...سهلْ کاریست گُذشتن ز تماشای بهشت
هر که صبرْ از رُخِ خوبِ تُو کُنَد ایّوب است
بی کشش، کوششِ عاشق به مقامی نرسد
فارغ از سعی بود سالک اگر مجذوب است
دلپذیرَست ز نزدیکیِ گُل نُشترِ خار
هر جفایی که ز محبوب رٓسد محبوب است...
#صائب_تبریزی
@jargeh
باش در #ذکر_خدا دایم اگر جویایی
کاین بُراقیاست که تا عرش ناستد جایی
پای من بر سرِ گنج است ز جمعیتِ دل
نیست در دستم اگر چون دگران دنیایی
لاله را نعل بوَد بر سرِ آتش در کوه
در رهِ سیلِ حوادث تو چه پا برجایی
چشمِ خفّاش ز خورشید ندارد قسمت
ورنه در دیدهی روشنگهران پیدایی
طوقِ هر فاختهای دیدهی حیرت زدهای است
در ریاضی که بوَد سَروِ سَهی بالایی
چشمِ کوتهنظر آیینهی ظاهربین است
ورنه در سینهی هر قطره بوَد دریایی
صائب از هر دو جهان قطعِ نظر آسان است
اگر از جانبِ #معشوق بود ایمایی
#صائب_تبریزی
@jargeh
چـه پَـروا از عِتـاب و نـاز، عُشّـاقِ بَلاجـو را
که عاشق مَدِّ احسان میشُمارد چینِ ابرو را
#صائب_تبریزی
🌐 اینستاگرام
@jargeh
دل رفته رفته رنگِ لبِ لعلِ او گرفت
زین باده، رنگِ کوهِ بَدَخشان سبو گرفت
گلرنگ گشت تیغِ شهادت ز زخمِ ما
این آب از صفای گُهر رنگِ جو گرفت
بر روی آفتاب چو شبنم گُشاد چَشم
هر پاکگوهری که دل از رنگ و بو گرفت
ته جرعهاش به صبحِ قیامت شفق دهد
جامی که دیده از لب مِیگونِ او گرفت
گوهر حدیثِ پاکی دامانِ او شنید
از شرم، هر دو دستِ صدف را به رو گرفت
از شیرِ مادرست به من مِی حلالتر
زین لُقمهی غمی که مرا در گلو گرفت
دستِ فَلَک کجا به گریبان من رسد؟
از شش جهت چُنین که مرا غمْ فرو گرفت
جُز خون شدن، امیدِ نجاتم نمانده است
از بس دلِ مرا به میانْ آرزو گرفت
دستِ دُعای خلق بوَد پُشتبانِ عمر
زان خم به پای ماند که دستِ سبو گرفت
دست از جهان نَشُسته مکُن آرزوی عشق
کاین نیست دامنی که توان بیوضو گرفت
#صائب ز ناز دایهی بی مهر فارغ است
طفلی که با مکیدنِ انگشت خو گرفت
#صائب_تبریزی
@jargeh
✔️ #جادوی_خیال:
1️⃣ #وصل_مدام
وَصلِ مُدام بِه بوَد از وَصلِ گاه گاه
مُستغنی از وصالِ تُواَم با خیالِ تُو
✍🏻 #صائب_تبریزی
🏷️ @jargeh
چون میانِ من و او دست دهد جمعیت؟
که به دست آمدنش میبرد از دست مرا
#صائب_تبریزی
@jargeh
صائب به این خوشم که مرا آزمودهاند
شیـرینلَبان به بادهی تلـخِ عِتـابها...
#صائب_تبریزی
@jargeh
هدایت شده از
صد آرزو به گرد دلم در طواف بود
از حیرت جمال تو بی آرزو شدم
#صائب_تبریزی
Delban
هدایت شده از به وقت شاعری
عاشق از هر دو جهان تا نکند قطع نظر
نیست ممکن که به جانان برساند خود را
- #صائب_تبریزی
🖤
گر قسمتِ ما باده و گر خونِ جگر بود
ما نوبتِ خود را گذراندیم و گذشتیم
#صائب_تبریزی
➖
آب درظرفِ سُفالین خوشترست از جامِ زَر
میبَرَند از عُمرْ لذّت خاکساران بیشتر...
#صائب_تبریزی
@jargeh