eitaa logo
جریان شناسی فکری دیوبندیه و وهابیت
1هزار دنبال‌کننده
6 عکس
1 ویدیو
3 فایل
✨ این کانال کاملا شخصی است و متعلق به مؤسسه و ارگان خاصی نیست. ✨ مدیریت کانال بر عهده حجة الاسلام دکتر علی ملاموسی میبدی است. فارغ التحصیل سطح 3 مذاهب اسلامی از حوزه علمیه قم، و دکترای مدرسی معارف اسلامی از دانشگاه تهران ✨ادمین کانال: @Ali_Meybodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷 📺 راهکار عبد القادر الحسین برای رفع اختلافات دیوبندیه و بریلویه 🖐 این کلیپ را که مشاهده می‎کنید، یکی از علمای حنفی سوریه به نام عبد القادر الحسین است که برای رفع اختلاف فکری در شبه قاره راه حل بیان می‎کند. او با بسیاری از طرفداران فکری دیوبندیه و بریلویه ارتباط داشته است، و حتی به عنوان حَکَم در برخی از جلساتی مناظراتی آنها شرکت داشته است بیان می کند که به اختلاف فکری عمقی بین این دو خط فکری بر نخورده است. 👌 از نظر عبدالقادر الحسین سر منشأ تمام این اختلافات سوء تفاهمات است، اگر بزرگان و علمای محقق دو طیف بر سر یک میز بنشینند و از نظرات یکدیگر اطلاع یابند بسیاری از این مسائل برای آنها حل می‎گردد. و این برنامه در برخی از مناطق شبه قاره صورت گرفته و اثراتی نیز داشته است. 💬 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 مخالفت یکی دیگر از اعضای خانواده محمّد بن عبد الوهاب با انحرفات فکری او 🖐 آل‎بسام در کتاب تراجم خود موسوم به علماء نجد خلال ثمانیة قرون⁽¹⁾ از شخصی به نام ابراهیم بن عبدالوهاب آل مشرف با عنوان یکی از برادران محمّد بن عبد الوهاب نجدی یاد می‎کند. و درباره او می گوید: «او نزد پدر و دیگر علمای زمان خود به فراگیری علم پرداخت و به یکی از علمای زمان خود مبدل گشت». 👋 سپس آل‎بسام از ابراهیم بن عیسی یکی از مورخان نجد نقل کرد که اگرچه از وضعیت زندگی ابراهیم، همچون زمان ولادت و وفاتش اطلاع چندانی در دست نیست، امّا درباره او گزارش شده است که حاکم منطقه المجمعة واقع در شمال ریاض به نام حمد بن عثمان بن عبد الجبار، او را به امامت مسجد جامع این شهر تعیین کرد، و در زمان فعالیت علمی و دینی خود در آن منطقه با افکار انحرافی برادرش محمد بن عبدالوهاب مخالفت کرد و به یکی از معارضان افکار وهابیت مبدل گشت. 👌 بیان این گزارش حاکی از آن است، تضاد نگرش محمّد بن عبد الوهّاب با اسلام به گونه‎ای است که نه تنها پدر محمد بن عبد الوهاب، بلکه برادران او که در مرتبه علمای حنبلی بودند، با افکار او موافق نبودند و به مخالفت و معارضه با افکار او می‎پرداختند. 💬 📚 منابع: (1) عبد الله بن عبد الرحمن آل بسام، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، ج1، ص386. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 تحلیلی از وضعیت منطقه نجد قبل از شروع دعوت محمد بن عبد الوهاب 🖐 بسیاری از وهابی‎هایی که راجع به تاریخ نجد دست به تألیف زده‎اند و یا در لابه لای آثار خودشان در این باره سخن گفته‎اند، وضعیت نجد قبل از دعوت محمّد بن عبد الوهّاب را به گونه‎ای تاریک و سیاه جلوه می‎دهند که دوران جاهلیت عصر رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای خواننده تداعی می‎کند. حسین بن غنّام وهابی در کتاب تاریخ نجد خود، در بیان وضعیت منطقه نجد، چنین گزارش داده است: 🗣 كان غالب الناس في زمانه متضمخين بالأرجاس، متلطخين بوضر الأنجاس، حتى قد انهمكوا في الشرك بعد حلول السنّة المطهرة بالأرماس، وإطفاء نور الهدى بالانطماس بذهاب ذوي البصائر والبصيرة، والألباب المضيئة المنيرة، وغلبة الجهل والجهال، واستعلاء ذوي الأهواء والضلال ⁽¹⁾. 👋 این دست عبارات در آثار وهابیان به کرّات دیده می شود، و این خواننده را اشتباهًا به این فکر می‎اندازد که نجد آن زمان به جهت دوری از مراکز علمی گرفتار جهالت و شرک شدند. در صورتی که چنین پنداری نسبت به وضعیت نجد آن دوران صحیح نیست. آل بسام در مقدمه کتاب علماء نجد خود گزارش مختصری نسبت به وضعیت علمی منطقه نجد داده است. برای نمونه او وضعیت علمی شهر «أشقیر» واقع در شمال غرب شهر ریاض را بسیار خوب و مطلوب گزارش داده است، به‎گونه‎ای این شهر مملؤ از فقهاء بوده است به طوری که هر روز در این شهر چهل عالم وجود داشته است که صلاحیت قضاوت را داشتند، اما این وظیفه به عهده بزرگان آن علما محول می‎شد: «فهذه المدينة زخرت بالفقهاء ووجدوا بها، فإنّه يجتمع في الوقت الواحد منهم أربعون عالما كلّهم يصلحون للقضاء يوم كان القضاء لا يصل إلى مرتبته إلا كبار العلماء وفحولهم» ⁽²⁾. و یا درباره شهر عیینه شهری که محمد بن عبد الوهاب در آنجا به دنیا آمد و دعوت علنی خود در نجد را از این شهر آغاز کرد، آل بسام از پدر خود که آشنا به تاریخ تراجم علمای نجد بود چنین گزارش داده است: 🗣 هذه المدينة وجد بها العلماء وكثروا فيها، ولقد حدثني والدي وهو من حفظة التاريخ أن فيها أكثر من ثمانين عالما يدرسون العلم في جوامعها متعاصرين في زمن واحد ⁽³⁾. 👌 این دو گزارش از حسین بن غنام و عبد الله آل بسام، اگرچه در ابتدا با هم متعارض دیده می‎شود، اما در واقع تعارضی وجود ندارد، آن علمایی که آل بسام از آن سخن می گوید عالمایی بودند که در فقه و اعتقاد بر مذهب احمد بن حنبل بودند و مردم آن منطقه برای گرفتن پاسخ در مسائل دینی به آنها مراجعه می‎کردند، اما آن جهل و ضلالتی که ابن غنام از آن سخن می‎گوید جهل مردم و علمای آن منطقه نسبت به توحید محمد بن عبد الوهاب و اصول انحرافی او در عقیده است و همین امر باعث شده است که مردم و علمای آن منطقه بر اساس اسلامی که محمد بن عبد الوهاب از آن سخن می گوید در ضلالت و گمراهی دیده شوند. پس مشکل منطقه نجد مربوط به رفتار ومعتقدات مردم آنجا نیست بلکه مشکل تحریفی است که از توحید و اسلام توسط وهابیت صورت گرفته و با این توحید و اسلام ساختگی، مردم آن منطقه مورد قضاوت و محاکمه وهابی‎ها قرار گرفته‎اند. 💬 📚 منابع: (1) حسین بن غنام، روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص5. (2) آل بسام، عبد الله بن عبد الرحمن، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، ج1، ص15. (3) همان. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 بررسی ادّعای وهابیت مبنی بر تلمذ و شاگردی محمد بن عبد الوهاب نزد پدرش عبد الوهاب 🖐 یکی از شگردهای وهابیت برای اعتبار بخشی به جایگاه محمد بن عبد الوهاب، او را شخصی معرفی می کنند که سابقه تلمذ نزد علما و فقهای زمانه خود داشته است. یکی از این علما عبد الوهّاب بن سلیمان پدر محمد بن عبد الوهاب است. ابن بشر در تاریخ خود مدعی است که محمد فقه حنبلی را نزد پدرش عبد الوهّاب آموخته است: «فقرأ الشیخ علی أبیه فی الفقه» (1). ابن غنام پا را فراتر گذاشته و در تاریخ خود وضعیت علمی محمد بن عبد الوهاب را این گونه نقل می‎کند که او در فقه چنان تبحر یافت که پدرش در فهم بسیاری از مسائل فقهی از او استمداد می جست و بهره فراوان زیادی از او برده است: «كان أبوه يتعجّب من فهمه وإدراكه قبل بلوغه ... ويقول أيضا لقد استفدت من ولدي محمد فوائد من الأحكام أو قريبا من هذا الكلام وقد كتب والده إلى بعض إخوانه رسالة نوه فيها بشأنه يثنى فيها عليه وأن له فهما جيدا» (2). 👈 وهابی‎ها در حالی چنین ادّعایی را مطرح می‎کنند که هیچ سندی راجع به آن ندارند، موقعیت زمانی و مکانی نویسندگان تاریخ نجد این امکان برای آنها بوجود نیاورده است که خود شاهد این واقعه باشند و یا از کسی نقل نکردند که او در آن زمان شاهد تلمّذ و فراگیری علوم دینی نزد پدر باشند. 👋 اما ابن فیروز حنبلی یکی از علمای حنبلی در منطقه نجد از پدرش که حدود هفت سال سابقه شاگردی نزد عبد الوهاب پدر محمد بن عبد الوهاب را دارد، از او نقل کرد: زمانی که ما در جلسات درس عبدالوهاب شرکت می‎کردیم، فرزندش محمد از کلاس درس پدر فراری بود، و همواره طلاب کلاس درس پدر را به تمسخر می‎گرفت، او به جای مطالعه دروس دینی، حکایات و احوالات اهل فتنه را دنبال می‎کرد و شیفته اخبار مدّعیان نبوت بود، محمد بن عبد الوهاب معتقد بود در کتب احکام، حق و باطل با هم ممزوج شده است، و فائده‎ای در آموختن فقه نیست: 🗣 هذا في عنوان أمره وقت قراءتنا على أبيه يفرّ من كتب الأحكام أعظم فرار حتّى إنّه يستهزئ بالمشتغلين على أبيه ... وكان مشتغلا بكتب الحكايات وأحوال الخارجين من أرباب الفتن وكثيرا ما يلهج بأخبار من تزعمون أن النبوة صناعة وحرفة من الحرف ... ثمّ عنّ له أن هذا الأمر لا يتمّ له إلا بالإنكار كتب الأحكام وأنها ممتزج فيها الحق بالباطل (3). 👌 با توجه به مطلبی که گذشت آیا می‎توان پذیرفت محمد بن عبد الوهاب را در شمار طلاب مذهب حنبلی قرار داد؟!! آیا می‎توان او را در شمار کسانی قرار داد که علم فقه را نزد پدر آموخته باشد؟!! آنچه مسلم است او هیچ اعتباری بر این نظام آموزشی و علمای زمان خود نمی‎دید، از این رو خود در آثارش هیچگاه فردی (چه پدر و چه غیر او را) به عنوان استاد و شیخ خود نام نمی‎برد و هیچ کلامی از علمای زمانه خود یاد نمی‎برد تا بخواهد به عنوان شاهد یا مؤید گفته های خودش بهره ببرد. 💬 📚منابع: (1) عثمان بن بشر، عنوان المجد فی تاریخ نجد، ج1، ص33. (2) حسين بن غنام، روضة الأفكار والأفهام، ص25-26. (3) عبد الله بن داوود الزبيري، الصواعق والرعود، ص28. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 اختراعی بودن تفکر وهابیت در کلام مرحوم سید محمد جواد العاملی رحمة الله علیه 🖐 این عبارت مرحوم سید محمد جواد الموسوي العاملی (1226ق) از کتاب مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة است که مطالبی را در ردّ سعود بن عبد العزیز حاکم سعودی نگاشته‎اند. ایشان در اول ربیع الأول سال 1221ق هنگامی که جلد پنجم از کتاب فقهی خود را به پایان رساند، به بیان وضعیت روحی و اجتماعی مردم آن زمان پرداختند و بیان داشتند که حال و هوای مردم به جهت بلاهایی را که سعود بر سر آنها آورده، در وضعیت نابسامانی قرار دارد. ایشان اندیشه فکری و عملکرد سعود بن عبد العزیز وهابی را این گونه بیان داشتند: 🗣 الخارجي الملعون في أرض نجد، فإنّه اخترع ما اخترع في الدين وأباح دماء المسلمين وتخريب قبور الأئمة المعصومين عليهم صلوات رب العالمين. 👌 همانطور که از کلام مرحوم سید محمد جواد العاملی به دست می آید ایشان نگرش وهابی‎گری سعود بن عبد العزیز را یک اختراع فکری بیان داشتند که به اسلام تحمیل شده است و ارتباطی با آموزه‎های اسلام ندارد. 👌 نکته دیگر آن که مرحوم العاملی بیان داشتند که سعود بن عبد العزیز وهابی جان و مال بسیاری از مسلمانان را بر خود حلال شمرد، او اقدام به اسائه ادب و جسارت به مشهد حسینی و تخریب ارکان و بنیان آن جا کرد و به جهت خروج بر حکومت اسلامی شایسته عنوان خارجی بر خود شد که همگی آن ناشی از اندیشه اختراعی او در دین است که از آن تعبیر به می‎شود. 💬 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 ممانعت تراجم نویسان اهل سنت از درج نام محمد بن عبد الوهاب نجدی به عنوان عالم حنبلی 🖐 محمد بن عبد الوهاب به دلیل عدم تبعیت از روش علمای حنبلی در فهم دین، و با اتخاذ روشی خودساخته، اقدام به تفسیر مسائل دینی کرد که نتیجه‎ای جز انحراف در فهم اسلام و تکفیر مسلمانان در بر نداشت، از این رو شاهدیم که عالمان سنی و تراجم نویسان حنبلی متوجه این امر بودند که نام او را در شمار علمای حنبلی قرار ندهند. در ذیل کتب تراجم مذهب حنبلی در قرن 13 و 14 مورد توجه قرار است که از این حقیقت پرده برداشته است. محمد کمال الدین الغزي العامري (1214ق) وی از علمای شافعی و مؤلف کتاب النعت الأكمل لأصحاب الإمام أحمد بن حنبل است. او در این کتاب اقدام به بیان ترجمه علمای حنبلی در فاصله زمانی 241ق تا سال 1207ق کرده است اما با وجود چنین شرطی برای کتابش، هیچ نامی از محمد بن عبدالوهاب که متوفای 1206ق است به میان نیاورده است. این عملکرد الغزي به مذاق وهابیان خوش نیامد. محققان وهابی با انتشار این کتاب اقدام به درج نام او در میان علمای حنبلی کردند و با صرف علامتی در متن و ارجاع به پاورقی بیان داشتند که مؤلف از بیان ترجمه او خودداری کرده، اما ما ترجمه او را در متن کتاب گنجانده‎ایم ⁽¹⁾. محمد بن عبد الله بن حميد النجدي (1295ق) ابن حمید از بزرگان مذهب حنبلی در مکه به شمار می‎رود که به جهت نگارش کتاب السحب الوابلة علی ضرائح الحنابلة مشهور است. او در این کتابش نامی از محمد بن عبدالوهاب به میان نیاورد و این برای وهابیان بسیار سنگین تمام شد. آنها بنا را بر این گذاشتند تا با تذییل نگاری، مشکل این کتاب را حل کنند. از این رو در سال 1416ق عده‎ای از وهابیان اقدام به نشر و تحقیق این کتاب کردند و در تحقیقات خود بر این کتاب نام افرادی را به عنوان عالم حنبلی بر این کتاب گنجاندند که در این میان نام محمد بن عبدالوهاب نیز به چشم می‎خورد. محققان وهابی درباره غرض ابن حمید مکی از این کار گفتند: 🗣 وممّن أسقطهم المؤلّف عمدا وحسدا الإمام ... الشّيخ محمّد بن عبد الوهّاب (1206 هـ) أهمله المؤلّف عمدا فلم يترجم له وهو إمام الحنابلة في وقته بلا منازع، وابن حميد وأمثاله ممن جاهر بمعاداة الدّعوة حسدا وحقدا يعلمون علم اليقين أنّه إمام الحنابلة، ولكنّهم أخفوا الحق ولم يفصحوا عن الصّدق، لأمر في نفوسهم ... وإهماله له دليل واضح على حمقه وجهله بكتابة التّاريخ وعلم الرّجال ⁽²⁾. عبد الله بن علي بن حمید السبیعي (1346ق) او نیز از علمای حنبلی، و از احفاد ابن حمید مکی صاحب کتاب السحب الوابلة به شمار می‎رود. عبد الله السبیعي با نگاشتن کتابی با عنوان الدر المنضود فی أسماء کتب مذهب الإمام أحمد نام 105 تن از علمای حنبلی را به همراه تألیفات آنها بیان می‎کند، اما نامی از محمد بن عبدالوهاب و آثارش به میان نمی‎آورد، این عملکرد عالم حنبلی به مذاق وهابیان خوش نیامد از این رو محقق وهابی به نام جاسم بن سلیمان الدوسري با نگارش تذییلی بر این کتاب، با عنوان ذیل الدر المنضود فی أسماء کتب مذهب الإمام أحمد نام محمد بن عبد الوهاب را به همراه 147 نفر دیگر، به نام علمای حنبلی گنجاند ⁽³⁾ تا حدی بتوانند مشکل این کتاب را برای خودشان حل کنند. محمد جمیل البغدادي معروف به ابن الشطي (1379ق) وی نیز از علمای حنبلی در منطقه شام به شمار می‎رود که کتابی با عنوان مختصر طبقات الحنابلة را تألیف کرده است. او نیز در این کتاب نامی از «محمد بن عبد الوهاب» به میان نیاورده است. وهابیان برای حنبلی جلوه دادن امام خود نام او را در متن محتوای نویسنده مندرج کردند و تنها به ذکر پاورقی در ذیل کتاب اکتفا کردند و ترجمه ای درباره او از کتاب آل بسام را در این کتاب گنجاندند ⁽⁴⁾. 👌 این عبارات تنها گوشه‎ای از خیانت وهابی‎ها به تراث اهل سنت است، فردی که نزد تراجم نویسان مذهب حنبلی، در شمار علما قرار نمی‎گیرد، و افکارش در راستای اهل سنت و جماعت نیست و با نگرش مذهبی حنابله سازگاری ندارد، با و گنجاندن نام او در میان علمای حنبلی به دنبال اثبات این هدفند تا افکار محمد بن عبدالوهاب را برخواسته از نگاه و منهجی عالمانه، در راستای مذهب اهل سنت و موافق مذهب حنبلی جلوه دهند، و این امر توجه محققان و پژوهشگران به خیانت‎های وهابیان را می‎طلبد. 💬 📚 منابع: (1) الغزي العامري، محمد كمال الدين، النعت الأكمل لأصحاب الإمام أحمد بن حنبل، ص335. (2) ابن حمید المکي، محمد بن عبد الله، السحب الوابلة على ضرائح الحنابلة، ج3، ص995-996. (3) السبیعي، عبد الله بن علي، الدر المنضد في أسماء کتب مذهب الإمام أحمد، تحقیق: جاسم الدوسرِي، ص100. (4) ابن شطي البغدادي، محمد جمیل، مختصر طبقات الحنابلة، تحقیق: فواز الزملي، ص150. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 تحریف کلام احمد سرهندی در جهت موافق جلوه دادن توحید او با وهابیت 🖐 همان طور که قبلا گفته شد یکی از شگردهای وهابیت در نشر وهابی‎گری در میان اهل سنت، موافق جلوه دادن دیدگاه بزرگان اهل سنت با اندیشه وهابی‎گری است. از این رو آنها به سراغ فردی به نام احمد سرهندی رفتند که نزد احناف شبه قاره به مجدد الف ثانی معروف و مشهور است. وهابی‎ها عبارتی از کلام مکتوب 41 در دفتر سوم مکتوبات امام ربانی را مورد استناد قرار دادند و از متن تعریب شده کتاب که محمد مراد منزلوی (1352ق) کار تعریب آن را بر عهده داشتند استفاده کردند که او در این باره چنین گفته است: 🗣 والتّبرّي من الكفر شرط الإسلام والاجتناب عن شائبة الشّرك توحيد، والاستمداد من الاصنام والطّاغوت في دفع الامراض والاسقام كما هو شائع فيما بين جهلة أهل الإسلام عين الشّرك والضّلالة وطلب الحوائج من الأحجار المنحوتة نفس الكفر وإنكار على واجب الوجود تعالى وتقدس (1). 👈 محمد الخجندی وهابی (1379ق) متن تعریب شده سرهندی (1034ق) را در کتاب مفتاح الجنة به همراه اضافات کلماتی بر آن این گونه نقل کرده است: 🗣 والتبرؤ من الكفر شرط الإسلام، والاجتناب عن شائبة الشرك توحيد، والاستمداد من الأصنام والطواغيت [والأرواح والأموات] في دفع الأمراض والأسقام كما هو الشائع فيما جهلة أهل الإسلام عين الشرك والضلالة فيكفرون من حيث لا يشعرون (2). 👈 عبد العزیز الراجحی نیز در شرح خود بر مفتاح الجنة بدون اعتراض به کلام الخجندی به همراه اضافات را نقل می‎کند و اعتراضی به کار او نمی‎کند (3). 👌 احمد سرهندی این مطالب را ناظر به مردم هندوستان بیان داشته است، جایی که مسلمان با مشرک به جهت مجاورتی که با هم دارند، مشاهده می گردد که فردی مسلمان، بر سر رسومات محلی آنجا مرتکب برخی از رفتار مشرکانه ‎شده است، در این مکتوب احمد سرهندی این رفتار مسلمان جاهل را مورد توجه قرار داده و در عین آن که این اعمال را کفری و شرک خوانده است، اما با این حال این مسلمان در نظر او «اهل اسلام» بوده و آن را «کافر» نخوانده است؛ اما این سخن سرهندی با مبنای خجندی وهابی سازگاری ندارد، او برای همسو جلوه دادن دیدگاه سرهندی با نگاه وهابیت عبارت «فیکفرون من حیث لا یشعرون» را به متن کلام او اضافه کرد تا نشان داده شود سرهندی همچون وهابیت اقدام به این فرد مسلمان جاهل کرده است. 👌 افزون بر آن که سرهندی تنها استمداد از اصنام و طواغیت را مصداق شرک دانسته و در بیان نظر خود متوجه اهل قبور و ارواح انبیاء و اولیاء نیست، و همانطور که قبلا گذشت اساسا شرکی خواندن این اعمال هیچگاه با معتقدات و مبانی فکری سرهندی که قائل به جواز طلب شفاعت و استغاثه به ارواح انبیاء و اولیاء است سازگاری ندارد. اما با این حال، خجندی وهابی باز برای همسو جلوه دادن دیدگاه سرهندی با نگاه وهابیت عبارت «والأرواح والأموات» را بعد از اصنام و طواغیت ذکر می‎کند تا در نظر خواننده چنین جلوه کند که تمام استمدادهایی را که مسلمانان به نحو طلب شفاعت و استغاثه از ارواح انبیاء و اولیاء صورت می‎دهند، در نگاه سرهندی نیز کفر و شرک خوانده می‎شود. 👋 بنابراین برخلاف ادّعایی که وهابی‎ها مطرح می‎کنند سرهندی نه قائل است که این جاهلان مسلمان که اعمال شرکی انجام داده‎اند کافر و مشرکند و نه قائل به شرکی بودن استمداد از ارواح انبیاء و اولیاء است، اما آنچه که روشن است وهابیان با در متن کلام علمای اهل سنت، درصدد آنند که نگاه وهابی‎گری خود را در اذهان، نگاهی اسلامی با خوانش اهل سنت جلوه دهند. 💬 📚 منابع: (1) المنزلوي، محمد مراد، الدرر المكنونات، ج3، ص54-55. (2) المعصومي الخجندي، محمد، مفتاح الجنة لا إله إلا الله، ص74. (3) الراجحي، عبد العزيز، المرقاة إلى مفتاح الجنة لا إله إلا الله، ص184-185. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰گزارشی از عالم حنبلی در مکه نسبت به افکار و رفتار محمد بن عبد الوهاب 🖐 ابن‎حمید مکی صاحب کتاب السحب الوابلة علی ضرائح الحنابلة و در ترجمه عبدالوهاب بن سلیمان راجع به فرزندش محمد بن عبدالوهاب چنین گزارش داده است: 👋 عبدالوهاب پدر محمد است. محمد بن عبدالوهاب صاحب دعوتی است که شرر آن در سراسر جهان پخش شد. بین پدر و پسر تفاوت‌های زیادی وجود داشت. محمد تنها پس از مرگ پدرش به طور علنی دعوت خود را آغاز کرد. برخی از کسانی که با علمای آن زمان برخورد کرده‌اند، نقل کرده‌اند که پدر محمد از او ناراضی بود، زیرا محمد تصمیم گرفت به فقه نپردازد و بجای آن دعوت جدیدی را آغاز کند، که برخلاف سنت‌های اجدادش بود. پدرش پیش‌بینی کرد که از محمد شر می‌آورد و به مردم می‌گفت: «از محمد شرّ خواهید دید». همچنین، برادرش شیخ سلیمان که مخالف دعوت محمد بود، به طور مفصل با استفاده از آیات و احادیث به آن پاسخ می‌داد و معتقد بود که سخنان ابن تیمیه و ابن قیم تنها سخنانی معتبر است که باید پیروی شود. شیخ سلیمان کتابی به نام «فصل الخطاب» در رد برادرش نوشت. 👋 محمد دیدگاه‌ افراطی داشت و مخالفان خود را کافر می‌دانست و حتی قتل آنها را حلال می‌شمرد. گفته شد که در شهر فردی دیوانه بود که به‌طور معمول به کسانی که با او روبه‌رو می‌شدند، حمله می‌کرد. محمد دستور داد تا این دیوانه با شمشیری به سراغ برادرش شیخ سلیمان در مسجد برود. وقتی دیوانه وارد شد وسلیمان از او ترسید، دیوانه شمشیر را انداخت وگفت: «ای سلیمان نترس، تو از آمنین هستی». این واقعه کرامتی از شیخ سلیمان شناخته می‌شود. 💬 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 محمد بن عبد الوهاب شبیه ترین فرد به شیطان در نمایش باطل در لباس حق 🖐 محمد بن فیروز (1216ق) در تقریظ خود بر کتاب شاگرد خود عبد الله بن داود حنبلی (1225ق) موسوم به الصواعق والرعود درباره محمد بن عبد الوهاب نجدی چنین اظهار نظر کرده است: 👌 أشد الخلق شبها له في إبراز الباطل في قالب الحق بأعظم تلبيس؛ محمد بن عبد الوهاب شبیه ترین خلق به شیطان بود؛ زیرا بزرگ‌ترین فریب او این بود که باطل را در قالب سخن حق جلوه می‌داد. 💬 💠 @Jarayan_Shenasi