#امام_حسین_مناجات
ما مصیبت زدهی کرب وبلاییم حسین
بال و پر سوختهی آل عباییم حسین
بسکه خون دل از این دیده ز غمهای تو رفت
همنشین لب دریای بکاییم حسین
عمر دنیا نرسد چون به عزاداری تو
تا قیامت ز غمت عقده گشاییم حسین
روز محشر که همان یوم یفرّالمرء ست
ما سراسیمه به سوی تو بیاییم حسین
چون که احداث شود منبر منصور ملک
باز پا منبری یار تو ماییم حسین
همه آبادی دل از کرم مادر توست
ورنه ویرانه دل از شام بلاییم حسین
ما خجالت زدهی غافله سالار غمیم
که سر افکندهی «نحن الاسراءیم» حسین
چادر و معجر و عمّامه اگر سوخته شد
ما به جا مانده از آن سوختههاییم حسین
چون برآریم به عشق تو سر از خاک مزار
گرد راه پسر خیر النسائیم حسین
تا شویم عارف و آمادهی ایام ظهور
بر سر و سینه زنان غرق دعاییم حسین
#محمود_ژولیده
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسین_مناجات
ای تکیه گاه مردم بی تکیه گاه حسین
ما را نبوده غیر تو یک جان پناه حسین
تو یک نگاه کردی و من مست آن نگاه
دنیای من عوض شده با آن نگاه حسین
من را به رنگ مشکی پیراهنم ببخش
من را بخر شبیه غلام سیاه حسین
من بی هوای تو نفسم بند می شود
از شهد نام تو شده ام روبه راه حسین
در کوچه های گم شده ی آخرالزمان
با پرچمت شناخته ام راه و چاه حسین
هر روزِ روضه خیر پس انداز کرده ام
یک روزِ بی خیال تو عمرم تباه حسین
خاکم به سر اگر که نمیرم برای تو
من را بیا شهید غم خود بخواه حسین
دست مرا برای همیشه رها مکن
می ترسم از زمانه ی پر اشتباه حسین
#حسن_کردی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسین_مناجات
خوش آن دلی که گذر سوی کربلا بکند
مس وجود از آن خاک، کیمیا بکند
خوش آن نسیم که از خاک نینوا آید
خوش آن غریب که منزل به کربلا بکند
هوای باغ بهشت است، خاک کوی حسین
وطن، خوش آن که در آن خاک جانفزا بکند
اگر مَلَک به کف آرد، غبار روضۀ او
به چشم خویشتن، آن خاک، توتیا بکند
غلام همّت آنم که در محبّت دوست
تن و سر و زن و فرزند و جان، فدا بکند
چو بهر ما، سر و فرزند و جانِ شیرین داد
ز آب شور، دریغ از چه چشم ما بکند؟
چه کم شود ز جلال حسین؟ اگر روزی
ز لطف، گوشۀ چشمی، سوی «هما» بکند
#همای_شیرازی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه
با حسرت و غم میگذرد هر روزم
دلتنگم و چشم بر حرم میدوزم
هر هفته شب جمعه شبیهِ آتش
از داغِ فراقِ کربلا میسوزم!
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسین_مناجات
روز را شب می کنم با درد بی بال و پری
هیچ دردی نیست از این درد ، درد بد تری
ماجرای من شده مانند مرد یخ فروش
آب دارد می شود عمر و ندارم مشتری
نیمه ی شب از خیابان ها سراغم را بگیر
روزگار عاشقی یعنی همین در به دری
گریه هایم را بگیرى زیر گریه میزنم
هر چه را دارم بگیر از من بده چشم ترى
کربلایم دیر دارد میشود کاری بکن
بی کسی ام را نکن با دوری ات یادآوری
یا ولی الله ، کارم لنگ گوشه چشم توست
رب نمی بخشد مرا تا از گناهم نگذری
نوجوان بودم شدم دیوانه ی کویت حسین
...آه از آن ساعتی که... روضه های کوثری
**
تازه میگردد برایم روضه ی عصر دهم
چشم من هربار می افتد به معجر، روسری
پیش چشم مادرت پیش نگاه خواهرت
حنجرت را پاره پاره کرد آخر خنجری
مثل نعلی که کمی از پیکرت را کند و برد
برد همراه خودش انگشت را انگشتری
بچه هاى فاطمه از قافله جا مانده اند
ساربان آهسته تر، داری مگر سر مى برى؟
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi