مَدان از سَختجانی گَر نمُردَم در فِراقِ تُو
که جان از #ناتوانی بر لبِ مَن دیر میآید
ز کویَش چون بُرون آیَم، که سیلابِ سبُکجولان
به دشواری برون زان خاکِ دامنگیر میآید
#صائب_تبریزی
🔖 #چند_دقیقه_مطالعه:
🌐 تار و پودِ تازگی؛ شگردهای هنری صائب در خلقِ تعابیرِ تازه با تأکید بر صُوَرِ خیال در جلدِ اولِ دیوان
@jargeh
پَریشٰان میکنی جمعیتِ شبزندهداران را
به زلفِ خود مَکِش ای عَنبرینمو، شانه در شبها
.
.
.
مَکُن پهلو به بستر آشنا #صائب چو بیدردان
سَری چون غنچه بر زانو بِنِه رِندانه در شبها
#صائب_تبریزی
@jargeh
در آتشم ز دیدهی شوخِ ستارهها
در هیچ خَرمنی نفِتَد این شرارهها
خالی شده است از دلِ آگاه مهدِ خاک
عیسی دمی نمانده درین گاهوارهها
پهلو ز کارِ عشق تُهی میکنند خَلق
جای ترحّم است بر این هیچکارهها
جز حرفِ پوچ، قسمت زاهد ز عشق نیست
کف باشد از محیط، نصیبِ کنارهها
پَستی دلیلِ قُرب بوَد در طریقِ عشق
اینجا #پیاده پیش بوَد از سوارهها
صحبتْ غنیمتْ است به هم چون رسیدهایم
تا کِی دگر به هم رسد این تخته پارهها
در حُسن بی تکلّفِ معنی نِظاره کُن
از رَه مَرو به خال و خطِ استعارهها
#صائب، نظر سیاه نَسازد به هر کتاب
فهمیده است هر که زبانِ اشارهها
#صائب_تبریزی
@jargeh
✔️ ۲ بیتِ منتخب از ۶ غزلِ همآهنگ با ردیفِ #کجا
صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا
ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا
قرار و خواب ز #حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست، صبوری کدام و خواب کجا
#حافظ
کجاست منزلت ای گنجِ دیریاب، کجا
کجا نشانِ تِو یابم درین خراب کجا
نهان چو آبِ حیاتی درین سرای فریب
کجا وصالِ تُو جویم درین سراب کجا
#جامی
امیدِ عیش کجا و دلِ خراب کجا
هوای باغ کجا، طائر کباب کجا
به می نشاط جوانی به دست نتوان کرد
سُرور باده کجا، نَشئهی شباب کجا
#عرفی_شیرازی
کمالِ حُسن کجا، دیدهی پُر آب کجا
شکوهِ بَحر کجا، خیمهی حُباب کجا
فروغِ حُسنِ جهانگیرِ او کجاست که نیست
ز خویش میرَوی ای دل به این شِتاب کجا
#صائب_تبریزی
به غیرِ میکده زاهد بُوَد شراب کجا
کجا روَم دگر ای خان و مان خراب کجا
در آن دلی که غمِ عشق نیست راحت نیست
عَبث فِسانه مخوان، ما کجا و خواب کجا
#سلیم_تهرانی
کجا رِسَم منِ مسکین بدان جناب کجا
وصالِ بَحر کجا گُمرهِ تُراب کجا
به هرزه از پی او هر طرف چو پوئی #فیض
صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا
#فیض_کاشانی
@jargeh
...سهلْ کاریست گُذشتن ز تماشای بهشت
هر که صبرْ از رُخِ خوبِ تُو کُنَد ایّوب است
بی کشش، کوششِ عاشق به مقامی نرسد
فارغ از سعی بود سالک اگر مجذوب است
دلپذیرَست ز نزدیکیِ گُل نُشترِ خار
هر جفایی که ز محبوب رٓسد محبوب است...
#صائب_تبریزی
@jargeh
باش در #ذکر_خدا دایم اگر جویایی
کاین بُراقیاست که تا عرش ناستد جایی
پای من بر سرِ گنج است ز جمعیتِ دل
نیست در دستم اگر چون دگران دنیایی
لاله را نعل بوَد بر سرِ آتش در کوه
در رهِ سیلِ حوادث تو چه پا برجایی
چشمِ خفّاش ز خورشید ندارد قسمت
ورنه در دیدهی روشنگهران پیدایی
طوقِ هر فاختهای دیدهی حیرت زدهای است
در ریاضی که بوَد سَروِ سَهی بالایی
چشمِ کوتهنظر آیینهی ظاهربین است
ورنه در سینهی هر قطره بوَد دریایی
صائب از هر دو جهان قطعِ نظر آسان است
اگر از جانبِ #معشوق بود ایمایی
#صائب_تبریزی
@jargeh
چـه پَـروا از عِتـاب و نـاز، عُشّـاقِ بَلاجـو را
که عاشق مَدِّ احسان میشُمارد چینِ ابرو را
#صائب_تبریزی
🌐 اینستاگرام
@jargeh
دل رفته رفته رنگِ لبِ لعلِ او گرفت
زین باده، رنگِ کوهِ بَدَخشان سبو گرفت
گلرنگ گشت تیغِ شهادت ز زخمِ ما
این آب از صفای گُهر رنگِ جو گرفت
بر روی آفتاب چو شبنم گُشاد چَشم
هر پاکگوهری که دل از رنگ و بو گرفت
ته جرعهاش به صبحِ قیامت شفق دهد
جامی که دیده از لب مِیگونِ او گرفت
گوهر حدیثِ پاکی دامانِ او شنید
از شرم، هر دو دستِ صدف را به رو گرفت
از شیرِ مادرست به من مِی حلالتر
زین لُقمهی غمی که مرا در گلو گرفت
دستِ فَلَک کجا به گریبان من رسد؟
از شش جهت چُنین که مرا غمْ فرو گرفت
جُز خون شدن، امیدِ نجاتم نمانده است
از بس دلِ مرا به میانْ آرزو گرفت
دستِ دُعای خلق بوَد پُشتبانِ عمر
زان خم به پای ماند که دستِ سبو گرفت
دست از جهان نَشُسته مکُن آرزوی عشق
کاین نیست دامنی که توان بیوضو گرفت
#صائب ز ناز دایهی بی مهر فارغ است
طفلی که با مکیدنِ انگشت خو گرفت
#صائب_تبریزی
@jargeh
✔️ #جادوی_خیال:
1️⃣ #وصل_مدام
وَصلِ مُدام بِه بوَد از وَصلِ گاه گاه
مُستغنی از وصالِ تُواَم با خیالِ تُو
✍🏻 #صائب_تبریزی
🏷️ @jargeh
چون میانِ من و او دست دهد جمعیت؟
که به دست آمدنش میبرد از دست مرا
#صائب_تبریزی
@jargeh
صائب به این خوشم که مرا آزمودهاند
شیـرینلَبان به بادهی تلـخِ عِتـابها...
#صائب_تبریزی
@jargeh
هدایت شده از Delban
صد آرزو به گرد دلم در طواف بود
از حیرت جمال تو بی آرزو شدم
#صائب_تبریزی
Delban
هدایت شده از به وقت شاعری
عاشق از هر دو جهان تا نکند قطع نظر
نیست ممکن که به جانان برساند خود را
- #صائب_تبریزی
🖤
گر قسمتِ ما باده و گر خونِ جگر بود
ما نوبتِ خود را گذراندیم و گذشتیم
#صائب_تبریزی
➖
آب درظرفِ سُفالین خوشترست از جامِ زَر
میبَرَند از عُمرْ لذّت خاکساران بیشتر...
#صائب_تبریزی
@jargeh
🏷
تُهمتِ سُرمه به آن چَشمِ سیَه، عینِ خَطاست
#سرمه گَردی است که خیزد زِ صفِ مُژگانَش
#صائب_تبریزی
🏷 @jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
🏷 تُهمتِ سُرمه به آن چَشمِ سیَه، عینِ خَطاست #سرمه گَردی است که خیزد زِ صفِ مُژگانَش #صائب_تبریز
▪️
چَشمِ تُو را به #سرمه کشیدن چه حاجت است؟
کـوتَـه کُـن ایـن بـهـانـهی دُنـبـالـهدار را...
#صائب_تبریزی
@jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
▪️ چَشمِ تُو را به #سرمه کشیدن چه حاجت است؟ کـوتَـه کُـن ایـن بـهـانـهی دُنـبـالـهدار را... #صا
▪️
چه حاجت است به رهبر، که گوشهی چَشمَش
کشد چو #سرمه به خویش از هزار میل مرا...
#صائب_تبریزی
@jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
▪️ شِکوهها در دل گِره زان چینِ ابرو داشتم #سرمه گفتار شد چَشمِ سخنگویَش مرا #صائب_تبریزی @jar
▪️
ای غزالِ چین
چه پُشتِ چَشم نازک میکنی؟
چَشمِ ما
آن چشمهای #سرمه سا را دیده است!
#صائب_تبریزی
@jargeh