🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
#تلنگر
#از_نوع_شهدایی
#شـــهادت قسمــت ما میشــد اے کـاش...
میتــرسم از خــودم زمـانی که؛
"دلِ مــادر خـودم" را میشــــکنم
و در عـین حـال بر احوالِ
"دلِ مادران #شهدا" گریـه میکنم...
میتــرسم از خـودم زمانی کـه؛
به نامحرم نگــاه میکنم؛
و در عیـن حال هیات میروم
و بر امام حسین اشک میریزم
و از #شهدا دم میزنـم...
میترسـم از خـودم زمانی که؛
از اهل بیت و شهدا دم میزنـم
و نمـازم اول وقت نیست...
میترسـم از خودم زمانی که؛
عاشق #شهادت هستم
و اخلاق و ادب ندارم...
تکلیف مدار نیستم...
میترسـم از خـودم زمـانی که؛
از #عشقِ_امام_خامنهای دم میزنـم
و به حرف ها و خواسته هایشان بی توجهـم...
میترسـم از خـودم زمانی که؛
#چادر سر می کنم
ولی گفتگو بانامـحــرم برایم عادی شده...
میترسم از خـودم زمانی کـه؛
حرفـ هایـم با عملــم فرسنـگ ها فاصله دارد...
باید قتلگاهی رقم زد؛
باید کشت!!
منیت را
تکبر را
دلبستگی را
غرور را
غفلت را
آرزوهای دراز را
باید از خود گذشت!
باید کشت نفس را...
#شهادت درد دارد!
دردش کشتن لذت هاست...
#جامانده_ازقافله_شهدا
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
به قافله جاماندگان از شهادت بپیوندید👇
https://eitaa.com/jamandeh75
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹
#شهیدانه
#فرزندان_شهدا
تصویری پر معنا از فرزندان
#شهید_مدافع_امنیت
#مرتضی_ابراهیمی
در کنار تابوت پدر
خواهرها کارشان این است
گهگاهی بی خیال خودشان بشوند
شانه را در مصیبت ها
تکیه گاه بغض های دیگران کنند
شبیه #روضه علی اکبر است
آن وقت که زینب رسید و حسین را...
شبیه #روضه مادر است
آن وقت که زینب رسید و حسن را...
#پنجشنبه_های_دلتنگی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#جامانده_ازقافله_شهدا
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
به قافله جاماندگان از شهادت بپیوندید👇
https://eitaa.com/jamandeh75
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
.🌹🌴🥀🕊🥀🌴🌹
#خاطرات_رزمندگان
#شهید_زنده
#حسین_یوسفی
#قسمت_ششم
درگیریها زیاد شده بود آنقدر که به جنگ تن به تن کشید. از امدادگران خواستم که مرا بگذارند روی زمین و به جلو بروند.
کار به جایی رسیده بود که عراقیها به مجروحینی که زنده بودند، تیر خلاصی میزدند. یکی از آنها بالای سرم آمد و اسلحه را روی سینهام گذاشت. قبل از اینکه تیر خلاصی را بزند، بعثی دیگری که با او بود، او را هل داد و گفت: «او که مرده، چرا تیر حرام میکنی؟» در دلم گفتم: «خدایا هرچه صلاح توست..». چند لحظه بعد از رفتن عراقیها صدای تکبیر برادران رزمنده بلند و منطقه با منور مثل روز روشن شد.
از شدت درد روی زمین غلت میزدم و با خدا راز و نیاز میکردم که «خدایا دیگر توانی برایم نمانده، از من قبول میکنی؟» دائم ساعت را نگاه میکردم، زمان به کندی میگذشت. برام یقین حاصل شده بود که لحظات آخر عمرم است. به خدا گفتم «خدایا من نمیتوانم برای تو تعیین تکلیف کنم، اما تو میدانی تاکنون خیلی آرزوی زیارت کربلا را داشتهام و دارم. خدایا، این لحظات آخر ابا عبدالله الحسین (ع) یا امام زمان (عج) را بالای سر من برسان». بعد از مرور این حرفها شهادتین را گفتم و از شدت درد دقایقی از حال رفتم.
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
#جامانده_ازقافله_شهدا
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
به قافله جاماندگان از شهادت بپیوندید👇
https://eitaa.com/jamandeh75
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
7.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#دمی_با_شهدا
#شهید_والامقام
#منصور_ستاری
منبع :
#رادیو_معارف
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#جامانده_ازقافله_شهدا
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
به قافله جاماندگان از شهادت بپیوندید👇
https://eitaa.com/jamandeh75
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#هشتم_آذرماه
#سالروز_شهادت
#دانشمند_هسته_ای
#شهید_والامقام
#دکتر_مجید_شهریاری
گرامی باد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#جامانده_ازقافله_شهدا
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
به قافله جاماندگان از شهادت بپیوندید👇
https://eitaa.com/jamandeh75
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#همسرانه
#دانشمند_هسته_ای
#شهيد_والامقام
#مجید_شهریاری
دکتر ماشین و راننده داشت. من هم با ماشین خودم میرفتم. آن موقع طرح زوج و فرد را اجرا میکردند. پلاک ماشین من فرد بود. گفت بیا با هم برویم. آن روز اتفاقی با هم همراه شدیم. 500 متر از اتوبان ارتش را طی نکرده بودیم که با ترافیک ابتدای اقدسیه مواجه شدیم. راننده سرعت را کم کرد تا از منتهیالیه سمت راست به سمت دارآباد برود. یادم هست که چند ثانیه قبل از انفجار یک چیزی از دکتر پرسیدم؛ برگشت و جواب داد. بعداً در نامههایش که میگشتم، دیدم بعدازظهر همان روز در دانشگاه شریف جلسه دفاع داشته. آن لحظه تز آن دانشجو را مطالعه میکرد. سرش به آن گرم بود. موتوری آمد و بمب را چسباند. من داشتم بیرون را نگاه میکردم. از پنجره سمت دکتر موتوری را دیدم. راننده متوجه شد و سریع نگه داشت. من آنتن بمب را دیدم. راننده داد زد برید بیرون. همان لحظه صدای مجید را شنیدم که گفت چه شده؟ سریع پریدم که در را برایش باز کنم. قبل از این که بیرون بروم، دست مجید را دیدم که رفت کمربند را باز کند. ظاهراً کمربند را باز کرده و برگشته بود تا در را باز کند. من هم رفتم در جلو را باز کنم. بمب خیلی بزرگ بود؛ یک چیزی مثل گوشی تلفنهای سیار. آنتن بلندی داشت. خواستم در را باز کنم که دکتر پیاده شود. دستم نرسید. منفجر شد. بمب طوری طراحی شده بود که موجش به سمت داخل باشد. تمام موج روی مجید من منتقل شد. انفجار من را پرت کرد. سمت عقب ماشین افتادم. دردی احساس نکردم. فقط یک لحظه سوزش اولیه بمب را روی صورتم حس کردم. بعداً فهمیدم که همه صورتم و موها و چشم و ابرویم سوخته. هوشیار بودم. آمدم بلند شوم، نمیتوانستم. پای چپم خرد شده بود، ولی درد نداشتم. هر بار آمدم بلند شوم، میافتادم. راننده هم در همین حین بالای سرم آمد. گفتم من را ببر پیش دکتر. توی سر خودش میزد. یک عابر این صحنه را فیلمبرداری کرده است. با آرنج، خودم را روی زمین کشیدم. تنها دردی که احساس کردم، وقتی بود که خدم را روی آسفالت کشیدم. دستم پاره شده بود و گوشتش روی آسفالت کشیده میشد. به هر حال خودم را تا در جلو کشیدم. روی زمین بودم. دیدم که دکتر روی صندلی نشسته. من چیز منهدم شده ندیدم. فقط دیدم که سرش روی صندلی افتاده است. بعداً گفتند که پای راست و دست چپ دکتر کاملاً از بین رفته بود. چون هوشیار بودم، میدانستم که تمام شده است. خیلی دلم میخواستم میتوانستم بالا بروم. میدانستم که آخرین لحظهای است که او را میبینم. اگر این برانکاردیها پخته بودند، یک لحظه من را بالای سرش میبردند. ولی دو تا پسر بچه بودند. به خودم گفتم اگر من امدادگر بودم، آن لحظه فکر میکردم که این آخرین لحظهای است که این فرد میتواند بدن گرم عزیزش را حس کند. شاید خودم این پیشنهاد را میدادم که میخواهی ببرمت تا بغلش کنی. ولی بچه بودند. از امدادگر پرسیدم دکتر شهید شده ؟ خیلی بچه سال بود. گفت شما راحت باشید. گفتم به من بگو. گفت شما آرام باشید. گفتم بچه جان به من بگو. پیش خودم گفتم که بچه است دیگر. میدانستم تمام شده است. دکتر به ملکوت پرواز کرده بود و من در اثر شدت جراحت، در حسرت دیدن چهره مجید، توسط نیروهای امدادگر منتقل شدم.
راوی :
#همسر_شهيد
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
#جامانده_ازقافله_شهدا
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
به قافله جاماندگان از شهادت بپیوندید👇
https://eitaa.com/jamandeh75
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
💐🕊🌹🕊🌹🕊💐
#پدرانه
به کویَت گر چنین
آشفته میگردم ، مکن منعم
دلی گم کردهام اینجا و میجویم
نشانش را . . .
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#شهدا_را_یاد_ڪنید
#با_ذڪر_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#جامانده_ازقافله_شهدا
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
به قافله جاماندگان از شهادت بپیوندید👇
https://eitaa.com/jamandeh75
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
.
📌سلام بر او که می گفت:
«حجاب، مانند اولین خاکریز جبهه است
که دشمن برای تصرفِ سرزمینی
حتماً باید اول آن را بگیرد»
#شهید_مرتضی_مطهری
#یادشهداباصلوات
#جامانده_ازقافله_شهدا
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•
به قافله جاماندگان از شهادت بپیوندید👇
https://eitaa.com/jamandeh75
•┅✿❀🍃🌹 🇮🇷🌹🍃❀✿┅•