#مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
.
درهم است ابروش یا تیغ دو دم برداشته
بس که چشمش وا شده ابروش خم برداشته
از عرب چشمان نافذ را به تذهیب مژه
این کمان آرشی را از عجم برداشته
این صدا اصلاً صدای گریه ی یک طفل نیست
در حسینیه کسی انگار دم برداشته
من که باور می کنم این طفل وقت بازی اش
ماه را از آسمان ها دست کم برداشته
من که باور می کنم این طفل از روز نخست
گفته یا مولا و در خانه قدم بر داشته
حلقه های اشک در چشمان بی تاب علی
پرده ها از راز دستان قلم برداشته
دست از قنداق وا کرده ست یعنی یا حسین
از همین امشب ابالفضلت علم بر داشته
تا حسین بن علی برداشته قنداقه را
نعره ی «آقا فدایت می شوم» برداشته
از همین امشب به یاد سوز لب های حسین
مشک چشمان ابالفضلیش نم برداشته
تازه امشب هر کسی کرب و بلا را خواسته
از سر خوان ابالفضلیش کم بر داشته
این یل بی دست وقت نوکری در کربلا
دست بر سینه شدن را از حرم برداشته
#مهدی_رحیمی
@jannatolmahdi
#مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
دِلی دارم و خانهیِ بوتُراب است
سَری دارم و خاکِ عالیجناب است
عوض کرده روز و شَبَم جایِ خود را
که ماهی دمیده پُر از آفتاب است
مرا قبله بابُ الحُسینِ حسین است
مرا نامِ عباس فَصلُ الخِطاب است
حساب و کتابی ندارد دلِ ما
که دیوانهاش بی حساب و کتاب است
نوشته به ایوانِ میخانهی او
که در بزمِ ساقی دعا مستجاب است
من از تاکِ انگورهایِ ضریحش
چنان مست کردم که حالم خراب است
چنان بی خودم کرده بویِ سَبویَش
که پایم هوا و سرم در شراب است
از امشب بهشت آفرین است زهرا
که مهمانِ ام البنین است زهرا
خدا گِرد گِردَت مداری کشیده
به هر یک صفِ بی شماری کشیده
و در طاقِ عرشش به تصویر سبزی
عَلَم را به دوشِ سواری کشیده
که نصرُمِن الله بر بیرقِ اوست
و در قبضهاش ذوالفقاری کشیده
شَبیهِ علی رویِ دُل دُل نشسته
و در زیرِ پا تار و ماری کشیده
نه اَبرو بگو ذوالفقاری دو پیکر
نه گیسو بگو آبشاری کشیده
اگر حالتِ چشمِمان التماس است
برای حریمش خُماری کشیده
نیازی ندارد به غیر از ضریحت
کسی که به چشمش غباری کشیده
رسیدم مرا زیرِ بالَت بگیری
امیری حسین وَنِعمَ الامیری
نگاه تو جُز شورِ دریا ندارد
طَنینَت به جز لحنِ مولا ندارد
تو مثلِ حسن کوچه هایت شلوغ است
که بی تو مدینه تماشا ندارد
برای تماشات یوسف رسیده
مدینه ولی بیش از این جا ندارد
من از ارمنیهای شهرم شنیدم
که پیش تو رنگی مسیحا ندارد
پسرهای او جایِ خود ، میشود گفت
که مانندِ عباس زهرا ندارد
گرههای کورِ همه ، صَف کشیدند
که کارَت اگر ، شاید ، اما ندارد
اگر کار داری تو هَم با ابالفضل
بگو یا حسین و بگو یا ابالفضل
تو مهتابِ نوری برایِ سحرها
تو خورشیدی اما میانِ قَمرها
تو را روزِ اول برایِ حسینش
سوا کرده زهرا برایِ پسرها
مرا منصبِ تو به شاهی رساند
اگر جا دَهی در صفِ رُفتگرها
نقابی بزن وقتِ رزمت به صفین
که ذُوخرالحسینی ...امان از نظرها
از آن دور لشگر تو را خیره دیدند
نیازی ندارد بِپیچَد خبرها
به میدان بیا تا به پایت بریزند
عرقها جگرها و سرها و پرها
جوابِ رَجزخوانیِ تو سکوت است
فقط میرسد صوتِ این المَفَرها
عَلَم را بِزن وقتِ طوفانی توست
علی عاشقِ این رجز خوانی توست
کسی چون تو بر قلب لشگر نمیزد
کسی چون تو فریادِ حیدر نمیزد
تو در سیزده سالگیات به دشمن
چنان میزدی مالک اشتر نمیزد
چنان گِرد بادی به پا میشُد از تو
که جبریل در پیش تو پَر نمیزد
فقط زانویَت جایِ پایِ عقیله است
که خواهر قدم جایِ دیگر نمیزد
اگر دستهایت نباشد که زهرا
قدم بر شفاعت به محشر نمیزد
فقط خاطرِ فاطمه بود وَر نه
به آقا خطابِ برادر نمیزد
به مدح علی زَر شود دفتر شعر
سه بیت از فؤاد آورم آخر شعر
نبودی حَصینِ حِصنِ دین گَر زِ مردی
قدم بَر درِ حِصن خیبر نمی زد
چنان کَند در را از آن حِصن سنگین
که گَر حِلمِ او حلقه بر در نمی زد
زمین را هم از جا بِکَند و فِکَندی
به جایی که مرغِ نظر پر نمی زد
#حسن_لطفی
@janatmahdi
#مدح_امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
ما که هستیم؟ انتخاب حسین
از دعاهایِ مستجابِ حسین
گَردِ راهی در آفتابِ حسین
پرِ کاهی در التهابِ حسین
گِلی از خاکِ بوترابِ حسین
ما که هستیم؟ یک صواب حسین
دورِ مَجنون گذشت،نوبتِ ماست
قرنها میشود که صحبتِ ماست
چهارده قرن حرف حیرتِ ماست
قصه یِ قِدمَتِ رفاقتِ ماست
عشق فرمود آنکه قیمتِ ماست
نیست غیر از دلی خرابِ حسین
در میانِ دلم حرارتِ کیست؟
شده ام عاشق، این عنایت کیست ؟
سوختم آتشِ محبت کیست ؟
بویِ سیب است بویِ تربتِ کیست ؟
محشرِ کیست این،قیامتِ کیست
کیست ارباب جُز جنابِ حسین
ای تمامییتت تمامِ علی
پدر سه علی امام علی
نور ای نورِ مُستدامِ علی
می تپد سینه ات به نام علی
چیست روی لبت سلام علی
جز علی نیست در کتابِ حسین
رنگ سبزِ سیادت زهرا
عطر و بوی قداست زهرا
نورِ صبح عبادت زهرا
آفتابِ سعادت زهرا
جان حسین است عادت زهرا
خود زهراست بازتابِ حسین
کیست زینب جز انعکاسِ علی
کیست زینب همه حواسِ علی
کیست خانوم؟ انبعاث علی
باغبانِ حسین یاسِ علی
کیست زینب علی شناسِ علی
حضرت فاطمه به قابِ حسین
جلوه ی اعتبارت عباس است
جذبه ذوالفقارت عباس است
سایه ی اقتدارت عباس است
در شب بعد کارَت عباس است
همه ی کارو بارت عباس است
مستم از ساقیِ شرابِ حسین
سر سال است و این شبِ جمعه
آمدم با یقین ،شبِ جمعه
تا شَوَم خوشه چین شبِ جمعه
حاجتم را همین شبِ جمعه
داد ام البنین شبِ جمعه
مادری از بَنی کِلابِ حسین
ذکر ما کربلا امام رضاست
لطف آقایِ ما امام رضاست
اثرِ ذکر یا امام رضاست
دستِ ما نیست با امام رضاست
کَس و کارِ گدا امام رضاست
گفته ام بارها رضا به حسین
از دعایِ نماز مادرها
حَرَمَت پُر شد از کبوترها
خوشبحال من و پیمبر ها
سجده داریم رویِ مرمرها
ما که بُردیم صد برابرها
تاکه رفتیم در حسابِ حسین
از تو داریم سَروَری ها را
آبروها و نوکری ها را
بین روضه برادری ها را
بشمارید آخری ها را
نتکانید پادری ها را
کُلُّ خیر است تا به باب حسین
جلوه ات تا نصیبِ غیر تو شد
سائلی آمد و زُهیر تو شد
جُون شد عابِسَ و،بُرِیر تو شد
وَهَبَت شد،حبیبِ دِیرِ تو شد
حُر شد و عاقبت بخیر تو شد
همه سر داده در رکاب حسین
می کُشیَم سزایِ دل این است
پشتِ در دستهایِ مسکین است
حاجتم گیرِ یک ، دو آمین است
پایِ شش گوشه گریه تسکین است
وایِ من نامِ تو چه شیرین است
می چکد از لبم گلابِ حسین
آه از شام هول آور قبر
ما و تنهایی مقدر قبر
در شب تنگی و مکدرِ قبر
بینِ تاریکی مکررِ قبر
در سوال نکیر و منکر قبر
ما چه داریم جز جواب حسین
منم و این سلام و این تسلیم
تو و زلفی گشوده دست نسیم
منم و باز هم هوای قدیم
گوشه ای در حرم کنارِ کریم
کاش می شد شبیه ابراهیم
می شدم در شبی مُجابِ حسین
پایِ ایوانِ تو خلیل اُفتاد
پشت سر باز جبرئیل اُفتاد
پدری پیر آمد و عَلیل اُفتاد
مادری خسته با دخیل اُفتاد
در شفایش چه قال و قیل اُفتاد
چایِ روضه است یا شرابِ حسین
تشنه بودی بگو که آبت داد؟
آب گفتی کسی جوابت داد؟
آب بر کودکِ ربابت داد؟
کمکی وقتِ اضطرابت داد؟
یا که با چکمه ای عذابت داد
گریه ام هست از آب آبِ حسین
#حسن_لطفی
@jannatolmahdi
#امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
لبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است
پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ حُسین است
تَعریفِ مَن از عشْق هـَمان بود ڪہ گُفتَم
در بَندِ ڪَسے باش ڪہ دَر بَندِ حُسین است
دَر مَعرڪہ اَز سَنگدلان حُرّ بِتَراشَد
این ویژگیِ چَشمِ هـُنَرمَندِ حُسین است
شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هـَمہ عُمْر
شورے ڪہ خُدا دَر دلَم اَفڪَندہ حُسین است
آهـَنگِ خوش و رَقصِ خوش و بویِ خوش اصلاً
طَبل و عَلَم و پَرچَم و اِسفَندِ حُسین است
بے روضہ ے او حال خوشے نیست... ، اَگَرهـست
از حال گُذَشتیم ڪہ آیَندہ حُسین است
اَز بَس ڪہ (عَلے) نامِ قَشَنگیست عَجَب نیست
این نام اَگَر رویِ سہ فَرزَندِ حُسین است
دَر جَنگ سَراَفڪَندہ نَبودیم و نَگَردیم
چون بَر سَرِمان یڪسَرہ سَربندِ حُسین است
پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ دِلِ اوست
لَبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است
#محسن_کاویانی
@jannatolmahdi
#اعیاد_شعبانیه
#امام_حسین
#مدح_امام_حسین
بی دلم بی بهانه میخوانم
غزلی عامیانه میخوانم
آن قدر از خودم رها شدهام
از خودم یک ترانه میخوانم
شبِ شعری چنین ندیده کسی
تا سحر عاشقانه میخوانم
ماهیِ حوض خانهات هستم
پایِ تو بی کرانه میخوانم
نَفَسم در هوایِ تو جاریست
جانِ تو هر کجا نمیخوانم
خواندنم پایِ تو فقط زیباست
خواندنم با تو خط به خط زیباست
با دَمِ تو کسی که دَمپَر شد
با دَمِ تو مسیح پَرور شد
کوچه پس کوچهی بهشتِ خدا
با گُلِ خندهات معطر شد
فطرس از برکتِ قدومت بود
صاحبِ بال و پَر نَه شهپر شد
از همان ابتدایِ آمدنت
کشتی عشق تو شناور شد
شدی از هر نظر رسولِ خدا
شیرهی جانت از پیمبر شد
معنیِ فجر و اِنَمّا هستی
خامسِ آل مصطفی هستی
ای قبولیِ طاعتِ همگان
مُهر پیوسته -لطف بی پایان
رحمت واسعه ؛ فضیلت جود
ای سراج المنیر ؛ کهف امان
آیهی عصمت و صحیفهی نور
ای جهاد و عقیده و ایمان
آمدی و زمین شد آرزویِ
آسمان ؛ روزِ سوم شعبان
مینویسم "حسین" آقا جان
مینشیند کنارِ نامت "جان"
به اَبی انت سیدالشهدا
روزیام کن دوباره کرببلا
#محمدحسن_بیات_لو
@jannatolmahdi
اشعار مذهبی:
#مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
جمعمان جمع كه تا نقشِ خیالی بزنیم
كوچه باغی برویم و پَر و بالی بزنیم
پایِ حافظ قَدح از شعر زلالی بزنیم
جمعمان جمع بیایید كه فالی بزنیم
"شاهِ شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
كه به مژگان شكند قلب همه صف شكنان"
بگذارید از این فاصله بویی بكشیم
درِ خُم را بگشاییم و سبویی بكشیم
تیغ اَبروی كجش را به گلویی بكشیم
صد و سی و سه نفس نعرهی هویی بكشیم
از دلِ ما چه به جا مانده؟ كه غارت كرده
پسرِ سوم زهراست قیامت كرده
ماه و خورشید دو حیران و دو سرگردانند
سالها دل سرِ این طایفه میگردانند
بال در بالِ فرشته غزلی میخوانند
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
آمده تا زِ علی تیغِ دودَم را گیرد
قد برافرازد و بر دوش عَلم را گیرد
جمع مِهر و غضب و جذبه و زیبایی را
در تو دیدیم مسیحایی و موسایی را
محشری كن كه ببینند دل آرایی را
بُردهای ارث از این سلسله آقایی را
حق بده مات شود چشم ، تماشا داری
هرچه خوبان همه دارند تو یك جا داری
آسمان پیشِ قدم هات به حیرت اُفتاد
كهكشان وقتِ تماشات به زحمت اُفتاد
موج برخاست و از آن همه هیبت اُفتاد
كوه تا نامِ تو را بُرد به لكنت اُفتاد
این علی هست خودش هست جنابش آمد
خوش به حال دلِ زینب كه ركابش آمد
تشنه خاكیم و ترک خورده ولی دریا تو
شوره زاری همه با ماست و باران با تو
وَ نوشتیم كه یا هیچ پناهی یا تو
دلمان قُرص بُوَد ، قُرص چرا؟ زیرا تو
بعد مرگم به هوای حرمت پر گیرم
من كفن پاره کنم زندگی از سر گیرم
رگِ پیشانی تو تا كه تَوَرم میكرد
لشگر انگار كه با مرگ تكلم میكرد
دست و پا را نه فقط راهِ نفس گُم میكرد
بیرقت در وسطِ دشت تلاطم میكرد
چقدر سر زِ سرِ تیغِ تو سرگردان است
تو سلیمانی و تختت وسطِ میدان است
میكِشی تا وسطِ معركهها طوفان را
بند آورده نگاهت نَفَسِ میدان را
تا كه ارباب بگیرد به سرت قرآن را
میدرد نعرهی تو زَهرهی سرداران را
شورِ آن قُله كه آتش فوران كرد تویی
آن كماندار كه اَبروش كمان كرد تویی
سایه بان دلِ زینب دلِ ما هم با توست
حاجتی گرچه نگفتیم فراهم با توست
ماهِ شبهایِ محرم تویی و دَم با توست
ای علمدارِ ادب شورِ مُحرم با توست
دستِ ما نیست كه در پای غمت میگِرییم
لطف زهراست كه زیر عَلمت میگِرییم
بی تو از چشمِ حرم خونِ جگر میریزد
خون از ساقهی صد تیر و تبر میریزد
وَ رُباب اشك به لبهای پسر میریزد
خیز از خاك و ببین خاك به سر میریزد
اَبرویت بندِ دلش بود كه از هم وا شد
وای بر حال سكینه كه سرت دعوا شد
#حسن_لطفی
@jannatolmahdi
#مدح_امام_سجاد
#اعیاد_شعبانیه
هرچه بین راه گفتم شد علی
هرچه وصف ماه گفتم شد علی
هرچه مدح شاه گفتم شد علی
هرچه بسم الله گفتم شد علی
تا حسین از برکت اولاد گفت
سجده و سجاده یاسجاد گفت
حاجت شاه و گدا پیوست شد
از شلوغی، کوچه ها بن بست شد
ساقی آمد میکده یکدست شد
شهربانو قبل ساقی مست شد
ریخت از تسبیح او بی معطلی
یا علی بن حسین بن علی
این حسین است و صدای او علی است
کعبه و سنگ بنای او علی است
مروه و سعی و صفای او علی است
اسم کلّ بچه های او علی است
من که ویران همین آبادی ام
نوکر اربابم و سجادی ام
ما رکاب و تاج ما سنگ یمن
او پیمبر، ما اویسی از قرن
بار داده نخل عمر پنج تن
آمده دلبند عباس و حسن
جلوهء مولاست، شکل حیدر است
سیرتش مثل علی اکبر است
انس دارد عشق با تب، بیشتر
بنده دارد خواهش از رب، بیشتر
ماه دارد جلوه در شب، بیشتر
ذوق دارد عمه زینب، بیشتر
در مدینه حال مردم عالی است
بین خانه جای زهرا خالی است
می نشیند نور سیمایش به دل
می نشاند کشتی غم را به گل
سائلانش را نمی بینی خجل
می شود هر یاعلی `یا مَن تُحِل”
اعتقادم بر امامم محکم است
چونکه او مشکل گشای عالم است
هر زمان که خورده چشمانش به آب
سقف دنیا بر سرش گشته خراب
چونکه دیده سوخته طفل رباب
قبر او هم مانده زیر آفتاب
پیکر ارباب یادش مانده است
بی مزار و بی حرم افتاده است
ماجرای شام را یادش نرفت
مردمان عام را یادش نرفت
سنگ روی بام را یادش نرفت
خیزران و جام را یادش نرفت
داغِ روی سینهء صد چاک شد
دختری که در خرابه خاک شد
#رضا_دین_پرور
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
لبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است
پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ حُسین است
تَعریفِ مَن از عشْق هـَمان بود ڪہ گُفتَم
در بَندِ ڪَسے باش ڪہ دَر بَندِ حُسین است
دَر مَعرڪہ اَز سَنگدلان حُرّ بِتَراشَد
این ویژگیِ چَشمِ هـُنَرمَندِ حُسین است
شیرین تَر اَز این شور نَدیدیم هـَمہ عُمْر
شورے ڪہ خُدا دَر دلَم اَفڪَندہ حُسین است
آهـَنگِ خوش و رَقصِ خوش و بویِ خوش اصلاً
طَبل و عَلَم و پَرچَم و اِسفَندِ حُسین است
بے روضہ ے او حال خوشے نیست... ، اَگَرهـست
از حال گُذَشتیم ڪہ آیَندہ حُسین است
اَز بَس ڪہ (عَلے) نامِ قَشَنگیست عَجَب نیست
این نام اَگَر رویِ سہ فَرزَندِ حُسین است
دَر جَنگ سَراَفڪَندہ نَبودیم و نَگَردیم
چون بَر سَرِمان یڪسَرہ سَربندِ حُسین است
پَس باش پیِ آنچہ خوشایَندِ دِلِ اوست
لَبخَندِ خُدا بَستہ بہ لَبخَندِ حُسین است
#محسن_کاویانی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#مدح_امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
سحر آمد سلامش کرد و بعد از آن نمایان شد
بیابان چون توسل کرد بر او زود باران شد
از آن اول به دستش داشته حاجت روایی را
برای فطرس زخمی ببین قنداقه ، دامان شد
خدا هر آنچه را که داشت در دست حسینش داد
عجب دستی میان سفره ی خلقت نمکدان شد
در این گردش در این دواریِ حق مدعائیها
فقط عین دو چشم اوست در این حلقه ، عرفان شد
به آبادیِ مهرش ، آبها هم غبطه ها دارند
به صحرا چونکه نامش رفت آنجا هم نیستان شد
به یاد جایگاهش گریه ی بسیار کرد آدم
همینکه اشک را با او گره زد ، آدم انسان شد
همین یک قطره اشکِ آدم از چل سال برتر بود
که با این قطره ، برگشتن به جنت نیز آسان شد
به روز اول خلقت خدا هم روضه اش را خواند
نه باران که از آن لحظه در عالم اشک ریزان شد
به وقت گفتن از او خوش ترین غم می رسد از غیب
اگر چه چشمِ ما گریان لب ما نیز خندان شد
به منبر رفت تا جاری کند حرف خدایش را
همه دیدند روی نیزه ها قاری قرآن شد
#حامد_آقایی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#مدح_حضرت_عباس
#اعیاد_شعبانیه
سیمرغ در غبارِ خودش ایستاده است
خورشید در مدارِ خودش ایستاده است
غرق ادب تمامِ جهان کوچک و بزرگ
هر قُلّه در دیارِ خودش ایستاده است
در بینِ سینههاست نفسها که دیدهاند
آری علی کنارِ خودش ایستاده است
رزم آوری رسیده که امروز عَبدو وَد
مبهوت بر مزارِ خودش ایستاده است
میدان به احترام امیرش بلند شد
از هیبتِ سوارِ خودش ایستاده است
شیرافکنِ قبیلهی آلِ علی است یا...
شیری به بیشهزارِ خودش ایستاده است
هرکس که دید گفت یقینا که مرتضی...
...با تیغِ ذوالفقارِ خودش ایستاده است
او امتدادِ قلعهتکانیِ مرتضاست
عباس خاطراتِ جوانیِ مرتضاست
سمت بهشت جاده نبود و تو آمدی
مستی حریفِ باده نبود و تو آمدی
تو از نژادِ حیدری و فرق میکنی
چون تو امیرزاده نبود و تو آمدی
سوگند میخورند تمامیِ آبها
دریای ایستاده نبود و تو آمدی
پیش از تو ای مدارِ تمامیِ کیشها
این قدر عشق ساده نبود و تو آمدی
بر خاکِ آستانهی ماهی ، تمامِ عمر
خورشید سر نهاده نبود و تو آمدی
قبل از تو دل به هیچ جمالی ندادهایم
این عشق بی اراده نبود و تو آمدی
این خانواده داشت هر آن چیز غیرِ تو
شوری به خانواده نبود و تو آمدی
تو آمدی و از تو علی بوسه چین شدهاست
از این به بعد فاطمه امالبنین شدهاست
گفتم که جرعهای زنم از آبشارِ تو
لکنت زبان گرفتهام اما کنارِ تو
اَلکن کَن است آنکه که از هیبت تو گفت
بیچاره خشک ، پیش تو شد شد شکارِ تو
سَرسَرخوشم نـ نـ نذرِ توام تا ابد ابد
هر هر نفس زِزندهام از از بهار تو
از از ازل شده شدهام مبتلای تو
دل دل دلم شده شده دل دل دچار تو
من من غلاغلام د در درگه توام
من من کجا کجا و شـ شهـ شهریار تو
الـ الکنم مـ مدح تو گفـ گفتنم خطاست
بگشا گره گره زِ من شرمسار تو
این بار هم زبان مرا باز میکنی
تا از تو گویم از طپش چشمهسار تو
بابالحسین باب دلی بو الفضائلی
ای شکل مرتضی چقدر خوش شمایلی
از آن زمان که فیضِ سحر آفریدهاند
از جلوههای رویِ قمر آفریدهاند
شیرانِ بیشههای شجاعت نوشتهاند
از خاکِ مقدم تو جگر آفریدهاند
در پیش بچههای علی خاک زادهای
بالای کعبه سایهی سر آفریندهاند
دورِ سرِ حسین و حسن چرخ میزنی
از ابتدا به دوشِ تو پَر آفریدهاند
امالبنین گرفته تو را نذر کرده است
بهرِ حسین چشمْ نظر آفریدهاند
جمع است جمع خاطرِ زهرا از این به بعد
زینب برایِ توست سپر آفریدهاند
میخواستند تا که بریزیم زیرِ پات
بر رویِ شانهیِ همه سر آفریدهاند
جز گِردِ تو عشیرهی زهرا نمیرود
زینب جز از رکابِ تو بالا نمیرود
من دلخوشم همیشه ولی با شما خوشم
تنها به زیرِ سایهی ایوانطلا خوشم
در پشت در نیامدهام گیرم و رَوَم
من با همین گداییِ بی انتها خوشم
از بینِ در که نه... ، درِ این خانه باز کن
من سائلم به دیدنِ رویِ شما خوشم
تا سُرمه کردهایم به تربت دو چشمِ خویش
از بِینِ هرچه هست به این خاکِ پا خوشم
گیرم که هیچ چیز نگیرم ، نمیروم
تاجر نیَم ، به خاطرِ این اعتنا خوشم
چیزی نداشتم که گذارم برای قبر...
تنها به لطفِ مرحمت مرتضی خوشم
باب الحوائجیِ تو ما را جریح کرد
من با بهشت نه به شبِ کربلا خوشم
عمری گدای گریه کنِ این حوالیام
دستم بگیر ساقیِ بی دست ، خالیام
ای نیزهزار زخمِ جگر را چه میکنی
با این سهشعبه دیدهی تر را چه میکنی
با من بگو که دست خودت را چه کردهای
با من مگو که دردِ کمر را چه میکنی
گیرم تو را به خیمه برم پیشِ دختران
این زخمهای تیغ و تبر را چه میکنی
قدری بهم نریز رسیده است مادرم
من هیچ گریههای پدر را چه میکنی
بر روی نیزه هم بِروی بی تعادلی
در بینِ راه سنگِ گذر را چه میکنی
ای غیرتی به خاطر زینب نگاه کن
دور حرم هزار نفر را چه میکنی
دیگر کسی برای حرم بردنم نبود
ای تکیه گاه ، وقتِ زمین خوردنم نبود
#محمد_حبیب_زاده
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi