#حضرت_عباس
برسر نعش گل ام بنین غوغا شد
همه گفتند:حسین بن علی تنها شد
تاکه حیرت زده دردشت دودستت دیدم
گفتم ازیوسف من یک اثری پیدا شد
صوت ادرکنی تو گم شده در هلهله ها
این چه شوریست که درلشگریان برپاشد
تا که دیدم بدنت را کمرم درد گرفت
خیزازجا و ببین پشت حسینت تا شد
از بلندای قدت جای دو لب باقی نیست
این همه تیر کجای بدن تو جا شد
با چه بغضی زده این ضربه خدا می داند
که ز فرق سر تو تا به ابرو واشد
صورت تو اثر از چادر خاکی دارد
گوئیا سجده تو بر قدم زهرا شد
گوئیا لشگری از پیکر تو رد شده اند
زیر پا خطبه ترویه تو امضا شد
بین یک دشت تنت ریخته صاحب علمم
صحنه قتلگهت علقمه نه دریا شد
قاسم نعمتی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_عباس
گر نخیزی تو زجا،کارحسین سخت تر است
نگران حَرَمَم ،آبرویم در خطر است
قامتِ خم شده را هر که ببیند گوید:
بی علمدار شده ،دستِ حسین بر کمر است
داغ اکبر رمق از زانوی من بُرد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است
دست از جنگ کشیدند و به من میخندند
تو که باشی به بَرَم باز دلم گرم تر است
نیزه زار آمده ام یا تو پُر از نیزه شدی؟!
چو ملائک بدنت پُر شده از بال و پر است
پیشِ من با سر مُنشَق شده تعظیم نکن
که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است
علقمه پر شده از عطر گل یاس، بگو
مادرم بوده کنارت که حسین بی خبر است
به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند
قد و بالایِ رَسا هم سببِ دردسر است
اصغر از هلهله کردن بدنش میلرزد
گر بداند که تو هستی کمی آرام تر است
تیر باران که شدی یادِ حسن افتادم
دستت افتاده ز تن،فرق تو شق القمر است
وعده ی ما به نوک نیزه به هر شهر و دیار
که به دنبال سرت خواهرمان رهسپر است
سعيد خرازی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
#حضرت_عباس علیهالسلام
#قصیده
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به درِ خانۀ عبّاس علمدار
زد بوسه بر آن درگه و اِستاد مؤدب
گفتا به ادب با پسر حیدر کرّار
کِای صاحب این خانه یکی مرد فقیرم
بیمار و تهیدست و گرفتار و دلافکار
هر سال در این فصل از این خانه گرفتم
بر خرجی یکسالۀ خود هدیۀ بسیار
گفتا به زنان امّبنین مادر عبّاس
با سوز دل سوخته و دیدۀ خونبار
کز زیور و زر هرچه که دارید بیارید
بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار
خود سائل هر سالۀ عبّاسِ من است این
عبّاس، دلآزرده شود گر برود زار
دادند بدو زیور و زر آنچه که میبود
از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار
سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد
بگذاشت ز غم، گریهکنان چهره به دیوار
گفتند همه هستی این خانه همین بود
ای مرد عرب اشک میفشان تو به رخسار
آن سائل دلباخته با گریه چنین گفت
کِای در همهجا بوده به خیل ضعفا یار
بر من درِ این خانه گداییست بهانه
من عاشق عبّاسم، نه عاشق دینار
من آمدهام بازوی عبّاس ببوسم
من در پی گل، روی نهادم سوی گلزار
هر سال زدم بوسه بر آن دست مبارک
هر بار شدم محو رخ صاحب این دار
یک لحظه بگویید که عبّاس بیاید
باشد که برم فیض از آن چهره دگربار
ناگاه، زنان شیونشان رفت به گردون
گفتند فروبند لب ای مرد گرفتار
ای عاشق دلسوخته! ای محو رخ دوست!
ای سائل دلباخته! ای طالب دیدار!
دستی که زدی بوسه، جدا گشت ز پیکر
ماهی که تو دیدی، به زمین گشت نگونسار
آن دست کز او خرجی یکساله گرفتی
شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار
سر بر سرِ نی، دست جدا، تن به روی خاک
لب تشنه، جگر سوخته، دل شعلهای از نار
این طایفه هستند در این خانه سیهپوش
این خانه بُوَد در غم عبّاس، عزادار...
#غلامرضا_سازگار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسین
#امام_سجاد
#حضرت_عباس
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
در میخانهٔ کرم شد باز
الدخیل این حریمِ رزاق است
ریزهخوارش فقط نه اهل زمین
جرعهنوشش تمام آفاق است
بیحساب است فضل این ساقی
شب جود و سخا و انفاق است
بین دلهای بیدلان امشب
با سر زلفِ یار میثاق است
«قبره فی قلوب من والاه»
حرمش قبلهگاه عشّاق است
ماه شعبان رسید! ماه سه ماه
کربلا میرویم! بسم الله
السلام ای پناه مُلک و مکان
در یدِ قدرتت عنان جهان
رفته قنداقهات به عرش خدا
تشنهٔ پایبوسیات همگان
در طوافت قیامتی شده است
میرسد هر فرشته با هیجان
پَر قنداقهٔ تو میبخشد
پر و بالی به فطرس نگران
از سرانگشت پاک مصطفوی
جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان
خواند جدّت «حسینُ منّی» را
«وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان
با تو جود و شجاعت نبویست
ای شکوه حماسههای عیان
در نمازت شبیه فاطمهای
بین میدان علیست جلوهکنان
چشمهای تو مرز خوف و رجاست
قَهر و مِهر تو آتش است و امان
رحمت محض! یا ابا الأیتام!
پدری کن برای عالمیان
ای که آقایی تو بیحد است
باز ما را به کربلا برسان
شب جمعه شمیم سیب حرم
منتشر میشود کران به کران
روضههایت بهشت اهل ولاست
چشم ما چشمههای کوثر آن
«وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَی»
اشکها از غمت همیشه روان
السلام ای شهید روز دهم
السلام ای امام تشنهلبان
تا ابد در فراز، پرچم توست
خون سرخت همیشه در جَرَیان
کربلای تو از ازل بودهست
مبدأ حرکت زمین و زمان
شب سوم رسیدهای، ای ماه
السلام علیکَ ثارالله
السلام ای نگین عرش برین
سروِ بالا بلند اُم بنین
جذبههای نگاه هاشمیات
ماه را میکشد به سوی زمین
عبد صالح! مُواسِیاً لله!
پدر فضل! روح حق و یقین!
به حضورت گشوده دست، فلک
به قدوم تو سوده عرش، جبین
وقت هوهوی ذوالفقار علیست
به روی مرکب حماسه نشین
میشود با اشارهٔ تو دو نیم
هر کسی آید از یسار و یمین
زینبت «إن یکاد» میخواند
آسمان محو هیبت تو! ببین
کاشف الکرب اهلبیت نبی!
بازوان تواند حصن حصین
ماه من! بازوی رشید تو را
که برافراشتهست بیرق دین ـ
زده بوسه علی به گریه چنان
چیده از آن حسین بوسه چنین
سائلان تو بیشمارند و ...
گوشه چشمی به ما! بس است همین
شب جود و کرامت و بذل است
شب چارم شب اباالفضل است
السلام ای حقیقت جاری
روح تقوا و زهد و بیداری
سید السّاجدینِ شهر رسول
عبد مسکینِ حضرت باری
روزهایت مجاهدت، ایثار
نیمهشبهات بخشش و یاری
در مناجاتت ای صحیفهٔ نور
آیه آیه زبور میباری
همه مجذوب ربّنای تواند
محوِ این سِیْر و این سبکباری
گوش کن این صدای داوود است
که به شوق تو میشود قاری
پا برهنه به حجّ که میآیی
کعبه را هم به وجد میآری
خطبههای تو تیغِ برّانند
ثانی حیدری و کرّاری
در مصاف تو سهم دشمن تو
چیست غیر از مذلّت و خواری
وارث عزت و سخای حسین
ای که بعد از عمو، علمداری
به محبان خود نظر فرما
بیشتر موقع گرفتاری
رو سیاهی من گذشت از حدّ
تو برایم مگر کنی کاری
در نماز شبت دعایم کن
تو عزیزی تو آبروداری
دلم از بند هر غم آزاد است
شافع من امام سجاد است
یوسف رحیمی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_عباس
عاشقان با گریه ی نم نم صدایش می کنند
زائرانش در حرم هر دم صدایش می کنند
مرد و زن پیر و جوان امشب دخیل محضرش
با توجه عالم و ادم صدایش می کنند
او طبیب درد بی درمان خلق عالم است
دردمندان حضرت مرهم صدایش می کنند
کاشف الکرب الحسین است و گرفتاران شهر
در هجوم درد و رنج و غم صدایش می کنند
دسته دسته سینه زن هایش به روضه امدند
نه فقط ما ارمنی ها هم صدایش می کنند
ساقی بن ساقی است و در سقایت شهره است
سلسبیل و کوثر و زمزم صدایش می کنند
چون لباس رزم پوشد حیدر کرببلاست
اهل خیمه صاحب پرچم صدایش می کنند
ساکنان اسمان ها یک صدا همراه با
حیدر و پیغمبر اکرم صدایش می کنند
هم نفس با فاطمه هم ناله با ام البنین
هاجر و آسیه و مریم صدایش می کنند
در نبود او خواتین حرم آشفته اند
کودکان غرق در ماتم صدایش می کنند
در میان خیمه زینب بر روی مرکب حسین
رو به سوی علقمه با هم صدایش می کنند
با اخا ادرک اخا کرببلا آتش گرفت
خیمه گویا پیش چشم بچه ها آتش گرفت
*
چه غریبانه برادر را برادر جمع کرد
پاره پاره پاره پاره پاره پیکر جمع کرد
در نگاه سرد نخلستان به تنهایی حسین
با دلی غمدیده و با دیده ی تر جمع کرد
دست هایش یک طرف جسم شریفش یک طرف
پیکرش را عاقبت در یک محل سر جمع کرد
بازوی آزرده اش پهلوی نیزه خورده اش
هر دو را از منظر چشمان مادر جمع کرد
پیش چشم بچه های چشم بر راه عمو
خیمه ی عباس را همراه خواهر جمع کرد
حرمله از برکت چشمش هزاران نقره و...
کیسه های مملوی از درّ و گوهر جمع کرد
دست ناپاکی که سقا را به خاک و خون کشید
در غروب کربلا خلخال و معجر جمع کرد
بی عمو کلی گره خورده ست در کار رباب
مشک پاره پاره شد ای وای بیچاره رباب
علیرضا خاکساری
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#امام_حسین
#حضرت_عباس
از ازل مهرتو درطینت ما بود حسین(ع)
ما ومهر تو ،فقط لطف خدابود حسین(ع)
غم جانسوز تو مشروط به ما داده شده
شرط این نعمت پُرسود وفابود حسین(ع)
مادرت فاطمه(س) درسی به ولایی هاداد
که در آن رازِ تمام شهدا بود حسین(ع)
تو خود آقای شهیدانی و سرچشمه نور
جلوه ی عشقِ خدا کرببلا بود حسین(ع)
ساقی تشنه لب از آب ، لبِ آب گذشت
زانکه او تشنه لبِ آب بقابود حسین(ع)
علقمه شاهد پیکار وفا بود و جفا
شاهدم خون دلِ دستْ جدابود حسین(ع)
چیزی از قامت رعنای علمدار نماند
دشت یکپارچه فریاد وصدابود حسین(ع)
گریه می کرد ابالفضل به مظلومی تو
سند روضه من قامتِ تا بود حسین(ع)
مشک هم اشک به احوال امامش می ریخت
روضه خوان تو درآن لحظه خدابود حسین(ع)
علی ساعدی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_عباس علیهالسلام
دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش
غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش
وقتی که آب را به روی آب ریختی
آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش
گفتی به آب، آب! چه بیغیرتی برو
بیآبرو به ریختن آبرو مکوش!
آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت
بشنو که العطش رسد از خیمهها به گوش...
تو موج میزنی و علیاصغر از عطش
گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش
از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان
دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش
در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب
گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش
بِاللَه بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر
این بند مشک را که گرفتم به روی دوش...
#غلامرضا_سازگار
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
شیر میدان دار بودی پس چرا افتاده ای
ای امان خیمهها از چه ز پا افتاده ای
من گُمَت کردم ، میان دشت حیرانم مکن
دست و پایی زن بدانم که کجا افتاده ای
آنقدر گفتی که هستم خاک پایِ مادرت
حال، روی دامن خیرالنساء افتادهای
بشکند دستی که با نیزه دهانت بسته است
خاک عالم بر سر من، از صدا افتادهای
دست هایت یک طرف ،سر یک طرف، تن یک طرف
سورهٔ قرآن چرا از هم جدا افتادهای
قد رعنای تو شد هم دست با ضرب عمود
از سرِ زین گوئیا تو بی هوا افتاده ای
بعد از این معجر نگهداری زنها مشکل است
دور از خیمه به صحرای بلا افتاده ای
گوئیا باحوصله عقده ز دل وا کردهاند
از کجا تا به کجا ای باوفا افتادهای
قاسم نعمتی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
تیرها با تنت چه ها کردند؟
قامتت را چگونه تا کردند؟
از تنت تیغ های پر کینه
دست های تو را سوا کردند
دست های تو را نه انگاری
دست های مرا جدا کردند
حرمله های مست کشتن تو
پیش من بزم ها به پا کردند
همه ی نیزه ها جدا جدا
بر تنت یک شکاف وا کردند
با چه مکری شکاف فرق تو را
بد تر از فرق مرتضی کردند
برق چشمان تو هدف بود و
تیر هایی که کم خطا کردند
وقت بی دستی ات هزاران پا
روی صحن تنت صفا کردند
تن چون کوه استوار تو را
پخش در خاک کربلا کردند
حسن کردی
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_عباس
بیا که محفل ما بی تو آسمانی نیست
اگر نظر نکنی اشک دیدگانی نیست
تو پیر گریهء مایی مرا دعائی کن
که بی دعای تو خیری در این جوانی نیست
بهار بودن من دیده های نمناک است
به روضه ها که ببارم دگر خزانی نیست
چقدر دوری از تو ز گریه دورم کرد
برای وسعت این رزق جُز تو بانی نیست
شباهت من و تو این لباس مِشکی شد
وگرنه بهر رسیدن به تو توانی نیست
گذشت هم رمضان و گذشت هم عرفه
هنوز غرق گناهم غمم نهانی نیست
به دستهای عمویت بگیر دست مرا
که بهتر از تو مرا چاره و اَمانی نیست
بیا به روضهء دستِ قَلم سراسیمه
بیا و روضه بخوان جز تو روضه خوانی نیست
بیا بگو که علمدار بر زمین اُفتاد
ز چشم پاره بگو قدرت بیانی نیست
بگو چه شد که ز پهلو سرش به نیزه نشست
که بعد از آن به تن اهل خیمه جانی نیست
مگر چه بوده عمودی که بر سرش آمد
که بهر ساقیِ طفلان لب و دهانی نیست
ز علقمه که می آمد حسین شَک کردند
صدا زدند که بابای ما کمانے نیست
مجتبی صمدی شهاب
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi
#حضرت_عباس
وعده اى داده اى و راهى دريا شده اى
خوش به حال لب اصغر كه تو سقا شده اى
آب از هيبت عباسى تو میلرزد
بى عصا آمده اى حضرت موسى شده اى
به سجود آمده اى يا كه عمودت زده اند
يا خجالت زده اى وه كه چه زيبا شده اى
يا اخا گفتى و ناگه كمرم درد گرفت
كمر خم شده را غرق تماشا شده اى
منم و داغ تو و اين كمر بشكسته
توئى و ضربه اى و فرق ز هم وا شده اى
سعى بسيار مكن تا كه ز جا برخيزى
كمى هم فكر خودت باش ببين تا شده اى
مانده ام با تن پاشيده ات آخر چه كنم؟
اى علمدار حرم مثل معمّا شده اى
مادرت آمده يا مادر من آمده است
با چنين حال به پاى چه كسى پا شده اى
تو و آن قد رشيدى كه پر از طوبى بود
در شگفتم كه در اين قبر چرا جا شده اى
t.me/janatmahdi
eitaa.com/jannatolmahdi