eitaa logo
اشعار مذهبی
670 دنبال‌کننده
57 عکس
4 ویدیو
3 فایل
آدرس در تلگرام https://t.me/janatmahdi آدرس در واتس آپ https://chat.whatsapp.com/GNrNYw6uBbEFeBunVJoiXM آدرس در ایتا https://eitaa.com/jannatolmahdi آدرس در سروش http://sapp.ir/jannatolmahdi آدرس سایت اینترنتی Www.janatmahdi.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
تشنگانیم و به دل حسرت باران داریم چشم بر مرحمت حضرت جانان داریم چند قرن است که ما امّت سرگردانیم چند قرن است که دل های پریشان داریم جمعه ها می رسد و می گذرد ، امّا باز هر چه غم در دل ما بود کماکان داریم جمعه ی اول سال است ، خدا می داند سال ها چشم به آن نقطه ی پایان داریم هر چه را داده خدا وعده همان خواهد شد ما به برگشتنش امّید فراوان داریم صبح با ولوله سر داد به والعصر قسم گفت با لهجه ی خورشید که مهمان داریم شب نشینیم ولی از قدم نورُ الله در دل خسته ی خود شور دوچندان داریم بنویسید به تقویم که عام المهدی است بنویسید دو تا نیمه ی شعبان داریم سال ها در به در پیچ و خم دنیاییم سال ها منتظر منتقم زهراییم اسماعیل شبرنگ t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
دستی بده تا که بگیرم دست هایت چشمی بده تا که کنم گریه برایت دست توسّل دارم و چشم تمنّا_ _ می دوزم امشب بر بلندای عطایت مثل همیشه دست خالی و غریبم یعنی نگاهی تازه کن سوی گدایت خاموشی امروز من از بی غمی نیست دیشب گریبان پاره کردم... در هوایت شب های بسیاری غریبانه نمودم در گوشه ی تنهایی ام آقا صدایت ای بی پناهی که پناه عالمینی جا ده دل آواره را زیر عبایت این گوشه ی دنیا کسی فکر نجات است با یک نظر دل را ببر تا بی نهایت اینجا به صبح روشنت ایمان ندارند کی می نمایی قصد اِعمال ولایت؟ قربان اشک صفحه ی قرآن چشمت وقت تلاوت کردن تبّت یدایت ای وارث خون گلوی سر بریده کی می چکد خون گلویم زیر پایت؟ شور شهادت دارم و شوق وصالت یابن الشّموس الطّالعه خونم حلالت مجتبی روشن روان t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
یوسف، ای گمشده در بی‌سروسامانی‌ها! این غزل‌خوانی‌ها، معرکه‌گردانی‌ها سر بازار شلوغ است،‌ تو تنها ماندی همه جمع‌اند، چه شهری، چه بیابانی‌ها چیزی از سورۀ یوسف به عزیزی نرسید بس که در حق تو کردند مسلمانی‌ها همه در دست، ترنجی و از این می‌رنجی که به نام تو گرفتند چه مهمانی‌ها... «این چه شمعی‌ست که عالم همه پروانۀ اوست؟» این چه پروانه که کرده‌ست پرافشانی‌ها؟ یوسف گمشده! دنبالۀ این قصه کجاست؟ بشنو از نی که غریب‌اند نیستانی‌ها بوی پیراهن خونین کسی می‌آید این خبر را برسانید به کنعانی‌ها مهدی جهاندار t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
آن صدایی که مرا سوی تماشا می‌خواند از فراموشیِ امروز به فردا می‌خواند آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت هم‌نفس با من از آهنگ فراقم می‌خواند داشت از گوشۀ ایران به عراقم می‌خواند یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست می‌روم می‌روم از خویش به هر جا او هست جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست سهله آغوش گشوده‌ست مفاتیح به دست رایحه رایحه با بوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست مرا سوی خودش می‌خوانَد خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است خانۀ دوست که نام دگرش سامره است آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟ وطن آن‌جاست برایم که پر از خویشتن است یعنی آن‌جا که در آن خانۀ محبوب من است سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خیر؟ از دل‌آرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟ ما همه غرق سکوتیم تو این‌بار بگو سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند قَسَمت می‌دهم آری به همان راز و نیاز آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟ آخرین مرتبه کی راهی میقات شده‌ست؟ آخرین بار کجا غرق مناجات شده‌ست؟ خسته از فاصله‌ام با منِ بی‌تاب بگو با من از گریۀ او در دل سرداب بگو سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟ حرمت ساحل آرام‌ترین امواج است این گدا سامره‌ای نیست، ولی محتاج است از زمستان پیاپی به بهارم برسان بر لبم عرض سلام است به یارم برسان ما به تکرار دچاریم بگو با یارم غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد آن‌چه را مانع دیدار شد از دیده بگیر جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر تو فقط چارۀ هر دردی و برمی‌گردی وعدۀ بی برو برگردی و برمی‌گردی روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود جای دل، آن‌چه شکسته‌ست، قفس خواهد بود از سر مأذنۀ کعبه اذان می‌خوانیم قبلۀ کج شده را سوی تو می‌چرخانیم هر کجا می‌نگرم ردّ عبورت پیداست کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست تازه این اول قصه‌ست، حکایت باقی‌ست ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقی‌ست می‌نویسم که شب تار سحر می‌گردد یک نفر مانده از این قوم که برمی‌گردد سید حمیدرضا برقعی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
گفتم به دل، که وقت نیایش شب دعاست پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور اشراق عشق و عاطفه و جلوه‌گاه نور... آنجا که انبیا همه هستند در طواف آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف... آنجا که دیده‌ها، پلی از آب بسته‌اند یعنی دخیل اشک به «سرداب» بسته‌اند... چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست نقش نگین وحی، در انگشتری اوست محبوب نازنین سراپردهٔ خداست در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست چون روح، در تمامی اعصار جاری است جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست وجه خدای جَلَّ جَلالُه جمال اوست جان بی‌فروغ طلعت او جان نمی‌شود او حجت خداست که پنهان نمی‌شود روزی که ظلم پر کند آفاق دهر را احلی من العسل کند این جام زهر را آن روز، روز سلطنت داد و دین رسد یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد... پر می‌کند ز عدل خود این خاک تیره را آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را یوسف به بوی پیرهنش زنده می‌شود دل‌های مرده با سخنش زنده می‌شود... او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات روی لبش تلاوت لبیک دیدنی‌ست آری دعای او به اجابت رسیدنی‌ست احیاگر معالِم دین خداست او شمس‌الضحای روشن و نورالهداست او الهام، کم گرفتی از آن فاطمی‌نَفَس با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس یک‌بار خوانده‌ای، که جوابت نداده‌اند؟ آتش گرفته‌ای تو و آبت نداده‌اند؟ تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع ای دیدگان شب‌زده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع»... ای حُسن مطلع همهٔ انتخاب‌ها تو آفتاب حُسنی و ما در حجاب‌ها مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی» فرزند اختران درخشان و روشنی... دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک» «یا ایها العزیز» ببین خسته حالی‌ام چشمان پر ستاره و دستان خالی‌ام ماییم آن خسی که به میقات آمدیم شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم شام فراق سورهٔ والیل خوانده‌ایم یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خوانده‌ایم یا ایها العزیز به زیبایی‌ات قسم بر حسن بی‌بدیل و دل‌آرایی‌ات قسم دل‌ها ز نکهت سخنت، زنده می‌شود عالم به بوی پیرهنت، زنده می‌شود صبح وصال تو، شب غم را سحر کند آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست شهر مدینه چشم به راه ظهور توست تنها نه از غمت دل یاران گرفته است چشم بقیع تر شده، باران گرفته است شعر «شفق» حدیث زبان دل من است تکرار نام تو ضربان دل من است محمدجواد غفور زاده t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
نیمه‌ی شعبان🌤️ مهدی اگر نبود، به تن جان نداشتیم در این شب ستم، سر و سامان نداشتیم تن داشتیم، روح ولی در میان نبود سر داشتیم، جز به گریبان نداشتیم افسرده می‌شدیم ز تکرار روزها زیرا به روز واقعه ایمان نداشتیم بیهوده محو ظاهر آیات می‌شدیم چیزی به نام باطن قرآن نداشتیم سلطان عالمیم که او پادشاه ماست ای وای اگر که سایه‌ی سلطان نداشتیم روی زمین نبود اگر حجت خدا راهی به جز اطاعت شیطان نداشتیم در ابر غیبت است ولی آسمان اگر ابری نبود نعمت باران نداشتیم ما زخمیان داغ جگرسوز کربلا بی‌منتقم، امید به درمان نداشتیم دق‌مرگ می‌شدیم ز ماتم، قرار شوق این‌گونه بر مزار شهیدان نداشتیم بی او ز هر کجای جهان، برق اشتیاق در چشم‌های خیره به ایران نداشتیم در اوج یأس، گرم شکفتن نمی‌شدیم در فصل سرد، نرگس خندان نداشتیم بی هیچ بهره از رمضان می‌گذشت عمر عیدی اگر چو نیمه‌ی شعبان نداشتیم t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بهار می رسد اما نمی رسی از راه بهار حضرت زهرا نمی رسی از راه... غبار فاصله ها جاده را مکدّر کرد طراوت دل دریا نمی رسی از راه؟ شب است وشیون وشور وشراروصد شکوه سپیده ی شب یلدا نمی رسی از راه؟ امید آخر دنیا،طبیب زخم فراق سوار غمزده،آقا نمیرسی از راه؟ بهانه ی دلِ تنگِ غروبِ هر جمعه بهار اصلیِ دنیا، نمیرسی از راه؟ بدون تو چه بهاری چه عید نوروزی! عزاست بی تو جهان تا... نمیرسی ازراه محمد کابلی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
سلامٌ عَلي  آسمان در نگاهت «سلامٌ عَلي» نور در سجده گاهت «سلامٌ عَلي» چشم آن حوض خوشبخت که يک بار افتاده بر روی ماهت «سلامٌ عَلي آل ياسین» ، سلامی به روی درخشان و خال سیاهت «سلامٌ عَلي» جاده و گرد و ميدان بر آن سيصد و سيزده مردِ راهت «سلامٌ عَلي» پيچ و تاب نسیمی که افتاده در پرچم «لا الهَ » ‌ت قاسم صرافان t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم که از فراغت عمريست بي قرارم گفت از فـــراق ياران من نيز بي قرارم گفتم به جز شما من فرياد رس ندارم گفتا به غير شيعه من نيز کس ندارم گفتم که ياوررانت مظلوم هر ديــارند گفتا مرا ببينند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شيعيانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ايشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شيعيانت جمعند به ياري تو گفتا که من شب و روز در انتظار يارم گفتم به شــــيعيانت آيا پيـــــام داري گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که اي امامم از ما چرا نهانــــــي گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آيا که پا گـــذاري گفتا که شستشو ده شايدکه پا گذارم t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
حتی اگر نبخشد این چشم تر می ارزد این دور هم نشینی وقت سحر می ارزد جای گدا نشستن در خانه کرم نیست هر وقت می نشیند در پشت در می ارزد گریه گرفت و دیدم دست مرا گرفتند پیش کریم خیلی خون جگر می ارزد من که توقع قرب از هیچ کس ندارم اصلا همین که هستم این دور و بر می ارزد چون طفل خانه برگشت او را بغل بگیرند پس گم شدن برای مهر پدر می ارزد هر طور می پسندی بشکن دل گدا را هر چه شکسته تر شد دل بیشتر می ارزد فرموده اند روزه یعنی علی یقینا کار علیست والله روزه اگر می ارزد چون سنگ ریزه ما را بین نجف بینداز ریگ نجف به قدر صد کوه زر می ارزد یک یا علی به جای العفو پاکمان کرد این یا علی برای ما انقدر می ارزد هر چه خراب کردم دیدم درست کردی ویرانه بودن من از این نظر می ارزد گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را از کوی نیک نامان یک آن گذر می ارزد حداقل به کار حسین که می آییم این بار را ضرر کن ما را بخر می ارزد علی اکبر لطیفیان t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
               شکر خدا که دوره هجران سر آمده مولا کجاست؟بنده به این محضر آمده چه سفره ای خدا روی ما باز کرده است جایی نشسته ایم که پیغمبر آمده در باز بود، در نزده آمدم خدا امن یجیب؟نیمه شب مضطر آمده آن بنده ای که سر به هوا بود را نبین این بنده را ببین که چنین با سر آمده بشکن مرا دوباره دلم را ز نو بساز لطفا ببخش، حال که اشکم درآمده گریه بهشت ماست،ز ما گریه را مگیر آخر بگو که چیزی ازین بهتر آمده؟ درمان ما شکسته دلان با رقیه است چادر تکانده دارو و درمان درآمده این سی شبه مرا بده دست ابوتراب هر وقت کار سخت شده حیدر آمده ما عاقبت بخیر ولای علی شدیم خورشید ما ز گوشه ایوان برآمده افطار ما ز نان علی رنگ و بو گرفت نان پخته و شبانه به پشت در آمده ماه خدا زیارت کرببلا خوش است خوشبخت آنکه در حرم دلبر آمده این ماه قدر دارد و این قدر فاطمه ست آن فاطمه که زیر عبا محور آمده ** یا رب کجا رواست که ناراحتش کنند وقتی کرامتش به صف محشر آمده یک سو بدست خود همه هیزم گرفته اند یک سو به جای شیر خدا کوثر آمده محکم لگد زدند به در پهلویش شکست فضه ببین چه ها به سر مادر آمده این شعله های در به خیام پسر گرفت وقتی که میخ در به نظر خنجر آمده سیدپوریا هاشمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
  حسرت روز و شبم روی شما را دیدن چند دوری به مدارِ سرتان چرخیدن وسط گریه‌ی این وصل کمی خندیدن پوزه را بر سر خاک قدمت مالیدن چه شود اینکه گدا هم به نوایی برسد؟! به روی صورت ما زلف رهایی برسد اینکه یک عمر نبینم رخ یارم سخت است بی‌خبر بودنِ از حال نگارم سخت است سر روی زانوی غربت بگذارم سخت است جز تو مردم بنشینند کنارم سخت است یا که می‌میرم و جسم و کفنم می‌پوسد یا که روزی لب من پای تو را می‌بوسد آشنای دل ویرانه‌ی من تنها تو پس مصفی شدن کلبه‌ی این دل با تو دل نبستم به کسی جان خودم الا تو سائلم...بی‌سر و پایم به خدا اما تو شهریاری و فقط "عادتکم احسان" است شرح این جمله خودش چند سری دیوان است ای که دریای کرم، معدن حکمت هستی صاحب تیغ دوسر صاحب شوکت هستی دو جهان واسطه ی بارش رحمت هستی در سیاهی زمان راه سعادت هستی راه گم کرده‌ام ای شاه بیا کاری کن من پناهنده شدم... باز مرا یاری کن به رسولی که شد از غصه لبالب سوگند به نواهای علی در دل هرشب سوگند به قد فاطمه که گشت مورّب سوگند به پریشانی و حیرانی زینب سوگند منجی آخر هر بی سر و سامان برگرد یوسف فاطمه بر مردم کنعان برگرد محمد جواد شیرازی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
در باز کن که خسته ترین بنده آمده تنها و سر به زیر و سر افکنده آمده همراه با امید به آینده آمده با این که دیر آمده شرمنده آمده شرمنده اش نکن که گرفتار میشود خط و نشان نکش که دلش زارمیشود غرق گناه آمده ام می کنی قبول؟ با اشک و آه آمده ام میکنی قبول؟ مابین ماه آمده ام می کنی قبول؟ رویم سیاه آمده ام میکنی قبول؟ مثل همیشه مطمئنم رد نمی کنی با اینکه من بدم تو به من بد نمیکنی رویم نمی شود که صدایت کنم خدا در کوله بار بندگی ام نیست جز خطا با این دلی که نیست درونش به جز ریا یک عمر کار و بار دلم بوده ادعا من از خودم به خاطر معصیت عاصی ام شرمنده ام برای همین آس و پاسی ام در بی نوایی ام تو نوا میدهی مرا بغض شکسته ؛حال بکا میدهی مرا بی قیمتم اگر چه ؛ بها میدهی مرا با یاد خود به سینه صفا میدهی مرا میخوانمت ؛ اجابت سبز دعا تویی روشن ترین ضمیر دل بنده ها تویی غفلت حصار بسته به دور و بر دلم رحمی نما به گریه و چشم تر دلم مرهون رحمتت شده پا تا سر دلم نامت نوشته ام به روی سر در دلم راضی نشو دلم به کسی جز تو رو کند با یک نفر به غیر خودت گفتگو کند حالا تو هستی و دل بی عار بنده ات شرمندگی و خجلت غم بار بنده ات آشفته حالی و دل بیمار بنده ات تنها تو هستی با خبر از کار بنده ات پس لطف کن بیا و مرا بی خبر ببخش در خلوت شبانه و وقت سحر ببخش t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
از ما جفا بسیار دیدی و وفا نه تو یاد ما بودی ولی افسوس ما نه حالا که در دنیا مرا رسوا نکردی بی آبرویم می کنی روز جزا؟ نه از سفره ی جودت اگر محروم باشد جای دگر پر می شود دست گدا؟ نه آنگونه که میخواستم بودی همیشه آنگونه که میخواستی دیدی مرا؟ نه هر طور میخواهی بسوزانی بسوزان اما برایت سود دارد؟ نه خدا نه این یاعلی گفتن کم از یا ربنا نیست اصلا مگر فرقی است در نام شما نه جنت برای شیعیان زیباست اما زیباتر از راه نجف تا کربلا نه موکب به موکب اربعین عشاق جمعند امسال آیا قسمت من هست یا نه . ای کاش ارباب مقاتل می نوشتند سر را جدا کردند اما از قفا نه t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
رو بگردانی ز ما دنیا جهنم می‌شود روزی ما روز و شب اندوه و ماتم می‌شود پلک‌هایت باز کن درهای رحمت را نبند بی نگاه تو دل ما خانه غم می‌شود عاقبت هر کس دلش را شستشو داد از گناه در حریم آیه تطهیر محرم می‌شود در سر و رویم شده پیدا دگر موی سپید فرصت دیدار دارد روز و شب کم می‌شود چون خم گیسوی تو ای لیلی صحرانشین قامت چشم‌انتظاران شما خم می‌شود با تکان ابروانت زود می‌ریزم به هم نبض عالم با نگاه تو منظم می‌شود یا ولی‌الله راضی می‌شوی از دست من؟ با رضای تو رضای حق فراهم می‌شود هر که زهرا مادرت را الگوی راهش کند وقت لبخند تو مشمول دعا هم می‌شود خاک پای مادر تو سرمه چشمان ماست دست‌بوس او رسول‌الله خاتم می‌شود شک ندارم که حسین هم با دعای مادرش صاحب کرب‌وبلا ارباب عالم می‌شود گریه ما باعث تسکین قلب فاطمه است این حسین‌جان‌ها به زخم سینه مرهم می‌شود فاطمیه کربلا شب‌های جمعه دیدنی‌ست مادرت صاحب عزای ذبح اعظم می‌شود این پسر هم مثل مادر جای تنگی گیر کرد دنده‌ها این‌گونه شکلش نامنظم می‌شود t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین... روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین... این «حبیب» است که یک روزه به دست آورده‌ست سندِ دیدن محبوب به امضای حسین روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست آب بردن به سوی خیمۀ گل‌های حسین روزه یعنی که توقف به لب شط فرات اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین وقت افطار شد، ای سوخته در آتشِ دل! «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
ز فرط معصیت آهم به سینه کاری نیست میان آینه ام نقشی از نگاری نیست قساوت دل آلوده کار دستم داد دگر ز دیده ام اشک زلال جاری نیست همه خدایی خود را بگرد و خوب ببین که رو سیاه تر از من گناه کاری نیست همه جوارح من با گناه مانوس است گرسنگی و عطش رسم روزه داری نیست رفاقت من و تو رنگ و بوی دیگر داشت به حال و روز دلم جای آه و زاری نیست؟ بیا و بی ادبی های مرا ندیده بگیر به غیر جود و کرم از تو انتظاری نیست تمام دل خوشی من محبت علی است ز هیچ کس به جز آقا امید یاری نیست حرام باشد اگر رو به غیر او بزنم کریم تر ز علی هیچ سفره داری نیست سگ قدیمی دربار شاه لو کشفم به جز مقابل شه جای خاکساری نیست قسم به چادر خاکی برای حفظ ولا شبیه مادر سادات جان نثاری نیست خوشا به حال کسانی که با بصیرت محض حمایت از ولی امرشان شعاری نیست مدال عشق حسین است سینه های کبود حریف سینه ما شعله های ناری نیست به گریه بهر حسین یار مادرش هستم ز هجر کرب و بلایش به دل قراری نیست خدا ز سوز دل زینب آفریده مرا به نام سینه زن کربلا خریده مرا قاسم نعمتی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
این دهان بستی دهانی باز شد تا خورنده‌ی  لقمه‌های راز شد لب فرو بند از طعام‌و از شراب سوی خوان آسمانی کن شتاب گر تو این انبان ز نان خالی کنی پر  ز گوهرهای اجلالی کنی طفلِ‌جان از شیر شیطان بازکن بعداز آنش با ملک انباز کن چند خوردی چرب‌‌وشیرین از طعام؟ امتحان کن چند روزی در صیام چند شب‌ها خواب را  گشتی اسیر؟ یک شبی بیـدار شو، دولت بگیر t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
آمدم درمانده و تنها، جوابم را بده جان بی بی حضرت زهرا، جوابم را بده من که می دانم چه کردم این همه رسوا شدم روسیاهم ای خدا اما جوابم را بده بر نگردان روی خود را از غلام خسته ات یک نگاهی کن مرا مولا جوابم را بده تو نخواهی این همه شب زنده داری را چه سود؟! تا دل من هم شود احیا جوابم را بده دست خالی رد نکن من را زکویت ای کریم بی نوایم، سائلم، آقا جوابم را بده گرچه عمری شد سیه پرونده ی اعمال من بر سخایت بسته ام دل را، جوابم را بده رو مگردان این قدر از این زمین خورده، بس است یا بزن من را و رد کن یا جوابم را بده "گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد" ای عموی خیمه ها، سقا جوابم را بده دختری با گریه در کنج خرابه ناله زد ای فدایت دخترت، بابا جوابم را بده فائزه سادات معززی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رو بر جنان نمود که از این جهان گذشت آن زن که سر بلند ز هر امتحان گذشت مدحش ز حد خامه و دفتر فزون تر است توصیف آن کمال ز حدّ بیان گذشت حتی خدا سلام‌ فرستد برای او قدرش نه از زمین که ز هفت آسمان گذشت میگفت: جانِ من به فدای تو یا رسول گر عشق مطلب است، ز‌ جان میتوان گذشت احمد تو جان بخواه، جهان قابل‌تو نیست "دنیا غم تو نیست که نتوان از آن گذشت"* میگفت "این مثل خدیجه؟!" و می گریست کارِ نبی ز رفتن او از ز فغان‌ گذشت t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
میهمانم کردی و بارِ سفر آورده ام دستهای خالی و چشمانِ تر آورده ام راه دادی بینِ خوبانت منِ گمراه را آبرو دادی و شرم شعله ور آورده ام حال و روزم را ببین و دستهایم را بگیر روسیاهم! از گناهانم خبر آورده ام «یا غیاث المستغیثین» «یا رجاءَالمُذنبین» «یا انیس الذاکرین» اشک ِ سحر آورده ام سفرۂ لطف تو پهن و دست-خالی، سر به زیر... کوهِ عصیان و ثوابی مختصر آورده ام با «لکَ صمتُ» به زنجیرش کشیدم باز هم حرص شیطان را دم ِ افطار در آورده ام فصلِ دقُّ الباب شد پای دعای افتتاح آسمان آورده ای و بال و پر آورده ام روح من مأنوس شد با «یاعلیُ یاعظیم» تا خریدارم شوی نام ِ پدر آورده ام بوتراب و قاهِر الاعداء... والیَّ الولي رو به لطف حضرتِ خیرالبشر آورده ام درگذر از من «بمولانا أمیرالمؤمنین(ع)» عاصی ام اما شفیعِ معتبر آورده ام! مرضیه عاطفی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
تو آگاهی که قلبی زار دارم پناهم ده که با تو کار دارم چگونه از تو من شاکر نباشم همین بس فرصتِ دیدار دارم دلم قرص است روزِ بی کسی ها کنارم لااقل یک یار دارم تمامِ اشتباه و غفلتم را خودم بر درگهت اقرار دارم الهی بارم از ره توشه خالیست تو میدانی گنه بسیار دارم من اکنون آمدم با روسیاهی عرق از شرم بر رخسار دارم نه اشکِ بوثمالی و نه از خود نمازِ جعفرِ طیار دارم نه آن حالِ دعای با خلوص و نه آن شورِ کمیلی وار دارم وجودم شد اسیرِ دستِ شیطان که قلبی خسته و بیمار دارم خدایا شرمسارم از خطایم ز بس که زشتیِ کردار دارم ندانستم که با کوهِ گناهم که از خود بین تو دیوار دارم مرا از درگهت مولا مرانی مگر غیرِ تو من غمخوار دارم الهی با چه رویی من بگویم که من با تو همیشه کار دارم به هستی گوشه ی چشمی بیفکن که در دل مِهر هشت و چار دارم! هستی محرابی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
امام_زمان_مناجات بيا كه آتش خيمه هنوز شعله ور است بيا كه شام غريبان، هنوز بي سحر است بيا كه زينب و هشتاد و چار غمديده اسير در دل صحرا هنوز دربدر است هنوز ميچكد از تيغ، خون تازه، بيا كه در برابر زينب به نوك نيزه سر است هنوز دست رباب از تكان نيوفتاده به ياد طفل خيالي هنوز نوحه گر است بيا عزيز دلم، يوسف سفر كرده بيا كه چشم به راه تو حضرت قمر است هنوز منتظر وعده ي عمو هستند بيا كه طفل رباب از بقيه تشنه تر است بيا كه در شب تاريك و ظلمت صحرا رقيه ي به زمين خورده دست بر كمر است بدون تو نشود درد ها دوا آقا بيا كه درد دل از اين شماره بيشتر است مسعود_صفارنژاد t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi