eitaa logo
اشعار مذهبی
671 دنبال‌کننده
57 عکس
4 ویدیو
3 فایل
آدرس در تلگرام https://t.me/janatmahdi آدرس در واتس آپ https://chat.whatsapp.com/GNrNYw6uBbEFeBunVJoiXM آدرس در ایتا https://eitaa.com/jannatolmahdi آدرس در سروش http://sapp.ir/jannatolmahdi آدرس سایت اینترنتی Www.janatmahdi.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
«یا علی» . یا علی بر فَلکِ عشق تو پرچم زده ای خیمه اندر حرم شاهد اعظم زده ای . شمع حُسن تو فروزان و جهان پروانه ز آتش عشق شرر بر دل عالم زده ای . قهرمانان میادین اسدت می خوانند بسکه شمشیر، تو در خطّ مقدّم زده ای . پیش هر مدّعی بی خرد و بی مایه دم ز خود نازده ای ور زده ای کم زده ای . در هراسند هنوز از تو بنی اسرائیل زآنکه بر مرحبشان سیلی محکم زده ای . گام ستوار تو نازم که ز همت همه عمر قدم اندر ره اخلاص، دمادم زده ای . کرده ز ایثار تو تجلیل خدا در قرآن سکّه بر نام خود از بخشش خاتم زده ای . قوت خود بر فقرا دادی و این عزت نفس دست ردّیست که بر سینه ی حاتم زده ای . عُرفا کمتر از آنند که لب بگشایند در مقامی که تو از صدق و صفا دم زده ای . خفته در بستر طاها و چو غواص جسور دل به دریای پر از حادثه و غم زده ای . فلکت منزل و همسایه ی تو خورشید است خیمه مافوقتر از عیسی مریم زده ای . انبیا از لبِ شیرین تو بوسند، که تو بوسه ها بر یدِ پیغمبر اکرم زده ای . شب معراج مگر همسفر او بودی؟ کاحمدت دید به تخت عظمت لم زده ای . ساقیا زمزمه ی سعی تو در بزم صفاست زآب کوثر نمکی بر لب زمزم زده ای . چه غم از کید اجانب که معینت زهراست با یکی یار تو صد سلسله بر هم زده ای . کی ز بام فلک افتد علم اهل البیت کان لوائیست که با فاطمه با هم زده ای . مفتخر باش «کلامی» که پی اخذ مراد چنگ بر دامن آن مفخر آدم زده ای استاد کلامی زنجانی @jannatolmahdi
وصیتنامه ‌امام‌ خمینی ره.pdf
1.03M
🔺متن کامل وصیت‌نامه الهی‌سیاسی امام خمینی(ره)
علیه‌السلام دیر شد امشب برایم نان نیاوردی علی! کاسه کاسه شیر را پنهان نیاوردی علی! چاه می‌گوید که دریا می‌شدم هر نیمه‌شب اشک‌هایت کو؟ چرا طوفان نیاوردی علی! نخل‌های کوفه را، محراب را، سجّاده را خاک‌های قبله را باران نیاوردی علی! می‌رسی از راه، امشب سفره‌ات پهن است، آه مثل هر شب با خودت مهمان نیاوردی علی! نان و ظرف شیر را هرگز نمی‌خواهم، بگو: پس چرا امشب برایم جان نیاوردی علی! @jannatolmahdi
علیه‌السلام مانند تو غریب، زمین و زمان نداشت انبوه دردهای تو را آسمان نداشت افسوس... با تمام بزرگی، زمین ما جایی برای ماندن تو در میان نداشت پیش از تو روزگار، کریمی ندیده بود بعد از تو سفرۀ فقرا آب و نان نداشت محراب مانده بود در آن صبح فتنه‌خیز می‌خواست نعره سر دهد امّا توان نداشت بعد از شهادت تو سخاوت به خاک رفت دستان مهربان تو را آسمان نداشت پیش از تو ای بهانۀ هر آفرینشی! هستی هنوز هستی خود را گمان نداشت آری عدالتی که بنا ریخت در جهان جز کینه از برای علی ارمغان نداشت گاهی کنار نخل و زمانی کنار چاه شب‌های سوگ فاطمه چشمت امان نداشت یا مرتضی! پس از تو جهان تیره‌روز شد زیرا بدون تو پدری مهربان نداشت من خاک را قدم زدم و هیچ جا دلم جز سایه‌سار مِهر علی سایه‌بان نداشت یا مرتضی! ببخش اگر در رثای تو شعر «خروش»، قدرت شرح و بیان نداشت @jannatolmahdi
رمضان سایۀ مهر از سرِ ما می‌گیرد بال رأفت که فروداشت، فرا می‌گیرد چون نگیرد دلم از رفتن ماه شبِ قدر؟ که خدا سایۀ مهر از سرِ ما می‌گیرد... نعمتی بود خداداده که کفران کردیم لاجرم نعمت خودداده، خدا می‌گیرد... لذت ذوق و صفای شب قدرش ندهند روزه آن کاو نه به ذوق و به صفا می‌گیرد رمضان جلوۀ جان می‌دهد و صیقل روح وه کز او آینۀ دل چه جلا می‌گیرد... رمضان دار شفایی‌ست که هر جان و دلی داروی دردی از این دار شفا می‌گیرد وآن که با جملۀ اعضا و جوارح، به جهاد روزه با سنگ تمام و به سزا می‌گیرد در شب قدر اگر دست دهد دامن دوست دادخواه دو جهان دست دعا می‌گیرد عرش رحمان به ندایی خفی آن شب خواناست وآن سراغی‌ست که از اهل وفا می‌گیرد روزه با فطره امان است و برات شب قدر هر که شد در دو جهان، کام‌روا می‌گیرد حقّ مظلوم ادا گر نکنی خود به وفا مطمئن باش که ظالم به جفا می‌گیرد غفلت از ساعت موعود خطایی‌ست عظیم آسمان بندۀ غافل به خطا می‌گیرد هر که حلوای ارادت به دهانش مزه کرد از خدا خلعت تسلیم و رضا می‌گیرد شاعران را صله از دست امیر است و وزیر «شهریار» این صله از دست خدا می‌گیرد @jannatolmahdi
علیه‌السلام توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری از گناهی می‌روم سوی گناه دیگری لحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم می‌دهد می‌گذارد بر سر هر راه چاه دیگری گریه باید کرد تنها در عزای تو حسین توبه غیر از این ندارد هیچ راه دیگری مثل حر من نیز برگشتم که غیر از خیمه‌ات نیست ما را در همه عالم پناه دیگری از سیاهی نیست بالاتر ولی رنگ غمت هست بالاتر ز هر رنگ سیاه دیگری؟ ای زمان در طول تاریخ اینچنین داری سراغ؟ بی‌کفن، لب‌تشنه، بی‌سر پادشاه دیگری؟ آه از آن ساعت از آن گودال و از آن قتلگاه آه از آن تل که خودش شد قتلگاه دیگری می‌کشیدند آه، هم شمشیرها هم نیزه‌ها از دل هر تیر برمی‌خاست آه دیگری کاش در آن لحظه‌ها یا خواهرش آنجا نبود یا نمی‌انداخت بر جسمش نگاه دیگری نقطۀ پایان دنیا نیست هرگز کربلا نه! جهان می‌ایستد در ایستگاه دیگری انتقام خون او را یک نفر خواهد گرفت از پس این ابرها پیداست ماه دیگری... @jannatolmahdi
دعای جوشن کبیر .pdf
694.3K
🔺متن کامل دعای جوشن کبیر، به همراه ترجمه فارسی (pdf) التماسِ دعای ویژه 🙏
🔻 «خَلِّصْنَا مِنَ النَّارِ یَا رَبِّ»، یعنی طلبِ رهایی از محیطِ ولایت طواغیت ✔️ استاد سید محمّدمهدی میرباقری: «یکی از اموری که در شب قدر تقدیر می‌شود، «عِتق من النار» است؛ اینکه دعای جوشن کبیر را می‌خوانیم و هزار اسم خدا را واسطه قرار می‌دهیم، از خدا چه می‌خواهیم؟ می‌خواهیم که ما را از آتش جهنم نجات بدهد. این «عِتق من النار» و خلاصی از آتش، که در دعاهای ماه رمضان مکرر آمده است، یعنی چه؟ این همان ورود به وادی ولایت است. کسی که اقتحام به وادی ولایت می‌کند و وارد وادی ولایت می‌شود از «نار» نجات پیدا کرده است (فَإِنَّ اَللَّهَ فَكَّ رِقَابَكُمْ مِنَ اَلنَّارِ بِوَلاَيَتِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ). گویا این نار، باطنِ ولایتِ طاغوت است؛ در روایات آمده: «وَلَايَةُ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ هِيَ النَّارُ» (نار ولایت دشمنان نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ع) است). باطن دشمنان نبی اکرم (ص) و اهل بیت (ص) که اولیاء طاغوت هستند، «نار» است. آیه قرآن همین را می‌گوید: «أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ»؛ وقتی از خدا رویگردان‌اند حاصلش این است که دل به این اولیاء می‌بندند؛ چون راه سومی نیست. وقتی دل بستند خودشان برده آتش می‌شوند.» ☑️ @mirbaqeri @jannatolmahdi
تا سنگر غزه خالی از غیرت ماست در هیئت ما سینه زنی باد هواست! گیسوی زنانِ غزه خون آلود است یاران علی را چه شده؟ مرد کجاست؟! 🌹راهپیمایی روز قدس امتداد احیای ماست🌹 وعده ما فردا، روز جهانی قدس @jannatolmahdi
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف سلام بر دل پرخون مسجدالاقصی به مسجدی که خداوند گفت: «بارکنا...» سلام ما به تو و دست‌های بسته شده سلام ما به تو ای حرمت شکسته شده اگرچه شعله به پا کرده فتنه هر طرفی اگرچه تفرقه در هر کنار بسته صفی اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر اگرچه تکفیر از پشت می‌زند خنجر نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را ای قدس تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس بگو به دشمن‌مان، انتقام، سنگین است و فتح آخر ما قبلهٔ نخستین است بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است بگو که دورهٔ کودک‌کُشی سرآمده است قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست که نیست حاصل صهیونیان به غیر شکست دگر به محکمه‌های جهان، امیدی نیست بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقی‌ست دمی که تیغ قیام از نیام، برخیزد به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد زمان فتنهٔ شام است و ما سحرزادیم زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم به رغم توطئهٔ نابرادران، هستیم و در کنار تو ای قدس همچنان هستیم مباد آنکه رفیقان نیمه‌راه شویم شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم ببین که در غم تو لحظه‌ای نیاسودیم هنوز چشم‌به‌راهان صبح موعودیم... @jannatolmahdi
تو آرزوی منی با تو قلب من زنده‌ست و با وجود تو دنیای من فروزنده‌ست به عشق توست درختان و ابر پربارند به لطف توست اگر آفتاب بخشنده‌ست به اذن توست اگر رودها روان هستند و رودخانه و دریا اگر خروشنده‌ست به شوق دیدن روی تو باد می‌گردد نسیم هم به هوای تو از گل، آکنده‌ست بهار، وصف دل‌انگیز مهربانی تو جهان ز رایحه‌ات... باغی از گل خنده‌ست کسی‌که عشق تو در دل ندارد آدم نیست و مثل خار و خسی در هوا پراکنده‌ست تو منتهای همه آرزوی انسانی کسی‌که از تو جدا می‌شود سرافکنده‌ست دلی که فارغ از عشق تو است می‌میرد به یاد توست اگر قلب عاشقان زنده‌ست... @jannatolmahdi
بی تو ای جان جهان، جان و جهان را چه کنم؟ خود جهان می گذرد، ماندن جان را چه کنم؟ ماه شعبان و رجب، نم‌نم اشکی شد و رفت خانه ابری‌ست خدایا! رمضان را چه کنم؟ شانه بر زلف دعا می‌زنم و می‌گریَم موسی من! تو بگو روز و شبان را چه کنم؟ صاحب «حیّ علی...»! لقمۀ نوری برسان سحر از راه رسیده‌ست، اذان را چه کنم؟... کاشکی جرم عیان بودم و تقوای نهان پیش تقوای عیان، جُرم نهان را چه کنم؟ کاش می‌شد که سبک‌تر شوم از سایۀ خویش آفتابا! تو بگو خواب گران را چه کنم؟ زخم شمشیر اگر قوت سحرگاه من است وقت افطار ولی زخم زبان را چه کنم؟ رنجه از طعنۀ پیران پریشان نشدم با چهل چلّه جنون، پند جوان را چه کنم؟ غرقۀ موج رجز، گم شدۀ بحر رَمَل سینه خالی ز معانی‌ست، بیان را چه کنم؟ @jannatolmahdi
به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست به غنیمت شمر ای دوست دم عیسیِ صبح تا دلِ مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست... به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی‌ست به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست زخم خونینم اگر بِهْ نشود بِهْ باشد خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست غم و شادی برِ عارف چه تفاوت دارد ساقیا باده بده شادیِ آن کاین غم از اوست پادشاهی و گدایی برِ ما یکسان است که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست «سعدیا» گر بکَند سیل فنا خانۀ دل دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست @jannatolmahdi
یا سیّدالکریم دلم آشنای تو ابن الکریم هستی و من هم گدای تو ای از حسن نسب ای جان اهل بیت عبدالعظیم هستی و عبد خدای تو این یاکریم ها به امیدی ز گنبدت پرواز می کنند همه در لوای تو وقتی به بارگاه تو سائل روانه شد چشمش به رحمت است وَ لطف و عطای تو همسان شده زیارت تو با حسین،لیک مدفن به ری شدی و ری کربلای تو با زمزم کمیل، شب جمعه در حرم انسی عمیق دارم وجانم فدای تو شب های جمعه که دل تنگ کربلاست شابدُالعظیم آیم وصحن وسرای تو در روز رحلت تو،کلّ اهل ری بر سینه می زنند همه در عزای تو در آخر غزل شده ام شرمسار تو دارم امید بر تو و یکدم لقای تو @jannatolmahdi
منظر دل‌های ماست کرب و بلای حسین  مرغ دل ما زند پر به هوای حسین  یک نگه کربلا به بود از صد بهشت  جنت اهل دل است صحن و سرای حسین  دیدن باغ بهشت مژده به زاهد دهید  زاهد و حور و قصور ما و لقای حسین  تربت پاکش بود داروی هر دردمند  دار شفای خداست کرب و بلای حسین  ملک سلیمان بود در نظرش بی‌بها  آن که گدایی کند پیش گدای حسین  هر که رود کربلا بوسه به خاکش زند  بشنود از قدسیان بانگ و نوای حسین  چون به عزاخانه‌اش پا نهی آهسته نه  بال ملایک بود فرش عزای حسین  خنده‌کنان می‌رود روز جزا در بهشت  هر که به دنیا کند گریه برای حسین  غم نخورد بعد از این بهر سرای دگر  آن که شکوهی شود نوحه سرای حسین  @jannatolmahdi
علیه‌السلام چشمۀ اسلام به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید هلا! اسلام را از چشمهٔ اسلام بردارید مبادا از قلم‌ها جابیفتد واژه‌ای اینک که بر منبر قدح کج کرده ساقی، جام بردارید «سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید الا ای شاعران! چشمان او آرایهٔ وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید نسیم صبح صادق می‌وزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می‌گوید غلام خسته‌ام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید «رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...» به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی‌ست کفن باید به جای جامهٔ احرام بردارید اگر در گوش نوزادی اذان می‌خواند، می‌فرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید میان شعله‌ها آیات ابراهیم می‌سوزد میان گریه ختم سورهٔ انعام بردارید @jannatolmahdi
«شعر ترکی» مذهب جعفری . جان فداحق مکتبینده پیروان قرآنا بوذرومقدادوعماره شرفلی سلمانا معرفتلی بوبصیره جابرابن حیانا علمی نشرائتدی جهانه باقروصادق امام علم سیزبومکتبه یول تاپماق اولمازوالسلام . جعفری مذهبلری وهابیلارتکذیب ائدیر شیعه هریئرده تیکیرگنبداولارتخریب ائدیر بونه قانوندی جنایت پیشه لرتصویب ائدیر ای ائمه دشمنی ئول ایله سین قلبین ورم شیعه لرقلبینده وارواللهی میلیونلارحرم . جعفری مذهب اگروعده وئره ائتمزخلاف سعی ائدرتاگئتمیه عالمده راه انحراف جعفری مذهب مذاهب ایچره سالمازاختلاف قول مولادور ملاک شیعیان جعفری دافعه حداقلی جاذبه حداکثری . جعفری مذهب ائدروحدت مرامین تقویت حق دئیرحق یول گئدربامنطق وبامعرفت مکتب عترتده دی آسایش انسانیت هوشیاراول شیعه قوی چیخسین اجانب گوزلری عین قرآندورسنه نهج البلاغه سوزلری . جعفری مذهب گئدرعلم ئورگشرعارایلمز نفسیوی سیندیرسوروشماق هئچ کسی خوارایلمز عالم اول مولائوزینه جاهلی یار ایلمز علمیده فکرائتمه بیرکس پایه ی عترتده دی معرفت اهلی عموماسایه ی عترتده دی . حضرت صادق حضورینده بیرعده شیعیان اگلشیب ائیلیردیلرکسب علوم بیکران بیرجوان اول مجلسه وارداولوبدورناگهان احترام ائیلوب امام صادق اول مه طلعته دوتدی یوز بعداهمان جمعه دل آچدی صحبته . سویلدی ای شیعیان مکتب آل عبا دقت ائیلون بوجوانه باوفادور باصفا باش اگین فرمانینه سیزکشتی سوزبوناخدا ناخداسیزکشتی نی دریاده طوفان غرق ائدر شیعیان جعفری الله دئین یولدان گئدر . بیرخراسانی گلیب بیرگون حضورحضرته عاشقانه باشلادی لحن عربلن صحبته وقت اولوب آلسین جوابین باخ علوم وحکمته حجت ذات احدعلامه عالی جناب فارسی لهجیلن خراسان اهلینه وئردی جواب . ایلدی مهمان تعجب عرض ائدیب ای مقتدا نه گوزل ایرانیلارتک ائیلوسوزصحبت آقا سویلدی حضرت تعجب ایلمه ای آشنا بیزالهی علمیله کسب فضیلت ائیلریق نه فقط ایران هامی بیر دلده صحبت ائیلریق . حمدلله اهل ایران حیدری دور حیدری حیدری لر کنزعشقه مشتری دور مشتری مذهبی یاران عشقین جعفری دور جعفری جان فدااولسون بیله استاده بیله مکتبه حضرت صادق آقابنیانگذار مذهبه . جعفری مذهب عملده خالص ائیلرنیتین لکه دار ائتمزجهاندا مکتب حریتین آبرو ساخلار آپارمازهئچ کسین حیثیتین شیعیه قانون یازیبدی جعفرصادق مرام آبرووئرماق گوزلدی آبروتوکماق حرام . جعفری مذهب گرک تاپسین ره توحیدینی انتخاب ائتسین قباقجامرجع تقلیدینی یوخسادیندن دوندررابلیس انسان دیدینی اول جوانلیقدان دلا غواص بحر معنوی شرعی تکلیفین اوخی قوی اولسون ایمانین قوی . جعفری مذهبلری قورخوتماق اولمازجنگیدن دشمن پسته دئنن گئچ بوعبث آهنگیدن هنگ غیرت درس آلیب عباس تک سرهنگیدن گرعدوعزم ائیلیوب شیپورحمله چالماقا جیش حق آماده دی اشراری تختدن سالماقا . جعفری مذهبلره صادق امام ائیلوب بیان سعی ائدین زینت اولون بیزاهلبیته شیعیان مایه ی خفت نبایداولسون احرارزمان بیزهمین یولداهمین مکتبده دین همرازی ییق گئچمیشیق جاندان حسین بن علی سربازی ییق . جعفری مذهبلرین محکمدی الده مدرکی حضرت صادق ئوزی ترویج ائدیب بومسلکی کعبه احرامیندن افضلدی محرم کوینکی کعبه اولدی قبله اما کربلا قبله نما گئی قرا وور سینوه پاینده قالسین کربلا @jannatolmahdi
علیهاالسلام هر که رو انداخت، خاطرجمع، زائر می‌شود قبل زائر کوله‌بار راه، حاضر می‌شود... خوش به حال خانۀ خشتی نزدیک حرم آخرش یک تکه از صحن مجاور می‌شود دل سپردن ساده اما دل بریدن مشکل است هر کسی یک‌بار آمد قم، مهاجر می‌شود شیخ می‌یابد مفاتیح الجنان را پشت در شاطر عباس قمی در صحن شاعر می‌شود از زبان شعر بالاتر در عالم هست؟ نیست در حرم حتی زبان شعر، قاصر می‌شود... رو به قم هر بار در مشهد سلامی می‌دهم خادم باب الرضا با من مسافر می‌شود دست را بر سینه‌ات بگذار و چشمت را ببند رو به رویت گنبد و گلدسته ظاهر می‌شود @jannatolmahdi
مخمس عاشورایی علامه طباطبایی (ره) گفت آن شاه شهیدان که بلا شد سویم با همین قافله ام راه فنا مى پویم دست همت ز سراب دو جهان مى شویم  شور یعقوب کنان یوسف خود مى جویم «که کمان شد ز غمش قامت چون شمشادم» گفت هر چند عطش کنده بُن و بنیادم زیر شمشیرم و در دام بلا افتادم هدف تیرم و چون فاخته پر بگشادم فاش مى گویم و از گفته خود دلشادم «بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم» من به میدان بلا روز ازل بودم طاق کشته یارم و با هستى او بسته وثاق منِ دل رفته کجایم و کجا دشت عراق طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق «که در این دامگه حادثه چون افتادم؟» نوحه سینه من گر شکند سُمّ ستور ور سرم سیر کند، شهر به شهر از ره دور باک نبود که مرا نیست به جز شوق حضور سایه طوبى و غلمان و قصور و قد حور «به هواى سر کوى تو برفت از یادم» تا در این بزم بتابید مه طلعت یار مى خورم خون دل و یار کند تیر نثار پرده بدرید و سرگرم به دیدار نگار نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار «چه کنم؟ حرف دگر یاد نداد استادم» تشنه وصل و رام آتش دل کارم ساخت شربت مرگ همى خواهم و جانم بگداخت از چه از کوى توام دست قضا دور انداخت کوکب بخت مرا هیچ منجّم نشناخت «یا رب از مادر گیتى به چه طالع زادم؟» @jannatolmahdi
اگر چه فاصله ها تا حریم و حائر توست دل شکسته ما تا ابد مجاور توست فقط نه قلب جهان بی قرار کرببلاست بهشت هم همه ی جمعه ها مسافر توست بهشت قیمت این عشق اسمانی نیست بهشت باغچه ای زیر پای زائر توست بهشت و حور و قصورش برای زاهد ها تمام تاب و تب من فقط به خاطر توست به سجده های بلند شب تهجّد نیست شرار عشق که در خلسه های شاعر توست به هیچ خلعت دنیا عوض نخواهد کرد عبای نور که بر شانه های ذاکر توست تو ابروی خدایی که در دم رفتن خدا"رضأ به رضائك" كلام اخر توست @jannatolmahdi
ای آن‌که کسی سرو چو قد تو ندیده چون لعل لبت غنچه ز گلزار نچیده چون نرگس مستت به همه گلشن عالم نه دیده چنین دیده و نه گوش شنیده خضر ار لب لعل تو نمی‌کرد تمنا تا حشر به سرچشمه حیوان نرسیده می‌کرد تجلی اگر این یوسف ثانی دلباختگان دل عوض دست بریده دانم به یقین گر به رخت پرده نبودی کس یوسف کنعان به کلافی نخریده در مردمک دیده و از دیده نهانی پیدا و نهان، غیر خداوند که دیده دانی زچه در پای گل سرخ بود خار از بس که به گلزار ز شوق تو دویده فاخته سان بهر تو با نغمه‌ی کوکو هر لحظه از این شاخ بدان شاخ پریده از چیست که بلبل شده دلباخته‌ی گل زین رو که یکی روز گلی دست تو دیده زان روز که من باخته‌ام نرد محبت دانسته‌ام آخر به کجا کار کشیده دیری است زند زلف تو اندر دل مانیش افسون، نکند چاره‌ی این مار گزیده پنهان زعدویی، زمحبان زچه ای دور جان‌ها به لب از، هجر تو ماه رسیده آیت‌الله شهید شیخ فضل‌الله نوری (ره) @jannatolmahdi
علیه‌السلام یوسف، ای گمشده در بی‌سروسامانی‌ها! این غزل‌خوانی‌ها، معرکه‌گردانی‌ها سر بازار شلوغ است،‌ تو تنها ماندی همه جمع‌اند، چه شهری، چه بیابانی‌ها چیزی از سورۀ یوسف به عزیزی نرسید بس که در حق تو کردند مسلمانی‌ها همه در دست، ترنجی و از این می‌رنجی که به نام تو گرفتند چه مهمانی‌ها... «این چه شمعی‌ست که عالم همه پروانۀ اوست؟» این چه پروانه که کرده‌ست پرافشانی‌ها؟ یوسف گمشده! دنبالۀ این قصه کجاست؟ بشنو از نی که غریب‌اند نیستانی‌ها بوی پیراهن خونین کسی می‌آید این خبر را برسانید به کنعانی‌ها @jannatolmahdi
با حسین عشق می‌کنم هر دم عاشقم قدر عشق می‌دانم من جنونی الی الابد دارم مثل حر با حسین می‌مانم سر ناقابلم فدای سرت بی‌سری بی‌سرم کن ای جانم اشک ناقابل مرا بپذیر باغم دوریت نرنجانم تو که نزدیکی از خودم به خودم تو ببخشم اگر نمی‌دانم تو بیا عاقبت به خیرم کن من که غرق گنه فراوانم می‌شود اربعین حرم باشم جان زهرا نگو نمی‌دانم دست رد روی سینه‌ام نزنی بس‌که دل‌تنگ صحن و ایوانم به‌خدا قول می‌دهم آقا با گناهم تو را نرنجانم چقدر حق به گردنم داری کرده شش‌گوشه‌ات مسلمانم یاحسین توبه مرا بپذیر به‌خدا مثل حر پشیمانم در دلم حق آب و گل داری تو نباشی همیشه گریانم در دلم تا همیشه جاداری از تو با اشک و آه می‌خوانم کشته اشک و ناله‌ها هستی پای اشکت همیشه نالانم @jannatolmahdi
علیه‌السلام علیه‌السلام دلی كه خانۀ مولا شود حرم گردد كز احترام علی كعبه محترم گردد من از شكستن دیوار كعبه دانستم كه هر كجا كه علی پا نهد حرم گردد هنوز روز خوش دشمن است تا آن روز كه ذوالفقار زبان علی دو دم گردد دلی كه جام بلا را كشیده تا خط جور چه احتیاج كه دنبال جام جم گردد قبول خاطر خون خدا شدن شرط است نه هر كه مرثیه‌ای ساخت محتشم گردد عزای ماست كه هر سال می‌شود تكرار وگرنه حیف محرم كه خرج غم گردد نه هر كه كشته شود می‌توان شهیدش گفت نه هر سری كه به نی می‌رود علم گردد حدیث عشق و وفا ناسروده می‌ماند مگر كه دست علمدار ما قلم گردد هنوز شعله‌ور از خیمه‌های عاشوراست ز شور شیونی دل مباد كم گردد @jannatolmahdi
علیه‌السلام ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام منشأ کل کمال و باقر کل علوم هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا زخم دل را می‌دهی با یک نگاهت التیام ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام... کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان روز در چشم یزید بی‌حیا آمد چو شام لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت طشت رسوایی او افتاد از بالای بام تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام خیمه‌های آل عصمت را که آتش می‌زدند می‌دویدی در بیابان اشک‌ریز و تشنه‌کام... ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام بارها آوردت از شهر مدینه تا دمشق از وجودت هتک حرمت کرد جای احترام گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش گاه زد زخم زبان و گاه می‌زد اتهام حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام بس‌که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام تا به صحرای منا گریند بهر غربتت حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام دوست دارم بر تو گریم در بیابان بقیع کرده‌اند این گریه را بر من حرامی‌ها حرام در کنار قبر بی‌شمع و چراغت روز و شب هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام بر تو می‌گریم که بردی کوه غم از کودکی بر تو می‌گریم که شد با خون دل عمرت تمام... @jannatolmahdi