eitaa logo
جان و جهان
497 دنبال‌کننده
830 عکس
38 ویدیو
2 فایل
اینجا هر بار یکی از ما درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس.🌱 ارتباط با ما؛ @m_rngz @zahra_msh
مشاهده در ایتا
دانلود
روز چهارم روزه‌داری دختر نه‌ساله‌ام بود. خودش را روی مبل طوسی رها کرد. دست‌ها را روی شکم فشار داد: «مامان دیگه نمی‌کشم، دارم از گرسنگی می‌میرم.» تخم شربتی‌های خیس‌خورده را توی پارچ خاکشیر ریختم. دختر کوچکترم شبکه‌ها را یکی یکی رد می‌کرد.‌ نوبت به شبکه‌ی خبر رسید. شکر و گلاب از تخم‌شربتی‌‌های صدرنشین عبور کردند. گلاب‌ها محو شدند. دانه‌های شکر کنار خاکشیرها، ته پارچ لم دادند. صدای دختر بزرگم باز بلند شد: «وای دارم می‌میرم از گرسنگی!» موشکی میان تصویر شبکه‌ی خبر فرود آمد. یخِ توی دستم، لیز خورد وسط پارچ. دود و آتش‌ وسط غزه، به هم پیچید. خاکشیرها و تخم‌شربتی، توی پارچ به هم پیچیدند. دخترم ناله‌ی گرسنگی می‌زد. خون کودکان، کف غزه را پوشانده بود. اب از پارچ بیرون پاشید. بغضم اشک شد و چکید. زیر لب به دخترم غر زدم: «باشه، صبر کن دیگه، چیزی تا اذون نمونده، نترس از گرسنگی نمی‌میری!» دختر شش‌ساله‌ام جلوی تلویزیون میخکوب شده بود. تن لاغر بچه‌های غزه غرق خون افتاده بود.‌ استخوان‌هایشان از روی پوست شمرده می‌شد. دخترکم بغض کرد و با صدای لرزان پشت به خواهرش رو به صفحه‌ی تلویزیون گفت: «تو از گرسنگی نمی‌میری، ولی بچه‌های غزه گرسنه می‌میرن!» این‌بار تخم شربتی‌ها هم زیر سنگینی غم کودکان غزه، ته نشین شدند. در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن می‌گوید، از آفاق تا انفس...🌱 http://eitaa.com/janojahanmadarane https://ble.ir/janojahan https://rubika.ir/janojahaan