eitaa logo
جریان شناسی فکری دیوبندیه و وهابیت
1.1هزار دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
3 فایل
✨ این کانال کاملا شخصی است و متعلق به مؤسسه و ارگان خاصی نیست. ✨ مدیریت کانال بر عهده حجة الاسلام دکتر علی ملاموسی میبدی است. فارغ التحصیل سطح 3 مذاهب اسلامی از حوزه علمیه قم، و دکترای مدرسی معارف اسلامی از دانشگاه تهران ✨ادمین کانال: @Ali_Meybodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🏷 🔰 تعریف دیوبندیه و تبیین مسلک علمای دیوبند ✋ همانطور که ملاحظه گردید؛ انتساب به جامعه دارالعلوم دیوبند و مدارس تابعه آن به تنهایی نمی‎تواند تعریف صحیحی از «دیوبندیه» ارائه دهد؛ از این رو لازم دیده شد تا رسیدن به تعریفی جامع و مانع درباره دیوبندیه تعاریف دیگر نیز مورد بررسی قرار گیرد. 🖐 برخی در بیان تعریف دیوبندیه به طور اجمال بیان داشته‎اند که «دیوبندیه» جماعتی از احناف شبه قاره هستند که بر مسلک جامعه دار العلوم دیوبند عمل می‎کنند: «الديوبندية هم طائفة من الحنفية في شبه القارة الهندية وغيرها، يسلكون مسلك جامعة ديوبند وينتمون إليها» (1) سپس در مقام تبیین این مسلک، بیان داشته‎اند که دیوبندیه جماعتی از احناف با گرایش ماتریدی هستند که به یکی از طرق تصوف خود را منسوب می‎دانند: «الطائفة الديوبندية هي طائفة حنفية ماتريدية ومنتسبة إلى طرق التصوف الأربعة المذكورة» (2). این بیان از مسلک علمای دیوبند و تعریف از «دیوبندیه»، اگرچه مانع از ورود جماعت غیر مقلد و وهابی به تعریف «دیوبندیه» می‎شود، اما این تعریف، شامل تمام احناف ماتریدی صوفی پراکنده در جهان اسلام می‎گردد و هیچ وجه تمایزی بین آنها و جماعت بریلوی و سیفی در شبه قاره ایجاد نمی‎کند و کما کان این تعریف از «دیوبندیه» با مشکل مانعیت اغیار مواجه است. 👌 قاری محمد طیب نانوتوی (1403ق) نوه مؤسس جامعه دارالعلوم دیوبند، کسی که حدود 60 سال مدیریت دارالعلوم دیوبند را در دست داشته است (3)، تعریف دقیقی از «دیوبندیه» ارائه کرده است که موجب تمایز این جریان فکری با دیگر گروههای حنفی ماتریدی می‎گردد. در نگاه او دیوبندیه یک خط فکری است که از افکار مجدد الف ثانی احمد سرهندی (1034ق) جوشیده شده است و با افکار ولی الله دهلوی (1176ق) عجین گردیده است و سپس به اندیشه فکری مؤسس جامعه دار العلوم دیوبند ملامحمد قاسم نانوتوی (1297ق)، رشید احمد گنگوهی (1323ق) و محمد یعقوب نانوتوی (1302ق) متصل گردیده است: «وإنما المراد منهم جميع العلماء الذين ينبع فكرهم من فكر الشيخ مجدّد الألف الثاني أحمد بن عبد الأحد السرهندي، فمن فكر الإمام الشاه ولي الله أحمد بن عبد الرحيم، و يتصل بفكر مؤسس جامعة دارالعلوم ديوبند الإمام محمد قاسم النانوتوي والشيخ الفقيه رشيد أحمد الكنكوهي والشيخ محمد يعقوب النانوتوي» (4). نانوتوی در ادامه می‎افزاید: هر کسی که بر این مسلک فکری ملتزم باشد، تعریف دیوبندیه بر آن صادق است؛ چه می‎خواهد فارغ التحصیل جامعه دارالعلوم دیوبند یا مدارس تابعه آن باشد، چه به کار تعلیم و تعلم مشغول باشد یا فعالیت مدنی، سیاسی و تبلیغی داشته باشد. در آسیا فعالیت داشته باشد یا در آفریقا و اروپا (5). 💬 📚 منابع: (1) سيد طالب الرحمن، الديوبندية تعريفها عقائدها، ص20. (2) همان، ص26. (3) ر.کـ: حجة الله البالغة تحقیق سعید احمد پالنپوری، ج1، ص27. (4) نانوتوی، محمد طیب، علماء دیوبند عقیدة ومنهجا، ص69-73. (5) همان، ص73. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 تأثیر افکار احمد سرهندی بر نظام فکری دیوبندیه 🖐 همانطور که قبلا در تعریف دیوبندیه گذشت: احمد بن عبد الاحد سرهندی (1034ق) ملقب به مجدد الف ثانی، از جمله علمای شبه قاره هند بود که علمای دیوبند متأثر از اندیشه فکری او بودند (1). اگرچه در این خصوص نیازمند به نگارش مقاله‎ای علمی است تا زوایای تأثیر پذیری دیوبندیه از افکار احمد سرهندی بیشتر نمایان شود، اما علمای دیوبند در آثار خود، اشاراتی به برخی از این تأثیرات فکری داشته‎اند که در ذیل برخی از آن موارد بیان می‎گردد: 👌 ❶ التزام به طرق تصوف آنچه مسلم است برخی آموزه‎ها و برنامه‎ها در طرق مختلف تصوف، سازگاری چندانی با آموزه‎های فقهی و اعتقادی در شریعت حنفی نشان نداده است. از این رو برخی از احناف، برای رفع مشکل حکم به بدعی بودن تصوف داده، و التزام به هر یک از گرایش‎های صوفیانه را بدعت خوانده‎اند (2). اما برخی دیگر همچون احمد سرهندی نه تنها تصوف و التزام به گرایشهای صوفیانه را ضلالت و گمراهی نخواند، بلکه بالعکس از آن به عنوان چراغ هدایتی برای اهل سنت یاد کرده است. او در مکتوبات خود بر این امر تصریح کرده است که یک سنی در کنار اخذ علم و عمل از شریعت، اخلاص در عمل را از طریق تصوف کسب کند. او در این باره می‌گوید: «علم و عمل مستفاد از شریعت‎اند، و اخلاص منوط به سلوک طریق صوفیه است» (3). قاضی مظهر حسین دیوبندی (1424ق)، همین رویکرد را به عنوان یکی از موارد تأسی ملا محمد قاسم نانوتوی و رشید احمد گنگوهی از اندیشه احمد سرهندی یاد کرده است که به موجب آن دیوبندیان طریقت را در کنار شریعت به عنوان چراغ راه هدایت قرار داده‎اند: «حضرت مجدد الف ثانی شیخ احمد سرهندی و خلفایش (سده یازدهم هجری) ... در سرزمین هند به توفیق الهی چراغ هایی از علم و عرفان و شریعت و طریقت افروختند؛ چنان که وارثان کامل آنان حضرت حجة الاسلام مولانا محمد قاسم نانوتوی بنیان گذار دار العلوم دیوبند و قطب الارشاد حضرت مولانا رشید احمد گنگوهی در میان سده ی سیزدهم هجری توانستند عالم اسلامی را بدان نور فروغ بخشند» (4). 👌 ❷ بیان راهکار در رفع تعارض طریقت با شریعت احمد سرهندی برای رفع اختلاف بین آموزه‎های تصوف با شریعت، معتقد بود که باید شریعت بر طریقت مقدم گردد. او در یکی دیگر از مکتوبات خود آورده است: «عمل صوفيه در حِل و حرمت سند نيست. همين بس نيست كه ما ايشان را معذور داريم، و ملامت نكنيم، و امر ايشان را به حق سبحانه و تعالی مفوض داريم. اين جا قول امام ابي حنيفه و امام ابي يوسف و امام محمد معتبر است نه عمل ابي بكر شبلی و ابی حسن نوری» (5). همین رویکرد احمد سرهندی در رفع تعارض بین شریعت و طریقت مورد مقبول علمای دیوبند قرار گرفت و محمد طیب نانوتوی (1403ق) از علمای دیوبند تصریح کرده است که علمای دیوبند در سازش بین شریعت و طریقت از روش احمد سرهندی تأثیر پذیرفته‎اند، و تنها راه برون رفت از این مشکل را تقید کامل به شریعت دانسته‎اند: «والجمع بين التزكية والتقيد الكامل بالشريعة، تعلمه من الشيخ أحمد بن عبد الأحد المعروف بمجدد الألف الثاني» (6). 💬 📚 منابع: (1) نانوتوی، محمد طیب، علماء دیوبند عقیدة ومنهجا، ص69-73. (2) ابن أبي العز حنفي، محمد، شرح العقيدة الطحاوية، ط وزارة الشؤون الإسلامية، ص22. (3) سرهندی، احمد بن عبد الاحد، مکتوبات امام ربانی، ج1، ص73. (4) سهارنپوری، خلیل احمد، المهند علی المفند پاسخ علمای دیوبند به پرسش های علمای حرمین، ص15-16. (5) سرهندی، احمد بن عبد الاحد، مکتوبات امام ربانی، ج1، ص337. (6) نانوتوی، محمد طیب، علماء دیوبند عقیدة ومنهجا، ص235. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 موافق جلوه دادن معتقد احمد سرهندی با وهابیت در مباحث مربوط به توحید و شرک 🖐 احمد بن عبد الاحد سرهندی (1034ق) از شخصیت های مطرح شبه قاره هند محسوب می گردد که نزد احناف شبه قاره هند به امام ربانی یا مجدد الف ثانی معروف و مشهور است (1) همان طور که در تعریف دیوبندیه گذشت، سرهندی از جمله شخصیت‎هایی است که دیوبندیان او را از جمله مشایخی ياد کرده‌اند که از اندیشه او در نظام فکری آنها تأثیر گذار بوده است (2). 👌 از طرفی وهابیان به منظور دستیابی به اهدافی چون: ❶ اسلامی نشان دادن خوانش وهابیت از توحید ❷ ارائه نسخه مشابه وهابی‎گری نزد شخصیت‎های مطرح اهل سنت ❸ سنی نشان دادن خوانش وهابیت از توحید ❹ سوق دادن جریان اهل سنت اصیل به سوی خط فکری وهابیت 👈 در دنیای احناف به سراغ شخصیت های مطرح و تأثیرگذار آنها رفته و با استناد به عبارات متشابه آنها، درصدد وهابی جلوه دادن آنها از توحید شدند و برای این منظور اقدام به تألیف آثار متعددی در این خصوص کردند. ✋ احمد سرهندی (1034ق) از جمله شخصیت‎هایی مطرح در میان احناف بود که با چنین سیاستی، آثار او مورد مطالعه وهابیان قرار گرفت. 👋 شمس الدین افغانی (1420ق) بارها در کتاب جهود علماء الحنفیة فی إبطال العقیدة القبوریة کلماتی از سرهندی را تمسک می‎کند تا توحید مورد رضایت وهابیت را به اثبات برساند، و از آن در ردّ توحید مورد اعتماد احناف اصیل که در کتابش «قبوری» خوانده است مورد بهره برداری قرار دهد (3). 👋محمد معصوم خجندی (1379ق) نیز در کتاب مفتاح الجنة همین سیاست را دنبال کرد و با تقطیع عبارات سرهندی در کتاب مکتوباتش و همچنین استفاده از متشابهات کلمات سرهندی درصدد موافق جلوه دادن نگرش او با وهابیت بر آمد (4). 👋 عبدالعزيز آل عبداللطيف نیز در کتاب نواقض الإيمان القولية والعملية و با استناد به عباراتی از احمد سرهندی درصدد موافق نشان دادن نگرش او با معتقد وهابیت برآمد (5). 👌 این در حالی است که با ارجاع به محکمات کلام سرهندی در آثارش و ارجاع عبارات متشابه او به محکمات، به دست خواهد آمد که کلمات سرهندی با توحید محمد بن عبدالوهاب بیگانه و بلکه کاملا در تضاد کامل می باشد. و انشاء الله در آینده نسبت به مناسبات فکری احمد سرهندی با وهابیت بررسی بیشتری صورت خواهد گرفت. 💬 📚 منابع: (1) المنزلوي، محمد مراد، ترجمة أحوال الإمام الرباني أحمد الفاروقي السرهندي، ص527. (2) نانوتوی، محمد طیب، علماء دیوبند عقیدة ومنهجا، ص69. (3) ر.کــ: افغانی، شمس الدین، جهود علماء الحنفیة في إبطال العقیدة القبوریة، ج1، 131؛ ج1، ص154؛ ج1، ص380؛ ج1، ص452؛ ج3، ص1565-1567. (4) ر.کــ: خجندی معصومی، محمد سلطان، مفتاح الجنة لا إله إلا الله، ص72-74. (5) آل عبداللطیف، عبدالعزیز، نواقض الإيمان القولية والعملية، ص291. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 تقابل دیدگاه احمد سرهندی با وهابیت در موحد انگاری مشرکان عصر رسالت 🖐 همان طور که قبلا بدان اشاره شد یکی از سیاست‎های وهابیت در راستای سوق دادن احناف اصیل به سمت وهابیت، موافق‎سازی اعتقاد بزرگان احناف با وهابیت است. از این رو برای پیشبرد این هدف از ظرفیت شخصیت احمد سرهندی که به مجدد الف ثانی معروف است، تلاشهای زیادی به خرج دادند. ✋ از جمله مسائلی که وهابیت در حوزه توحید ربوبی بر آن پافشاری می‎کنند، موحد انگاری مشرکان در توحید ربوبیت است. از این رو شاهدیم افرادی چون شمس الدین افغانی در کتاب جهود علماء الحنفیة سعی بر اثبات این ادّعا از کلام احمد سرهندی دارد او در این باره می‎گوید: 🗣 ولأحمد السرهندي الملقب عند الحنفية بالإمام الرباني مجدد الألف الثاني كلام في أن توحيد العبادة غاية إرسال الرسل؛ لأن المشركين كانوا معترفين بتوحيد الربوبية ووجود الله تعالى (1). 👌 شمس الدین در بیان این ادّعا، هیچ متنی از کلام سرهندی را ارائه نمی‎دهد و صرفا مخاطب را به کتاب الدرر المكنونات ج3/ ص6-8 و مفتاح الجنة خجندی ص78-79 ارجاع می‎دهد. که در مراجعه به این دو کتاب چنین ادّعایی از سرهندی دیده نشد. 👋 اما اگرچه احمد سرهندی در آثار متعدد خود به طور مجزا و مفصل به بیان اعتقاد مشرکان عصر جاهلی نپرداخته است، ولی در مکتوباتش مطالبی ارائه شده است که همگی ادّعای شمس افغانی را ردّ می‎کند. ❶ نیاز به ارسال رسول برای درک توحید و معرفت خداوند 👌 سرهندی بر این باور است که تا زمانی ارسال رسل نشود هیچگاه فهم قاصر بشری نمی‎تواند به وجود خدای صانع پی ببرد و اعتقاد به وحدانیت صانع پیدا کند. او در مکتوب 259 از دفتر اول آورده است: 🗣 اگر وجود شريف اين بزرگواران نمی‎بود ما قاصر فهمان را به وجود صانع تعالی و وحدت او جل سلطانه كه دلالت می‎نمود. قدمای فلاسفه يونان با وجود زيركی‎ها، به وجود صانع جل شأنه مهتد نگشتند و وجود كائنات را بر دهر منتسب ساختند. و چون روز به روز انوار دعوت انبياء ساطع گشت، متأخران فلاسفه به بركت آن انوار ردّ مذهب قدمای خود نموده به وجود صانع قائل گشتند، و اثبات وحدت او تعالی نمودند. پس عقول ما بی‎تأييد انوار نبوت، از اين كار معزول است و افهام ما بی‎توسط وجود انبياء از اين معامله دور (2). ❷ مجادله مشرکان با انبیاء نسبت به خالقیت خداوند 👌 سرهندی با استناد به نصوصی از قرآن کریم بر این باور است که مشرکان منکر خالقیت خداوند بودند. او در مکتوب 23 از دفتر سوم می‎گوید: 🗣 مجادله نمرود که پادشاه روی زمین بوده است به حضرت خلیل (علی نبینا وعلیه الصلوة والسلام) در اثبات خالق سماوات و ارض مشهور است و در قرآن مجید هم مذکور و فرعون بی دولت می‌گفت (ما عَلِمَتُ لَکُم مِن اِلهٍ غَیریِ) و نیز فرعون به حضرت موسی (علی نبینا وعلیه الصلوة والسلام) خطاب کرده گفته است (لَئِن اتَّخَذتَ اِلهًا غَیرِی لاَجعَلَنَّکَ مِنَ المَسجُونِینَ) و نیز آن بی دولت به هامان گفته است: (یَا هَامَانُ ابنِ لِی صَرحًا لَّعَلِّی اَبلُغُ الاَسبَابَ اَسبَابَ السَّمَوَاتِ فَاَطَّلِعَ اِلی اِلهِ مُوسی وَاِنِّی َلاَظُنُّه کَاذِبًا) (3). ❸ ادّعای الوهیت و ربوبیت تشریعی از سوی سران مشرکان 👌 احمد سرهندی در مکتوب 63 از دفتر اول با مقایسه‎ای که بین انبیاء و سران مشرکان انجام می‎دهد، بیان می‎دارد که سران مشرکان ادّعای حلول در ذات الوهیت داشتند و همواره خود را مستحق عبادت می‎پنداشتند، افزون بر آن که خود را در مقامی از ربوبیت می‎پنداشتند که هر چه می‎کردند حق و صواب می‎دیدند. او در این باره می‎گوید: 🗣 و کلمه دیگر که مخصوص به این بزرگوارن است [منظور انبیا]، آن است که خود را بشر می‌دانند، مثل سایر مردم. و اله و معبود، حق را می‌دانند سبحانه. و مردم را دعوت به او می‌کنند تعالی. او را سبحانه از حلول و اتحاد منزه می‌گویند، و منکران نبوت نه چنینند، بلکه رؤسای ایشان مدعیان الوهیتند، و حق را سبحانه در خود حلول اثبات می‌کنند، و از استحقاق عبادت و اطلاق اسم الوهیت برخود تحاشی نمی‌نمایند، لاجرم پا از بندگی برآورده، در منکرات افعال و مستقبحات اعمال می‌افتند، و راه اباحت بدین ها گشاده می‌گردد، و گمان می‌برند که آلهه از هیچ چیز ممنوع نیستند، هر چه می‌گویند، صواب می‌دانند، و هر چه می‌کنند، مباح می‌انگارند(4). ✨ مطالب ارائه شده از سرهندی نه تنها ادعای وهابیت مبنی بر موحد انگاری مشرکان در ربوبیت را به اثبات نرساند، بلکه بالعکس سرهندی معتقد بود که در میان مشرکان افزون بر آن که منکر وحدانیت خداوند در الوهیت و ربوبیت، منکر وجود و توحید خالقی خداوند نيز وجود دارد. 💬 📚 منابع: (1) افغانی، شمس الدین، جهود علماء الحنفیة فی إبطلال عقائد القبوریة، ج1، ص131. (2) سرهندی، احمد، مکتوبات امام ربانی، ج1، ص282. (3) همان، ج3، ص38. (4) همان، ج1، ص80. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 تضاد نگرش احمد سرهندی با وهابیت در تفسیر توحید ربوبی ✋ یکی از ادّعاهایی که شمس الدین افغانی در کتاب جهود علماء الحنیفة در صدد اثبات آن است، هم سو جلوه دادن خوانش توحید احمد سرهندی با توحید وهابیت است. این در حالی است که خوانش احمد سرهندی از توحید کاملا در تضاد با وهابیت است. در این بخش دیدگآه شمس الدین افغانی با احمد سرهندی در تفسیر توحید ربوبی مورد مقایسه قرار می‎گیرد تا تضاد دیدگاه احمد سرهندی با وهابیت در مسئله توحید نمایان شود. 🖐 شمس الدین افغانی بر اساس خوانش وهابیت، چنین تعریفی از توحید ربوبی ارائه کرده است: «توحيد الربوبية هو الاعتقاد بأن الله هو وحده الخالق الرازق والمدبر والنافع والضار والمجير والمحيي والمميت»⁽¹⁾. بر اساس این تفسیر از توحید ربوبی افعالی همچون خالقیت، رازقیت، مدبریت، نافع و ضار بودن، مجیر بودن، احیاء و اماته، تنها به خدای متعال منسوب می‎گردد و انتساب هر یک از این افعال به غیر خدا منجر به نقض توحید ربوبی می‎گردد. 👋 از طرفی دیگر اگرچه شاهدیم احمد سرهندی در آثارش بخش مجزایی را برای تبیین توحید ربوبی اختصاص نداده است، اما در آثارش به دو نکته اساسی را که در تعریف توحید ربوبی دخالت دارد را مورد توجه قرار داده است: ❶ انحصار نداشتن جنس ربوبیت در افعالی خاص ✍️ سرهندی در یکی از مکتوبات خود نقل می کند که ابوحنیفه در خصوص مسئله قضا و قدر، از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: «یابن رسول الله هل فوّض الله تعالی الأمر إلی العباد؟ فقال: الله تعالی أجل من أن يفوّض الربوبية إلى العباد»⁽²⁾. استناد سرهندی به این روایت حاکی از آن است که او معنای ربوبیت را منحصر به افعال خاصی نمی‎داند که شمس الدین افغانی و دیگر وهابی‎ها آن را پذیرفته‎اند، بلکه ربوبیت قابل صدق بر افعال بشر نیز می‎باشد. از این رو می‎توان گفت سرهندی جنس فعل ربوبی را عام‎تر از تعریف وهابی‎ها در نظر گرفته است. ❷ صدور افعال به نحو استقلال ✍️ اختلاف اساسی بین سرهندی و افغانی و دیگر وهابی‎ها را می‎توان در اتخاذ فصلی بر جنس تعریف جویا شد. به عبارت دیگر از نظر سرهندی صرفا جنس افعال به تنهایی نمی‎تواند بیانگر معنای ربوبیت باشد، بلکه زمانی فعل ربوبی محسوب می‎شود که مستقلا صورت گرفته باشد. در روایتی که سرهندی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، زمانی افعال عادی بشر در تعریف ربوبیت قرار می گیرد که اعتقاد بر آن باشد که قدرت انجام افعال بر او تفویض شده که در نتیجه در انجام آن مختار مستقل باشد. 👏 سرهندی در یکی دیگر از مکتوبات خود، دو مرتبه برای وجود بیان می‎‎دارد: یکی وجود وجوب و استغنای ذاتی است که مختص به مرتبه الوهیت، ربوبیت و خالقیت می‎داند. دیگری وجود امکان ذاتی و افتقار ذاتی است که مربوط به مرتبه عبودیت و مخلوقیت دانسته است: «فالوجوب الذاتي والاستغناء الذاتي مختصة بمرتبة الجمع والألوهية والإمكان الذاتي والافتقار الذاتي مختصة بمرتبة الكون والفساد والمرتبة الأولى مرتبة الربوبية والخالقية والمرتبة الثانية مرتبة العبودية والمخلوقية»⁽³⁾. در این عبارت، سرهندی مرتبه ربوبیت را با وجوب وجود و استغناء ذاتی همراه دانسته است، از این رو در نگاه او زمانی فعل، ربوبی محسوب می‎گردد که فاعل آن دارای وجوب وجود و استغناء باشد. به عبارتی دیگر در انجام افعالش مستقل دیده شود. بر اساس این قید عمومیت جنس برداشته می‎شود، و دیگر افعالی هرچند به ظاهر ماورایی جلوه کند مثل خلق، رزق، احیاء و اماته و ... اگر به صورت غیر مستقل لحاظ شده باشد از تعریف ربوبیت خارج می‎گردد. 💬 📚 منابع: (1) افغانی، شمس الدین، جهود علماء الحنفیة في إبطال عقیدة القبوریة، ج1، ص115. (2) سرهندی، احمد، مکتوبات امام ربانی، ج1، ص395. (3) همان، ج1، ص429. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 تضاد نگرش احمد سرهندی با وهابیت در تفسیر توحید الوهی ✋ موافق جلوه دادن نگرش شخصیت‎های مطرح اهل سنت با وهابیت، یکی از شگردهای وهابیت به شمار می‎رود. همانطور که گذشت برخی از وهابیان چون شمس الدین افغانی (1420ق) و خجندی معصومی (1376ق) در آثارشان به گونه‎ای جلوه‎گری کردند که نگرش توحیدی احمد سرهندی موافق با معتقد است. این در حالی است که چیزی که وهابی‎ها از آن با عنوان توحید ربوبی و الوهی از آن یاد می‎کنند، کاملا در تضاد با نگاه توحیدی احمد سرهندی است. 🖐 برای نمونه: بدون آن که نیت و اعتقاد به یا شأنی از شئون آن را در لحاظ کند از آن به انجام افعالی چون: دعا، نذر، نحر، رجاء، خوف، و... بر خدای متعال تعبیر ‎کرده است: «توحيد الألوهية: وهو توحيد الله بأفعال العباد، كالدعاء والنذر والنحر والرجاء والخوف والتوكل والرغبة والرهبة والإنابة»⁽¹⁾. وهابی‎ها چنین پنداشته‎اند که صرف انجام این اعمال در برابر غیر حتی اگر اقرار به وحدانیت خداوند در ربوبیت صورت پذیرفته باشد، منجر به نقض توحید الوهی می‎گردد: «توحيد الألوهية بحيث لا يصرف الإنسان شيئا من العبادة لغير الله سبحانه وتعالى لا لملك مقرّب ولا لنبيّ مرسل ولا لوليّ صالح ولا لأيّ أحد من المخلوقين لأنّ العبادة لا تصحّ إلّا للّه عزّ وجلّ ومن أخلّ بهذا التوحيد فهو مشرك كافر وإن أقرّ بتوحيد الربوبية وبتوحيد الأسماء والصفات»⁽²⁾. 👋 اما (1034ق) بر خلاف وهابیت در تحقق توحید الوهی اعتقاد ربوبیت و یا شأنی از شئون ربوبیت را در تحقق الوهیت و توحید الوهی شرط دانسته است. برای نمونه: 👌 سرهندی در مکتوبات خود می‎گوید: «نفس اماره انسانی مجبول است بر حب جاه و ریاست؛ و همگی همت او، ترفع بر اقران است. و بالذات خواهان آن است که خلائق همه به وی محتاج باشند، و منقاد اوامر و نواهی او گردند، و او به هیچ کس محتاج نباشد، و محکوم احدی نبود. این دعوی اُلُوهیّت است از وی، و شرکت است به خدای بی همتا، جل سلطانه»⁽³⁾. همان طور که ملاحظه می‎گردد، سرهندی ادّعای استغنای ذاتی و استقلال در حکمرانی را که از شئون ربوبیت به شمار می‎رود، از آن تعبیر به «الوهیت» کرده است، نه آن که مانند وهابیت انجام برخی افعالی که را عبادی پنداشته‎اند را «الوهیت» بداند. 👌 در مکتوبی دیگر سرهندی بیان داشته است که رؤسای منکران نبوت که مدّعی الوهیت بودند، اعتقاد به حلول خدای سبحان در خود بوده و بدان جهت خود را مستحق می‎دانستند: «منکران نبوت نه چنین‎اند، بلکه رؤسای ایشان مدعیان اُلُوهیت‎اند، و حق را سبحانه در خود حلول اثبات می‎کنند، و از استحقاق عبادت و اطلاق اسم اُلُوهیت برخود تحاشی نمی‎نمایند»⁽⁴⁾. این عبارت نیز حاکی از آن است که سرهندی تعبیر «الوهیت» را بدان جهت به کار برده است که منکران نبوت ادّعای حلول باری تعالی داشتند، و حلول یعنی ذات و صفات ربوبی همگی در وجود او باشد پس تنها او شایسته مقام الوهیت است. و این ادّعای الوهیت به نحوی نیست که وهابیت پنداشته‎اند که ادّعای انجام برخی اعمال عباد را برای آنها باشد. 👌 مکتوب دیگرش تصریح دارد که الوهیت مرتبه‎ای مخصوص مقام ربوبی خداوند است: «اما این قرب که تو را حاصل شده است، قرب ظلی است از ظلال مرتبه الوهیت، که مخصوص به اسمی است که ربّ توست»⁽⁵⁾. 👌 در مکتوب دیگر مستقل نبودن در انجام افعال را با ادّعای الوهیت در تنافی دانسته است: «شریک وقتی در کار بود که او تَعَالی کافی نبود و مستقل نباشد و آن علامت نقص است که منافی وجوب و اُلوهیت است»⁽⁶⁾. از این رو در نگاه سرهندی زمانی برای موجودی شأن «الوهی» لحاظ می‎گردد که او در انجام افعالش استقلال داشته باشد، و این یعنی در تحقق معنای الوهیت لازم است استقلال در فعل یا ربوبیت لحاظ گردد. ✍️ در تعابیر مختلفی که احمد سرهندی گذشت، چنین به دست می‎آید که او در تحقق ، و ، ربوبیت یا شأنی از شئون آن یعنی در انجام افعال را شرط دانسته است که بدون آن هیچگاه الوهیت و توحید الوهی محقق نمی‎گردد. از این رو توحید الوهی نزد سرهندی بدان معنا است که موجودی را مستحق عبودیت دانسته شود که دارای مرتبه ربوبی و یا شأنی از شئون ربوبیت باشد که جز خدای متعال، هیچ موجودی از چنین شأنی برخوردار نیست. و این تعریف یعنی در نگاه احمد سرهندی چیزی که نزد محمد بن عبدالوهاب به شمار می‎رود، نزد احمد سرهندی تعریف توحید الوهی بر آن صادق نمی‎باشد. 📚 منابع: (1) محمّد بن عبد الوهّاب، الرسالة المفيدة، ص41. (2) عبد العزیز بن باز و محمد صالح العثیمین، فتاوى مهمّة لعموم الأمّة، ص9. (3) احمد سرهندی، مکتوبات امام ربانی، ج1، مکتوب 52. (4) همان، ج1، مکتوب 63. (5) همان، ج1، مکتوب 220. (6) همان، ج3، مکتوب 17. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 تضاد نگرش احمد سرهندی با محمد بن عبد الوهاب در تعریف عبادت 🖐 از جمله انحرافاتی که وهابی‎ها با پیروی از امام خود محمّد بن عبدالوهّاب مرتکبت شده‎اند، تفسیر غلطی است که از «عبادت» ارائه کرده‎اند. اما وهابی‎ها در پوشش انحراف فکری خود و در راستای عقبه سازی برای انحراف خود در صدد هم سو جلوه دادن بزرگان اهل تسنن با نگرش وهابیت هستند. از جمله افرادی که وهابیان در تفسیر توحید عبادی با خود همسو جلوه داده‎اند، احمد بن عبد الاحد سرهندی معروف با امام ربانی است. و این در حالی است که در مسائل حوزه توحید عبادی اختلاف عمیقی بین نگرش محمد بن عبد الوهاب با احمد سرهندی وجود دارد. 👈 امام وهابی‎ها محمد بن عبد الوهاب عبادت را تفسیر به نهایت خضوع و تذلل و نهایت محبت و تعلق کرده است: «العبادة هي غاية الخضوع والتذلّل، وغاية الحبّ والتعلّق لمن فعل له ذلك»⁽¹⁾. همان طور که ملاحظه می گردد او در تفسیر عبادت هیچگاه اعتقاد به الوهیت و ربوبیت را دخالت نداده است و صرف انجام اعمالی چون: دعا، خوف، رجاء، توکل و ... را مصداق عبادت خوانده است: «وأنواع العبادة التي أمر الله بها مثل: الإسلام، والإيمان، والإحسان، ومنه: الدعاء، والخوف، والرجاء، والتوكل، والرغبة، والرهبة، والخشوع، والخشية، والإنابة، والاستعانة، والاستعاذة، والاستغاثة، والذبح، والنذر، وغير ذلك من أنواع العبادة التي أمر الله بها كلها لله تعالى»⁽²⁾. 👋 اما در مقابل احمد سرهندی (1034ق)، چنین تعریفی از عبادت را صحیح نمی‎داند. سرهندی اگرچه در یکی از مکتوبات خود از عبادت تعبیر به تذلّل و انکسار می‎کند: «عبادت، عبارت از تذلّل و انکسار است»⁽³⁾. اما در دیگر مکتوبات خود تعریف دقیق‎تری از عبادت ارائه کرده است. او در مکتوب دیگرش از عبادت تعبیر به کمال تذلل و انکسار در مقابل موجودی می کند که در آن اوصاف ربوبیت نهفته باشد. او در این باره می گوید: 🗣 عبادت که عبارت از کمال تذلّل وخضوع و انکساراست کسی است که جمیع کمالات او را ثابت است و جمیع نقائص از وی مسلوب است و همه اشیاء به وی در وجود وتوابع وجود محتاج اند. و او به هیچ چیز درهیچ امر محتاج نه. و نافع و ضارّ اوست. و هیچ چیز بی اذن او به هیچ یکی ضرر ونفع نمی تواند رسانید⁽⁴⁾. 👋 سرهندی بعد از بیان این تعریف از عبادت، در ادامه سخن بیان می‎دارد که لحاظ الوهیت در تحقق معنای عبادت دخالت دارد و در این باره افزود: 🗣 بی معنی الوهیّت استحقاق عبادت متصوّر نیست هرکه صلاحیت الوهیّت دارد مستحق عبادت است وهرکه را این صلاحیت نیست این استحقاق نیست وصلاحیت الوهیّت مربوط به وجوب وجود است پس آنکه وجوب وجود ندارد الوهیّت را نشاید ومستحق عبادت نبود⁽⁵⁾. 👌 همان طور که از مقایسه کلمات احمد سرهندی با محمد بن عبد الوهاب در تعریف عبادت به دست می‎آید، بین این دو دیدگاه تفاوت عمیقی وجود دارد، محمد بن عبد الوهاب چیزی را عبادت می خواند که در نگاه احمد سرهندی به طور مطلق تعریف عبادت بر آن صادق نمی‎باشد. سرهندی زمانی عملی که همراه با تذلل و خضوع و انکسار است را عبادی می‎خواند که با اعتقاد به الوهیت و ربوبیت صورت گرفته باشد که اگر چنین نباشد عمل عبادی محسوب نمی‎شود. 💬 📚 منابع: (1) محمد بن عبد الوهاب، تعلیم الصبیان التوحید، ص9. (2) محمد بن عبد الوهاب، ثلاثة الأصول وأدلتها، ص10. (3) احمد سرهندی، مکتوبات امام ربانی، ج1، مکتوب شماره 64. (4) همان، ج3، مکتوب شماره3. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 تضاد گفتمان احمد سرهندی با محمد بن عبدالوهاب در شرک انگاری استغاثه به انبیاء و اولیاء 🖐 امام وهابی‎ها به انبیاء و اولیاء نزد قبورشان یا در غیاب ایشان را مواردی بیان می‎کند که فقط خدای متعال بر آن قدرت دارد، از این رو چنین استغاثه‎ای را ‎ غیر خدا قلمداد کرده است: «ونحن أنكرنا استغاثة العبادة التي يفعلونها عند قبور الأولياء، أو في غيبتهم في الأشياء التي لا يقدر عليها إلا الله» ⁽¹⁾. از این رو معتقد است که استغاثه به انبیاء و اولیاء چه استقلالی و چه غیر آن شرک به خدای است: «وأنّ الاستغاثة به - فضلا عن غیره من الأولیاء وأصحاب المشاهد - شرك بالله تعالى، والتعلّق بغیر الله تعالى في جلب خیر أو دفع شر، استقلالاً أو توسیطاً شرك» ⁽²⁾. ✍️ اما که نزد احناف به مجدد الالف ثانی معروف است، دیدگاهی کاملا متضاد با نگاه دارد. او معتقد است که ارواح انبیاء و اولیاء قادر به جلب منفعت و دفع مضرتند که در ذیل به مواردی از آن اشاره می‎گردد: 👋 سرهندی معتقد است که از روح بزرگان در راستای به هلاکت دشمنان و یاری رساندن دوستان مددهایی می‎رسد: «مباشرت روح مر افعالی را که مناسب افعال اجسام است به واسطه همان جسد مکتسب است. از این قبیل است مددهایی که از روحانیّت اکابر (قدّس الله تعالی أسرارهم) که مناسب افعال اجسام است، کإهلاک الأعداء ونصرة الأحباء بوجوه مختلفة وأنحاء شتّی» ⁽³⁾. 👋 او بر این باور است که صورت مثالی پیران چنان قدرتی دارند که قادر بر حل بسیاری از مشکلاتند: «و همچنین ارباب حاجات، از اعزه احیاء و اموات در مخاوف و مهالک مددها طلب می‎نمایند و می‎بینند که صور آن اعزّه حاضر شده و دفع بلیّه از اینها نموده است و ... مریدان از صور مثالی پیران، استفاده‎ها می‎نمایند و حلّ مشكلات می‎فرمایند» ⁽⁴⁾. 👋 سرهندی در مکتوبی دیگر به مواردی از کسب فیضیات بزرگان نقشبندی اشاره می‎کند که با وجود پیر حی حاضر به سراغ کسب فیض از پیران و اقطابی کرده‎اند که در قید حیات نیستند: «حضرت خواجه اَحرار را باوجود پیر ظاهر چون که امدادی از روحانیت حضرت خواجه نقشبند یافته بودند اُوَیسی می‎گفتند و همچنین حضرت خواجه نقشبند با وجود پیر ظاهر چون که مددها از روحانیت حضرت خواجه عبدالخالق بودند اُوُیسی بودند. علی الخصوص شخصی که با وجود اُوَیسیَّت، اقرار به پیر ظاهر هم دارد» ⁽⁵⁾. 👋 او اهل بیت علیهم السلام را منبع فیضی معرفی کرده است که واسطه فیض پیران و پیامبر اکرم ص هستند، به نظر او این فیض و هدایت از طریق اهل بیت به پیران صوفیه رسیده است: «پيشواى واصلان اين راه و سر گروه اينها و منبع فيض اين بزرگواران، حضرت على مرتضى است واين منصب عظيم الشأن به ايشان تعلق دارد. در اين مقام گويا هر دو قدم مبارك آن سرور (علیه وعلی آله الصلاة والسلام) بر فرق مبارك اوست (کرم الله تعالی وجهه) و حضرت فاطمه و حضرات حَسَنَين (رضی الله تعالی عنهم) در اين مقام با ايشان شريكند . انگارم که حضرت امیر (رضی الله عنه) قبل از نشأة عنصری نیز مَلاذ و مَلجأ این مقام بوده‎اند، چنانچه بعد از نشأة عنصری. و هر که را فیض و هدایت از این راه می‎رسید، به توسط ایشان می‌رسید، چه ایشان نزد نُقطه مُنتهای این راه‎اند و مرکز این مقام به ایشان تعلق دارد و چون دوره حضرت امیر تمام شد این منصب عظیم القدر به حضرات حسنین ترتیباً مفوض و مسلّم گشت و بعد از ایشان، همان منصب به هر یکی از ائمه اثنا عشر علی الترتیب والتفصیل قرار گرفت و در اَعصار این بزرگواران و همچنین بعد از ارتحال ایشان هر که را فیض و هدایت می رسید، به توسط این بزرگواران بوده و به حیلولة ایشانان» ⁽⁶⁾. 👋 سرهندی در بیان سعه ارواح انبیاء بیان داشته است که ایشان قادر بر حرکات و سکناتی هستند که از اجسام صادر می‎شود: «امروز در حلقه بامداد می‎بينم كه حضرت الياس و حضرت خضر (علی نبینا وعلیهما الصلوات والتسلیمات) به صورت روحانيان حاضر شدند، و به تلقی روحانی، حضرت خضر فرمودند: كه ما از عالم ارواحيم. حضرت حق (سبحانه وتعالی) ارواح ما را قدرت كامل عطاء فرموده است، كه به صورت اجسام متمثل شده، كارهايی كه از اجسام به وقوع می‎آيد، از ارواح ما صدور می‎يابد، از حركات و سكنات جسمانی و طاعات و عبادات جسدی» ⁽⁷⁾. ✍️ بر اساس مطالبی که از احمد گذشت، او نه تنها قائل است که ارواح انبیاء و اولیاء قادر بر انجام بسیاری از کارها هستند، بلکه معتقد است که طلب و درخواست از این ارواح در راستای جلب منفعت و دفعت مضرت جایز است و حتی مورد توجه بزرگان قرار داشته است. 📚 منابع: (1) محمد بن عبدالوهاب، كشف الشبهات، ص51. (2) محمد بن عبدالوهّاب، أصول الدين الإسلامي مع قواعده الأربع، ص40. (3) احمد سرهندی، مکتوبات امام ربانی، ج1، مکتوب 239. (4) همان، ج2، مکتوب 58. (5) همان، ج3، مکتوب 121. (6) همان، ج3، مکتوب 123. (7) همان، ج1، مکتوب 282. 💠 @Jarayan_Shenasi
🏷 🔰 تحریف دیدگاه احمد سرهندی در بیان دیدگاه او در مسئله استغاثه و استعانت از غیر خدا 🖐 سید ابو الحسن علی نَدْوی (1420ق) ⁽¹⁾ کتابی با عنوان «الإمام السرهندي حياته وأعماله» به نگارش درآورد و در آن به بیان تاریخ زندگانی، عملکرد، و معتقدات فکری احمد سرهندی پرداخت. او در این کتاب اندیشه احمد سرهندی را به گونه‎ای معرفی می‎کند تا ذهن خواننده به گونه‎ای تداعی کند که افکار سرهندی موافق با نگرش وهابیت است. این در حالی است که عقیده سرهندی کاملا در تضاد با وهابی‎گری است، و هیچ سنخیتی با آن ندارد. 👌 برای نمونه ابوالحسن ندوی در این کتاب بیان می‎دارد که سرهندی رسائل متعددی را تألیف کرده و در آنجا به بیان حقیقت توحید و نهی از اعمال شرکی پرداخته است: 🗣 وقد تناول في رسائله التي وجهها إلى مختلف أصحابه وأتباعه بيان حقيقة التوحيد بأسلوب واضح مبين وعبارات موجزة جامعة رصينة ... وقام بدحض الشرك ومظاهره وتقاليده ونهى أصحابه وأتباعه نهيا شديدا عن الأعمال الشركية ⁽²⁾. 👈 ندوی در ادامه سخن، رساله چهل و یکم از دفتر سوم کتاب مکتوبات امام ربانی را مورد توجه قرار می‎دهد و بیان می‎دارد که سرهندی این مکتوب را برای زن صالحه‎ای نگاشته و در آن به تمام اعمال شرکی اشاره می‎کند که زنان مشرک و جاهل بدان مبتلا بودند که یکی از آن موارد استعانت به غیر خدا در برآورده شدن حاجات بیان کرده است: 🗣 وإن كثيرا من النساء لغاية جهلهن وضلالهن يطلبن قضاء حوائجهن من غير الله ⁽³⁾. 👋 این در حالی است که احمد سرهندی هیچگاه مطلق عنوان «طلب حاجت از غیر خدا» را در شمار اعمال شرکی قرار نداده است، بلکه صرفا طلب حاجت و استعانت از اصنام و طاغوت را شرکی خوانده است. سرهندی در مکتوب چهل و یکم در این باره می‎گوید: 🗣 استمداد از اَصنام و طاغوت در دفع امراض و اَسقام که در جَهله اهل اسلام شائع گشته است عین شرک و ضلال است و طلب حوائج از سنگ‎های تراشیده و ناتراشیده نفس کفر و انکار از واجب الوجود تعالى وتقدس وقال الله تبارك وتعالى شكاية عن حال بعض أهل الضلال: ﴿يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا﴾. اکثر زنان به واسطه کمال جهل که دارند به این استمداد ممنوع مبتلا‎‏اند ⁽⁴⁾. ✍️ بر اساس منهج فکری احمد سرهندی در بیان توحید ربوبی و توحید الوهی كه گذشت، مشخص است که او زمانی استغاثه و استعانت از غیر را شرکی می‎خواند که با اعتقاد به استقلالیت غیر در برآورده کردن حاجت و یا با اعتقاد به ربوبیت یا الوهیت غیر همراه باشد. از این رو در کلام سرهندی استغاثه و استعانت از اصنام و طاغوت بدان جهت شرکی لحاظ شده است که با چنین اعتقادی صورت گرفته است. اما در غیر اصنام و طواغیت به جهت آن که در استعانت به آنها با چنین اعتقادی همراه نیست، استغاثه و استعانت به آن اغیار هیچگاه منجر به شرکی بودن آن نمی گردد. قبلا نیز موارد متعددی از استعانت از غیر در کلام سرهندی گذشت که خود قائل به جواز آن بود و خود نیز بدان مرتکب می‎شد. و این که تعبیری که سرهندی در مورد خاصی از استعانت که در مورد اصنام و طواغیت است به مطلق غیر خدا سرایت داده شود تحریفی در کلام سرهندی است و افزون بر آن که چنین برداشتی با مبانی فکری سرهندی که در گذشته بیان شد سازگاری ندارد. 💬 📚 منابع: (1) Syed Abul Hasan Ali Hasani Nadwi. (2) ندوی، ابوالحسن، الإمام السرهندي حياته وأعماله، ص225. (3) همان، ص226. (4) سرهندی، احمد، مکتوب امام ربانی، ج3، مکتوب شماره 41، ص69. 💠 @𝒋𝒂𝒓𝒂𝒚𝒂𝒏_𝒔𝒉𝒆𝒏𝒂𝒔𝒊
🏷 🔰 تحریف کلام احمد سرهندی در جهت موافق جلوه دادن توحید او با وهابیت 🖐 همان طور که قبلا گفته شد یکی از شگردهای وهابیت در نشر وهابی‎گری در میان اهل سنت، موافق جلوه دادن دیدگاه بزرگان اهل سنت با اندیشه وهابی‎گری است. از این رو آنها به سراغ فردی به نام احمد سرهندی رفتند که نزد احناف شبه قاره به مجدد الف ثانی معروف و مشهور است. وهابی‎ها عبارتی از کلام مکتوب 41 در دفتر سوم مکتوبات امام ربانی را مورد استناد قرار دادند و از متن تعریب شده کتاب که محمد مراد منزلوی (1352ق) کار تعریب آن را بر عهده داشتند استفاده کردند که او در این باره چنین گفته است: 🗣 والتّبرّي من الكفر شرط الإسلام والاجتناب عن شائبة الشّرك توحيد، والاستمداد من الاصنام والطّاغوت في دفع الامراض والاسقام كما هو شائع فيما بين جهلة أهل الإسلام عين الشّرك والضّلالة وطلب الحوائج من الأحجار المنحوتة نفس الكفر وإنكار على واجب الوجود تعالى وتقدس (1). 👈 محمد الخجندی وهابی (1379ق) متن تعریب شده سرهندی (1034ق) را در کتاب مفتاح الجنة به همراه اضافات کلماتی بر آن این گونه نقل کرده است: 🗣 والتبرؤ من الكفر شرط الإسلام، والاجتناب عن شائبة الشرك توحيد، والاستمداد من الأصنام والطواغيت [والأرواح والأموات] في دفع الأمراض والأسقام كما هو الشائع فيما جهلة أهل الإسلام عين الشرك والضلالة فيكفرون من حيث لا يشعرون (2). 👈 عبد العزیز الراجحی نیز در شرح خود بر مفتاح الجنة بدون اعتراض به کلام الخجندی به همراه اضافات را نقل می‎کند و اعتراضی به کار او نمی‎کند (3). 👌 احمد سرهندی این مطالب را ناظر به مردم هندوستان بیان داشته است، جایی که مسلمان با مشرک به جهت مجاورتی که با هم دارند، مشاهده می گردد که فردی مسلمان، بر سر رسومات محلی آنجا مرتکب برخی از رفتار مشرکانه ‎شده است، در این مکتوب احمد سرهندی این رفتار مسلمان جاهل را مورد توجه قرار داده و در عین آن که این اعمال را کفری و شرک خوانده است، اما با این حال این مسلمان در نظر او «اهل اسلام» بوده و آن را «کافر» نخوانده است؛ اما این سخن سرهندی با مبنای خجندی وهابی سازگاری ندارد، او برای همسو جلوه دادن دیدگاه سرهندی با نگاه وهابیت عبارت «فیکفرون من حیث لا یشعرون» را به متن کلام او اضافه کرد تا نشان داده شود سرهندی همچون وهابیت اقدام به این فرد مسلمان جاهل کرده است. 👌 افزون بر آن که سرهندی تنها استمداد از اصنام و طواغیت را مصداق شرک دانسته و در بیان نظر خود متوجه اهل قبور و ارواح انبیاء و اولیاء نیست، و همانطور که قبلا گذشت اساسا شرکی خواندن این اعمال هیچگاه با معتقدات و مبانی فکری سرهندی که قائل به جواز طلب شفاعت و استغاثه به ارواح انبیاء و اولیاء است سازگاری ندارد. اما با این حال، خجندی وهابی باز برای همسو جلوه دادن دیدگاه سرهندی با نگاه وهابیت عبارت «والأرواح والأموات» را بعد از اصنام و طواغیت ذکر می‎کند تا در نظر خواننده چنین جلوه کند که تمام استمدادهایی را که مسلمانان به نحو طلب شفاعت و استغاثه از ارواح انبیاء و اولیاء صورت می‎دهند، در نگاه سرهندی نیز کفر و شرک خوانده می‎شود. 👋 بنابراین برخلاف ادّعایی که وهابی‎ها مطرح می‎کنند سرهندی نه قائل است که این جاهلان مسلمان که اعمال شرکی انجام داده‎اند کافر و مشرکند و نه قائل به شرکی بودن استمداد از ارواح انبیاء و اولیاء است، اما آنچه که روشن است وهابیان با در متن کلام علمای اهل سنت، درصدد آنند که نگاه وهابی‎گری خود را در اذهان، نگاهی اسلامی با خوانش اهل سنت جلوه دهند. 💬 📚 منابع: (1) المنزلوي، محمد مراد، الدرر المكنونات، ج3، ص54-55. (2) المعصومي الخجندي، محمد، مفتاح الجنة لا إله إلا الله، ص74. (3) الراجحي، عبد العزيز، المرقاة إلى مفتاح الجنة لا إله إلا الله، ص184-185. 💠 @Jarayan_Shenasi