا #تسویه_حساب کن و برو، اگر هم نبریدی بمان و کار کن، اینجا کار زیاده و بهت احتیاج داریم...😇
🔸منصرف شدم و دیگه باهاش درباره برگشتن حرف نزدم... ☺️💚
#شهید_ابراهیم_همت 🌸
شادی روحش #صلوات
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون💞 میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...
💥اما تشکر فقط #زبانی نباشه❌
گاهی به پاس تشکر او را به ابمیوه خوردن یا #رستوران دعوت کنید. گاهی برایش دسته گل💐 وحتی یک شاخه گل🌹 بخرید.
#خاطره📝
🔰حمید شبهای جمعه #هیئت میرفت چندین بار به من میگفت؛ ولی چون #خجالت میکشیدم☺️ نمیرفتم این بار حرفش را #رد نکردم.
🔰فردای آن روز بعد از کلاس #حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با #دسته_گل💐 قشنگ
🔰پرسیدم، به چه مناسبت گرفتی⁉️ گفت این #گلها قابلتو نداره ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای #تشکر برات گرفتم.
✍راوی: همسر شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌹🍃صلوات
#خاطره
ما خودمان حجت را از 19 اسفند 1390شناختیم؛ هم خودش را هم کردار و رفتارش را. یادوارههای زیادی هم برای حجت گرفتند.
خیلیها بعد از شهادت حجت تغییر کردند، هم دیدهایم و هم خودشان به ما گفتند.
اتاق حجت در خانه ما تبدیل به یک غرفه فرهنگی شده است. هیچگاه حال و هوای اتاقش را تغییر نمیدهیم.
من به حجت قول داده بودم که برایش یک حسینیه درست کنم. زمینی داشتم آن را فروختم تا حسینیه را درست کنم.
خانهام حالا شده حسینیه شهید حجتالله رحیمی.
همیشه ذکر هیئتهای مداحیاش این بود هر که دوست دارد بدنش برای فاطمه زهرا (س)و مهدی فاطمه(س) تکه پاره شود
یاد شهدا با ذکر سه صلوات🌷
💔💔
#خــاطره✍
ایام #فاطمیه
❣سال اول زندگیمون بود،
آقا مصطفی، اون زمان، بیش تر در گیر کارهای هیئت حضرت ابوالفضل علیه السلام بود. که به دلیل ارادت ویژه وخاصی که به حضرت ابوالفضل(ع) داشتن😍
باسختی های زیاد هیئتی رو با همین نام تاسیس کردن☺️
❣روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار بود، دسته عزاداری بیرون ببرن. 😔
دیدم آقا مصطفی قبل از اینکه برن سمت هیئت، دارن مطلبی رو برای مداحی آماده میکنن!!!
❣با حالت تعجب سوال کردم.
آقا مصطفی!!! شما که مداحی نمی کردید.😳
گفتن:
"روز شهادت بی بی فرق میکنه"😔
مخصوصا امسال!!!😓
❣گفتم: امسال مگه چه فرق می کنه؟ گفتند:
آدم تا چیزی رو درک نکنه، اون رو نمیفهمه😔
❣من امسال که شما پیشم هستی، و من به اندازه ذره ای از محبت بین حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام را چشیدم
"فهمیدم فاطمیه، یعنی چی"😭😭
✨هر چند ناچیز، ولی حالا درک میکنم که چه بر سر امیرالمومنین علیه السلام آوردند.😭😭😭
🎙 راوے: همسرشهید
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
🍃صلوات 🌷
🔹 تواضع فرمانده لشگر مقدس امام حسین(ع)
رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف میزدند. پیرمرد می گفت «جوون! دستت چی شده؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟» حاج حسین خندید. آن یکی دستش را آورد بالا. گفت «این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. »پیرمرد ساکت بود. حوصلهام سر رفت. پرسیدم «پدر جان! تازه اومدهای لشکر؟» حواسش نبود. گفت «این، چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟ اسمش چیه این؟» گفتم «حاج حسین خرازی» یهو بلند شد راست نشست. گفت «حسین خرازی؟ فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین؟»
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#شادی_روحش_صلوات
عطر شهدا همراه لحظه هایتان
التماس دعا
📚موضوع مرتبط:
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
صلوات 🌷🌷
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون💞 میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه...
💥اما تشکر فقط #زبانی نباشه❌
گاهی به پاس تشکر او را به ابمیوه خوردن یا #رستوران دعوت کنید. گاهی برایش دسته گل💐 وحتی یک شاخه گل🌹 بخرید.
#خاطره📝
🔰حمید شبهای جمعه #هیئت میرفت چندین بار به من میگفت؛ ولی چون #خجالت میکشیدم☺️ نمیرفتم این بار حرفش را #رد نکردم.
🔰فردای آن روز بعد از کلاس #حمید طبق معمول با موتور دنبالم اومده بود ولی این بار با #دسته_گل💐 قشنگ
🔰پرسیدم، به چه مناسبت گرفتی⁉️ گفت این #گلها قابلتو نداره ولی از اونجا که قبول کردی بیای هیئت این دسته گل رو برای #تشکر برات گرفتم.
✍راوی: همسر شهید
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌹🍃🌹🍃صلوات
#خاطره
از کنار صف نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. دستش را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاج قاسم آمده حرم. از لابهلای صف های نماز میآمدند پیش حاجی. آرام و مهربان میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند . وقت رفتن گفت:
🔹«آقای خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: «خدا شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود قاطی شهدا.....
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#قاسم_سلیمانی
صلوات 🌷🍃
حضرت آقا (مقام معظم رهبری) به گنبد آمده بودند و آقا روحالله محافظ ایشان بودند.
ظهر بود و سفره ناهار پهن شد.
آقا روحالله آنقدر محو ابهت حضرت آقا شدند، طوری که ایشان به آقا روحالله اشاره کردند و گفتند: «جوان به این رعنایی چرا غذا نمیخوری؟»
بعد گفتند که «بیا و کنار من بنشین».
آقا روحالله رفت و کنار حضرت آقا نشست و ایشان از آقا روحالله پرسید «بچه کجایی؟»
آقا روحالله گفت: «من آملی هستم و از مازندران».
حضرت آقا هم گفتند «دانه بلند مازندران».
وقتی به خانه برگشت آنقدر که محو جمال حضرت آقا بود که میگفت: «خدا قسمتت کند یکبار حضرت آقا را ببینی».
خیلی دوست دارم یکبار از نزدیک به دیدار آقا بروم و بچههایم او را ببیند.
#شھید #روح_الله_سلطانی
#شهید_مدافع_وطن
#خاطره
🇮🇷 صلوات 🌷🍃
#خاطــره🎞
همیشه می گفت #سرباز_امام_زمانم و زمانی که به او می گفتم بمان و ادامه تحصیل بده، می گفت من صدای هل من ناصر امام حسین(ع) را الان می شنوم.
حرف های #عجیبی می گفت که ما را مجاب می کرد.
محمدرضا می گفت چون #حضرت_آقـا فرمودند ما به سوریه کمک می کنیم و هیچ #قیدی نیاوردند که چطور کمک میکنیم، من به عنوان #پیرو حضرت آقا خودم را آماده کردم و آموزش های تکاوری و #تخریب دیدم که هر موقع آقا اراده کند من آماده باشم.
میگفت شما فکر کن #امام_زمان (عج) ظهور کند و چشمش به من بیفتد و دست روی شانه من بگذارد و من یک جوان بی فایده باشم؛
امام زمان (عج) اینطور خوشحال می شود یا یک جوان سرباز و #آماده که ایشان را خوشحال کند؟
#شهید #محمدرضا_دهقان
🇮🇷 صلوات🌷🍃
🎋🎋 #روایت_گری👇
💟بعضی از #شهدا رو #خدا زیر خاکی نگه داشته
#روز_قیامت رونمایی میکنه!✨❤️✨
⚡️روز قیامت!!
🌾بکشی تو نمیتونی #خاطره شونو📖 دربیاری!
🌾بکشی سیره زندگیشونو تو نمیتونی بفهمی!
🌾بکشی #اسم و رسمشونم نمیتونی یادبگیری!
⇜تو کوه ها
⇜لا برف ها🌨
⇜بین #رمل_ها
⇜لای اعماق آب های اروند🌊 خدا خوابونده روز قیامت رو نمایی میکنه ...
💟ما هنوز #مست_شهدا نشدیم!😔
👈مگه برای کسی پرده روز عاشورا کنار رفته⁉️ پرده کنار نرفته اینجوری خودتو داری میکشی برای #امام_حسین💔
پرده کنار بره که دیگه این آدم نیستی😭
♨️برای بعضیاش رفت کنار👇
« #آشیخ_جعفر_مجتهدی»
دیگه زندگی نمیتونه بکنه که ...
🎤روایتگر: #حاج_حسین_یکتا
🌹🍃صلوات
✍ #خاطره توی فرودگاه دور و بر حاجی شلوغ بود . با همه رو بوسی و احوالپرسی میکرد. نگران شدم!قبل اینکه برسیم پای هواپیما🛩،
همراه شدیم. توی اتوبوس 🚌 هر دو از یک میله گرفتیم . دستش را فشار دادم و گفتم :«حاجی! مواظب باش❤️، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی🔪 داره، اتفاقی میافته برات...» گفت:«این مردم خیلی عزیز هستن❤️» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از #شهادت نمیترسیدی!»😂
🔹قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم : «حاجی من نگفتم از شهادت میترسم !» صد تا مثل من فدای شما بشه😍. شما الان امید بچه یتیم ها هستید .شما الان امید بچههای مظلوم عراق و ..هستید.» خندید و گفت: «نه، گاهی اوقات #شهادت تاثیرش از موندن بیشتره.»
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
❤️ ساعت عاشقی ۱:۲۰
🌹🍃صلوات
🔸در محضر شهید....
✍کاظم یک ثانیه ⏱هم بدون #وضو نبود👌، حتی از خواب هم که بیدار میشد دوباره وضو میگرفت،😊 بعد میخوابید، دقت عمل در نماز و واجباتش تک بود،💪 ما فقط استفاده میکردیم، به ما می گفت اگر#خوب باشید دیدن امام عصر (ارواحنافداه) کار مشکلی نیست، #پاک باشید، با#وضو باشید، #نماز_اول_وقت بخوانید.
#شهید_کاظم_عاملو
#خاطره
📚 سه ماه رویایی
🌹🍃صلوات
#خاطره🎞📒
#برای_حاج_قاسم🌱♥️
#حضرت_پدر
روایت مجاهدت حضرت پدر برای نجات مسیحیان از چنگ داعش...
نماینده کلیمیان در مجلس:
سردار سلیمانی در ایامی که مسیحیت شرقی در خطر قرار گرفته بود و وقتی که حتی ایزدیها مورد تهاجم قرار گرفته بودند تنها کسی در جهان بود که به صورت سیستماتیک و تشکیلاتی با داعش میجنگید و از حمایت مردم اجتناب نمیکرد. کمکهایی که سردار سلیمانی به دوستان ارمنی و آشوری در عراق و سوریه کرد به نحوی بود که من در یک جلسه پارلمانی در بروکسل به آن اشاره کردم و گفتم اروپاییها باید از این خجالت بکشند که تنها کسی که از مسیحیان شرقی دفاع میکند سردار سلیمانی به عنوان یک مسلمان است. در حالی که نمایندگان پارلمان اروپا پا روی پا انداخته بودند و آب معدنیشان را میل میکردند
صلوات 😭🌷🍃
#خاطره🎞
🍃هم خدمتیشهید
بابڪ اینقدر به فرمانده ها میگفت:چشم حاج آقا.✨
این تڪہ ڪلامش شده بود.🦋
ما هم هرموقع می خواستیم
بابڪ رو اذیت کنیم همش
می گفتیم:چشم حاج آقا.😁
فکر می ڪردیم بابڪ برای اینکه خودشو برای فرمانده ها عزیز ڪنه همیشه میگه:چشم
اما بعد فهمیدیم که داخل خانه هم همین طوری بوده....💔😔
🌹🍃صلوات
#خاطره
بعد از اعزامش از سوریه تقریبا هر روز یا یکروز در میان زنگ میزد و باهم صحبت میکردیم آخه اونجام که رفته بود باز نگران این بود که بعد چهل و پنج روز تا دوماه که دوره اش تموم بشه باید برگرده و همش خواهش میکرد یجوری براش ردیف کنم و یک کاری کنم تا برنگرده و همونجا بمونه آخه عاشق تازه به دیدار یارش رسیده بود و نمیخواست دل بکنه😭
خلاصه داش علی موفق شد باانتقالش از یگان اعزامی به لشگر فاطمیون و انتصابش بعنوان فرمانده یک بخش ماندگار بشه...
هروقت تماس میگرفت بهش میگفتم چند تا عکس و فیلم از خودت بفرست میگفت حاجی برای چی میخوای خوب خودت میای اینجا همدیگه رو میبینیم منم شوخی میکردم و میگفتم میخوام اگر شهید شدی ازشون استفاده کنم
بالاخره رسید هنگام وصل😭
چند روزی بود که هیچ خبر و تماسی از علی نداشتم دلم شور میزد و نگران شدم زنگ زدم به یکی از رفقا که تو سوریه مسئولیتی داشت و خواستم که خبری از علی برام بفرسته اونم شب یک پیغام برام فرستاد که ظاهرا خبر رسیده علی پر کشیده😭
باورنکردم بازم پیگیر شدم تا اینکه خبرگزاریها خبر شهادت علی رو تایید کردن😭😭😭
آره بالاخره کربلایی علی بیات شهید شد و به وصال رسید😭
یاد شهدا ذکر صلوات 🌷🍃
#خاطره
✍حاجقــاســم مردم را با محبت جذب کرد. حتی میخواست کسانی را که از روی غفلت و جهالت مسیر اشتباه را طی کرده بودند، به مسیر بیاورد و به جریان انقلاب بازگرداند. بارها به من گفت دوست دارم وقتی سوار هواپیما میشوم، در کنار من کسی بنشیند و از من سؤال کند و من به سؤالات او جواب دهم. احساس خستگی نمیکرد و با همه مشغلههایی که داشت، جذب و توجیه مردم را هم دنبال میکرد. در یکی از سفرهایش به سوریه و لبنان که تقریباً 15 روز طول کشیده بود، وقتی برگشت شهید پورجعفری که همراه همیشگی حاج قاسم بود به من گفت حاج قاسم در این 15 روز شاید ۱۰ ساعت هم نخوابیده است، با این حال وقتی سوار هواپیما میشد اگر کسی در کنارش بود دوست داشت با او هم صحبت کند و پاسخهای او را بدهد. به خانواده شهدا سر میزد. من خودم با ایشان چند بار همراه بودم. بعضی وقتها که اولین بار به خانه شهیدی میرفتیم، رفتارش طوری بود که انگار سالهاست آنها را میشناسد. تحویلشان میگرفت و درد دل بچهها را میشنید. به آنها هدیه میداد و با آنها عکس میگرفت. خیلی خودمانی بود، نصیحتشان میکرد. از کوچکترین چیزی هم غفلت نداشت؛ مثلاً وقتی در جلسهای دخترخانمی کمی از موهایش بیرون افتاده بود، روی کاغذ مینوشت و به او میداد تا حجابش را درست کند. به حجاب بچههای خود و بچههای شهدا حساسیت داشت. مرام او حرکت در مسیر امر به معروف و نهی از منکر بود.
📚خاطرات «حجتالاسلام علی شیرازی» از حاج قاسـم سلیمانی
یاد شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃
#خاطره
✍سه راه دشتک،مرز ایران،افغانستان و پاکستان،نا امن ترین نقطه؛جایی که امنیتش دست های قرار گاه قدس را می بوسد. نماینده ولی فقیه بودم.به حاجی گفتم میخوام به منطقه توجیه شم.خودش پیش قدم شد. آن موقع سرتیپ بود. درجه هایش را کَند و گذاشت توی جیبش.سه چهار ساعت توی جاده از کوه و کمر دوست وبیابان بالا و پایین شدیم.قرص ومحکم بالای وانت ایستاده بود و یک به یک گزارش می داد؛از استقرار نیرو ها گرفته تا موانعی که سر راهشان بود.در تمام دست اندازها وسرا زیری ها لحظه ای ندیدم خم به ابرو بیاورد، انگار نه انگار که بدنش پراز تیر و ترکش است.می توانست فرمانده گردانی،کسی را بفرستد اما خودش آمد؛ شاید هیچ کس به اندازه فرمانده قرارگاه به منطقه توجیه نبود.
📚راوی:حجت الاسلام عسکری امام جمعه رفسنجان
یاد شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃
با زحمت زیاد خودم رو از آب بیرون کشیدم و بیحال روی زمین افتادم 🌴
ناگهان متوجه صدای قایقهای خودی شدم 🌹
بچههای یکی از گردانهای لشکر قم اومده بودن 🎄
من رو شناختن و به عقب منتقل کردن ❤️
. . . بیهوش شدم . . . 🎋
در بیمارستان شهید دستغیب شیراز چشم هام رو باز کردم 💜
بالای تخت من کاغذی زده بودن که اسم من رو نوشته بود : عراقی 🍎
خانم پرستار وارد اتاق شد و تا به تخت من رسید ، محکم کوبید به سر من 🤕 و گفت : ای قاتل عراقی !!! 😱😠
. . . من بی رمق روی تخت افتاده بودم . . .❤️
#خاطره از سردار عبدالله عراقی