🏷
🔰 تشکیل اولین حکومت وهابیت با ائتلاف محمد بن عبدالوهاب با عثمان بن معمّر
🖐 برخی بر این باورند که اولین حکومت وهابیت، همان حکومتی است که با پیمان محمد بن عبد الوهاب با محمد بن سعود در سال 1157ق آغاز شد و تا سال 1235ق ادامه داشت. این در حالی است که وهابیت قبل از آن به مدّت کوتاه سه سال از 1154ق تا 1157ق حاکمیت وهابیت را بر منطقه ای از نجد تجربه کرد و در این حکومت تأثیراتی به همراه داشت. این حکومت با ارتباط محمد بن عبد الوهاب با عثمان بن معمر در سال 1154ق در عُیَینه (Uyayna) زادگاه محمد بن عبدالوهاب آغاز شد ⁽¹⁾ و با اخراجش در سال 1157ق پایان یافت.
👋 طبق گزارش ابن غنام هنگامی که محمد بن عبد الوهاب مطلع شد که عثمان بن معمر حاکم عیینه متمایل به دین او شده است، و از طرفی ماندنش در حریملاء با مشکلاتی همراه شده بود، عزم مهاجرت از حریملاء به عیینه کرد ⁽²⁾. هنگام ورود ابن عبدالوهاب به عیینه حاکم آن شهر عثمان بن مُعَمَّر از او استقبال کرد و برای تحکیم روابطش با او «جوهرة» دختر عمویش را به عقد او در آورد. در عوض محمد بن عبد الوهاب توحید خود را بر او عرضه کرد و در پذیرش توحید ساختگی خود، از او اقرار گرفت ⁽³⁾. محمد بن عبد الوهاب امید داشت با همکاری عثمان بن معمر بتواند بر منطقه نجد با گفتمان تکفیری که دارد مسلط شود، ابن بشر در این باره از او نقل کرده است:
🗣 إنّي أرجو إن أنت قمت بنصر لا إله إلا الله أن يظهرك الله وتملك نجدا وأعرابها؛ اگر تو عثمان بن معمر به نصرت «لا إله الا الله» قدم برداری، امید دارم که خدا نجد و مردم آنجا را تحت مالکیت تو قرار دهد ⁽⁴⁾.
👋 عثمان بن معمر هم بر این امر او را یاری کرد و به طور علنی وهابیت را پذیرفت و همین امر موجبات تبعیت اهالی عیینه از محمد بن عبد الوهاب را هموار کرد ⁽⁵⁾. طبق گزارش ابن بشر حدود 70 نفر که در میان آنها برخی از رؤسای آل معمر دیده می شد، اطراف محمد بن عبدالوهاب جمع شدند ⁽⁶⁾. از طرفی دیگر عثمان به مردم عیینه دستور داد که از محمد بن عبد الوهاب تبعیت کنند و از هر نزاع و مخالفتی پرهیز کنند و عامه و خاصه را ملزم کرد اوامر محمد بن عبدالوهاب را امتثال کنند ⁽⁷⁾.
✍️ رهبری فکری محمد بن عبدالوهاب در حکومت آل مُعمَّر موجب گشت، که در این دوره چند ساله، رسالههای متعددی را به مناطق مختلف نجد و بلاد اطراف آن، برای دعوت به وهابیت ارسال کند. او مبلغانی را تربیت کرد تا به سراسر نقاط نجد و نقاط دیگر بروند و به تبلیغ وهابیگری بپردازند، محمد بن عبد الوهاب همراه عثمان بن معمر، کارگزاران حکومتی و پیروان فکری خود اقدام به تخریب قبور و چیزهایی کردند که با توحید خود سازگار نمیدید. علمای عامه و حاکمان مناطق دیگر نیز در تقابل با این نگرش که برخواسته از توحید ساختگی محمد بن عبد الوهاب بود ایستادگی کردند و آثار متعددی را در ردّ وهابیت به تألیف درآوردند که از ارزش محتوایی ویژه ای برخوردار هستند و مسائل دیگری که تفصیل آن در بخش های آینده خواهد آمد.
💬 #وهابیت
#تاریخ_وهابیت
📚 منابع:
(1) العثیمین، عبدالله بن صالح، تاريخ المملكة العربية السعودية، ج1، ص77.
(2) ابن غنام، حسین، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص30؛ العثیمین، عبد الله بن صالح، الشيخ محمد بن عبدالوهاب حياته وفكره، ص42.
(3) ابن بشر، عثمان، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص38.
(4) همان.
(5) همان، ج1، ص38-39.
(6) همان، ج1، ص39.
(7) ابن غنام، حسین، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص30.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 ارزیابی ادعای همگرایی فکری محمد حیات سندی با محمد بن عبد الوهاب نجدی
🖐 در پیرو مباحثی که قبلا گذشت بیان گردید که وهابیها به منظور اعتبار بخشی افکار انحرافی محمد بن عبدالوهاب، وانمود کردند که افکار او ریشه در افکار برخی از اساتید محمد بن عبد الوهاب همچون محمد حیات سندی داشته است. این تنها سخن وهابیها نیست، برخی از نظریهپردازان غربی همچون جان وُل همسو با پندار وهابیت شدهاند. جان ول ادعا کرده است که محمد حیات سندی با نگرشی که داشته است نگرش وهابیگری را پدید آورده است: «بنابراین باید گفت گستره تاثیر آموزههای حیات سندی علاوه بر پدید آوردن جنبش وهابی، تاثیرات شگرفی بر قلمرو اسلامی از اندونزی تا آفریقا گذاشت» ⁽¹⁾.
👋اما با مطالعه آثار محمد حیات خصوصا در مسائل توحید که اساس اندیشه وهابیت در آنجا تمرکز یافته است و با مقایسه آن با توحید مورد ادّعای محمد بن عبدالوهاب، اساس همگرایی فکری محمد حیات سندی با او به چالش کشیده شده و ثابت گردیده است که آثار محمد حیات بیگانه از نگرش وهابیگری است؛ اگرچه اثبات این دیدگاه نیازمند به تفصیل بیشتر است، اما در این مختصر به برخی از اختلافات بنیادی در سه بخش توحید الوهی، ربوبی و اسماء و صفات اشاره میگردد:
👌 در تبیین #توحید_الوهی محمد حیات سندی معتقد است که در ابتدا معنای صحیح الوهیت مشخص گردد او از الوهیت به استغنای «إله » از ما سوای خود تعبیر کرده است: «معنى الألوهية ... استغناء الإله عن كل ما سواه» ⁽²⁾ سپس در بیان تحقق توحید الوهی و معنای لا اله الا الله معتقد است که خدای متعال را در ذات، صفات و افعالش مستغنای از ما سوایش در نظر گرفته شود: «فمعنى لا إله إلا الله: لا مستغنيا عن كل ما سواه ومفتقرا إليه كل ما عداه ... إلا الله فإنّه هو الذي استغنى عن كل ما سواه في ذاته وصفاته وأفعاله» ⁽³⁾. این مطلب بر این امر دلالت دارد که محمد حیات سندی در تحقق الوهیت و توحید الوهی، استغنای از ماسوا (که شأنی از شئون ربوبیت است) را دخالت داده است. برخلاف ابن عبدالوهاب که در تحقق معنای الوهیت هیچگاه شأنی از شئون ربوبیت را دخالت نداده و از الوهیت به اعمال خاصّی تعبیر کرده است که با صرف آن اعمال به سوی خداوند توحید الوهیت تحقق مییابد: «توحيد الألوهية: وهو توحيد الله بأفعال العباد، كالدعاء والنذر والنحر والرجاء والخوف والتوكل والرغبة والرهبة والإنابة» ⁽⁴⁾ و این مطلب از محمد بن عبدالوهاب نشانگر عمق تضاد نگرشی او با محمد حیات سندی در توحید الوهی است.
👌 در حوزه #توحید_ربوبی نیز اختلاف بنیادی بین محمد حیات و ابن عبدالوهاب دیده میشود. از نظر سندی انس و جن، معرفت صحیحی نسبت به وحدانیت خداوند در ربوبیت نداشتند از این رو خدای متعال انبیاء را فرستادند و با انجام معجزات آنها را به وحدانیت پروردگار عالمیان ارشاد کردند: «ونوع خلقه غير مطبوع على المعرفة بوحدانيته وهم الجن والإنس فإرسل إليهم رسلا مؤيدين بالمعجزات ليرشدوهم إلى وحدانية رب الكائنات» ⁽⁵⁾. این در حالی است که محمد بن عبد الوهاب معتقد است که مشرکان عصر جاهلی نه تنها جاهل به ربوبیت نبودند بلکه اقرار به توحید ربوبیت خدای متعال داشتند و انبیاء برای ارشاد چنین امری نزد مشرکان نیامدند: «أن المشركين الذين قاتلهم رسول الله صلى الله عليه وسلم مقرون بتوحيد الربوبية» ⁽⁶⁾.
👌 و در حوزه #توحید_اسماء_و_صفات محمد حیات سندی با روش متکلمانه و با اعتماد به منهج کلامی اشعری اقدام به تفسیر توحید اسماء و صفات کرده است، او در این باره دو کتاب به نام «شرح مقدمة عقائد أهل السنة» و «الجنة في عقيدة أهل السنة» را تألیف کرده است. این در حالی است که ابن عبد الوهاب ادّعای اجماع بر مذموم بودن علم کلام کرده است: «علم الكلام الذي أجمع السلف على ذمه» ⁽⁷⁾ و چنین روشی را نزد علمای سلف و خلف بدعت و ضلالت پنداشته است: «ونقلهم الإجماع أن علم الكلام بدعة وضلالة» ⁽⁸⁾. افزون بر آن که معتقد است که اشاعره با اتخاذ این روش در تفسیر اسماء و صفات به خطا رفتهاند و با تأویلی که در صفات خبری انجام دادهاند در واقع منکر اصل صفت شدهاند: «إثبات الصفات، خلافا للأشعرية» ⁽⁹⁾، لذا ابن عبدالوهاب از اشاعره با عنوان کسانی که صفات الهی را تعطیل کردهاند، یعنی «معطله» یاد میبرد: «خلافا للأشعرية المعطلة» ⁽¹⁰⁾.
💬 #وهابیت
#تضاد_وهابیت_با_حنیفه
#محمد_حیات_سندی
📚 منابع:
(1) https://www.mazdaknameh.ir/Publish/PublishID/ArticleId/95
(2) محمد حیات سندی، شرح مقدمة عقائد أهل السنة، ص38.
(3) همان.
(4) محمد بن عبدالوهاب، الرسالة المفيدة، ص41.
(5) محمد حیات سندی، شرح مقدمة عقائد أهل السنة، ص36.
(6) محمد بن عبدالوهاب، كشف الشبهات، ص5.
(7) محمد بن عبدالوهاب، الرسائل الشخصية، ص16.
(8) همان، ص263.
(9) محمّد بن عبدالوهّاب، کتاب التوحید، ص14.
(10) همان، ص50.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تحریف دیدگاه احمد سرهندی در بیان دیدگاه او در مسئله استغاثه و استعانت از غیر خدا
🖐 سید ابو الحسن علی نَدْوی (1420ق) ⁽¹⁾ کتابی با عنوان «الإمام السرهندي حياته وأعماله» به نگارش درآورد و در آن به بیان تاریخ زندگانی، عملکرد، و معتقدات فکری احمد سرهندی پرداخت. او در این کتاب اندیشه احمد سرهندی را به گونهای معرفی میکند تا ذهن خواننده به گونهای تداعی کند که افکار سرهندی موافق با نگرش وهابیت است. این در حالی است که عقیده سرهندی کاملا در تضاد با وهابیگری است، و هیچ سنخیتی با آن ندارد.
👌 برای نمونه ابوالحسن ندوی در این کتاب بیان میدارد که سرهندی رسائل متعددی را تألیف کرده و در آنجا به بیان حقیقت توحید و نهی از اعمال شرکی پرداخته است:
🗣 وقد تناول في رسائله التي وجهها إلى مختلف أصحابه وأتباعه بيان حقيقة التوحيد بأسلوب واضح مبين وعبارات موجزة جامعة رصينة ... وقام بدحض الشرك ومظاهره وتقاليده ونهى أصحابه وأتباعه نهيا شديدا عن الأعمال الشركية ⁽²⁾.
👈 ندوی در ادامه سخن، رساله چهل و یکم از دفتر سوم کتاب مکتوبات امام ربانی را مورد توجه قرار میدهد و بیان میدارد که سرهندی این مکتوب را برای زن صالحهای نگاشته و در آن به تمام اعمال شرکی اشاره میکند که زنان مشرک و جاهل بدان مبتلا بودند که یکی از آن موارد استعانت به غیر خدا در برآورده شدن حاجات بیان کرده است:
🗣 وإن كثيرا من النساء لغاية جهلهن وضلالهن يطلبن قضاء حوائجهن من غير الله ⁽³⁾.
👋 این در حالی است که احمد سرهندی هیچگاه مطلق عنوان «طلب حاجت از غیر خدا» را در شمار اعمال شرکی قرار نداده است، بلکه صرفا طلب حاجت و استعانت از اصنام و طاغوت را شرکی خوانده است. سرهندی در مکتوب چهل و یکم در این باره میگوید:
🗣 استمداد از اَصنام و طاغوت در دفع امراض و اَسقام که در جَهله اهل اسلام شائع گشته است عین شرک و ضلال است و طلب حوائج از سنگهای تراشیده و ناتراشیده نفس کفر و انکار از واجب الوجود تعالى وتقدس وقال الله تبارك وتعالى شكاية عن حال بعض أهل الضلال: ﴿يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾. اکثر زنان به واسطه کمال جهل که دارند به این استمداد ممنوع مبتلااند ⁽⁴⁾.
✍️ بر اساس منهج فکری احمد سرهندی در بیان توحید ربوبی و توحید الوهی كه گذشت، مشخص است که او زمانی استغاثه و استعانت از غیر را شرکی میخواند که با اعتقاد به استقلالیت غیر در برآورده کردن حاجت و یا با اعتقاد به ربوبیت یا الوهیت غیر همراه باشد. از این رو در کلام سرهندی استغاثه و استعانت از اصنام و طاغوت بدان جهت شرکی لحاظ شده است که با چنین اعتقادی صورت گرفته است. اما در غیر اصنام و طواغیت به جهت آن که در استعانت به آنها با چنین اعتقادی همراه نیست، استغاثه و استعانت به آن اغیار هیچگاه منجر به شرکی بودن آن نمی گردد. قبلا نیز موارد متعددی از استعانت از غیر در کلام سرهندی گذشت که خود قائل به جواز آن بود و خود نیز بدان مرتکب میشد. و این که تعبیری که سرهندی در مورد خاصی از استعانت که در مورد اصنام و طواغیت است به مطلق غیر خدا سرایت داده شود تحریفی در کلام سرهندی است و افزون بر آن که چنین برداشتی با مبانی فکری سرهندی که در گذشته بیان شد سازگاری ندارد.
💬 #وهابیت
#تحریف
#احمد_سرهندی
#ابوالحسن_ندوی
#استغاثه
📚 منابع:
(1) Syed Abul Hasan Ali Hasani Nadwi.
(2) ندوی، ابوالحسن، الإمام السرهندي حياته وأعماله، ص225.
(3) همان، ص226.
(4) سرهندی، احمد، مکتوب امام ربانی، ج3، مکتوب شماره 41، ص69.
💠 @𝒋𝒂𝒓𝒂𝒚𝒂𝒏_𝒔𝒉𝒆𝒏𝒂𝒔𝒊
🏷
🔰 تحریف وهابیت در انتساب کتاب «هذه مسائل لخّصها الإمام الشيخ محمد بن عبدالوهاب من كلام شيخ الإسلام أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام بن تيمية» به محمد بن عبدالوهاب نجدی
🖐 کتاب مورد نظر از جمله آثاری است که اخیرا توسط وهابیها به عنوان یکی از آثار ابن عبدالوهاب معرفی شده است و این ادّعا با دو اشکال عمده روبهرو است:
👋 اول آن که تا قبل از سال (1400ق) یعنی سال انتشار مجموع مؤلفات محمد بن عبدالوهاب، شاهدیم که هیچ وهابی و فهرستنویسی به داشتن چنین کتابی برای محمد بن عبدالوهاب اشاره نکردند. حسین بن غنام (1225ق) در روضة الأفکار در ضمن نام بردن آثار استادش هیچ نامی از این کتاب نبرده است ⁽¹⁾. صدیق حسن خان قنوجی (1307ق) در أبجد العلوم تمام سعی خود را در نام بردن آثار محمد بن عبدالوهاب کرد: «وهذا جل ما وقفت عليه من تواليفه إلى الآن» اما از این کتاب نامی به میان نیاورد ⁽²⁾. محمود شكری آلوسی (1342ق) در بیان آثار ابن عبدالوهاب نامی از این کتاب در تاریخ نجد نبرده است ⁽³⁾. أمين الريحاني (1359ق) در کتاب تاریخ نجد الحدیث هیچ اشارهای به این کتاب در میان دیگر آثار ابن عبدالوهاب نکرد ⁽⁴⁾. عبدالرحمن العاصمي (1392ق) در الدرر السنية سخن از چند کتاب تلخیص توسط ابن عبدالوهاب میکند، اما از کتاب مورد نظر یادی نمیکند ⁽⁵⁾. خیر الدین زرکلی (1396ق) در الأعلام از آثار متعددی که برای ابن عبدالوهاب یاد میبرد، سخنی از این کتاب به میان نیاورد ⁽⁶⁾، بابانی بغدادی (1399ق) در هدية العارفين ⁽⁷⁾ و عمر رضا کحالة (1408ق) در معجم المؤلفین ⁽⁸⁾ نامی از این اثر برای ابن عبد الوهاب به میان نیاوردند. عبدالله آلبسام (1423ق) در کتاب علماء نجد ⁽⁹⁾ و آل بوطامی (1423ق) در الشيخ محمد بن عبدالوهاب عقيدته السلفية ⁽¹⁰⁾ منير العجلاني (1425ق) در کتاب تاریخ البلاد العربیة السعودیة ⁽¹¹⁾ نامی از آثار و تلخیصهای محمد بن عبدالوهاب را به میان آوردند، اما هیچ نامی از کتاب مورد نظر به میان نیاوردند. حال با چنین وضعیتی، چگونه میتوان پذیرفت کتابی را که حدود دویست سال هیچ فهارس نویس و عالم وهابی بر آن تصریح نکرده باشند، با ادّعای افرادی به عنوان آثار محمد بن عبدالوهاب معرفی شود؟!.
👋 دوم آن که وهابیها در مقدمه تحقیق کتاب بیان کردند که کتاب مذکور بر اساس نسخهای با عنوان «هذه مسائل لخصها ...» از کتابخانه محمد بن عبداللطیف بازنویسی شده و این نسخه در المکتبة السعودیة به شماره 678/ 86 نگهداری میشود ⁽¹²⁾. و در انتهای کتاب این مطلب را درج کردند: «ختم الكتاب سنة 1227 قال كاتب الأصل: آخر ما وجدت من خط ملخّصه محمد بن عبدالوهاب» ⁽¹³⁾. اشکال کار وهابیها زمانی آشکار میگردد که به آدرس نسخه خطی مراجعه شود. با مراجعهای که صورت گرفت، مشخص گردید که اولا: عنوان و نام نویسنده کتاب با قلمی غیر از قلم ناسخ نگاشته شده، و کسی دیگر غیر از ناسخ اقدام به نگاشتن عنوان کتاب و نویسنده آن کرده است. مؤید این مطلب عنوان «شیخ الاسلام» به محمد بن عبدالوهاب است که بعید است که محمد بن عبدالوهاب به خود عنوان «شیخ الاسلام» داده باشد. اشکال دیگر مربوط به تحریفی است که در متن نسخه خطی صورت گرفته است، در انتهای نسخه آمده است: «هذا آخر ما وجدت من هذا النقل ... 1350 بقلم الربيعي» ⁽¹⁴⁾. با مقایسه متن انتهایی نسخه چاپ شده با نسخه خطی ملاحظه میگردد که اولا این نسخه حدود 150 سال بعد از مرگ محمد بن عبد الوهاب یعنی 1350 نگاشته شده نه سال 1227ق که محققان کتاب درج کردهاند، ثانیا در انتهای کتاب نوشته شده که ناسخ از روی دستخط محمدبن عبدالوهاب این نسخه را نوشته است در حالی که چنین عبارتی در نسخه خطی وجود ندارد. و این خود بزرگترین شاهدی است که بر این که محققان این کتاب با چنین تحریفی در نسخه خطی خواستند به هر نحو که شده این کتاب را به محمد بن عبد الوهاب نسبت دهند.
💬 #وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب
#آثار_محمد_بن_عبدالوهاب
#تحریف_در_تراث_اهل_سنت
📚 منابع:
(1) ابن غنام، حسین، روضة الأفكار والأفهام، ج1، ص50.
(2) صديق حسن خان، أبجد العلوم، ج1، ص682.
(3) آلوسی، محمود شکری، تاریخ نجد، ص160.
(4) الریحاني، أمین، تاریخ نجد الحدیث، ص32.
(5) علماء نجد، الدرر السنية، ج16، ص337-338.
(6) زرکلی، خيرالدين، الأعلام، ج6، ص257.
(7) بابانی بغدادی، اسماعیل، هدية العارفين، ج2، ص350.
(8) کحالة، عمررضا، معجم المؤلفین، ج10، ص269.
(9) آلبسام، عبد الله، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، ج1، ص149.
(10) آلبوطامی، احمد، الشيخ محمد بن عبدالوهاب عقيدته السلفية، ص29-30.
(11) العجلاني، منیر، تاریخ البلاد العربیة السعودیة، ج1، ص329-330.
(12) مؤلفات الشيخ الإمام محمد بن عبد الوهاب، ج13، ص7.
(13) همان، ج13، ص198.
(14) https://t.me/kingFahadNationalLibrary/657
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 هدم قبور صحابه در حکومت وهابی آل معمر به دلیل ناسازگاری آن با توحید وهابیت
🖐 همان طور که گذشت با ائتلاف بین محمد بن عبد الوهاب و عثمان بن معمّر ، اولین حکومت بر پایه انحرافات وهابیت شکل گرفت و هر دو متعهد شدند که به نصرت یکدیگر بشتابند تا به اهداف مدنظر نائل شوند. بر اساس گزارش ابن غنام اولین اقدام عملی وهابیت بعد از این ائتلاف، تخریب قبور صحابه بود.
👈 طبق گزارش ابن غنام، محمد بن عبد الوهاب گنبد و سازههای ساخته شده بر روی قبور را بتکدههایی میدید که مردم در آنجا مرتکب اعمال شرکی میشوند، از این رو محمد بن عبد الوهاب به صرف اقامت در شهر عیینه اکتفا نکرد، و به عثمان بن معمر امر کرد تا گنبدها و مساجد ساخته شده بر روی قبور صحابه در منطقه جبیله تخریب شوند: «ولكن لم يصبر على الأقامة بذلك المكان مع مشاهدته فيه الأوثان فعند ذلك أمر الشيخ محمد الأمير عثمان بهدم القبب والمساجد المبنية في الجبيلة على قبور الصحابة» ⁽¹⁾.
👈 ابن بشر در بیان اتفاقات قبل از سال 1153ق آورده است که محمد بن عبد الوهاب به قصد تخریب گنبد قبر زید بن خطاب حرکت کرد، او از عثمان خواست تا به او مجالی دهد تا گنبد زید را که بر اساس امر باطلی بنا گردیده و باعث گمراهی بسیاری از هدایت شده است، تخریب کند. عثمان هم نه تنها به او اجازه انجام چنین کاری را داد بلکه برای یاری او ششصد نفر از سپاهیان خود را برای تأمین امنیت او به منطقه الجبیلة گسیل کرد تا محمد بن عبد الوهاب بتواند با دستان خودش قبر زید بن خطاب را تخریب کند: «ثم إن الشيخ أراد أن يهدم قبة زيد بن الخطاب رضي الله تعالى عنه أتى عند بلدة الجبيلة فقال لعثمان: دعنا لنهدم هذه القبة التي وضعت على الباطل وضل بها الناس عن الهدى، فقال: دونكما فأهدمها، فقال الشيخ: إني أخاف من أهل بلد الجبيلة أن ينصروها ويقعوا بنا ولا استطيع هدمها إلا وأنت معي. فسار معه عثمان بنحو ستمائة رجل، فأراد أهل الجبيلة أن يمنعوهم من هدمها، فلما رأوا عثمان وأنه قد عزم على حربهم إن لم يتركوه بهدمها كفوا وخلوا بينهم و بينها، فهدم فيها الشيخ بيده» ⁽²⁾.
✍️ بر اساس واقعهای که گذشت مشخص گردید که دلیل عمده و اصلی محمد بن عبد الوهاب و پیروان او در تخریب گنبد قبر زید بن خطاب و دیگر قبور صحابه، تأسی آنها بر خوانش غلط از توحید الوهی است، و اگر گاهی از ظاهر بدوی برخی آیات و روایات برای نصرت و اثبات مدّعای خود مبنی بر تخریب قبور استفاده می کنند، دلیل فرعی وهابیت بر این امر است، چرا که این دلایل نیز نزد دیگر علما در قرون گذشته از تاریخ اسلام وجود داشت اما هیچگاه دستور به تخریب قبور ندادند. منیر العجلانی وهابی نیز بر این مطلب اذعان داشته و بیان داشته است که آنچه منجر شده است که محمد بن عبد الوهاب اقدام به هدم و تخریب قبور کند سد ذریعه بر شرک و ازاله سببی از اسباب شرک بوده است تا مردم دیگر قصد این اماکن را نکنند و عملی انجام ندهند تا منجر به نقض توحید الوهی محمد بن عبد الوهاب شود: «وكانت غاية الشيخ من وارء ذلك سد الذرائع وإزالة سبب من أسباب الشرك بمنع الناس من قصد تلك الأماكن» ⁽³⁾.
💬 #وهابیت
#تاریخ_وهابیت
#هدم_قبور
📚 منابع:
(1) ابن غنام، حسین، روضة الأفكار والأفهام، ج1، ص30.
(2) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ نجد، ج1، ص39.
(3) العجلاني، منير، تاريخ البلاد العربية السعودية، ج1، ص272.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 اظهارات احمد بن علی القبانی بصری درباره محمد بن عبد الوهاب و رسالهاش به اهل بصره
🖐 احمد بن علی القبانی بصری از علمای شافعی هنگامی که رساله محمد بن عبد الوهاب به اهل بصره با عنوان «كلمات في بيان شهادة أن لا إله إلا الله وبيان التوحيد» رسید، درباره این رساله و نویسنده آن یعنی محمد بن عبدالوهاب چنین اظهاراتی را بیان کرد:
👋 هنگامی که در رساله محمد بن عبد الوهاب تأمل کردم، دریافتم که این رساله بر خرافات عجیب، نادانیهای غریب، و گمراهیهای هلاکت بار و کلمات گمراه کنندهای است که هر کس را نابودی میکشاند. دلایلی در رسالهاش مطرح کرده است که طالب بیسواد هم اعتمادی به آن نمیکند، سخنانی آورده است که جویای حقیقت از آن اعراض میکند، کسی این حرفها را میزند که از درک حقیقت عاجز گردیده، و کلمات گمراه کنندهاش او را از درک راه مستقیم و مسیر صحیح کور کرده باشد و او را از مسیر هدایت و توفیق الهی منحرف کرده باشد.
👌 از این رو میتوان گفت که محمد بن عبد الوهاب کسی است که از درک حقیقت عاجز گردیده است، دور از درک حقیقت، بییاور رها شده است و اینگونه با خود گمان میکند که از دعوتگران به خدای رب العالمین است.
💬 #وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب
📚 منابع:
القباني، احمد بن علی، فصل الخطاب في ضلالات ابن عبد الوهاب، ص9.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تحلیلی از وضعیت منطقه نجد قبل از شروع دعوت محمد بن عبد الوهاب
🖐 بسیاری از وهابیهایی که راجع به تاریخ نجد دست به تألیف زدهاند و یا در لابه لای آثار خودشان در این باره سخن گفتهاند، وضعیت نجد قبل از دعوت محمّد بن عبد الوهّاب را به گونهای تاریک و سیاه جلوه میدهند که دوران جاهلیت عصر رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای خواننده تداعی میکند. حسین بن غنّام وهابی در کتاب تاریخ نجد خود، در بیان وضعیت منطقه نجد، چنین گزارش داده است:
🗣 كان غالب الناس في زمانه متضمخين بالأرجاس، متلطخين بوضر الأنجاس، حتى قد انهمكوا في الشرك بعد حلول السنّة المطهرة بالأرماس، وإطفاء نور الهدى بالانطماس بذهاب ذوي البصائر والبصيرة، والألباب المضيئة المنيرة، وغلبة الجهل والجهال، واستعلاء ذوي الأهواء والضلال ⁽¹⁾.
👋 این دست عبارات در آثار وهابیان به کرّات دیده می شود، و این خواننده را اشتباهًا به این فکر میاندازد که نجد آن زمان به جهت دوری از مراکز علمی گرفتار جهالت و شرک شدند. در صورتی که چنین پنداری نسبت به وضعیت نجد آن دوران صحیح نیست. آل بسام در مقدمه کتاب علماء نجد خود گزارش مختصری نسبت به وضعیت علمی منطقه نجد داده است. برای نمونه او وضعیت علمی شهر «أشقیر» واقع در شمال غرب شهر ریاض را بسیار خوب و مطلوب گزارش داده است، بهگونهای این شهر مملؤ از فقهاء بوده است به طوری که هر روز در این شهر چهل عالم وجود داشته است که صلاحیت قضاوت را داشتند، اما این وظیفه به عهده بزرگان آن علما محول میشد: «فهذه المدينة زخرت بالفقهاء ووجدوا بها، فإنّه يجتمع في الوقت الواحد منهم أربعون عالما كلّهم يصلحون للقضاء يوم كان القضاء لا يصل إلى مرتبته إلا كبار العلماء وفحولهم» ⁽²⁾. و یا درباره شهر عیینه شهری که محمد بن عبد الوهاب در آنجا به دنیا آمد و دعوت علنی خود در نجد را از این شهر آغاز کرد، آل بسام از پدر خود که آشنا به تاریخ تراجم علمای نجد بود چنین گزارش داده است:
🗣 هذه المدينة وجد بها العلماء وكثروا فيها، ولقد حدثني والدي وهو من حفظة التاريخ أن فيها أكثر من ثمانين عالما يدرسون العلم في جوامعها متعاصرين في زمن واحد ⁽³⁾.
👌 این دو گزارش از حسین بن غنام و عبد الله آل بسام، اگرچه در ابتدا با هم متعارض دیده میشود، اما در واقع تعارضی وجود ندارد، آن علمایی که آل بسام از آن سخن می گوید عالمایی بودند که در فقه و اعتقاد بر مذهب احمد بن حنبل بودند و مردم آن منطقه برای گرفتن پاسخ در مسائل دینی به آنها مراجعه میکردند، اما آن جهل و ضلالتی که ابن غنام از آن سخن میگوید جهل مردم و علمای آن منطقه نسبت به توحید محمد بن عبد الوهاب و اصول انحرافی او در عقیده است و همین امر باعث شده است که مردم و علمای آن منطقه بر اساس اسلامی که محمد بن عبد الوهاب از آن سخن می گوید در ضلالت و گمراهی دیده شوند. پس مشکل منطقه نجد مربوط به رفتار ومعتقدات مردم آنجا نیست بلکه مشکل تحریفی است که از توحید و اسلام توسط وهابیت صورت گرفته و با این توحید و اسلام ساختگی، مردم آن منطقه مورد قضاوت و محاکمه وهابیها قرار گرفتهاند.
💬 #وهابیت
#وضعیت_منطقه_نجد_قبل_وهابیت
📚 منابع:
(1) حسین بن غنام، روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص5.
(2) آل بسام، عبد الله بن عبد الرحمن، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، ج1، ص15.
(3) همان.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 بررسی ادّعای وهابیت مبنی بر تلمذ و شاگردی محمد بن عبد الوهاب نزد پدرش عبد الوهاب
🖐 یکی از شگردهای وهابیت برای اعتبار بخشی به جایگاه محمد بن عبد الوهاب، او را شخصی معرفی می کنند که سابقه تلمذ نزد علما و فقهای زمانه خود داشته است. یکی از این علما عبد الوهّاب بن سلیمان پدر محمد بن عبد الوهاب است. ابن بشر در تاریخ خود مدعی است که محمد فقه حنبلی را نزد پدرش عبد الوهّاب آموخته است: «فقرأ الشیخ علی أبیه فی الفقه» (1). ابن غنام پا را فراتر گذاشته و در تاریخ خود وضعیت علمی محمد بن عبد الوهاب را این گونه نقل میکند که او در فقه چنان تبحر یافت که پدرش در فهم بسیاری از مسائل فقهی از او استمداد می جست و بهره فراوان زیادی از او برده است: «كان أبوه يتعجّب من فهمه وإدراكه قبل بلوغه ... ويقول أيضا لقد استفدت من ولدي محمد فوائد من الأحكام أو قريبا من هذا الكلام وقد كتب والده إلى بعض إخوانه رسالة نوه فيها بشأنه يثنى فيها عليه وأن له فهما جيدا» (2).
👈 وهابیها در حالی چنین ادّعایی را مطرح میکنند که هیچ سندی راجع به آن ندارند، موقعیت زمانی و مکانی نویسندگان تاریخ نجد این امکان برای آنها بوجود نیاورده است که خود شاهد این واقعه باشند و یا از کسی نقل نکردند که او در آن زمان شاهد تلمّذ و فراگیری علوم دینی نزد پدر باشند.
👋 اما ابن فیروز حنبلی یکی از علمای حنبلی در منطقه نجد از پدرش که حدود هفت سال سابقه شاگردی نزد عبد الوهاب پدر محمد بن عبد الوهاب را دارد، از او نقل کرد: زمانی که ما در جلسات درس عبدالوهاب شرکت میکردیم، فرزندش محمد از کلاس درس پدر فراری بود، و همواره طلاب کلاس درس پدر را به تمسخر میگرفت، او به جای مطالعه دروس دینی، حکایات و احوالات اهل فتنه را دنبال میکرد و شیفته اخبار مدّعیان نبوت بود، محمد بن عبد الوهاب معتقد بود در کتب احکام، حق و باطل با هم ممزوج شده است، و فائدهای در آموختن فقه نیست:
🗣 هذا في عنوان أمره وقت قراءتنا على أبيه يفرّ من كتب الأحكام أعظم فرار حتّى إنّه يستهزئ بالمشتغلين على أبيه ... وكان مشتغلا بكتب الحكايات وأحوال الخارجين من أرباب الفتن وكثيرا ما يلهج بأخبار من تزعمون أن النبوة صناعة وحرفة من الحرف ... ثمّ عنّ له أن هذا الأمر لا يتمّ له إلا بالإنكار كتب الأحكام وأنها ممتزج فيها الحق بالباطل (3).
👌 با توجه به مطلبی که گذشت آیا میتوان پذیرفت محمد بن عبد الوهاب را در شمار طلاب مذهب حنبلی قرار داد؟!! آیا میتوان او را در شمار کسانی قرار داد که علم فقه را نزد پدر آموخته باشد؟!! آنچه مسلم است او هیچ اعتباری بر این نظام آموزشی و علمای زمان خود نمیدید، از این رو خود در آثارش هیچگاه فردی (چه پدر و چه غیر او را) به عنوان استاد و شیخ خود نام نمیبرد و هیچ کلامی از علمای زمانه خود یاد نمیبرد تا بخواهد به عنوان شاهد یا مؤید گفته های خودش بهره ببرد.
💬 #وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#مخالفان_معاصر_محمد_بن_عبدالوهاب
#علمای_حنبلی_مخالف_وهابیت
📚منابع:
(1) عثمان بن بشر، عنوان المجد فی تاریخ نجد، ج1، ص33.
(2) حسين بن غنام، روضة الأفكار والأفهام، ص25-26.
(3) عبد الله بن داوود الزبيري، الصواعق والرعود، ص28.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 اختراعی بودن تفکر وهابیت در کلام مرحوم سید محمد جواد العاملی رحمة الله علیه
🖐 این عبارت مرحوم سید محمد جواد الموسوي العاملی (1226ق) از کتاب مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة است که مطالبی را در ردّ سعود بن عبد العزیز حاکم سعودی نگاشتهاند. ایشان در اول ربیع الأول سال 1221ق هنگامی که جلد پنجم از کتاب فقهی خود را به پایان رساند، به بیان وضعیت روحی و اجتماعی مردم آن زمان پرداختند و بیان داشتند که حال و هوای مردم به جهت بلاهایی را که سعود بر سر آنها آورده، در وضعیت نابسامانی قرار دارد. ایشان اندیشه فکری و عملکرد سعود بن عبد العزیز وهابی را این گونه بیان داشتند:
🗣 الخارجي الملعون في أرض نجد، فإنّه اخترع ما اخترع في الدين وأباح دماء المسلمين وتخريب قبور الأئمة المعصومين عليهم صلوات رب العالمين.
👌 همانطور که از کلام مرحوم سید محمد جواد العاملی به دست می آید ایشان نگرش وهابیگری سعود بن عبد العزیز را یک اختراع فکری بیان داشتند که به اسلام تحمیل شده است و ارتباطی با آموزههای اسلام ندارد.
👌 نکته دیگر آن که مرحوم العاملی بیان داشتند که سعود بن عبد العزیز وهابی جان و مال بسیاری از مسلمانان را بر خود حلال شمرد، او اقدام به اسائه ادب و جسارت به مشهد حسینی و تخریب ارکان و بنیان آن جا کرد و به جهت خروج بر حکومت اسلامی شایسته عنوان خارجی بر خود شد که همگی آن ناشی از اندیشه اختراعی او در دین است که از آن تعبیر به #وهابیت میشود.
💬 #وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#علمای_شیعه_مخالف_وهابیت
#نگرش_کفری_وهابیت
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 ممانعت تراجم نویسان اهل سنت از درج نام محمد بن عبد الوهاب نجدی به عنوان عالم حنبلی
🖐 محمد بن عبد الوهاب به دلیل عدم تبعیت از روش علمای حنبلی در فهم دین، و با اتخاذ روشی خودساخته، اقدام به تفسیر مسائل دینی کرد که نتیجهای جز انحراف در فهم اسلام و تکفیر مسلمانان در بر نداشت، از این رو شاهدیم که عالمان سنی و تراجم نویسان حنبلی متوجه این امر بودند که نام او را در شمار علمای حنبلی قرار ندهند. در ذیل کتب تراجم مذهب حنبلی در قرن 13 و 14 مورد توجه قرار است که از این حقیقت پرده برداشته است.
❶ محمد کمال الدین الغزي العامري (1214ق)
وی از علمای شافعی و مؤلف کتاب النعت الأكمل لأصحاب الإمام أحمد بن حنبل است. او در این کتاب اقدام به بیان ترجمه علمای حنبلی در فاصله زمانی 241ق تا سال 1207ق کرده است اما با وجود چنین شرطی برای کتابش، هیچ نامی از محمد بن عبدالوهاب که متوفای 1206ق است به میان نیاورده است. این عملکرد الغزي به مذاق وهابیان خوش نیامد. محققان وهابی با انتشار این کتاب اقدام به درج نام او در میان علمای حنبلی کردند و با صرف علامتی در متن و ارجاع به پاورقی بیان داشتند که مؤلف از بیان ترجمه او خودداری کرده، اما ما ترجمه او را در متن کتاب گنجاندهایم ⁽¹⁾.
❷ محمد بن عبد الله بن حميد النجدي (1295ق)
ابن حمید از بزرگان مذهب حنبلی در مکه به شمار میرود که به جهت نگارش کتاب السحب الوابلة علی ضرائح الحنابلة مشهور است. او در این کتابش نامی از محمد بن عبدالوهاب به میان نیاورد و این برای وهابیان بسیار سنگین تمام شد. آنها بنا را بر این گذاشتند تا با تذییل نگاری، مشکل این کتاب را حل کنند. از این رو در سال 1416ق عدهای از وهابیان اقدام به نشر و تحقیق این کتاب کردند و در تحقیقات خود بر این کتاب نام افرادی را به عنوان عالم حنبلی بر این کتاب گنجاندند که در این میان نام محمد بن عبدالوهاب نیز به چشم میخورد. محققان وهابی درباره غرض ابن حمید مکی از این کار گفتند:
🗣 وممّن أسقطهم المؤلّف عمدا وحسدا الإمام ... الشّيخ محمّد بن عبد الوهّاب (1206 هـ) أهمله المؤلّف عمدا فلم يترجم له وهو إمام الحنابلة في وقته بلا منازع، وابن حميد وأمثاله ممن جاهر بمعاداة الدّعوة حسدا وحقدا يعلمون علم اليقين أنّه إمام الحنابلة، ولكنّهم أخفوا الحق ولم يفصحوا عن الصّدق، لأمر في نفوسهم ... وإهماله له دليل واضح على حمقه وجهله بكتابة التّاريخ وعلم الرّجال ⁽²⁾.
❸ عبد الله بن علي بن حمید السبیعي (1346ق)
او نیز از علمای حنبلی، و از احفاد ابن حمید مکی صاحب کتاب السحب الوابلة به شمار میرود. عبد الله السبیعي با نگاشتن کتابی با عنوان الدر المنضود فی أسماء کتب مذهب الإمام أحمد نام 105 تن از علمای حنبلی را به همراه تألیفات آنها بیان میکند، اما نامی از محمد بن عبدالوهاب و آثارش به میان نمیآورد، این عملکرد عالم حنبلی به مذاق وهابیان خوش نیامد از این رو محقق وهابی به نام جاسم بن سلیمان الدوسري با نگارش تذییلی بر این کتاب، با عنوان ذیل الدر المنضود فی أسماء کتب مذهب الإمام أحمد نام محمد بن عبد الوهاب را به همراه 147 نفر دیگر، به نام علمای حنبلی گنجاند ⁽³⁾ تا حدی بتوانند مشکل این کتاب را برای خودشان حل کنند.
❹ محمد جمیل البغدادي معروف به ابن الشطي (1379ق)
وی نیز از علمای حنبلی در منطقه شام به شمار میرود که کتابی با عنوان مختصر طبقات الحنابلة را تألیف کرده است. او نیز در این کتاب نامی از «محمد بن عبد الوهاب» به میان نیاورده است. وهابیان برای حنبلی جلوه دادن امام خود نام او را در متن محتوای نویسنده مندرج کردند و تنها به ذکر پاورقی در ذیل کتاب اکتفا کردند و ترجمه ای درباره او از کتاب آل بسام را در این کتاب گنجاندند ⁽⁴⁾.
👌 این عبارات تنها گوشهای از خیانت وهابیها به تراث اهل سنت است، فردی که نزد تراجم نویسان مذهب حنبلی، در شمار علما قرار نمیگیرد، و افکارش در راستای اهل سنت و جماعت نیست و با نگرش مذهبی حنابله سازگاری ندارد، با #تحریف_در_تراث_اهل_سنت و گنجاندن نام او در میان علمای حنبلی به دنبال اثبات این هدفند تا افکار محمد بن عبدالوهاب را برخواسته از نگاه و منهجی عالمانه، در راستای مذهب اهل سنت و موافق مذهب حنبلی جلوه دهند، و این امر توجه محققان و پژوهشگران به خیانتهای وهابیان را میطلبد.
💬 #وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#علمای_حنبلی_مخالف_وهابیت
#تحریف_در_تراث_اهل_سنت
📚 منابع:
(1) الغزي العامري، محمد كمال الدين، النعت الأكمل لأصحاب الإمام أحمد بن حنبل، ص335.
(2) ابن حمید المکي، محمد بن عبد الله، السحب الوابلة على ضرائح الحنابلة، ج3، ص995-996.
(3) السبیعي، عبد الله بن علي، الدر المنضد في أسماء کتب مذهب الإمام أحمد، تحقیق: جاسم الدوسرِي، ص100.
(4) ابن شطي البغدادي، محمد جمیل، مختصر طبقات الحنابلة، تحقیق: فواز الزملي، ص150.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تحریف کلام احمد سرهندی در جهت موافق جلوه دادن توحید او با وهابیت
🖐 همان طور که قبلا گفته شد یکی از شگردهای وهابیت در نشر وهابیگری در میان اهل سنت، موافق جلوه دادن دیدگاه بزرگان اهل سنت با اندیشه وهابیگری است. از این رو آنها به سراغ فردی به نام احمد سرهندی رفتند که نزد احناف شبه قاره به مجدد الف ثانی معروف و مشهور است. وهابیها عبارتی از کلام مکتوب 41 در دفتر سوم مکتوبات امام ربانی را مورد استناد قرار دادند و از متن تعریب شده کتاب که محمد مراد منزلوی (1352ق) کار تعریب آن را بر عهده داشتند استفاده کردند که او در این باره چنین گفته است:
🗣 والتّبرّي من الكفر شرط الإسلام والاجتناب عن شائبة الشّرك توحيد، والاستمداد من الاصنام والطّاغوت في دفع الامراض والاسقام كما هو شائع فيما بين جهلة أهل الإسلام عين الشّرك والضّلالة وطلب الحوائج من الأحجار المنحوتة نفس الكفر وإنكار على واجب الوجود تعالى وتقدس (1).
👈 محمد الخجندی وهابی (1379ق) متن تعریب شده سرهندی (1034ق) را در کتاب مفتاح الجنة به همراه اضافات کلماتی بر آن این گونه نقل کرده است:
🗣 والتبرؤ من الكفر شرط الإسلام، والاجتناب عن شائبة الشرك توحيد، والاستمداد من الأصنام والطواغيت [والأرواح والأموات] في دفع الأمراض والأسقام كما هو الشائع فيما جهلة أهل الإسلام عين الشرك والضلالة فيكفرون من حيث لا يشعرون (2).
👈 عبد العزیز الراجحی نیز در شرح خود بر مفتاح الجنة بدون اعتراض به کلام الخجندی به همراه اضافات را نقل میکند و اعتراضی به کار او نمیکند (3).
👌 احمد سرهندی این مطالب را ناظر به مردم هندوستان بیان داشته است، جایی که مسلمان با مشرک به جهت مجاورتی که با هم دارند، مشاهده می گردد که فردی مسلمان، بر سر رسومات محلی آنجا مرتکب برخی از رفتار مشرکانه شده است، در این مکتوب احمد سرهندی این رفتار مسلمان جاهل را مورد توجه قرار داده و در عین آن که این اعمال را کفری و شرک خوانده است، اما با این حال این مسلمان در نظر او «اهل اسلام» بوده و آن را «کافر» نخوانده است؛ اما این سخن سرهندی با مبنای خجندی وهابی سازگاری ندارد، او برای همسو جلوه دادن دیدگاه سرهندی با نگاه وهابیت عبارت «فیکفرون من حیث لا یشعرون» را به متن کلام او اضافه کرد تا نشان داده شود سرهندی همچون وهابیت اقدام به #تکفیر این فرد مسلمان جاهل کرده است.
👌 افزون بر آن که سرهندی تنها استمداد از اصنام و طواغیت را مصداق شرک دانسته و در بیان نظر خود متوجه اهل قبور و ارواح انبیاء و اولیاء نیست، و همانطور که قبلا گذشت اساسا شرکی خواندن این اعمال هیچگاه با معتقدات و مبانی فکری سرهندی که قائل به جواز طلب شفاعت و استغاثه به ارواح انبیاء و اولیاء است سازگاری ندارد. اما با این حال، خجندی وهابی باز برای همسو جلوه دادن دیدگاه سرهندی با نگاه وهابیت عبارت «والأرواح والأموات» را بعد از اصنام و طواغیت ذکر میکند تا در نظر خواننده چنین جلوه کند که تمام استمدادهایی را که مسلمانان به نحو طلب شفاعت و استغاثه از ارواح انبیاء و اولیاء صورت میدهند، در نگاه سرهندی نیز کفر و شرک خوانده میشود.
👋 بنابراین برخلاف ادّعایی که وهابیها مطرح میکنند سرهندی نه قائل است که این جاهلان مسلمان که اعمال شرکی انجام دادهاند کافر و مشرکند و نه قائل به شرکی بودن استمداد از ارواح انبیاء و اولیاء است، اما آنچه که روشن است وهابیان با #تحریف در متن کلام علمای اهل سنت، درصدد آنند که نگاه وهابیگری خود را در اذهان، نگاهی اسلامی با خوانش اهل سنت جلوه دهند.
💬 #وهابیت
#احمد_سرهندی
#تحریف_در_تراث_اهل_سنت
📚 منابع:
(1) المنزلوي، محمد مراد، الدرر المكنونات، ج3، ص54-55.
(2) المعصومي الخجندي، محمد، مفتاح الجنة لا إله إلا الله، ص74.
(3) الراجحي، عبد العزيز، المرقاة إلى مفتاح الجنة لا إله إلا الله، ص184-185.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 محمد بن عبد الوهاب شبیه ترین فرد به شیطان در نمایش باطل در لباس حق
🖐 محمد بن فیروز (1216ق) در تقریظ خود بر کتاب شاگرد خود عبد الله بن داود حنبلی (1225ق) موسوم به الصواعق والرعود درباره محمد بن عبد الوهاب نجدی چنین اظهار نظر کرده است:
👌 أشد الخلق شبها له في إبراز الباطل في قالب الحق بأعظم تلبيس؛ محمد بن عبد الوهاب شبیه ترین خلق به شیطان بود؛ زیرا بزرگترین فریب او این بود که باطل را در قالب سخن حق جلوه میداد.
💬 #وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#علمای_حنبلی_مخالف_وهابیت
💠 @Jarayan_Shenasi