🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_ششم
#عطف_بیان #بدل
جمع بندی
شکی نیست که اگر واقعاً میان بدل کل و عطف بیان، تفاوتی وجود نداشته باشد، باید هر دو را یکی دانست و عطف بیان را از اقسام بدل محسوب کرد و نام آن را از زمره توابع حذف کرد؛ ولی باهم فرق می کنند ونمی توان آن ها را یکی دانست؛ زیرا متکلّم به سه انگیزه تابع را در جمله به کار می برد:
انگیزه اوّل: گاهی قصد متکلّم، اسناد حکم به شیء یا شخص معیّنی است و این اسناد را در کلام نیز ظاهر می کند، ولی پس از آن تابعی را برای غرضی چون توضیح یا مدح یا ذمّ مسندإلیه به کار می برد، که در این حالت، تابع صفت می باشد و اکثراً مشتق است.
انگیزه دوّم: گاهی متکلّم احساس می کند با اسناد حکم به مسندإلیه قصد و اراده او روشن و واضح نشده است. از این رو، تابعی را پس ازآن به کار می برد تا مراد و قصد واقعی او مشخّص گردد. در این حالت، تابع را عطف بیان می نامند.
انگیزه سوّم: گاهی متکلّم تابعی را در کلام به کار می برد که قصداصلی او از حکم می باشد و ذکر متبوع قبل از آن به منزله ی زمینه سازی و توطئه برای ذکر تابع است. دراین حالت، تابع را بدل می نامند.
البته این تقسیم بندی یک فرض علمی صرف و مخصوص مباحث علمی نیست تا ارزش و قیمتی از جهت ادبی نداشته باشد، بلکه در واقع و در استعمالات عرفی به طور محسوس وجود دارد و در صناعات نحو نیز_طبق اصول لغوی خارجی_ بایدبرحسب همین تفاوت در استعمال ، اصطلاحات متفاوتی اعم از نعت،بیان،بدل و ... وضع گردد.
پس نمی توان به راحتی گفت که میان عطف بیان و بدل تفاوتی وجود ندارد و آن ها را یکی فرض کرد.
در پست بعدی به بیان تفاوت های میان این دو خواهیم پرداخت.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_هفتم
💢تفاوت بدل و عطف بیان💢
تفاوت های بدل و عطف بیان را می توان به دو دسته ی تفاوت های (لفظی) و (معنوی) تقسیم کرد.
در این پست به بیان آنچه از تفاوت های لفظی و معنوی بدل و عطف بیان حاصل شده است پرداخته می شود.
#عطف_بیان #بدل
✏️تفاوت معنوی
تفاوت معنوی میان بدل و عطف بیان ،مهمترین تفاوت است زیرا این تفاوت میان همه¬ی بدل¬ها و عطف بیان ها وجود دارد گرچه کاملاً در لفظ شبیه یکدیگر باشند.حتّي برخی از تفاوت های لفظی از اين تفاوت نشأت میگیرد.
این تفاوت از دقّت در تعاریف این دو فهمیده می¬شود. که تقریباً در تعریف عطف بیان و بدل همه ی کتب نحوی بدان اشاره شده است.این تفاوت دارای سه خصوصیت است:
الف) بدل مقصوداصلی حکم است در حالیکه در عطف بیان تنها برای روشن شدن حقیقتِ مراد متکلّم از متبوع به کار می رود .
ب) متبوعِ بدل فقط ظاهراً مسندإلیه است ولی متبوع عطف بیان هم ظاهراً و هم حقیقةً مسندإلیه می¬باشد.
ج) متبوع در بدل در نیّت سقوط است ولی درعطف بیان این¬گونه نیست.
لازم به ذکراست که اهمیّت تفاوت معنوی موقعی کاملاً مشخّص می شود که بدل و عطف بیان کاملاً شبیه یکدیگرند و دیگر تفاوت های لفظی عملاً کاربردی برای تمایز آن ها ندارند و تنها چیزی که سبب تمایز آن ها میشود همین تفاوت های معنوی است.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
👇👇👇👇👇
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_هشتم
💢تفاوت های لفظی💢
1⃣تفاوت اول: ضمیرنبودن عطف بیان
هرگز عطف بیان نه خود ضمیر میباشد و نه متبوع آن ضمیر میتواند باشد.
«أنَّ العطفَ لا یکونُ مضمراً و لا تابعاً لمضمر، لأنَّه فی ....»
❗️دلیل اوّل: زیرا همانطور که صفت در بین مشتقّات هرگز نمیتواند ضمیر بیاید و یا اینکه تابع از ضمیر بیاید، عطف بیان که همواره جامد است و معنا و کاربردی همچون صفت دارد، نیز نمیتواند ضمیر یا تابع از ضمیر باشد.
❗️دلیل دوّم: زیرا ضمائر اعراف المعارف هستند و نیاز به توضیح و توصیف ندارد به همین جهت برای آن صفت یا عطف بیان آورده نمیشود.
❗️دلیل سوّم: زیرا خود ضمائر نیاز به مرجع دارد بنابراین نمیتواند توصیف کننده و یا توضیح دهنده ی مرجع خود باشد، زیرا بالعکس، آن مرجع رافع ابهام از ضمیر است.
⚠️*زمخشری در الکَشّاف میگوید: «ه» در «به» متبوع و «أَنِ اعْبُدُوا الله» عطف بیان آن است در آیه ی زیر:
«ما قُلْتُ لَهُم إِلَّا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ العْبُدُوا اللهَ ربِّی و ربَّکم.» (مائده- 117)
ترجمه: «جز آنچه مرا بدان فرمان دادی ]چیزی[ به آنان نگفتم، ]گفته ام[ که: خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید.»
اما این قول اشتباه است زیرا ضمیر، متبوعِ عطف بیان واقع نمیشود.
〽️اشکال به دلیل اوّل: در دلیل اوّل عطف بیان را شبیه به صفت دانستیم و حکم صفت را بر عطف بیان بار کردیم.
مقدّمه اوّل: کسایی اینکه صفت تابع برای ضمیر نمی آید را ردّ میکند و میگوید در سه مورد ضمیر میتواند موصوف واقع شود و برای آن صفت و نعت مي آيد:
1⃣در مورد مدح مرجع آن ضمیر: «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْرَّحْمنُ الرَّحِیمُ» (بقره ـ163)
که «أَلْرَّحْمنُ» و «أَلْرَّحِیْمُ» دو صفت برای «هو» هستند.
2⃣ در مورد ذمّ مرجع آن ضمیر: «مررت به الخبیث» که الخبیث صفت برای «ه» است.
3⃣ در مورد ترّحم بر مرجع آن ضمیر:
«قد أصبَحَت بِقَرقَری کوانسا
فلا تلمه أن ینامَ الباِئسا»
✍️ترجمه: «همانا آهوان در بلاد قرقر شب را به صبح آوردند بنابراین ملامت وسرزنش مکن صیاد را به دلیل خوابیدنش، آن صیادی که همچنین صفتی دارد به مشقّت و سختی افتاده در طول روز.»
شاهد: در صفت واقع شدن «البائس» برای ضمیر مفعولی «هاء» در «تلمه» است.
مقدمه دوّم: گفته می شود عطف بیان برای توضیح متبوع خود می آید ولی زمخشری در تفسیر آیه ی شریفه ی «جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَةَ البیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلْنَّاسِ.» (مائده- 97)
گفته است «أَلْبَیْتَ الْحَرَامَ» عطف بیان برای «أَلْکَعْبَهَ» است و غرض از آن مدح «الْکَعْبَهَ» است.
📜نتیجه: همانطور که گاهی صفت برای مدح موصوف می آید، عطف بیان نیز برای مدح متبوع می آید، بنابراین میشود بگوییم همانطور که صفت به جهت مدح تابع از ضمیر می آمد، عطف بیان هم به جهت مدح، تابع از ضمیر می آید. البته توجّه داشته باشید این نتیجه با توجّه به مبنای کسایی که صفت از ضمیر را در سه جا جایز می دانست گرفته می شود نه بر مبنای دیگر نحویّون زیرا دیگر نحوِیّون مطلقاً صفت از ضمیر را جایز نمی دانند.
در مجموع اگر قبول کردیم که صفت از ضمیر نمی آید باید آن را به عطف بیان هم تعمیم دهیم و اگر پذیرفتیم که صفت از ضمیر می آید در مدح، باز هم باید آن را به عطف بیان تعمیم دهیم زیرا کار این دو یکی است. فقط یکی در جوامد و دیگری در مشتقات است.پس ملاحظه شد که بنابر مبنای جمهور نحویّون عطف بیان نه خود ضمیر است و نه می¬تواند تابع از ضمیری باشد، لکن بدل می¬تواند هم خود ضمیر باشد و هم تابع از ضمیر باشد.
ـ بدلیّت و مبدلیّت ضمیر سه حالت دارد:
مبدل منه ضمیر،بدل اسم ظاهر.
مبدل منه ضمیر، بدل ضمیر.
مبدل منه اسم ظاهر، بدل ضمیر.
شکل اوّل: و اما اینکه بدل میتواند تابع از ضمیر باشد در حالیکه خودش اسم ظاهر است را جمیع نحویّون گفته اند.
مثال: مانند قول خداوند متعال در حکایت حضرت موسی (علیه السلام) «وَ مَا أَنْسَانِیهُ إلّا الشَّیْطَانُ أَنْ أَذْکُرَه.» (کهف ـ63)
ترجمه: «جز شیطان آن را از یاد من نبرد، تا به یادش باشم.»
شاهد: در بدل واقع شدن «أَنْ أذْکُرَه» از ضمیر مفعولی «هاء» در «أَنْسَانِیه» است.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
دوره فرقه شناسی.mp3
32.64M
#فایل_صوتی
💠#کارگاه فرقه شناسی
🎙 حجةالاسلام استاد علی محمدی هوشیار
🔹جلسه اول
#فرقه_شناسی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
دوره فرقه شناسی.mp3
23.98M
#فایل_صوتی
💠#کارگاه فرقه شناسی
🎙 حجةالاسلام استاد علی محمدی هوشیار
🔹جلسه دوم
#فرقه_شناسی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
دوره فرقه شناسی.mp3
32.85M
#فایل_صوتی
💠#کارگاه فرقه شناسی
🎙 حجةالاسلام استاد علی محمدی هوشیار
🔹جلسه سوم
#فرقه_شناسی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_سی_و_نهم
#عطف_بیان #بدل
✍️اشکال زمخشری: زمخشری در تفسیر آیه ی شریفه ی:
«وَ مَا قُلْتُ لَهُم إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِه أَن اعْبُدُوااللهَ رَبِّی و رَبَّکُم.» (مائده- 117)
بدل واقع شدن «أَنِ اعْبُدُواالله» را از ضمیر «به» ممتنع دانسته است، به جهت توهّمی که در ذهن او بوده و آن توهّم این است که اگر «أَنِ اعْبُدُوا الله» بدل گرفته شود و ضمیر «به» مبدل منه باشد، چون مبدل منه در حکم سقوط است یک اشکال نحوی و صناعی ایجاد میشود و آن این است که در این صورت جمله ی صله ی «ما» که «أَمَرْتَنِی به» است عائد به «مَا» نخواهد داشت، لکن این توهّم مردود است زیرا همانطور که در فصل اول بیان شد اینکه گفته میشود مبدل منه در حکم سقوط می باشد باید دانست که این حکم از حیث معناست و از حیث لفظ نیست یعنی معنای مبدل منه از دید متکلّم اینگونه است که مخاطب آن را لحاظ نکند و معدوم بپندارد و همچنین بیان شد که مبدل منه ظاهراً و لفظاً مسندإلیه میباشد و فقط حقیقةً و معنیً مسندإلیه نیست.
بنابراین در اینجا عائد که ضمیر «به» است مبدل منه نیز میباشد و همین وجود لفظی و ظاهری اش برای عائد بودنش کفایت میکند.
شکل دوّم: علمای نحو اجازه داده اند که بدل ضمیر باشد مبدل منه آن هم ضمیر باشد مثل: «رأیتهُ إیّاه» که «إیّاه» بدل از ضمیر مفعولی «رأیته» آمده است.
✍️شکل سوّم: ضمیر میتواند بدل از اسم باشد، مانند «رأیت زیداً إیّاه»
البته ابن مالک بانحویّون دیگر مخالف کرده و میگویدکه بدلیّت ضمیر از اسم ظاهر از عرب شنیده نشده است و این قسم، مخالف استعمال عرب در زبان عربی است.
و ابن مالک گفته است قول حقّ در قسم دوّم یعنی بدلیّت ضمیر از ضمیر این است که ضمیر دوم تأکید ضمیر اوّل است نه بدل از آن. همانطور که کوفیّون میگویند که ضمیر در این مورد همچون ضمیر در جمله «قمتُ أنت» تأکیدی میباشد.
پس بنابر قول ابن مالک عطف بیان و بدل هر دو باید اسم ظاهر باشند و تنها فرق آن دو در این است که مبدل منه میتواند ضمیر باشد در حالیکه متبوع عطف بیان هرگز ضمیر نمیتواند باشد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهلم
#عطف_بیان #بدل
✍2- تفاوت دوم: ،عطف بیان شبیه صفت
دوّمین فرق عطف بیان و بدل این است که عطف بیان همچون صفت در تعریف و تنکیر موافق متبوع خود است.
«أن البیان لا یخاف متبوعه فی تعریفه و تنکیره»
این درحالی است که هیچ اختلافی در بین نحویّون در جواز اختلاف در تعریف و تنکیر در باب بدل و مبدل منه وجود ندارد همان گونه که سیوطی در شرح الفیة ابن مالک میگوید:
«یُبدل الظاهر من الظاهر معرفتین کانا أو نکرتینَ أَو مختلفَین.»
اشکال به زمخشری: بنابراین قول زمخشری در آیه ی شریفه ی:
«فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا.» (آل¬عمران- 97)
که می گوید «مقام» که به واسطه ی اضافه به «إبراهیم» معرفه گردیده است عطف بیان «آیاتٌ» است، اشتباه است، زیرا «مقامُ إبراهیم» معرفه بوده و «آیاتٌ بیّنات» نکره ی موصوفه است و در عطف بیان اتّحاد در تعریف و تنکیر شرط است، به خلاف بدل که اختلاف در تعریف و تنکیر، إجماعاً جایز است، مانند آیه ی شریفه ی:
«إِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَی صِرَاطٍ مُّسْتَقِیْمٍ*صِرَاطِ اللهِ الّذِی لَهُ مَا فِی السَّماوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ.» (شوری- 52و53)
ترجمه: «و به راستی که تو به خوبی به راه راست هدایت می کنی، راه همان خدایی که آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، از آن اوست»
شاهد: در بدلیّت «صِرَاطِ اللهِ» که معرفه است از «صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» که نکره است، ضمی باشد. و یا مانند آیه ی شریفه ی «أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللهَ یَرَی*کَلَّا لَئِن لَّمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِیَةِ* نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ.»(علق ـ14و15و16)
ترجمه: «مگر ندانسته که خدا می بیند؟*زنهار، اگر باز نایستد، موی پیشانی را سخت بگیریم ]همان[ موی پیشانی دروغزن گناه پیشه را.»
شاهد: در بدلیت «نَاصِیَةٍ کَاذِبَةٍ» که نکره است از «النَّاصِیَةِ» که معرفه است می باشد.
ادامه در پست بعد
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_یکم
#عطف_بیان #بدل
3⃣تفاوت سوم: مفردبودن عطف بیان
سوّمین فرق بین عطف بیان و بدل، این است که عطف بیان هرگز جمله نخواهد بود در حالی که بدل میتواند جمله باشد.
«أنَّه لا یکون جملةً، بخلاف البَدل.»
🔹سیوطی میگوید
«تُبدَلُ الجملة من الجملةِ نحو «أَمَدَّکُم بِمَا تَعْلَمُونَ *أَمَدَّکُم بِأَنْعَامٍ وَ بَنِینَ» (شُعَراء- 132و133)
که در اینجا «أَمَدَّکُم» دوّم بدل آمده از اوّلی.
«والجملة من المفرد نحو:
إلی الله أَشکو بالمدینة حاجةً
و بالشام أُخری کیفَ یَلتَقیان.»
ترجمه:« بسوی خدا شکایت میکنم در شهر مدینه دارای حاجتی و در شهر شام نیز حاجتی دیگر دارم درشگفت و تعجبم این دو چگونه بهم میرسند.»
شاهد: «در بیت فوق، جمله ی «کَیفَ یَلتَقیان» بدل از مفرد «حاجةً و اُخری» واقع شده است.»
و مانند:«مَا یُقَالُ لَکَ إِلَّا مَا قَدْ قِیلَ لِلرُّسُلِ مِن قَبْلِکَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مُغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقَابٍ أَلِیمٍ.» (فُصِّلَت- 43)
ترجمه: گفته نمیشود برای تو مگر آنچه که محققاً به پیامبران قبل گفته شده و آنچه گفته شده عبارت است از اینکه همانا پروردگار تو قطعاً دارای بخشش و دارای عقاب دردناک است.»
شاهد: در بدلیّت جمله «إِنَّ رَبَّکَ» از «مَا» موصوله در «مَا قَدْ قِیلَ» است.
ادامه پست بعدی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_دوم
#عطف_بیان #بدل
4⃣ تفاوت چهارم : تابع جمله
چهارمین فرق بین عطف بیان و بدل، این است که همانطور که عطف بیان خود نمیتواند جمله باشد، متبوع آن نیز نمیتواند جمله باشد به خلاف بدل که گذشته از اینکه خود میتواند جمله و بدل از مفرد باشد، مبدل منه آن نیز مي تواند جمله باشد.
«أنَّه لا یکونُ تابعاً لجملۀ بخلاف البدل»
مانند آیه شریفه:
«إِتَّبِعُوا الْمُرْسَلِین* إِتَّبِعُوا مَنْ لا یَسْأَ لُکُمْ أَجْرًا»(یس20و 21)
شاهد: در مبدل منه بودن جمله« إِتَّبِعُوا المُرْسَلِین» است که یک جمله دیگر« إِتَّبِعُوا مَن....» بدل از آن واقع شده است.
قول سیوطی در مورد بدلیّت جمله از جمله که در فصل قبل مطرح شد مناسب و مربوط به این فعل هم میباشد منتهی از این جهت که متبوع جمله است.
و مانند قول شاعر: أقول له:
ارحلْ لا تقیمن عندنا
وإلا تکن فی السرور الجهر مسلما
ترجمه: «میگویم برای او بار کن و برو، نمان نزد ما، و الا اگر میخواهی نزد ما بمانی. پس باش در نهان و آشکار یک رنگ و همچون انسان های منافق و دو رو نباش.»
شاهد: در مبدل منه واقع شدن جمله« ارحل» برای یک جمله ی دیگر« لا تقمین» میباشد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_سوم
#عطف_بیان #بدل
5⃣ تفاوت پنجم: فعل نبودن عطف بیان
پنجمین فرق بین بدل و عطف بیان، این است که عطف بیان، فعل نمیتواند باشد هر چند متبوع آن فعل باشد، به خلاف بدل که میتواند خود فعل بوده و تابع از یک فعل دیگر باشد.
«أنّه لا یکون فعلاً تابعاً لفعل، بخلاف البدل»
مانند قول خداوند متعال:
«و مَن یَفعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أثامًا یُضاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ» (فرقان-68-69)
ترجمه: «و هر کس اینها را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد. برای او در روز قیامت عذاب دو چندان میشود.»
شاهد: در اینجا فعل« یُضَاعَفْ» بدل از فعل«یَلْقَ» شده است. به همین جهت مجزوم میباشد. زیرا فعل«یَلْقَ» مجزوم به حذف یاء و جواب شرط است. باید دانست که این آیه از باب بدليّت جمله از جمله نمیباشد زیرا نائب فاعل« یُضَاعَفْ» کلمه« الْعَذَابُ» است. و فاعل«یَلْقَ» ضمیرِ راجع به«مَن» است و در بدلیّت جمله از جمله، اتّحاد در مسندإلیه شرط است و اگر«یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ» بدل از فعل«یَلْقَ» بود یا بدل كلّ از کلّ
از جمله«يَلْقَ أثَامًا» بود فعل مضارع«یُضَاعَفُ» مجزوم نمي شد زیرا جزم به کل جمله و محل آن داده میشد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249
🔴 #هزار_و_یک_نکته
✅ #نکته_چهل_و_چهارم
6⃣تفاوت ششم: عطف بیان و عدم تبعیّت در لفظ
ششمین تفاوت بین بدل و عطف بیان، این است که عطف بیان نباید لفظاً همانند متبوع خود باشد لکن اتّحاد لفظ تابع و متبوع در بدل جایز است البته به شرط اینکه:
به لفظ دوّم که تابع و بدل است یک لفظ اضافه شده باشد تا باعث روشن تر شدن معنای مراد از مبدل منه باشد.
«أنَّه لایکونُ بلفظ الأوَّل، و یَجوز ذلک فی البدل بشرط أن یکونَ مع الثانی زیادۀ بیان...»
مانند قول خداوند متعال در این آیه شریفه به قرأت یعقوب:
«وَ تَرَی کُلَّ أُمَّۀٍ جَاثِیَۀً کُلُّ أُمَّۀٍ تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا»(أَلْجَاثِیَه 28)
💢شاهد: نصب«کُلّ» دوم بنابر بدل بودن از« کُلّ» اوّل میباشد و شاهد در این است که لفظ هر دو یکی میباشد و به«کُلّ» دوّم علاوه بر «أمۀ»، که همراه با«کل» اول نیز هست، جمله صفتیه «تُدْعَی إِلَی کِتَابِهَا» متّصل شده که دارای توضیح بیشتری نسبت به مبدل منه است و آن را بیشتر روشن میکند، زیرا این جمله علّت به زانو در آوردن آن قوم را نیز بیان میکند. باید دانست در قراءت های غیر یعقوب که به رفع«کُلّ» دوّم است، «کُلّ» دوّم مبتدا و«تُدْعَی» خبر آن بوده و جمله مستأنفه است.
✍️شایان ذکر است که«جَاثِیَه»( به معنای« به زانو افتاد») بنابر حال بودن از«کُلّ أُمَّۀ» اوّل میباشد.
⭕️بررسی صحّت اين تفاوت: ابن طراوۀ این تفاوت را قبول کرده و ابن مالک و پسرش هم از او متابعت نمودهاند. و دلیل آنان این است که عطف بیان برای روشن شدن مراد از لفظ متبوع است و صحیح نیست که لفظ عطف بیان همانند متبوع خود باشد زیرا هیچ گاه لفظی بدون اضافه شدنِ لفظ توضیح دهنده به آن، نمیتواند بیانگر معنای مراد از لفظ مشابه خود باشد. بنابراین ابن طراوۀ و پیروانش قائلند که عطف بیان نباید همانند لفظ أوّل باشد چون یک شیء نمیتواند روشن کننده و مبیّن خود باشد لکن بدل میتواند همانند لفظ مبدل منه خود باشد. به شرط اینکه با آن لفظی توضیح دهنده و روشنگر باشد.
اشکال بر ابن طراوۀ: این دلیل از سه جهت اشتباه است:
اشکال اوّل: این دلیل چون از یک طرف میگوید: یک شئ نمی تواند مبیّن خود باشد و از طرفی دیگر اتّفاق نظراست که بدل میتواند مانند لفظ مبدل منه خود باشد اقتضا دارد و نتیجه گرفته میشود که بدل هرگز مبیّن مبدل منه نمیباشد در حالی که اتّفاق نحویّون بر این است که بدل نیز مبیّن مبدل منه میتواند باشد به همین جهت سیبویه این دو مثال«مررت بی المسکین» و«مررت بک المسکین»که«المسکین» بدل از ضمیر یاء و کاف باشد منع کرده است. زیرا ضمیر مخاطب و متکلم روشنتر از «المسکین» است. پس«المسکین» چون مبيّن آن دو ضمیر نمیباشد بدل از آنها نمیباشد، لکن«مررت به المسکین» چون ضمیر غایب یک نحوه ابهامی داردچون مرجع آن غایب است و حاضر نیست، لذا«المسکین» میتواند توضیح و بیان آن باشد پس میتواند بدل از آن باشد.
✍️باید دانست که بدل و عطف بیان در اینکه هر دو مبیّن متبوع خود هستند هیچ فرقی ندارند بلکه تنها فرقی که در این مورد دارند این است که بدل هر چند یک لفظ است لکن چون در نیّت تکرار عامل است، گویا عامل نیز، که همان عامل مبدل منه است یک بار دیگر تکرار شده، بنابراین گویا در کلام دو جمله است یکی جملهای که در آن مبدل منه است و دیگر جمله ای که در آن بدل است و جمله دوّم بیان جمله اوّل است به طوری که گویا جمله اوّل دوباره برای تبیین و بیان مراد متکلّم تکرار شده است مانند جمله ی«سُرِقَ زیدٌ ثوبه» که گویا دو بار به این شکل« سُرِقَ زیدٌ سُرِقَ ثوبه» تکرار شده است، لکن عطف بیان چون در نیّت تکرار عامل نیست، بنابراین برای تبیین متبوع خود بدون هیچ ضمیمه ای و تکرار عامل میباشد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
💯❌💯 #کپی با ذکر منبع، مجاز است.
(🌺(کارگاه ادبیات عرب)🌺)
https://eitaa.com/joinchat/4073979936C33f5684249