🏷
🔰 محمد بن عبد الوهاب مبتدع، گمراه و کذابی بود که با مداخلاتش در دین، آن را به تباهی کشاند
👌 احمد بن علی قبانی (زنده در سال 1157ق) از علمای شافعی و معاصر محمد بن عبد الوهاب، در معرفی او میگوید:
🗣 زمانی که فساد و گمراهی گسترده شد و بلا و مصیبت از ظهور مبتدعی گمراه و کذاب در عیینه از نواحی یمامه در مناطق نجد فراگیر شد، فردی به نام محمد بن عبد الوهّاب با آن كه از فنون اصول دین اطلاعی نداشت و بهرهای از علوم عقلی و نقلی نبرده بود، ادّعای اجتهاد در دین کرد و همچون کوری سوار بر جهل مرکب، بدون درايت در امور دین دخالت کرد، و آن را به تباهی کشاند.
🗣 او در پیشبرد اهداف خود به طریقی غیر از طریق مؤمنان هدایت یافته قدم برداشت و با حرفهای باطل و شبهههای بیپایه و اساس خود، در عقول بندگان ضعیف اهالی نجد، به گونهای جلوه کرد که آنان فرد بیسوادی را عالم پنداشتند. اهالی نجد به دلیل آن که آگاهی خاصّی نسبت به دین نداشتند و از تعالیم علمای شریعت محمدی به دور بودند، از ضلالات و گمراهیهای او تبعیت کردند.
#وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#مخالفان_معاصر_محمد_بن_عبدالوهاب
#علمای_شافعی_مخالف_وهابیت
📕 القباني، احمد بن علي، كشف الحجاب عن وجه ضلالات محمد بن عبد الوهاب، ص۱.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 نقطه آغاز وهابیگری چه زمانی است؟! وهابیان خود پاسخ دادهاند
🖐 اگرچه وهابیان حال حاضر و برخی تحلیلگران در حوزه وهابیت، بر این باورند که وهابیگری محمد بن عبدالوهاب مسبوق به سابقه نزد اساتید و دیگر علمای سابق بر او دارد. اما این تحلیل با گزارشهای تاریخی مورخان و بزرگان وهابی سازگاری ندارد.
👈 آل بسام وضعیت علمای منطقه نجد را به گونهای گزارش داده است که بیشتر آنها متوجه مسائل فرعی فقهی بودند، و اهمیت کمتری به مسائل دیگر در حوزه توحید، تفسیر و حدیث و علوم عربی میدادند: «يوجد في بلدان نجد فقهاء وعلماء في ذلك الزمن وقبله بقرون متطاولة إلا أن جل اهتمامهم بالفقه والمسائل الفرعية، فهم مقتصرون على بحث مسائل الفقه وتحريرها وتحقيقها وحفظ متونها واستيعاب شروحها وحواشيها، أما العلوم الشرعية الأخرى فنصيبهم فيها قليل، فليس هناك عناية بالتوحيد وتحقيقه ولا بالتفسير ولا بالحديث وشروحه بل حتى العلوم العربية» (1).
👋 از طرفی دیگر مورخان وهابی همچون ابن غنام (1225ق)، ابن بشر (1290ق) و محمود شکری آلوسی (1342ق) چنین گزارش دادهاند که محمد بن عبد الوهاب فقه حنبلی را نزد پدرش عبد الوهاب آموخت، اما در کنار آموزش فقه نزد پدر، بدون آن که نام استادی در علوم دیگر برای محمد بن عبد الوهاب ذکر کنند، گزارش دادند که خود اقدام به مطالعه کتب تفسیر، حدیث و کلمات علماء راجع به اسلام کرد و همین جا بود که خداوند سینه او را نسبت به معارف توحیدی و شناخت نواقض توحید باز کرد، که تا قبل از او هیچ شیخی و عالمی در آن منطقه به چنین تعریفی از اسلام نرسیده بود: «فقرأ الشيخ على أبيه في الفقه وكان رحمه الله في صغره كثير المطالعة في كتب التفسير والحديث وكلام العلماء في أصل الإسلام، فشرح الله صدره في معرفة التوحيد وتحقيقه ومعرفة نواقضه المضلة عن طريقه» (2). ابن غنام در ادامه کلام تصریح دارد که محمد بن عبدالوهاب از همان دوران صغر سنی و نوجوانی بر اساس خوانشی که خود از توحید پذیرفته بود با رفتارهای مردم نجد به مخالفت پرداخت: «فأخذ ينكر تلك البدع المستحدثة من الشرك الذي كان قد فشا في نجد» (3).
👋 محمد بن عبد الوهاب خود نیز بر این امر اذعان کرده است هنگامی که طلب علم را آغاز کرد، در منطقه العارض و نجد هیچ عالمی نه از مشایخ خود و نه عالم دیگر وجود نداشت که از نظر او دین اسلام را به درستی فهمیده باشد، و تنها او بود که خدا بر او منت نهاد و فهم صحیح اسلام را به او الهام کرد و به فهم صحیح از اسلام اطلاع یافته بود: «لقد طلبت العلم، واعتقدَ من عرفني أن لي معرفة، وأنا ذلك الوقت لا أعرف معنى "لا إله إلا الله"، ولا أعرف دين الإسلام قبل هذا الخير الذي مَنَّ الله به، وكذلك مشايخي، ما منهم رجل عرف ذلك. فمن زعم من علماء العارض أنه عرف معنى "لا اله إلا الله"، أو عرف معنى الإسلام قبل هذا الوقت، أو زعم عن مشايخه أن أحداً عرف ذلك، فقد كذب وافترى، ولبس على الناس، ومدح نفسه بما ليس فيه» (4).
👌 از مجموع کلماتی که از وهابیان گذشت چنین به دست میآید که وهابیان خود بر این اذعان کردهاند که تفکر وهابیگری هیچ ارتباطی به طریق علما در فهم اصول و فروع دین ندارد. همچنان که معلوم گشت که وهابیگری مجموع برداشتهای شخصی محمد بن عبدالوهاب در حوزه شناخت اسلام است. پدرش به عنوان اولین استاد او نه تنها چنین تفکری را به او القاء نکرده است بلکه همانطور که قبلا گذشت، مخالفت جدی با تفکرات فرزندش محمد داشت. تلمذ او نزد اساتید مکه، مدینه، بصره و احساء نیز هیچ تأثیری در شکلگیری نگرش فکری محمد بن عبدالوهاب نداشت؛ چراکه همانطور که گذشت بارقه فکری ابن عبد الوهاب نسبت به اسلام، قبل از مسافرتهای علمی محمد بن عبد الوهاب صورت گرفته بود. افزون بر آن که (انشاء الله در آینده خواهد آمد) کسانی که به عنوان استاد ابن عبدالوهاب معرفی شدهاند، خوانش فکری آنها کاملا در تضاد با نگرش وهابیت دارد و امکان ندارد که ابن عبدالوهاب تفکراتش را از آنها اخذ کرده باشد.
💬 #وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب
#اسلام
📚 منابع:
(1) آل بسام، عبد الله بن عبد الرحمن، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، ج1، ص130.
(2) ابن غنّام، حسین، روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص82؛ ابن بشر، عثمان، عنوان المجد في تاريخ نجد، ج1، ص33؛ آلوسی، محمود شکری، تاریخ نجد، ص106.
(3) ابن غنّام، حسین، روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص82.
(4) محمد بن عبد الوهاب، الرسائل الشخصیة، ص187.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تضاد نگرش احمد سرهندی با وهابیت در تفسیر توحید ربوبی
✋ یکی از ادّعاهایی که شمس الدین افغانی در کتاب جهود علماء الحنیفة در صدد اثبات آن است، هم سو جلوه دادن خوانش توحید احمد سرهندی با توحید وهابیت است. این در حالی است که خوانش احمد سرهندی از توحید کاملا در تضاد با وهابیت است. در این بخش دیدگآه شمس الدین افغانی با احمد سرهندی در تفسیر توحید ربوبی مورد مقایسه قرار میگیرد تا تضاد دیدگاه احمد سرهندی با وهابیت در مسئله توحید نمایان شود.
🖐 شمس الدین افغانی بر اساس خوانش وهابیت، چنین تعریفی از توحید ربوبی ارائه کرده است: «توحيد الربوبية هو الاعتقاد بأن الله هو وحده الخالق الرازق والمدبر والنافع والضار والمجير والمحيي والمميت»⁽¹⁾. بر اساس این تفسیر از توحید ربوبی افعالی همچون خالقیت، رازقیت، مدبریت، نافع و ضار بودن، مجیر بودن، احیاء و اماته، تنها به خدای متعال منسوب میگردد و انتساب هر یک از این افعال به غیر خدا منجر به نقض توحید ربوبی میگردد.
👋 از طرفی دیگر اگرچه شاهدیم احمد سرهندی در آثارش بخش مجزایی را برای تبیین توحید ربوبی اختصاص نداده است، اما در آثارش به دو نکته اساسی را که در تعریف توحید ربوبی دخالت دارد را مورد توجه قرار داده است:
❶ انحصار نداشتن جنس ربوبیت در افعالی خاص
✍️ سرهندی در یکی از مکتوبات خود نقل می کند که ابوحنیفه در خصوص مسئله قضا و قدر، از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: «یابن رسول الله هل فوّض الله تعالی الأمر إلی العباد؟ فقال: الله تعالی أجل من أن يفوّض الربوبية إلى العباد»⁽²⁾. استناد سرهندی به این روایت حاکی از آن است که او معنای ربوبیت را منحصر به افعال خاصی نمیداند که شمس الدین افغانی و دیگر وهابیها آن را پذیرفتهاند، بلکه ربوبیت قابل صدق بر افعال بشر نیز میباشد. از این رو میتوان گفت سرهندی جنس فعل ربوبی را عامتر از تعریف وهابیها در نظر گرفته است.
❷ صدور افعال به نحو استقلال
✍️ اختلاف اساسی بین سرهندی و افغانی و دیگر وهابیها را میتوان در اتخاذ فصلی بر جنس تعریف جویا شد. به عبارت دیگر از نظر سرهندی صرفا جنس افعال به تنهایی نمیتواند بیانگر معنای ربوبیت باشد، بلکه زمانی فعل ربوبی محسوب میشود که مستقلا صورت گرفته باشد. در روایتی که سرهندی از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، زمانی افعال عادی بشر در تعریف ربوبیت قرار می گیرد که اعتقاد بر آن باشد که قدرت انجام افعال بر او تفویض شده که در نتیجه در انجام آن مختار مستقل باشد.
👏 سرهندی در یکی دیگر از مکتوبات خود، دو مرتبه برای وجود بیان میدارد: یکی وجود وجوب و استغنای ذاتی است که مختص به مرتبه الوهیت، ربوبیت و خالقیت میداند. دیگری وجود امکان ذاتی و افتقار ذاتی است که مربوط به مرتبه عبودیت و مخلوقیت دانسته است: «فالوجوب الذاتي والاستغناء الذاتي مختصة بمرتبة الجمع والألوهية والإمكان الذاتي والافتقار الذاتي مختصة بمرتبة الكون والفساد والمرتبة الأولى مرتبة الربوبية والخالقية والمرتبة الثانية مرتبة العبودية والمخلوقية»⁽³⁾. در این عبارت، سرهندی مرتبه ربوبیت را با وجوب وجود و استغناء ذاتی همراه دانسته است، از این رو در نگاه او زمانی فعل، ربوبی محسوب میگردد که فاعل آن دارای وجوب وجود و استغناء باشد. به عبارتی دیگر در انجام افعالش مستقل دیده شود. بر اساس این قید عمومیت جنس برداشته میشود، و دیگر افعالی هرچند به ظاهر ماورایی جلوه کند مثل خلق، رزق، احیاء و اماته و ... اگر به صورت غیر مستقل لحاظ شده باشد از تعریف ربوبیت خارج میگردد.
💬 #وهابیت
#احمد_سرهندی
#توحید_وهابیت
#توحید_ربوبی
📚 منابع:
(1) افغانی، شمس الدین، جهود علماء الحنفیة في إبطال عقیدة القبوریة، ج1، ص115.
(2) سرهندی، احمد، مکتوبات امام ربانی، ج1، ص395.
(3) همان، ج1، ص429.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 بصره؛ اولین مرکز نشر افکار محمد بن عبد الوهاب و تقابل اهالی بصره با آن
✋ #محمد_بن_عبدالوهاب در سفرهایی که به شهرهای مختلف داشت، بیشترین اقامت را، به شهر بصره اختصاص داد. او در آنجا حدیث، فقه و نحو را آموخت و نگارش خود را قوت بخشید⁽¹⁾ و در این مدّت نزد محمد المجموعی کسب علم کرد. او در مجلسی نزد استادش رفتارهای مردم را مورد انکار قرار داد و رمی به #بدعت و #شرک کرد. المجموعی کلامش را نیکو پنداشت و #توحید خود را برایش تبیین کرد و از آن منتفع شد: «وینكر أشياء من الشركيات والبدع وأعلن بالإنكار واستحسن شيخه قوله وقرر له التوحيد وانتفع به»⁽²⁾. طبق گزارشی ارتباط المجموعی با ابن عبدالوهاب موجب آشنایی فرزندانش با نگرش #وهابیت و #توحید خود ساخته محمد بن عبدالوهاب میگردد: «أولاد ذلك العالم الذي قرأ عليه الشيخ محمد هم أحسن أهل بلدهم بالصلاح ومعرفة التوحيد وهذا ببركة اجتماع الشيخ بوالدهم»⁽³⁾.
🖐 اقدامات ابن عبدالوهاب در بصره به تحصیل دروس دینی و اظهار عقیده خلاصه نشد، بلکه او به اعلان علنی توحید خود پرداخت: «شرع يبشر هنالك بما تجلى له من حقائق التوحيد»⁽⁴⁾ و نزد بزرگان بصره توحید خود را نشر داد: «وقد نشر للتوحيد فيها لدى بعض الناس أعلامه»⁽⁵⁾، و به آنها میگفت: دعا عبادت است، کسی غیر خدا را بخواند کافر میشود: «إنّ الدعوة كلّها لله يكفر من صرف شيئا منها إلى سواه»⁽⁶⁾.
👋 این گزارشها حاکی از آن است ابن عبدالوهاب دعوت علنی خود را از بصره آغاز کرد⁽⁷⁾. و این که معروف شده که محمد بن عبدالوهاب دعوت علنی خود را در نجد و بعد از مرگ پدرش انجام داده است، سخن صحیحی نیست، آری میتوان گفت دعوت علنی او در نجد بعد از مرگ پدرش بوده است.
🗣 ابن غنام در تاریخ نجد به برخی از ماجراها راجع به دعوت علنی اشاره کرده است. یک مورد آن که در یکی از مجالس، شخصی شروع به اظهار لطف و محبت نسبت به یکی از انسان صالح کرد، ابن عبدالوهاب عمل او را شرک در عبادت قلمداد کرد و مردم را از انجام چنین اعمالی برحذر داشت و گفت: «محبّة الأولياء والصالحين إنّما هي اتّباع هديهم وآثارهم والاستنارة بضياء أنوارهم لا صرف الحقوق الربانية إلى الأجسام الوثنية»⁽⁸⁾.
🗣 در گزارشی دیگر نقل شده است که یکی از اهالی بصره با او وارد بحث شد، اما از لحاظ علمی توان پاسخ به ادعاهای محمد بن عبدالوهاب را نداشت و مبهوت شد: «وکان ناس من مشركي البصرة يأتون إلى بشبهات يلقونها عليّ فأقول وهو قعود لدي: لا تصلح العبادة كلّها إلا لله، فيبهت كلّ منهم فلا ينطق فاه»⁽⁹⁾.
🗣 و باز در مجلسی دیگر، محمد بن عبد الوهاب رفتار یکی از اهالی بصره را به شدت مورد نهی و زجر قرار داد به حدی که رنگ صورتش تغییر یافت، اما در جواب محمد بن عبدالوهاب گفت: «إن كان ما يقوله حقا هذا الإنسان، فالناس ليسوا على شيء من زمان؛ اگر آنچه را که این انسان میگوید حق باشد، پس انسانها در هیچ برههای از زمان حقیقت #توحید را نفمهیدهاند [و تنها اين شخص فهيمده است]»⁽¹⁰⁾.
👋 امثال چنین رفتارهای انحرافی نزد محمد بن عبدالوهاب موجب گشت که اهالی بصره و بزرگان شهر نسبت به محمد بن عبدالوهاب شدت عمل به خرج دهند و او را در شدت گرمای ظهر از شهر اخراج کنند⁽¹¹⁾. در برخی گزارشها نیز آمده است که اهالی بصره چنین شدت عملی را نسبت به المجموعی را به دلیل ارتباطش با محمد بن عبد الوهاب انجام دادند⁽¹²⁾.
✍️ به هر تقدیر محمد بن عبدالوهاب به سمت شهر زبیر روانه شد، اما در میانه راه عطش بر او غلبه یافت و او را تا مرز هلاکت رساند، تا آن که از اهالی زبیر شخصی به نام ابو حمیدان او را در میانه راه نجات داد، او را سوار بر الاغش کرد تا به شهر زبیر برساند⁽¹³⁾. ابن عبد الوهاب بعد از بهبودی عزم سفر به شام کرد اما به نقلی به جهت آن که توشه سفر را گم کرده بود یا در مسیر سفر به مضیقه افتاده بود، از رفتن به شام منصرف شد و از زبیر عازم احساء شد⁽¹⁴⁾.
📚 منابع:
(1) حسین بن غنام، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص27.
(2) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص36.
(3) همان.
(4) أمين الریحاني، تاريخ نجد وملحقاته، ص37.
(5) حسين بن غنام، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص27.
(6) همان.
(7) عبدالله بن صالح العثیمین، الشيخ محمد بن عبد الوهاب حياته وفكره، ص29.
(8) حسين بن غنام، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفکار والأفهام، ج1، ص27-28.
(9) همان، ج1، ص28.
(10) همان.
(11) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص36-37.
(12) محمود شکری الآلوسي، تاریخ نجد، ص112.
(13) عثمان بن بشر، عنوان المجد في تاريخ النجد، ج1، ص36-37.
(14) همان، ج1، ص37؛ محمود شکری الآلوسي، تاريخ نجد، ص112؛ أمین الریحاني، تاريخ نجد وملحقاته، ص38.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تضاد نگرش احمد سرهندی با وهابیت در تفسیر توحید الوهی
✋ موافق جلوه دادن نگرش شخصیتهای مطرح اهل سنت با وهابیت، یکی از شگردهای وهابیت به شمار میرود. همانطور که گذشت برخی از وهابیان چون شمس الدین افغانی (1420ق) و خجندی معصومی (1376ق) در آثارشان به گونهای جلوهگری کردند که نگرش توحیدی احمد سرهندی موافق با معتقد #وهابیت است. این در حالی است که چیزی که وهابیها از آن با عنوان توحید ربوبی و الوهی از آن یاد میکنند، کاملا در تضاد با نگاه توحیدی احمد سرهندی است.
🖐 برای نمونه: #محمد_بن_عبدالوهاب بدون آن که نیت و اعتقاد به #ربوبیت یا شأنی از شئون آن را در #توحید_الوهی لحاظ کند از آن به انجام افعالی چون: دعا، نذر، نحر، رجاء، خوف، و... بر خدای متعال تعبیر کرده است: «توحيد الألوهية: وهو توحيد الله بأفعال العباد، كالدعاء والنذر والنحر والرجاء والخوف والتوكل والرغبة والرهبة والإنابة»⁽¹⁾. وهابیها چنین پنداشتهاند که صرف انجام این اعمال در برابر غیر حتی اگر اقرار به وحدانیت خداوند در ربوبیت صورت پذیرفته باشد، منجر به نقض توحید الوهی میگردد: «توحيد الألوهية بحيث لا يصرف الإنسان شيئا من العبادة لغير الله سبحانه وتعالى لا لملك مقرّب ولا لنبيّ مرسل ولا لوليّ صالح ولا لأيّ أحد من المخلوقين لأنّ العبادة لا تصحّ إلّا للّه عزّ وجلّ ومن أخلّ بهذا التوحيد فهو مشرك كافر وإن أقرّ بتوحيد الربوبية وبتوحيد الأسماء والصفات»⁽²⁾.
👋 اما #احمد_سرهندی (1034ق) بر خلاف وهابیت در تحقق توحید الوهی اعتقاد ربوبیت و یا شأنی از شئون ربوبیت را در تحقق الوهیت و توحید الوهی شرط دانسته است. برای نمونه:
👌 سرهندی در مکتوبات خود میگوید: «نفس اماره انسانی مجبول است بر حب جاه و ریاست؛ و همگی همت او، ترفع بر اقران است. و بالذات خواهان آن است که خلائق همه به وی محتاج باشند، و منقاد اوامر و نواهی او گردند، و او به هیچ کس محتاج نباشد، و محکوم احدی نبود. این دعوی اُلُوهیّت است از وی، و شرکت است به خدای بی همتا، جل سلطانه»⁽³⁾. همان طور که ملاحظه میگردد، سرهندی ادّعای استغنای ذاتی و استقلال در حکمرانی را که از شئون ربوبیت به شمار میرود، از آن تعبیر به «الوهیت» کرده است، نه آن که مانند وهابیت انجام برخی افعالی که را عبادی پنداشتهاند را «الوهیت» بداند.
👌 در مکتوبی دیگر سرهندی بیان داشته است که رؤسای منکران نبوت که مدّعی الوهیت بودند، اعتقاد به حلول خدای سبحان در خود بوده و بدان جهت خود را مستحق #عبادت میدانستند: «منکران نبوت نه چنیناند، بلکه رؤسای ایشان مدعیان اُلُوهیتاند، و حق را سبحانه در خود حلول اثبات میکنند، و از استحقاق عبادت و اطلاق اسم اُلُوهیت برخود تحاشی نمینمایند»⁽⁴⁾. این عبارت نیز حاکی از آن است که سرهندی تعبیر «الوهیت» را بدان جهت به کار برده است که منکران نبوت ادّعای حلول باری تعالی داشتند، و حلول یعنی ذات و صفات ربوبی همگی در وجود او باشد پس تنها او شایسته مقام الوهیت است. و این ادّعای الوهیت به نحوی نیست که وهابیت پنداشتهاند که ادّعای انجام برخی اعمال عباد را برای آنها باشد.
👌 مکتوب دیگرش تصریح دارد که الوهیت مرتبهای مخصوص مقام ربوبی خداوند است: «اما این قرب که تو را حاصل شده است، قرب ظلی است از ظلال مرتبه الوهیت، که مخصوص به اسمی است که ربّ توست»⁽⁵⁾.
👌 در مکتوب دیگر مستقل نبودن در انجام افعال را با ادّعای الوهیت در تنافی دانسته است: «شریک وقتی در کار بود که او تَعَالی کافی نبود و مستقل نباشد و آن علامت نقص است که منافی وجوب و اُلوهیت است»⁽⁶⁾. از این رو در نگاه سرهندی زمانی برای موجودی شأن «الوهی» لحاظ میگردد که او در انجام افعالش استقلال داشته باشد، و این یعنی در تحقق معنای الوهیت لازم است استقلال در فعل یا ربوبیت لحاظ گردد.
✍️ در تعابیر مختلفی که احمد سرهندی گذشت، چنین به دست میآید که او در تحقق #الوهیت، و #توحید_الوهی، ربوبیت یا شأنی از شئون آن یعنی #استقلال در انجام افعال را شرط دانسته است که بدون آن هیچگاه الوهیت و توحید الوهی محقق نمیگردد. از این رو توحید الوهی نزد سرهندی بدان معنا است که موجودی را مستحق عبودیت دانسته شود که دارای مرتبه ربوبی و یا شأنی از شئون ربوبیت باشد که جز خدای متعال، هیچ موجودی از چنین شأنی برخوردار نیست. و این تعریف یعنی در نگاه احمد سرهندی چیزی که نزد محمد بن عبدالوهاب #توحید_الوهی به شمار میرود، نزد احمد سرهندی تعریف توحید الوهی بر آن صادق نمیباشد.
📚 منابع:
(1) محمّد بن عبد الوهّاب، الرسالة المفيدة، ص41.
(2) عبد العزیز بن باز و محمد صالح العثیمین، فتاوى مهمّة لعموم الأمّة، ص9.
(3) احمد سرهندی، مکتوبات امام ربانی، ج1، مکتوب 52.
(4) همان، ج1، مکتوب 63.
(5) همان، ج1، مکتوب 220.
(6) همان، ج3، مکتوب 17.
💠 @Jarayan_Shenasi
🔰 نگارش کتاب التوحید بدون راهنمای استاد، در بصره یا حریملاء
🖐 عثمان بن منصور حنبلی از علمای نجد بر این نظر است که توحیدی که محمد بن عبد الوهاب از آن سخن می گوید نزد هیچ شیخی از اهل علم تعليم ندیده است، عبد الرحمن بن حسن آل الشیخ (1285ق) در این باره چنین گزارش داده است: «إن عثمان بن منصور اعترض على شيخنا رحمه الله فيما دعا إليه من توحيد الله تعالى ... فقال: إنه لم يتخرج على أشياخ في العلم»⁽¹⁾. لذا او در پاسخ به ادّعای او، رسالهای را در جواب مینویسد و بیان میدارد که جدش محمد بن عبد الوهاب در مدتی که در بصره مشغول به تحصیل بود، کتاب التوحید را تألیف کرده است و در نگارش آن از کتابهای حدیثی در مدارس بصره بهره برد: «فصنّف في البصرة كتاب التوحيد ... أخذه من الكتب التي في مدارس البصرة من كتب الحديث»⁽²⁾ و ادّعای نگارش این کتاب در بصره را، دلیلی بر تعلیم دیدن توحید نزد علما دانسته است.
👋 اما حسین بن غنام (1225ق) شاگرد محمد بن عبدالوهاب که زمان حیات استادش را درک کرده است، دیدگاه دیگری راجع به این کتاب دارد. او بر این باور است که استادش بعد از بازگشت از بصره و در مدّت اقامتی که حریملاء داشته اقدام به نگارش کتاب التوحید کرده است: «وصنّف في تلك الإقامة كتاب التوحيد»⁽³⁾ و بعد از نگارش این کتاب بود که برخی در مجلس قرائت کتاب التوحید در حریملاء شرکت کرده و مطالب کتاب را نزد محمد بن عبدالوهاب درس گرفتند. کم کم این کتاب مشهور شد تا این که نسخه هایی از آن در منطقه نجد انتشار یافت: «وصنّف كتاب التوحيد فقرئ عليه في حريملاء ودرس فيه وانتشرت نسخه في نجد»⁽⁴⁾.
👈 برخی از وهابیها در جمع بین این دو قول وارد میدان شدند، برخی گفتند: محمد بن عبدالوهاب کار نگارش کتاب قبل از ورود به حریملاء تمام شده بود و ابن غنام این کتاب را برای اولین بار به صورت تصنیف شده در حریملاء مشاهده کرد و اطلاعی از وضعیت گذشته کتاب نداشت: «ويمكن الجمع بين ما ذكراه بأن ابن غنام كان أول علمه بهذا الكتاب مصنفا حين قرئ على مؤلفه الشيخ في حريملاء، ولم يعلمه مصنفا قبل ذلك»⁽⁵⁾ يا این که گفته شود کار نگارش کتاب التوحید از بصره آغاز شد و در حریملاء به پایان رسید: «يجوز اعتبار حريملاء آخر مكان تم فيه تأليف هذا الكتاب»⁽⁶⁾.
👌 همانطور که گفته شد حسین بن غنام از شاگردان محمد بن عبدالوهاب بود و زمان حیات او را درک کرده است. او به صراحت بیان داشته است که تصنیف کتاب در شهر حریملاء صورت گرفته است و ظاهر کلامش گویای آن است که حرفی که زده علم داشته لذا در عبارت پردازی بدون شک و تردیدی گفته است که کار نگارش در حریملاء صورت گرفته است.
👌 نکته دیگر آن که هر قولی راجع به زمان یا مکان تصنیف کتاب پذیرفته شود؛ هیچ یک از اقوال مطرح شده بر این امر دلالت ندارد که توحید مورد ادّعای محمد بن عبد الوهاب توحیدی است که از مشایخ تعلیم دیده باشد حتی نوه محمد بن عبدالوهاب که گفته کتاب التوحید را در بصره نگاشته است، بیان داشته است که او خود به سراغ احادیث رفته و اقدام به نگارش کتاب کرده است و ظاهر عبارتش بیانگر آن است که نگارش کتاب با فهم خودش صورت گرفته و تعلیم شیخی در میان نبوده است و اساسا در بصره استادی نبوده که موافق توحید محمد بن عبد الوهاب باشد و او بخواهد از استادش چنین توحیدی را اخذ کند، و قبلا گذشت که محمد المجموعی اگرچه استاد محمد بن عبدالوهاب در علم حدیث به شمار می رفت اما در تعلیم توحید، قضیه بالعکس بود این محمد بن عبدالوهاب بود که استاد آموزش توحید خودش بر محمد المجموعی شده بود، توحید خودساختهاش را بر او عرضه کرد و او توحیدش را پذیرفت.
💬 #وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب
#کتاب_التوحید
📚 منابع:
(1) علماء نجد، الدرر السنیة في الأجوبة النجدیة، ج12، ص5.
(2) همان، ج12، ص7.
(3) ابن غنام، حسین، تاريخ نجد المسمّى روضة الأفكار والأفهام، ج1، ص30.
(4) عبد الرحمن بن عبد اللطیف آل الشیخ، علماء الدعوة، ص34.
(5) العبود، صالح، عقيدة الشيخ محمّد بن عبد الوهّاب، ص119.
(6) همان، ص120.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تضاد نگرش احمد سرهندی با محمد بن عبد الوهاب در تعریف عبادت
🖐 از جمله انحرافاتی که وهابیها با پیروی از امام خود محمّد بن عبدالوهّاب مرتکبت شدهاند، تفسیر غلطی است که از «عبادت» ارائه کردهاند. اما وهابیها در پوشش انحراف فکری خود و در راستای عقبه سازی برای انحراف خود در صدد هم سو جلوه دادن بزرگان اهل تسنن با نگرش وهابیت هستند. از جمله افرادی که وهابیان در تفسیر توحید عبادی با خود همسو جلوه دادهاند، احمد بن عبد الاحد سرهندی معروف با امام ربانی است. و این در حالی است که در مسائل حوزه توحید عبادی اختلاف عمیقی بین نگرش محمد بن عبد الوهاب با احمد سرهندی وجود دارد.
👈 امام وهابیها محمد بن عبد الوهاب عبادت را تفسیر به نهایت خضوع و تذلل و نهایت محبت و تعلق کرده است: «العبادة هي غاية الخضوع والتذلّل، وغاية الحبّ والتعلّق لمن فعل له ذلك»⁽¹⁾. همان طور که ملاحظه می گردد او در تفسیر عبادت هیچگاه اعتقاد به الوهیت و ربوبیت را دخالت نداده است و صرف انجام اعمالی چون: دعا، خوف، رجاء، توکل و ... را مصداق عبادت خوانده است: «وأنواع العبادة التي أمر الله بها مثل: الإسلام، والإيمان، والإحسان، ومنه: الدعاء، والخوف، والرجاء، والتوكل، والرغبة، والرهبة، والخشوع، والخشية، والإنابة، والاستعانة، والاستعاذة، والاستغاثة، والذبح، والنذر، وغير ذلك من أنواع العبادة التي أمر الله بها كلها لله تعالى»⁽²⁾.
👋 اما در مقابل احمد سرهندی (1034ق)، چنین تعریفی از عبادت را صحیح نمیداند. سرهندی اگرچه در یکی از مکتوبات خود از عبادت تعبیر به تذلّل و انکسار میکند: «عبادت، عبارت از تذلّل و انکسار است»⁽³⁾. اما در دیگر مکتوبات خود تعریف دقیقتری از عبادت ارائه کرده است. او در مکتوب دیگرش از عبادت تعبیر به کمال تذلل و انکسار در مقابل موجودی می کند که در آن اوصاف ربوبیت نهفته باشد. او در این باره می گوید:
🗣 عبادت که عبارت از کمال تذلّل وخضوع و انکساراست کسی است که جمیع کمالات او را ثابت است و جمیع نقائص از وی مسلوب است و همه اشیاء به وی در وجود وتوابع وجود محتاج اند. و او به هیچ چیز درهیچ امر محتاج نه. و نافع و ضارّ اوست. و هیچ چیز بی اذن او به هیچ یکی ضرر ونفع نمی تواند رسانید⁽⁴⁾.
👋 سرهندی بعد از بیان این تعریف از عبادت، در ادامه سخن بیان میدارد که لحاظ الوهیت در تحقق معنای عبادت دخالت دارد و در این باره افزود:
🗣 بی معنی الوهیّت استحقاق عبادت متصوّر نیست هرکه صلاحیت الوهیّت دارد مستحق عبادت است وهرکه را این صلاحیت نیست این استحقاق نیست وصلاحیت الوهیّت مربوط به وجوب وجود است پس آنکه وجوب وجود ندارد الوهیّت را نشاید ومستحق عبادت نبود⁽⁵⁾.
👌 همان طور که از مقایسه کلمات احمد سرهندی با محمد بن عبد الوهاب در تعریف عبادت به دست میآید، بین این دو دیدگاه تفاوت عمیقی وجود دارد، محمد بن عبد الوهاب چیزی را عبادت می خواند که در نگاه احمد سرهندی به طور مطلق تعریف عبادت بر آن صادق نمیباشد. سرهندی زمانی عملی که همراه با تذلل و خضوع و انکسار است را عبادی میخواند که با اعتقاد به الوهیت و ربوبیت صورت گرفته باشد که اگر چنین نباشد عمل عبادی محسوب نمیشود.
💬 #وهابیت
#احمد_سرهندی
#مفهوم_عبادت
#عبادت
#الوهیت
#ربوبیت
📚 منابع:
(1) محمد بن عبد الوهاب، تعلیم الصبیان التوحید، ص9.
(2) محمد بن عبد الوهاب، ثلاثة الأصول وأدلتها، ص10.
(3) احمد سرهندی، مکتوبات امام ربانی، ج1، مکتوب شماره 64.
(4) همان، ج3، مکتوب شماره3.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 بررسی ادّعای تلمذ و شاگردی محمد بن عبد الوهاب نزد محمد حیات سندی حنفی
✋ یکی از شگردهای وهابیت در جهت اعتبار بخشی انحرافات فکری خود، پشتوانه سازی برای افکار محمد بن عبدالوهاب است. آنها به گونه ای وانمود می کنند که افکار محمد بن عبدالوهاب برخواسته از نگرش استادان او است. این در حالی است که هیچ یک از افرادی را که به عنوان استاد برای محمد بن عبد الوهاب یاد میکنند، هیچ آشنایی با چنین فکری نداشتند، و اساسا افکاری ریشه در مدرسه علما ندارد.
🖐 یکی از علمایی که ادّعا شده محمد بن عبدالوهاب، عقیده خود را از او اخذ کرده است، محمد حیات سندی حنفی (1163ق) است. وهابی ها در آثار متعدد وانمود میکنند که سندی حنفی همان معتقدات ابن عبدالوهاب را از قبل داشته و ابن عبد الوهاب از راه تلمذ و شاگردی، چنین عقایدی را از او اخذ کرده است. صالح العبود وهابی در کتاب خود آورده است:
🗣 هذا هو الشيخ محمد حياة السندي ومنهاجه السلفي، والذي صار الشيخ محمد بن عبد الوهاب من تلامذته الخواص ومكث عنده زمنا وأخذ عنه علما نبويا نافعا في المدينة المنورة على ساكنها أفضل الصلاة والسلام⁽¹⁾.
👋 این دست عبارتها درباره رابطه محمد حیات سندی با محمد بن عبد الوهاب در کلمات وهابیها زیاد به چشم میخورد، اما واقع مطلب چیز دیگری است، آنچه که از آثار محمد حیات سندی به دست می آید، نگرش او در بحث توحید کاملا در تضاد با نگرش وهابیت است که ان شاء الله در پست های بعدی راجع به آن بحث خواهیم کرد. افزون بر آن که برخی از وهابیها کمی انصاف به خرج دادند و بیان کردند که ابن عبدالوهاب قبل از ملاقات با سندی همین انحرافات در باب توحید را داشته و چنین نبود که محمد بن عبدالوها این انحرافات را از راه تلمذ با سندی، آن را اخذ کرده باشد. احمد آل بوطامی وهابی (1423ق) درباره اولین ملاقات محمد بن عبدالوهاب با محمد حیات سندی که با میانجی گری عبدالله بن ابراهیم بن سیف صورت گرفت، چنین گزارش داده است:
🗣 ثم وصل الشيخ عبد الله بن إبراهيم بن سيف حبل الشيخ محمد، بحبل المحدث الشيخ محمد حياة السندي، وعرفه به وبما هو عليه من عقيدة صافية، وبما تجيش به نفسه من مقت الأعمال الشائعة في كل مكان من البدع، والشرك الأكبر والأصغر⁽²⁾.
👋 برخی دیگر از وهابی ها تصریح کرده اند که این محمد بن عبدالوهاب بود که نگرش انحرافی خود را به استادش عرضه کرد، و این گونه نبود که محمد بن عبدالوهاب این انحراف را از محمد حیات سندی اخذ کرده باشد. عثمان بن بشر نجدی (1290ق) در بیان حوادث قبل از سال 1153ق به نقل از عبدالله بن ابراهیم بن سیف می گوید:
🗣 وحكى أن الشيخ محمد وقف يوما عند الحجرة النبوية عند أناس يدعون ويستغيثون عند قبر النبي صلى الله عليه وسلم فرآه محمد حياة فأتى إلى الشيخ وقال ما تقول؟ قال: إن هؤلاء متبرأ ما هم فيه وباطل ما كانوا يعملون⁽³⁾.
👋 از نوادگان محمد بن عبدالوهاب، عبد اللطیف بن عبدالرحمن بن حسن آل الشیخ (1292ق) درباره تأثیر گذاری محمد بن عبد الوهاب بر نگرش محمد حیات سندی چنین می گوید:
🗣 وكان له أكبر الأثر في توجيهه إلى إخلاص توحيد عبادة الله، والتخلص من رق التقليد الأعمى، والاشتغال بالكتاب والسنة⁽⁴⁾.
✍️ از مجموع سخنان چنین به دست می آید اگرچه وهابیان ادّعا دارند که محمد بن عبدالوهاب نگرش وهابی گری خود را از علمایی همچون محمد حیات سندی اخذ کرده است، اما به اذعان علمای خودشان این نگرش در وهله اول توسط محمد بن عبدالوهاب به علمایی چون محمد حیات سندی عرضه شد، و محمد حیات سندی با چنین نگرشی کاملا بیگانه بوده است. افزون بر آن که ان شاء الله در مطالب آینده ثابت خواهد شد که محمد حیات سندی هیچ تأثیر پذیری از نگرش محمد بن عبد الوهاب نداشته است و کاملا دیدگاهی در متضاد با او داشته است.
💬 #وهابیت
#مخالفان_وهابیت
#محمد_حیات_سندی
#محمد_بن_عبدالوهاب
📚 منابع:
(1) صالح العبود، عقيدة الشيخ محمد بن عبد الوهاب، ص99.
(2) احمد بن حجر آل بوطامی البنعلي، محمد بن عبد الوهاب عقيدته السلفية، ص16.
(3) عثمان بن بشر الحنبلي، عنوان المجد في تاريخ نجد، ج1، ص32-33.
(4) عبد اللطيف بن عبد الرحمن بن حسن آل الشيخ، مصباح الظلام في الرد على من كذب على الشيخ الإمام، ص154.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 ضرورت بررسی ادّعای وهابیها در انتساب برخی از آثار به محمد بن عبد الوهاب نجدی
✋ در ایام بین 21 تا 27 ربیع الثانی سال 1400ق بود که جامعة محمد بن سعود واقع در ریاض کنگره ای با عنوان «ندوة دعوة الشيخ محمد بن عبد الوهاب» برگزار کرد. یکی از برنامه هایی که برگزار کنندگان این کنگره، رونمایی از مجموعه سیزده جلدی از آثار محمد بن عبدالوهاب با عنوان مجموعة مؤلفات الشيخ الإمام محمد بن عبد الوهاب بود. اين جامعه چهار سال تلاش کرد تا مجموعه ای را منتشر کند تا تمام آثار محمد بن عبد الوهاب را در خود جای داده باشد و از این طریق بتواند منبعی معتبر در جهت معرفی آثار محمد بن عبد الوهاب برای کارهای پژوهشی و تحقیقاتی ارائه کرده باشد ⁽¹⁾. از این رو در مقدمه کتاب مذکور آورده اند:
🗣 وفي سبيل تحقيق هذا الهدف بصورة علمية صحيحة رأت الأمانة ضرورة جمع كافة ما كتبه الشيخ من مؤلفات وتحقيق نسبتها إليه، وتوثيقها ثم نشرها في طبعة خاصة باسم الجامعة لترسل نسخ منها بعد ذلك إلى الهيئات والباحثين الذين ستوجه إليهم الدعوة للإسهام في المؤتمر. وقد راعت الأمانة في ذلك أن كثيرا من الباحثين في البلدان الإسلامية لا تتوافر لديهم مؤلفات الشيخ وآثاره العلمية مما يكون له أثر واضح بلا شك في قصور أو نقص أو خطأ بعض ما قد يكتبونه عن دعوة الشيخ ومن ثم فلا بد أن تتوافر لديهم آثار الشيخ الصحيحة بصورة موثقة حتى يمكنهم التعرف على حقيقة دعوته ⁽²⁾.
🖐 هیئت تحریریه این مجموعه، برای این که به خوانندگان این اطمینان را بدهند که آثار ذکر شده از محمد بن عبد الوهاب است، مدعی شدند که کارگروهی تدارک دیدند تا درباره انتساب این رسائل و کتابها به محمد بن عبد الوهاب مخاطبان را به اطمینان کامل برسانند:
🗣 فألفت من بين أعضائها لجنة لتصنيف هذه المؤلفات تضمنت ما يلي: النظر في كل مؤلف مطبوع أو مخطوط والاستيثاق من أنه حقا من مؤلفات الشيخ ⁽³⁾.
👋 اما چنین ادعایی بدون پشتوانه دلیل و مدرک هیچ گاه نمی تواند اطمینان مدنظر آنها را بوجود آورد. آنها می بایست قبل از درج کتاب و رساله به نام محمد بن عبد الوهاب، سند و دلیلی را مبنی بر انتساب این آثار به محمد بن عبد الوهاب ارائه می کردند، افزون بر آن که این متونی را که به نام فلان اثر از محمد بن عبد الوهاب بیان کرده اند، مشخص می کردند که از چه نسخه ای و از چه کتابخانه ای آن را نقل کرده اند.
👌 نکته قابل ملاحظه آن که وهابی ها در این مجموعه، برخی آثار را به نام محمد بن عبد الوهاب انتساب دادند که هیچ یک از فهرست نگاران و حتی وهابی های متقدم، حتی به داشتن چنین اثری برای محمد بن عبد الوهاب اشاره ای نداشته اند، علاوه بر آن که با تطبیقی که در برخی از این آثار با نسخ خطی موجود صورت گرفته است، ملاحظه گردیده است که کارگروه با تحریف در عنوان و متن نوشتار، آثاری که متعلق به برخی از علمای عامه بوده و تا به حال مخطوط مانده است به محمد بن عبد الوهاب انتساب دادند و در بین آثار محمد بن عبد الوهاب انتشار دادند، و با ادعای صحت و اعتبار، درصدد اعتبار بخشی آن برآمدند.
✍️ نبود کار جدی نسبت به آثار محمد بن عبد الوهاب منجر به آن گردید که در چند دهه گذشته، محققان و پژوهشگران تمام این ها را از آثار محمد بن عبد الوهاب تلقی کنند و در برخی مسائل برداشتهای ناصحیحی نسبت به افکار محمد بن عبدالوهاب داشته باشند. از این رو ضرورت دارد نسبت به نسخ خطی که وهابی ها احیا کرده اند، بازنگری صورت بگیرد و خیانتهای این جماعت در این عرصه برملا شود تا تراثی که به جای مانده است به دست خائن آنها گرفتار تحریف نگردد.
💬 #وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب
#آثار_محمد_بن_عبدالوهاب
#تحریف_در_تراث_اهل_سنت
📚 منابع:
(1) عبد الله بن عبد المحسن الترکی، تأملات في دعوة الشيخ محمد بن عبد الوهاب، ص171.
(2) محمد بن عبد الوهاب، مؤلفات الشیخ الإمام محمد بن عبد الوهاب، ص3-4.
(3) همان، ص5.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 بررسی انتساب «رسالة في الرد علی الرافضة» به محمد بن عبدالوهاب نجدی
🖐 چند دهه اخیر مشهور شده است که محمد بن عبد الوهاب رسالهای با عنوان «رسالة في الرد علی الرافضة» تألیف کرده است، در حالی که اسناد و شواهدی وجود دارد که خلاف این ادّعا را ثابت میکند:
👋 تا قبل از انتشار این رساله، هیچ یک از وهابیان و فهارس نویسان، این رساله را با عنوان اثری از آثار محمد بن عبد الوهاب بیان نکردند. حسین بن غنام (1225ق) در روضة الأفکار ⁽¹⁾، صدیق حسن خان قنوجی (1307ق) در أبجد العلوم ⁽²⁾، عبدالرحمن العاصمي (1392ق) در الدرر السنية ⁽³⁾، خیر الدین زرکلی (1396ق) در الأعلام ⁽⁴⁾، عمر رضا کحالة (1408ق) در معجم المؤلفین ⁽⁵⁾، عبدالله آلبسام (1423ق) در کتاب علماء نجد ⁽⁶⁾ هیچ بيانی مبنی بر منسوب بودن این رساله به محمد بن عبدالوهاب عنوان نکردند.
👌 در سال 1398ق بود که شخصی به نام دکتر ناصر بن سعد الرشيد عضو هيئة التدريس جامعة الملك سعود برای اولین بار و با همکاری با انتشارات مرکز البحث العلمی وإحیاء التراث الإسلامی در مکه مکرمه اقدام به نشر کتابی با عنوان «رسالة في الرد علی الرافضة» کرد و در ضمن مؤلفات محمد بن عبد الوهاب منتشر کرد. ناصر الرشید انگیزه خود در نشر این رساله را چنین بیان میدارد که مراجعه به نسخ خطی در مکتبة الأوقاف در بغداد، متوجه مجموعه ای از رسائل علمای حنبلی میشود که در میان آن رسائلی از محمد بن عبدالوهاب به چشم میخورد، بعد میگوید که رساله «الرد علی الرافضة» یکی از رسائلی بود که توجه او را به خود جلب کرد و تصمیم به احیای آن را گرفت:
🗣 وضمن هذا المجموع رسائل للشيخ محمد بن عبدالوهاب وهذا الرسالة «الرد على الرافضة» كانت إحدى الرسائل التي لفتت نظري لأهميتها فعقدت العزم على القيام بتحقيقها ⁽⁷⁾.
👈 اما دکتر ناصر الرشید به وضوح مشخصات نسخه خطی را که مراجعه کرده است را بیان نمیکند. بیان نکرده که این رساله در کتابخانه بغداد با عنوان «رسالة في الردّ علی الرافضة» نگهداری شده است یا بعدا این نام برایش گذاشته شده است؟ نام مؤلف کتاب و دیگر مشخصه های نسخه مراجعه شده چیست؟ تا دیگران نسبت به انتساب این نسخه به محمد بن عبدالوهاب اطمینان حاصل کنند.
🖐 این رساله در سال 1400ق توسط انتشارات دار المأمون و با تحقیق ناصر الرشید دوباره بازنشر شد و در سال 1427ق توسط عبدالرزاق النهمي و با همکاری انتشارات دار الآثار در صنعای یمن، همراه با تقریظ سرکردههای وهابیت در آنجا منتشر میشود. النهمي این کار را بنا به درخواست استادش مقبل الوادعي انجام داد، اما بدون آنکه به نسخه خطی استناد کند، به غلط بر نسخه چاپ شده دکتر ناصر الرشید اعتماد میکند:
🗣 فمنذ سنوات عدة وفي حياة شيخنا الإمام العلامة المحدث أبي عبد الرحمن مقبل بن هادي الوادعي كان قد دفع إلى رسالة «الرد علی الرافضة» للشيخ الإمام المجدد محمد بن عبد الوهاب التميمي للقيام بتحقيقها وتخريج أحاديثها، فشاء الله أن تأخر خروجها وذلك لأني كنت أحاول أن أجد مخطوطة للرسالة فلم أجد ... وقد اعتمدت في التحقيق على النسخة التي ضبط نصها وعلق عليها الأخ الدكتور ناصر بن سعد الرشيد ⁽⁸⁾.
👋 انتشار این رساله توسط ناصر الرشید، و اعتماد کنگره محمد بن عبدالوهاب بر این رساله، و باز نشر متعدد آن از سوی انتشارات مختلف سعودی و غیر آن منجر به آن شد که این رساله بدون سند و مدرک به عنوان یکی از آثار محمد بن عبد الوهاب معرفی شود و اعتماد وهابیها و دیگران را به عنوان یکی از آثار محمد بن عبد الوهاب به خود جلب کند، به طوری که شاهد هستیم در بسیاری از مطالب مخصوصا در ردّیههای وهابیها علیه شیعه، مطالبی از این رساله به نام ابن عبدالوهاب مورد استناد قرار گرفته است. برای نمونه قفاري وهابی بارها در کتاب أصول مذهب الشیعة از عبارتهای این رساله مطالبی را به نام محمد بن عبد الوهاب نقل و مورد استناد قرار داده است ⁽⁹⁾.
✍️ اما مستنداتی وجود دارد حاکی از آن که این رساله، همان رساله «رکضة في ظهر الرفضة» اثر محمد حیات سندی (1163ق) است، که با عنوان «رسالة في الرد علی الرافضة» به نام محمد بن عبدالوهاب (1206ق) جعل شده است که در ادامه تفصیل آن خواهد آمد.
💬 #وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب
#آثار_محمد_بن_عبدالوهاب
#تحریف_در_تراث_اهل_سنت
📚 منابع:
(1) ابن غنام، حسین، روضة الأفكار والأفهام، ج1، ص50.
(2) صديق حسن خان، أبجد العلوم، ج1، ص682.
(3) علماء نجد، الدرر السنية، ج16، ص337-338.
(4) خير الدين زركلي، الأعلام، ج6، ص257-258.
(5) عمر رضا کحالة، معجم المؤلفین، ج10، ص269.
(6) آل بسام، عبد الله، علماء نجد خلال ثمانیة قرون، ج1، ص149.
(7) محمد بن عبدالوهاب، مؤلفات الشیخ الإمام محمد بن عبدالوهاب، ج13، ص3.
(8) محمد بن عبدالوهاب، رسالة فی الرد علی الرافضة، تحقیق النهمي، ص15-16.
(9) ناصر القفاري، أصول مذهب الشيعة، ج1، ص210؛ ج2، ص614؛ ج2، ص691.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 تحریف وهابیت در رساله «رکضة في ظهر الرفضة» در جهت انتساب آن به محمد بن عبدالوهاب نجدی
🖐 همان طور که از مباحث قبل گذشت، تألیفی با عنوان «رسالة في الردّ علی الرافضة» در مجموع آثار محمد بن عبد الوهاب با تحقیق ناصر الرشید در جامعة محمد بن سعود واقع در ریاض منتشر میشود. در ابتدای این مجموعه آثار ادّعا میشود که تمام کتب و رسالههای موجود در این مجموعه به طریق صحیح و موثق متعلق به محمد بن عبدالوهاب است. همچنان گذشت که ناصر الرشید محقق این رساله ادّعا کرد که این رساله از جمله رسالههای محمد بن عبد الوهاب است که در مکتبة الأوقاف بغداد نگهداری شده بود و او تصمیم به احیاء آن گرفته است.
👋 در پاسخ به ادّعای ناصر الرشید گفته میشود، با مراجعهای که در فهرست مخطوطات این کتابخانه صورت گرفت، تنها نام دو رساله با عنوان «رسالة في الردّ علی الرافضة» دیده میشود که نویسنده یکی عبد الله بن احمد الربتکی موصلی ⁽¹⁾ و دیگری برای شهاب الدین آلوسی است ⁽²⁾ و رسالهای دیگر با چنین نامی در این کتابخانه وجود ندارد.
👋 اشکال دوم به این ادّعا این است هیچ یک از فهارست نویسان و حتی قبل از وهابیها، قبل از چاپ کتاب هیچ اطلاعی نسبت به این رساله برای محمد بن عبد الوهاب نداشتند، که در مطالب گذشته راجع به آن سخن به میان آمد.
👋 اشکال سوم نسبت به رساله چاپ شده، مربوط به انواع مختلف تحریفهایی است که در آن صورت گرفته است تا این رساله قابلیت انتساب به محمد بن عبدالوهاب را پیدا کند.
👈 در سال 1436ق یکی از دانش آموختگان جامعة الاسلامیة در غزه به نام محمود حمدان، رساله ماجستر خود را به بررسی رساله «رکضة في ظهر الرفضة» اثر محمد حیات سندی حنفی اختصاص میدهد. او در بررسی و تحقیق خود از سه نسخه خطی استفاده میکند: نسخهای که مربوط به کتابخانه ملک عبد العزیز به شماره (3909 /5) است. نسخه دیگر متعلق به معهد مخطوطات العربیة در باکو به شماره (100811)، و نسخه سوم مربوط به یکی از کتابخانهها در هندوستان میباشد ⁽³⁾. او در تطبیق بین این سه نسخه خطی با نسخه چاپی آن متوجه سه نوع تحریف میشود:
❶ تحریف در عنوان
یک جهت از تحریف مربوط به نام رساله است که از نام «رکضة في ظهر الرفضة» به نام «رسالة فی الرد علی الرافضة» تغییر یافته است: «تحرّف اسم الکتاب من رکضة في ظهر الرفضة إلی رسالة في الردّ علی الرافضة» ⁽⁴⁾.
❷ تحریف در نام مؤلف
تحریف دیگر مربوط به نام مؤلف رساله است که از محمد حیات سندی به محمد بن عبدالوهاب تغییر یافته است: «نسبة الكتاب لغير مؤلفه، فمؤلفه محمد حياة السندي ونسب لتلميذه محمد بن عبد الوهاب» ⁽⁵⁾.
❸ تحریف در متن
افزون بر تحریف در عنوان رساله و نام مؤلف، در متن این رساله نیز تحریفهایی صورت گرفته است تا مورد پذیرش خواننده به عنوان اثری از آثار محمد بن عبد الوهاب قرار بگیرد. محمود حمدان محقق رساله به موارد متعددی از تحریفهای صورت گرفته در متن چاپ شده میپردازد ⁽⁶⁾ که در ادامه به سه مورد آن اشاره میگردد:
👌 در متن نسخه خطی آمده است: «فهذا مختصر جلّه من النواقض للسید محمد البرزنجي» كه در متن چاپ شده به عبارت: «فهذا مختصر مفيد للشيخ محمد بن عبد الوهاب» تغییر داده شده است ⁽⁷⁾.
👌 در نسخه خطی آمده است: «قال العلامة السید الشريف نور الدين علي السمهودي» كه در نسخه چاپی به «قال الشیخ ابن تیمیة الحنبلی الحرانی» تغییر داده شده است ⁽⁸⁾.
👌 در جای دیگر از نسخه خطی آمده است: «قال الحافظ جمال الدین محمد بن یوسف» و «قال السید السمهودي» که در نسخه چاپی به «قال الشیخ» تغییر داده شده است تا به ذهن چنین خطور کند که این کلام ابن تیمیه است ⁽⁹⁾.
✍️ این تحقیق تذکر میدهد که در آثار منتشر شده توسط وهابیت، دقت لازم صورت بگیرد تا در انتساب آثاری به خود وهابیت و حتی علمای اهل سنت، خطا و انحرافی صورت نگیرد. انتساب به غلط یک اثر به شخص دیگر، اهل پژوهش را در شناخت اندیشه و منهج فکری آن شخص، با خطا روبه رو میسازد. تحقیق صورت گرفته نمونهای از تحریفهای وهابیت در نسخههای خطی است. نمونههای متعدد دیگری وجود دارد که آنها نسبت به آثار خطی و غیر خطی چنین اقداماتی را انجام دادهاند که در فرصت مناسب به مواردی دیگری از آن اشاره میگردد.
💬 #وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب
#آثار_محمد_بن_عبدالوهاب
#تحریف_در_تراث_اهل_سنت
📚 منابع:
(1) عبد الله الجبوري، فهرس المخطوطات العربية في مكتبة الأوقاف العامة ببغداد، ج2، ص449.
(2) همان، ج2، ص550.
(3) محمد حیات سندی، رکضة في ظهر الرفضة، تحقیق محمود حمدان، ص121-122.
(4) همان، ص128.
(5) همان، ص125.
(6) ر.ک: همان، ص126-127.
(7) همان، ص126.
(8) همان، ص127.
(9) همان.
💠 @Jarayan_Shenasi
🏷
🔰 بررسی و تحلیل انتساب «رسالة في الرد علی الرافضة» به محمد بن عبد الوهاب نجدی
🖐 همان طور که در مباحث قبل بیان شد، وهابیان تحریفهایی را در عنوان کتاب، نام مؤلف و متن کتاب صورت دادند تا بتوانند این رساله را در شمار رسالههای محمد بن عبدالوهاب معرفی کنند. در حالی که گذشت که این رساله با نام «رکضة فی ظهر الرفضة» از آثار محمد حیات سندی حنفی است. فارغ از مباحثی که گذشت، لازم است که از حیث روشی و منهجی انتساب این رساله به محمد بن عبد الوهاب مورد بررسی قرار گیرد که در ادامه مورد بررسی قرار میگیرد:
👋 آثار محمد بن عبدالوهاب بیانگر آن است که تنها توحید الوهیت که او تفسیر کرده است باعث ورود بر اسلام میشود، و این توحید جز با عبادت خدای متعال حاصل نمیشود: «وأن الذي يدخل الرجل في الإسلام هو توحيد الإليهة وهو ألا يعبد إلا الله لا ملكا مقربا ولا نبيا مرسلا» ⁽¹⁾. همانطور که در مباحث قبل گذشت، او تعریفی از عبادت ارائه کرد که اقرار مسلمانان به ربوبیت خداوند هیچگاه توحید مورد ادّعای او را ثابت نمی کرد، لذا اعمال مسلمانان همچون دعا و استغاثه در برابر غیر خدا را جحد به لا إله إلا الله و نقض توحید الوهیت خواند: «ومن عصاه ودعا عیسی والملائکة واستنصرهم والتجأ إلیهم فهو الذي جحد لا إله إلا الله مع إقراره أنه لا یخلق ولا یرزق إلا الله» ⁽²⁾. بر این اساس این قاعده محمد بن عبدالوهاب تنها جماعت خود را موحد، اهل توحید و مسلمان خواند ⁽³⁾ و مخالفان توحید خود از مسلمانان با هر گرایش مذهبی و فرقهای که بودند آنها را با عناوینی چون مدعیان اسلام: «من یدعي الإسلام» ⁽⁴⁾ و مشرکان در زمان ما: «المشرکون في زماننا» ⁽⁵⁾ یاد میکرد. لذا محمد بن عبد الوهاب ضرورتی نمیبیند با کسی که مشرک و کافر میداند بر سر مسائل فرعی اسلام با او بحث کند، مگر آن که از قبل با او بر سر پذیرش اسلام مورد ادّعای خود وارد بحث شود و بعد با او بر سر مسائل دیگر وارد بحث شود.
👋 اما راجع به «شیعه» که محمد بن عبدالوهاب در آثار خود بیشتر با عنوان «رافضه» یاد کرده است. او از برخی علماء نقل میکند که این جماعت از هفتاد و دو فرقه اسلامی خارجند و همینها بودند که شرک و عبادت اهل قبور را به راه انداختند: «بل أخرجهم بعض أهل العلم من الثنتين والسبعين فرقة، وهم الرافضة والجهمية. وبسبب الرافضة حدث الشرك وعبادة القبور» ⁽⁶⁾ آنها امام علی علیه السلام را میخوانند و نزد قبر ایشان طلب حاجت میکنند، و این شیعیان بودند که این اعمال را وارد بر امت اسلام کردند: «وبینت لهم أن أول من أدخل الشرك في هذه الأمة هم الرافضة الملعونة الذين يدعون عليا وغيره ويطلبون منهم قضاء الحاجات وتفريج الكربات» ⁽⁷⁾.
👈 همان طور که دانسته شد محمد بن عبدالوهاب در تقابل با مخالفان خود از شیعه و عامه تمرکز ویژه ای بر مسئله توحید الوهیت کرده است، اما با روش نویسنده «رسالة في الرد علی الرافضة» کاملا متفاوت است. نویسنده این رساله بیشتر تمرکز خود را بر سر مسائل و اتهاماتی با شیعه کرده است که عموما این گزاره ها در متون عامه دیده میشود. که اگر این رساله برای محمد بن عبد الوهاب بود حتما در ابتدای بحث خود با شیعه، توحید ساختگی خود را با اعتقاد شیعه عرضه می کرد و سپس وارد مسائل دیگر با شیعه میشد که چنین کاری در این رساله صورت نگرفته است و این بزرگترین دلیلی است که می تواند انتساب این رساله به محمد بن عبدالوهاب را مورد مناقشه قرار دهد.
👌 در این جا سؤالی باقی میماند و آن این که، چه چیز باعث شده است که وهابی ها اقدام به چنین جعلی کنند؟ پاسخ به آن نیازمند تحقیق و پژوهش بیشتر نسبت به سیاست وهابیت در آن دوران دارد. بعید نیست که وهابیها در دهههای اخیر به جهت ترمیم خلأ هویتی خود نزد عامه، و قرار گرفتن آنها به صفوف اهل سنت، ستیز با مذهب شیعه می توانست آنها را در رسیدن به هدفشان موفق کند، از این رو جعل این رساله به نام امام مذهب آنها، همچنین نگارش کتابهای متعدد در رد شیعه میتوانست وهابیها را در رسیدن به هدف و راهبرد خود موفق بدارد.
💬 #وهابیت
#محمد_بن_عبدالوهاب
#آثار_محمد_بن_عبدالوهاب
#تحریف
📚 منابع:
(1) محمد بن عبدالوهاب، الرسائل الشخصیة، ص151.
(2) همان.
(3) محمد بن عبدالوهاب، مفید المستفید، ص26.
(4) محمد بن عبدالوهاب، کشف الشبهات، ص8.
(5) همان.
(6) محمد بن عبدالوهاب، کتاب التوحید، ص62.
(7) محمد بن عبدالوهاب، الرسائل الشخصیة، ص36.
💠 @Jarayan_Shenasi