🏷
🔰 بصره؛ اولین مرکز نشر افکار محمد بن عبد الوهاب و تقابل اهالی بصره با آن
✋ #محمد_بن_عبدالوهاب در سفرهایی که به شهرهای مختلف داشت، بیشترین اقامت را، به شهر بصره اختصاص داد. او در آنجا حدیث، فقه و نحو را آموخت و نگارش خود را قوت بخشید⁽¹⁾ و در این مدّت نزد محمد المجموعی کسب علم کرد. او در مجلسی نزد استادش رفتارهای مردم را مورد انکار قرار داد و رمی به #بدعت و #شرک کرد. المجموعی کلامش را نیکو پنداشت و #توحید خود را برایش تبیین کرد و از آن منتفع شد: «وینكر أشياء من الشركيات والبدع وأعلن بالإنكار واستحسن شيخه قوله وقرر له التوحيد وانتفع به»⁽²⁾. طبق گزارشی ارتباط المجموعی با ابن عبدالوهاب موجب آشنایی فرزندانش با نگرش #وهابیت و #توحید خود ساخته محمد بن عبدالوهاب میگردد: «أولاد ذلك العالم الذي قرأ عليه الشيخ محمد هم أحسن أهل بلدهم بالصلاح ومعرفة التوحيد وهذا ببركة اجتماع الشيخ بوالدهم»⁽³⁾.
🖐 اقدامات ابن عبدالوهاب در بصره به تحصیل دروس دینی و اظهار عقیده خلاصه نشد، بلکه او به اعلان علنی توحید خود پرداخت: «شرع يبشر هنالك بما تجلى له من حقائق التوحيد»⁽⁴⁾ و نزد بزرگان بصره توحید خود را نشر داد: «وقد نشر للتوحيد فيها لدى بعض الناس أعلامه»⁽⁵⁾، و به آنها میگفت: دعا عبادت است، کسی غیر خدا را بخواند کافر میشود: «إنّ الدعوة كلّها لله يكفر من صرف شيئا منها إلى سواه»⁽⁶⁾.
👋 این گزارشها حاکی از آن است ابن عبدالوهاب دعوت علنی خود را از بصره آغاز کرد⁽⁷⁾. و این که معروف شده که محمد بن عبدالوهاب دعوت علنی خود را در نجد و بعد از مرگ پدرش انجام داده است، سخن صحیحی نیست، آری میتوان گفت دعوت علنی او در نجد بعد از مرگ پدرش بوده است.
🗣 ابن غنام در تاریخ نجد به برخی از ماجراها راجع به دعوت علنی اشاره کرده است. یک مورد آن که در یکی از مجالس، شخصی شروع به اظهار لطف و محبت نسبت به یکی از انسان صالح کرد، ابن عبدالوهاب عمل او را شرک در عبادت قلمداد کرد و مردم را از انجام چنین اعمالی برحذر داشت و گفت: «محبّة الأولياء والصالحين إنّما هي اتّباع هديهم وآثارهم والاستنارة بضياء أنوارهم لا صرف الحقوق الربانية إلى الأجسام الوثنية»⁽⁸⁾.
🗣 در گزارشی دیگر نقل شده است که یکی از اهالی بصره با او وارد بحث شد، اما از لحاظ علمی توان پاسخ به ادعاهای محمد بن عبدالوهاب را نداشت و مبهوت شد: «وکان ناس من مشركي البصرة يأتون إلى بشبهات يلقونها عليّ فأقول وهو قعود لدي: لا تصلح العبادة كلّها إلا لله، فيبهت كلّ منهم فلا ينطق فاه»⁽⁹⁾.
🗣 و باز در مجلسی دیگر، محمد بن عبد الوهاب رفتار یکی از اهالی بصره را به شدت مورد نهی و زجر قرار داد به حدی که رنگ صورتش تغییر یافت، اما در جواب محمد بن عبدالوهاب گفت: «إن كان ما يقوله حقا هذا الإنسان، فالناس ليسوا على شيء من زمان؛ اگر آنچه را که این انسان میگوید حق باشد، پس انسانها در هیچ برههای از زمان حقیقت #توحید را نفمهیدهاند [و تنها اين شخص فهيمده است]»⁽¹⁰⁾.
👋 امثال چنین رفتارهای انحرافی نزد محمد بن عبدالوهاب موجب گشت که اهالی بصره و بزرگان شهر نسبت به محمد بن عبدالوهاب شدت عمل به خرج دهند و او را در شدت گرمای ظهر از شهر اخراج کنند⁽¹¹⁾. در برخی گزارشها نیز آمده است که اهالی بصره چنین شدت عملی را نسبت به المجموعی را به دلیل ارتباطش با محمد بن عبد الوهاب انجام دادند⁽¹²⁾.
✍️ به هر تقدیر محمد بن عبدالوهاب به سمت شهر زبیر روانه شد، اما در میانه راه عطش بر او غلبه یافت و او را تا مرز هلاکت رساند، تا آن که از اهالی زبیر شخصی به نام ابو حمیدان او را در میانه راه نجات داد، او را سوار بر الاغش کرد تا به شهر زبیر برساند⁽¹³⁾. ابن عبد الوهاب بعد از بهبودی عزم سفر به شام کرد اما به نقلی به جهت آن که توشه سفر را گم کرده بود یا در مسیر سفر به مضیقه افتاده بود، از رفتن به شام منصرف شد و از زبیر عازم احساء شد⁽¹⁴⁾.
📚 منابع:
(1) حسین بن غنام، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص27.
(2) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص36.
(3) همان.
(4) أمين الریحاني، تاريخ نجد وملحقاته، ص37.
(5) حسين بن غنام، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص27.
(6) همان.
(7) عبدالله بن صالح العثیمین، الشيخ محمد بن عبد الوهاب حياته وفكره، ص29.
(8) حسين بن غنام، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص27-28.
(9) همان، ج1، ص28.
(10) همان.
(11) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص36-37.
(12) محمود شکری الآلوسي، تاریخ نجد، ص112.
(13) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص36-37.
(14) همان، ج1، ص37؛ محمود شکری الآلوسي، تاريخ نجد، ص112؛ أمین الریحاني، تاريخ نجد وملحقاته، ص38.
💠 @Jarayan_Shenasi