eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
260 دنبال‌کننده
214 عکس
29 ویدیو
11 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر» @mah_jan7 💌 💌 instagram.com/mehdighanbaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشِ صاحب‌نظران مُلکِ سلیمان بادست بلکه آن است سلیمان که زِ مُلک آزادست خاکِ به مرگِ خلفا می‌گرید ورنه این شَطِّ روان چیست که در بغدادست خیمه‌ی اُنس مَزن بَر دَرِ این کُهنه رباط که اساسَش همه بی‌موقع و بی‌بُنیادست حاصلی نیست به جُز غَم زِ جَهان را شادیِ جان کسی کو زِ جَهان آزادست @jargeh
روزی که کِلکِ تقدیر در پنجه‌ی قضا بود بر لوحِ آفرینش سرنوشتِ ما بود زان پیش‌تر که نوشَد خضر آبِ زندگانی ما را خیالِ لعلت سرمایه‌ی بود روزی که می‌گرفتند ز نسلِ آدم عشق از میانِ ذرّات در جست و جوی ما بود ساقی شرابِ شوقم دیشب زیادتر داد گر پاره شد ز مستی پیراهنم، به جا بود بر عاصیانِ هر قوم بگماشت حق بلایی ما خیلِ عشق‌بازان هجرانمان بود ساقی لباسِ زُهدم صد ره به مِی فرو شُست تا شد ز رنگی کالوده‌ی بود گر در محیطِ حیرت غرقم، گناهِ من چیست در کَشتی وجودم بود می‌خواستم که دل را از غم خَلاص یابم داغ آمد وین آخرُ الدَّوا بود ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ ✔️ مرحوم شیخ محمدجواد انصاری همدانی: «جَذبه‌ی عشق الهی به رسید و او @jargeh
مَدان از سَخت‌جانی گَر نمُردَم در فِراقِ تُو که جان از بر لبِ مَن دیر می‌آید ز کویَش چون بُرون آیَم، که سیلابِ سبُک‌جولان به دشواری برون زان خاکِ دامن‌گیر می‌آید 🔖 : 🌐 تار و پودِ تازگی؛ شگردهای هنری صائب در خلقِ تعابیرِ تازه با تأکید بر صُوَرِ خیال در جلدِ اولِ دیوان @jargeh
✔️ مُجاهدِ خستگی ناپذیر باد به ارزانی من و دردی که ز دل ذوقِ مُداوا ببرد @jargeh
19.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تُو کشیده تیغ و مَرا هوس، که ز قیدِ جان بِرَهانیَم به مُرادِ دل برسی اگر، به مرادِ خود برسانیم همه شب چو شمع سِتادِه‌ام، که نِشانَمَت به حَریمِ دل به حریمِ دل چه شود که اگر، بنشینی و بنشانیم ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✔️ : 🌐 صورِ خیال در اندیشه‌های شعری محتشم کاشانی @jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
وصلِ تُو زود رفت و فراقِ تُو دیر ماند #فریاد ازین عُقوبتِ بسیار و عُمرِ کم! دانی کدامْ روز #عدم شد
خوش باشد اگر باشم در طَرْفِ چمن با او من باشم و او باشد، او باشد و من با او بر هم زدن چَشمَش جان می‌بَرَد از مردُم کی زنده توان بودن یک چَشم زدن با او؟ با او چو پس از عُمری خواهم سخنی گویم هرگز نشود پیدا سُخن با او جانم بَرِ جانانَست، من خود تنِ بی‌جانم آری ز کُجا باشد جان در تن و تن با او؟ تا عَهد شکست آن مَه بگداخت را دیدی که چه کرد آخر، آن با او؟ @jargeh
دیدنِ به هم می‌شکند شاخِ غُرور مصلحت نیست که طاووس بپوشد پا را @jargeh
بنشینیم و بیندیشیم! این‌همه با هم بیگانه این‌همه و بیزاری به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟ و چه خواهد آمد بر سر ما با این دل‌های ؟ جنگلی بودیم؛ شاخه در شاخه همه ریشه در ریشه همه وینک، انبوه درختانی تنهاییم... @jargeh
اگر چه درگهِ یار از نیاز است تو بر مَدار سر از خاکِ آستانِ ز فیضِ دوست چو در هر سَری تمنّاییست امید است و بنده نواز @jargeh
پَریشٰان می‌کنی جمعیتِ شب‌زنده‌داران را به زلفِ خود مَکِش ای عَنبرین‌مو، شانه در شب‌ها . . . مَکُن پهلو به بستر آشنا چو بی‌دردان سَری چون غنچه بر زانو بِنِه رِندانه در شب‌ها @jargeh
4_5949299264315198370.mp3
3.86M
🔊 : به یادِ سروهای ایستاده... @jargeh
در آتشم ز دیده‌ی شوخِ ستاره‌ها در هیچ خَرمنی نفِتَد این شراره‌ها خالی شده است از دلِ آگاه مهدِ خاک عیسی دمی نمانده درین گاهواره‌ها پهلو ز کارِ عشق تُهی می‌کنند خَلق جای ترحّم است بر این هیچ‌کاره‌ها جز حرفِ پوچ، قسمت زاهد ز عشق نیست کف باشد از محیط، نصیبِ کناره‌ها پَستی دلیلِ قُرب بوَد در طریقِ عشق این‌جا پیش بوَد از سواره‌ها صحبتْ غنیمتْ است به هم چون رسیده‌ایم تا کِی دگر به هم رسد این تخته پاره‌ها در حُسن بی تکلّفِ معنی نِظاره کُن از رَه مَرو به خال و خطِ استعاره‌ها ، نظر سیاه نَسازد به هر کتاب فهمیده است هر که زبانِ اشاره‌ها @jargeh