eitaa logo
اشعار مذهبی
671 دنبال‌کننده
57 عکس
4 ویدیو
3 فایل
آدرس در تلگرام https://t.me/janatmahdi آدرس در واتس آپ https://chat.whatsapp.com/GNrNYw6uBbEFeBunVJoiXM آدرس در ایتا https://eitaa.com/jannatolmahdi آدرس در سروش http://sapp.ir/jannatolmahdi آدرس سایت اینترنتی Www.janatmahdi.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
روزی شعار کُلِ جهان می شود علی طبق حدیث امام زمان می شود علی وقتی که اشهدش بشود مرز شیعگی باور کنید کُلِ اذان می شود علی آدم اگر که فرض شود دین برای آن تن می شود پیمبر و جان می شود علی در عالم مثال اگر رود شیعه را سرچشمه شد نبی جریان می شود علی زهرا اگر حقیقت شب های قدر شد در بین ماه ها رمضان می شود علی ای خوش به حال آنکه به هنگام عقد خویش در سفره اش کلیدِ زبان می شود علی ذکر حسین آخر مجلس که می شود دقت کنی دهان به دهان می شود علی ذکر تمام گریه کنان می شود حسین ذکر تمام سینه زنان می شود علی با کوله بار نان و رطب ها هنوز هم هر شب برای ما نگران می شود علی مهدی رحیمی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بهشت جلوه ای از کربلای توست حسین بهشت ما حرم باصفای توست حسین برات عفو به امضاى مادرت گیرد کسی که زائر صحن و سرای توست حسین به عالمی در دل بسته ايم از اول مگر به روی تو، این خانه جای توست حسین به داغ مرگ عزیزان خود نمی گرییم که اشک ما همه وقف عزای توست حسین هنوز دوست به یاد تو اشک می ریزد هنوز بر لب دشمن ثنای توست حسین سلام بر تو که قاتل، کریم خواند تو را سلام بر تو که عالم گدای توست حسین سلام بر تو که حتّی سپاه دشمن هم رهین منّت و لطف و عطای توست حسین بهای خون تو را جز خدا نداند کس تو کیستی که خدا خونبهای توست حسین  زیارت همه پیغمبران، زیارت حق  زیارت سر از تن جدای توست حسین سر بریده به بالای نیزه می بیند نگاه دل که به گلدسته های توست حسین   سر تو دفن شد امّا چهارده قرن است جهان پر از تو و بانگ رسای توست حسین تو آن صحیفهء صد پارهء ورق ورقی  که زخم های تنت آیه های توست حسین...   t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بسم الله الرحمن الرحیم بالا صدای گریه‌ی عرش معلّی می‌رود بالا همین که نیمه‌شب‌ها دست زهرا می‌رود بالا هنوز از ماجرای کوچه‌ها شرمنده‌اش هستند اگر دیوارها کج تا ثریا می‌رود بالا یکی از پلک‌های زخمی‌أش با دیدن حیدر به زحمت _تا کند او را تماشا_ می‌رود بالا گمانم مرکز ثقل زمین را شعله‌ها سوزاند که آتش از در و دیوار دنیا می‌رود بالا سوال این است: قاتل کیست؟ اما در جواب اینجا فقط هر آینه دیوار حاشا می‌رود بالا تمام هستی خود را گرفته روی دست، انگار که روی شانه‌ها تابوت مولا می‌رود بالا شفیع محشر خود را در اوج کینه سوزاندند که دود آتش امروز، فردا می‌رود بالا مجتبی خرسندی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
. با هیچ زن جز تو دل دریا شدن نیست یاراییِ در گیر توفان­ ها شدن نیست در خوردتو،ای هم تو موج و هم تو ساحل! جز ناخدای کشتی مولا شدن نیست تو نور چشم مصطفی و کس به جز تو در شأن شمع محفل طاها شدن نیست تو مادر سبطینی و غیر از تو کس را اهلیّت صدّیقه­ ی کُبرا شدن نیست جز تو زنی را شوکت در باغ هستی سرو چمان عالم بالا شدن نیست جز با تو شأن گم شدن از چشم مردم وان ­گاه در چشم خدا پیدا شدن نیست نخلی که تو در سایه ­اش آسودی او را در سایه­ ی تو،حسرت طوبا شدن نیست ای عالم امکان خبر، تـو مبتدایش آن‌جمله­ ای که درخور معنا شدن‌نیست سنگ صبـور مـردی از آن­گونه بودن با هیچ زن ظرفیّت زهرا(س) شدن نیست t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
علی شدی که غلام و فقیرتان باشیم امیرمان بشوی و اسیرتان باشیم علی شدی که بخوانند حیدرت مولا اسیر رزم به مانند شیرتان باشیم علی شدی که گدا زیر دینتان برود نمک چشیده ی خیر کثیرتان باشیم نوشته اند امیری فقط به قامت توست نوشته اند که باید حقیرتان باشیم بناست تا به ابد سر بلند باشی و بناست تا به ابد سر به زیرتان باشیم علی شدی پدر خاک باشی و ما هم فدای این لقب بی نظیرتان باشیم خوشیم تا که جهان هست نوکرت باشیم و مست باده ی خمّ غدیرتان باشیم وحید محمدی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
پیش شوهر زن اگر گریه کند عیبی نیست مرد اگر گریه کند در بر همسر سخت است دوش دیدم، که زینب به حسینم می گفت که تماشای کتک خوردن مادر سخت است یک زن و آنهمه نامرد خدا صبر دهد چقدر دیدن این صحنه به شوهر سخت است پشت در بودم و ای کاش، میگفت یکی که زن حامله را ضربه این در سخت است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بسم الله الرحمن الرحیم بوی حرم آمد و بیرق غم می‌کشیم چشمِ ترِ خویش بر شانه‌ی هم می‌کشیم گرچه چهل سال است ظلم و ستم می‌کشیم راه حسین است و ما باز علَم می‌کشیم ما که قسم خورده‌ایم پای قسم می‌کشیم فاطمیه آمد و سینه پریشان کنیم یادِ سلیمانِ عشق یادِ شهیدان کنیم مجلسِ روضه به پاست ناله‌ی سوزان کنیم حاجت یکسال را عرضه به جانان کنیم سر به درِ خانه‌ی اهل کَرَم  می‌کِشیم آه که از بازویش هیچ شکایت نکرد وای که بر پهلویش هیچ عنایت نکرد مادرِ ما را کسی گرچه   عیادت  نکرد لیک به غیر از علی فاطمه صحبت نکرد پای علی صد بلا در دل غم  می‌کِشیم فاطمه فرموده است مرد ولایت بمان گر همه ره کج کنند با همه غیرت بمان گفت که در فتنه  بر  راهِ بصیرت بمان هرچه که داری بده تا به شهادت بمان سیره‌ی زهراست و تیغ دودَم  می‌کشیم آنچه که داریم ما  یک دل طوفانی است آنچه که مانده کنون  راهِ سلیمانی است گفت:" به صهیون بگو لحظه‌ی پایانی است وقتِ تماشای ما  وقت پشیمانی است بر روی نامِ شما زود قلم می‌کشیم" خواسته‌ام از خدا تا که مُرادم دهد تا که بسوزاندم  تا که  به بادم دهد مثل شهیدی که ماند عشق به یادم دهد وای اگر رهبرم حکمِ جهادم دهد هرچه که مستکبر است زیر قدم می‌کشیم یادِ تو را بعد از این بین حرم می‌کنیم یاد علمدار با مشک و عَلم می‌کنیم یادِ عمود و سر و دست قلم می‌کنیم باش که این جمله را زود دودَم می‌کنیم روی  تِل‌آویو‌ها خاکِ عدم می‌کشیم می رسد آنروز که دیده‌ی گریان ما می‌نگرد بر حرم ، بر حرمِ جان ما می‌رسد آندم که با همتِ دستان ما فاطمه دارد حرم در حسنستانِ ما صاحب ما می‌رسد طرح حرم می‌کشیم (حسن لطفی ۰۰/۱۰/۱۰) t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
عالم عیان شد از عدم با ذکر یا زهرا مدد زد حرفِ کُن را حق رقم با ذکر یا زهرا مدد از خشت و گل روز ازل آدم اگر شد آدمی از حق مُسَخَر شد به دم با ذکر یا زهرا مدد گندم کجا جنت کجا تقدیر حق بوده چنین تا، رَه دِهَندَش در اِرَم با ذکر یا زهرا مدد در وَرطه گاه امتحان سودای بیداد خلیل در قلب آتش زد قدم با ذکر یا زهرا مدد یونس میان بطن حوت ساحل کجا دریا کجا خارج شده از قعر یَم با ذکر یا زهرا مدد نوح بلا دیده کجا عرشه کجا کشتی کجا بنموده حق بر او کَرَم با ذکر یا زهرا مدد بر مکر اسرائیلیان بیضا کجا موسا کجا آسوده گشته از اَلَم با ذکر یا زهرا مدد بهر شفا مرده گان عیسا به درگاه خدا شده قامتش پیوسته خَم با ذکر یا زهرا مدد از جاه و شان مرتبت نزد همه پیغمبران گشته سلیمان مُحتَشَم با ذکر یا زهرا مدد ره زد سوی عرش عُلا احمد به معراج خدا نزد ملک شد مُحترم با ذکر یا زهرا مدد وقت ظهور هل اتی شد فاطمه بنت اسد وارد به میعاد حرم با ذکر یا زهرا مدد بر دوش ختم انبیا حیدر اگر بنهاده پا بشکسته در کعبه صنم با ذکر یا زهرا مدد بگرفت از زهرا بله با اذن حق شام الزفاف میر عرب فخر عجم با ذکر یا زهرا مدد الیوم اکمَلتُ لَکُم بَلِّغ برای ماسوا اتمَمتُ شد خیر النعم با ذکر یا زهرا مدد حتی میان کوچه زد زهرا پی حیدر قدم با کوله بار درد و غم با ذکر یا زهرا مدد هنگام غسل فاطمه شد مرهم زخم علی تا دیده بگذارد بهم با ذکر یا زهرا مدد با دیدن جَرح و کفن جاری شد اشک مرتضی از ظلم و بیداد و ستم‌ با ذکر یا زهرا مدد تشیع نور فاطمی در شام تار بی دلی بر شانه اش ام الامم با ذکر یا زهرا مدد تحویل دست مصطفی بار امانت شد اگر پروانه ی خونین بدن با ذکر یا زهرا مدد صبح جزا طره بدان بر جرم عصیان می کشد از لطف خود یزدان قلم با ذکر یا زهرا مدد امیر سهرابی طره اصفهانی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
نامت همیشه زمزمه ی بی امان ماست ما اهل خاک و روضه ی تو آسمان ماست در زیر سقف روضه ات ای صبح بی غروب تنهاترین مجال تنفس، از آن ماست محتاج نور نیست هر آنکس تو را شناخت مهرت چراغ خانه ی هر دو جهان ماست مادر شدی و لحظه به لحظه حواس تو در پیش "اعتقاد دل" و "آب و نان" ماست ذکر شریف فاطمه، ای خیر دستگیر سنگین ترین عبادت روی زبان ماست داغ تو را نه اینکه فقط گریه می کنیم امروز درس فاطمیه، امتحان ماست واجب ترین فریضه ی ما فاطمیه است این اعتقاد قاطبه ی دوستان ماست صورت کبود روضه ی دیوار و کوچه ایم این زخم های سرخ همیشه نشان ماست جان داده ای به راه امامت که همچنان نام علی هنوز بلند از اذان ماست حسن کردی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
عاشق شده‌ست دانه به دانه هزار بار دل‌خون و سینه‌چاک و برافروخته «انار» فریاد بی‌صداست ترک‌های پیکرش از بس‌که خورده خونِ دل از دست روزگار پاشیده رنگ سرخ به پیراهنِ خزان بسته حنا به پینۀ دستان شاخسار در سرزمین گرم، انار آتشین شود یاقوت را می‌آورد آتشفشان به بار با دست خود به حوصله پنهان نموده است یک دانه از بهشت در او آفریدگار آن میوه‌ای که ساخته تسبیحی از خودش شُکر است بر زبانش، فی اللیل و النهار آن میوه‌ای که فاطمه آن را طلب نمود چون باب میل اوست شد این میوه تاجدار آن بانویی که نام خودش شعر مطلق است در وصفش استعاره نیاید به هیچ کار نامی که داده است به زن قیمتی دگر نامی که داده است به مردان هم اعتبار آن نام را می‌آورم، اما نه بی‌وضو دل را به آب می‌زنم، اما نه بی‌گدار جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست برخاست آن قیامت عظمی به اختیار رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل گویی محمد است به معراج رهسپار شد عرصه‌گاه تنگ، ولی ماند پشت در چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار در خون خضاب شد تن یاران بعد از او آن‌ها که نام «فاطمه» را می‌زنند جار من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند حَجّاج‌ها به ورطۀ تاریخ بی‌شمار آن‌ها که با غرور نوشتند ساختیم دریاچه‌های احمری از خونِ این تبار از کربلا به واقعه فَخ رسیده‌ایم از عمق ناگوارترین‌ها به ناگوار محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم محکوم می‌کند حسنک را به سنگسار در لُمعَةُ الدَّمِشقِیَه جاری‌ست همچنان خون شهید اول و ثانی چون آبشار اما هنوز هم به تأسی ز فاطمه نام علی‌ست روی لبِ شیعه آشکار بیت از هلالی جُغتایی نشسته است از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار: «جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صدهزار تا صدهزار بار بمیرم برای یار» فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار اینک مدافعان حرم شعله‌پرورند تا در بیاورند از آن دودمان دمار با تیغ آبدیده‌ای از نوع اعتقاد با اعتقاد محکمی از جنس ذوالفقار زهراست مادر من و من بی‌قرار او آن نام را می‌آورم آری به افتخار آن بانویی که وقت تشرف به رستخیز پیغمبران پیاده می‌آیند و او سوار فریاد می‌زنند که سر خَم کنید، هان! تا از صراط بگذرد آیات سجده‌دار هرجا نگاه می‌کنم آنجا مزار اوست پنهان و آشکار چنان ذات کردگار‌ این‌ها که گفته‌ایم یکی بود از هزار اما هنوز شیعه، مصمم، امیدوار... سید حمیدرضا برقعی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
خدا کند که کسی بی هوا زمین نخورد به ضرب پا وسط شعله ها زمین نخورد هزار مرد بیفتد به پیش چشم همه ولی زنی وسط کوچه ها زمین نخورد در ازدحام هجوم ستم ، در خانه خدا کند که زنی (پا به ما) زمین نخورد…. به آن عبا که علی روی همسرش انداخت زنی مقابل نامردها زمین نخورد به اشک چشم حسینش خدا کند دیگر که مادری جلوی بچه ها زمین نخورد زدند فاطمه را هر چه ، باز هم میگفت که من زمین بخورم ، مرتضی زمین نخورد پس از مدینه و این مادر و زمین خوردن خدا کند پسرش کربلا زمین نخورد خدا کند که کسی نیزه بی هوا نزند خدا کند که دگر بی هوا زمین نخورد خدا کند که دگر پیش خواهری مضطر سر برادری از نیزه ها زمین نخورد سر بریده به نیزه خدا خدا میکرد رقیه ام زروی ناقه ها زمین نخورد رباب هم به روی ناقه ها دعا میکرد علی اصغرم از نیزه ها زمین نخورد شاعر: عبدالحسین میرزایی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
نام تو با علی و محمد قرینه است هر جا که عطر نام تو باشد مدینه است دستاسِ کیست چرخ جهان؟ این غریب کیست؟ این دست‌های کیست که لبریز پینه است؟ آیینه‌ای که عطر بهشت مدینه بود نامش هنوز شعلۀ سینای سینه است ای وسعت بهشت، جهان بی‌تو دوزخ است دنیا چقدر مزرعۀ کفر و کینه است... دریا علی‌ست، گوهر یکدانه‌اش تویی در موج حادثات، حسینت سفینه است با هر حماسه داغ پدر را سرشته‌ای هجده کتاب، درد علی را نوشته‌ای زیبایی مدینه به غیر از بتول نیست بی‌مهر او نماز دو عالم، قبول نیست می‌پرسم از شما که رسولان غیرتید زهرا مگر خلاصۀ جان رسول نیست؟ گیرم ولایت علی از یاد برده‌اید آیا غدیر و دست محمد قبول نیست؟... مهر علی‌ست روزی هر روز مهر و ماه وقتی چراغ، فاطمه باشد، افول نیست جبریل را به مرقد مولای عاشقان بی‌رخصتش هر آینه، اذن دخول نیست اللّه‌اکبر از تو که اللّه‌اکبری ای مادر پدر که پدر را تو مادری زهراترین شکوفۀ گلخانۀ رسول! با نام تو مدینه مدینه‌ست، یا بتول ای مردمی که زائر راز مدینه‌اید آه ای مجاوران حرم، حجتان قبول! این‌جا کنار حجرۀ پیغمبر خدا آیینه‌خانه‌ای‌ست پر از تابش اصول آیینه‌ای که ماه در آن می‌کشد نفس آیینه‌ای که مهر در آن می‌کند حلول در بین ماه‌های خدا چون تو ماه نیست ای بین فصل‌های خدا بهترین فصول این‌جا نمازخانۀ مولا و فاطمه‌ست این‌جاست خانۀ علی و خانۀ رسول زهرا شدی که نام علی را عَلم کنی پنهان شدی که هر دو جهان را حرم کنی یک عمر بود با غم و غربت قرین، علی آن قصۀ حسین و حسن بود و این علی وقتی ابوتراب شدی، خاک، پاک شد تا زد به خاک بندگی او جبین علی... آیینه‌ای برابر انسان و کائنات آیین عشق و آینۀ راستین، علی شمشیر حق که چرخ‌زنان است و خطبه‌خوان دست خداست بر شده از آستین، علی زهرا نداشت بعد پدر جز علی کسی احمد نداشت جز تو کسی همنشین، علی! اندوه بی‌شمار مرا دیده‌ای، بیا انسان روزگار مرا هم ببین، علی! دنیا چقدر تشنۀ نام زلال توست هر ماه، ماه آینه، هر سال، سال توست شب‌گریه‌های غربت مادر تمام شد زینب به گریه گفت که دیگر تمام شد امشب اذانِ گریه بگوید بگو، بلال سلمان به آه گفت: ابوذر! تمام شد طفلانِ تشنه هروله در اشک می‌کنند ایّامِ تشنه‌کامی مادر تمام شد آن شب حسن شکست که آرام‌تر! حسین چشم حسین گفت: برادر! تمام شد تا صبح با تو اُستن حنّانه ضجه زد محراب خون گریست که منبر تمام شد زاینده است چشمۀ زهرایی رسول باور مکن که سورۀ کوثر تمام شد باور مکن که فاطمه از دست رفته است باور مکن حماسۀ حیدر تمام شد زهرا اگر نبود حدیث کسا نبود زینب نبود و واقعۀ کربلا نبود شب آمده‌ست گریه‌کنان بر مزار تو دریا شکست موج‌زنان در کنار تو بعد از تو چله‌چله علی خطبه خواند و سوخت چرخید ذوالفقار علی در مدار تو زینب کجاست؟ همسفر خطبه‌های خون دنیا چه کرد بعد تو با یادگار تو؟ باران تیر و نعش غریبانۀ حسن آن روزگار زینب و این روزگار تو گل داد روی نیزه، سر تشنۀ حسین تا شام و کوفه رفت دل داغدار تو تو سوگوار زینب و زینب غریب شام تو سوگوار زینب و او سوگوار تو بعد از تو سهم آینه درد و دریغ شد دست نوازشی که کشیدند تیغ شد ای ناخدای کشتی درد! ای خدای درد تنها تویی که آمده‌ای پا به پای درد زین پیش درد و داغی اگر بود با تو بود درد آشنای داغی و داغ آشنای درد زان شب که غرق خطبۀ چشم تو شد علی مانند رعد می‌شکند با صدای درد شعر تو را چگونه بخوانم که نشکنم؟ آخر بگو که قصه کنم از کجای درد؟ ای قطعۀ بهشت، غزل‌گریۀ زمین با چشم خود، سرود تو را، های‌های درد مگذار مردگانِ شبِ عافیت شویم ما را ببر به آینۀ کربلای درد تو آبروی داغی و تو آبروی اشک تو ابتدای دردی و تو انتهای درد یوسف اگر برای پدر درد آفرید زهرا شکست و درد پدر را به جان خرید ای سرپناه عارف و عامی نگاه تو آتش گرفت خیمۀ گردون ز آه تو آیا چه بود قسمت تو غیر درد و درد؟ آیا چه بود غیر محبت گناه تو؟ ساقی علی‌ست، کوثر جوشان حق تویی ما تشنه‌ایم تشنۀ لطف نگاه تو در چشم من تمام زمین، سنگ قبر توست گردون کجا و مرقد بی‌بارگاه تو در کربلای چند، شهید غمت شدیم سربندهای فاطمه بود و سپاه تو از خانۀ تو می‌گذرد راه مستقیم راهی نمانده است به حق، غیر راه تو دنیا اگر غدیر تو را خم نکرده است روح مدینه ردّ تو را گم نکرده است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب جمعه ز حرم موج کرم می‌آید باز از کرب و بلا شیون غم می‌آید امشب انگار هوای دگری خواهم داشت فاطمه با کمر خم به حرم می‌آید t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
از تمام خلق زهرا خلق بهتر بوده است نیست این حرف از من و حرف پیمبر بوده است چون که هر معلول دارد علتی در این جهان علت خلق جهان زهرای اطهر بوده است کوری چشم همه اعراب جاهل تا به حال فاطمه شان نزول نور و کوثر بوده است بر عزیز و نور چشم و دختر پیغمبرش هر که ظلمی را روا کرده‌ست کافر بوده است نه فقط در صدر اسلام و عرب در هر زمان هر که از دختر گرفته خرده ابتر بوده است فاطمه ام ابیها شد به تعبیر رسول چون برای آن رسول‌الله مادر بوده است t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
محبوبه ی حق سوره ی کوثر زهراست همتای علی جان پیمبر زهراست تنها نه فقط جان پیمبر بلکه آیینه و محبوبه ی داور زهراست خلق دو جهان همه طفیلش هستند روح نبی و بانوی اطهر زهراست هم کفوِّ علیِ مرتضی تنها اوست دردانه و یکدانه و گوهر زهراست او اسوه ی عفت و حجاب و تقواست در بین زنان از همه برتر زهراست هم آیینه ی حجب و حیا هم مرجع بر مریم و آسیه و هاجر زهراست هم منشاء خیر و برِکت در عالم هم نور خدا عشق مصور زهراست بر سر در قلب شیعیان حک شده است بابا علی و حضرت مادر زهراست مکتوب شده به رنگ زر این جمله مادر به همه اول و آخر زهراست کشتی نجات عالمین در محشر حیدر بُوَد و نورِ مُنَوَّر زهراست در روز قیامت که همه حیرانند بینی که فقط بر همه سرور زهراست در معرکه ی بی کسی شاه نجف بر شیر خدا یگانه یاور زهراست در یاری مرتضی میان کوچه آنکس که بود یک تنه لشکر زهراست از پشت در انگار صدا زد محسن آرام بزن که پشت این در زهراست از ضربه ی تازیانه و ضربه ی پا چون یاسمن خمیده پیکر زهراست ای اهل مدینه ازچه رو می نگرید او بنت نبی همسر حیدر زهراست با سینه ی زخمی شده و روی کبود هستی علی میان بستر زهراست t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
سینه‌ای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود طور سینای تجلّی مشعلی از نور شد سینه سینای وحدت مشتعل از نار بود ناله بانو زد اندر خرمن هستی شرر گویی اندر طور غم چون نخل آتش‌بار بود آن که کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود؟ گردش گردون دون بین کز جفای سامری نقطه پرگار وحدت مرکز مسمار بود صورتش نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه روی گردون زین مصیبت تا قیامت تار بود شهریاری شد به بند بنده‌ای از بندگان آنکه جبریل امینش بنده دربار بود از قفای شاه بانو با نوای جان‌گداز تا توانی به تن و تا قوّت رفتار بود گر چه بازو خسته شد و ز کار دستش بسته بود لیک پای همتش بر گنبد دوّار بود t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی • حافظ •
جان بر لب است از غم جانان دعا كنيد شايد به سر رسد شب هجران دعا كنيد با چشمه هاي خالي و خشكيده نگاه در حسرت رسيدن باران دعا كنيد روزي هزار بار دعاي فرج كم است در آرزوي يار فراوان دعا كنيد هر جا كه ميرويد نجف مكه كربلا اينجا كنار شاه خراسان دعا كنيد يا ايهاالرئوف! شما واسطه شويد ما بي كسيم حضرت سلطان! دعا كنيد ما آمديم اذن محرم به ما دهيد آقا براي ماه عزامان دعا كنيد ما گريه مي كنيم كه يك روز جان دهيم از داغ خشكي لب عطشان دعا كنيد محمدعلي بياباني t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟! بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی بهره ها از او در این دوران هجران می برم گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم از دعایش روز و شب سود فراوان می برم بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند پس پناهم را به دربار خراسان می برم جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم با توسل راه در دربار سلطان می برم ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است: همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم محمدجواد شیرازی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بسم الله الرحمن الرحیم رونق بعد از تو خانه دیگر از رونق می‌افتد چون خانه‌ی بی‌مادر از رونق می‌افتد باتو به هرترتیب رونق دارد، اما تو می‌روی و آخر از رونق می‌افتد هم خانه‌ی حیدر ندارد بی‌تو لطفی هم خانه‌ی پیغمبر از رونق می‌افتد بعد از فدک اهل ریا فهمیده بودند با خطبه‌هایت منبر از رونق می‌افتد بعد از تو مرگ‌وزندگی فرقی ندارد رهبر نباشد، لشکر از رونق می‌افتد درد عجیبی نیست این خانه‌نشینی چون مرغ بی‌بال‌وپر از رونق می‌افتد حال علی آیینه‌ی بیماری توست بی‌تو جهان حیدر از رونق می‌افتد بیمار باشی خانه‌ات رونق ندارد اما نباشی بدتر از رونق می‌افتد ... مجتبی خرسندی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
دختری از سینه‌اش آهی مُکرر را کشید باز هم بر چشمهایش پایِ مادر را کشید آمد و آرام بوسیدش ولی آهی شنید باز هم رویِ سرش آن دستِ لاغر را کشید تا که در را وا کنَد بر روی مَردش فاطمه فضه گویا سمتِ در بر حجره بستر را کشید با سرانگشتش حسن پیشِ دری که سوخته روی آن دیوارِ دودی یک کبوتر را کشید بعد از آن گهواره‌ای خالی کنارش نقش زد جایِ محسن بِینِ گهواره کمی پَر را کشید یادش اُفتاد آتش و جمع اراذل جمع بود یادش اُفتاد ابتدا نامرد خنجر را کشید   وایِ من آتش که کارش کرد او در را شکست وایِ من دنبالِ خود تا خانه لشگر را کشید بعد از آن بر روی آن در رفت و آمد داشتند بعد از ان این کوچه و آن کوچه حیدر را کشید بچه‌ها کَندند در را تا که مادر پا شود یک نفر او را کشید و یک نفر در را کشید پشت بابا بود اما ضربه‌ی سخت غلاف روی سنگ کوچه مادر نه پیمبر را کشید حال امشب بُغچه‌ای را باز کرد و گریه کرد روضه خواند و پیشِ زینب حرفِ آخر را کشید کربلا می گوئیم:"مادر تماشا می‌کنی از همانجایی که بوسیدیش خنجر را کشید یک حرامی آمد و پیراهنش را کَند و بُرد یک حرامی رویِ خاک و خار دختر را کشید" هر دو می‌گفتند از آن سر که نیزه می‌بَرد تا حسینش باز زیر پای او سر را کشید حسن لطفی t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
شعر درباره ماجرای عشق بازی کار هر شیاد  نیست این شکار، دام هر صیاد نیست   عاشقی را قابلیت لازم است      طالب حق را حقیقت لازم است عشق، از معشوق اول سر زند تا به عاشق، جلوه دیگر کند    تا به حدی که برد هستی از او سر زند صد شورش و مستی از او   شاهد این مدعی خواهی اگر بر حسین و حالت او کن نظر    روز عاشورا در آن میدان عشق کرد رو را جانب سلطان عشق   بارالها این سرم این پیکرم این علمدار رشید، این اکبرم    این سکینه، این رقیه، این رباب این عروس دست و پا خون در خضاب    این من و این ساربان، این شمر دون این تن عریان میان خاک و خون    این من و این ذکر یارب یاربم این من و این ناله‌های زینبم    پس خطاب آمد ز حق کی شاه عشق ای حسین یکه تاز راه عشق    گر تو بر من عاشقی ای محترم پرده برکش من به تو عاشقترم   غم مخور که من خریدار توام مشتری بر جنس بازار توام    هر چه بودت داده‌ای در راه ما مرحبا صد مرحبا خود هم بیا    خود بیا که می‌کشم من ناز تو عرش و فرشم جمله پا انداز تو   لیک خود تنها نیا در بزم یار خود بیا و اصغرت را هم بیار   خوش بود در بزم یاران بلبلی خاصه در منقار اوبرگ گلی خود تو بلبل، گل؛ علی اصغرت زودتر بشتاب سوی داورت t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
بگذار بگذرد همه چیز آنچنان كه هست دنیا همین كه بوده و دنیا همان كه هست پای سفر كه پیش بیاید مسافریم آدم هراس جاده ندارد جوان كه هست تا هرچه دور پشت مرا گرم می كند مثل تو دست همسفری مهربان كه هست اصلا بدون مشكل شیرین نمی‌شود در راه دست كم دو سه تا امتحان كه هست گاهی برای ما خود این راه مقصد است یك جاده با فراز و نشیب آنچنان كه هست حالا اگر چراغ نداریم، بی خیال فانوس شعرهای تو در دستمان كه هست خواب دو جفت بال و پر سبز دیده‌ام پاهای‌مان شكسته، ولی آسمان كه هست t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم نه طاقت خاموشی، نه میل سخن داریم آوار پریشانی‌ست، رو سوی چه بگریزیم؟ هنگامه حیرانی‌ست، خود را به که بسپاریم؟ تشویش هزار آیا، وسواس هزار اما کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته‌ست امروز که صف در صف خشکیده و بی‌باریم دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم. من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم حسین منزوی زنجانی (ره) بزرگترین غزل سرای معاصر t.me/janatmahdi eitaa.com/jannatolmahdi