eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
258 دنبال‌کننده
214 عکس
28 ویدیو
11 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر» @mah_jan7 💌 💌 instagram.com/mehdighanbaryan
مشاهده در ایتا
دانلود
چون سرو در ایستاده‌ام آسوده خاطرم ز بهار و خزانِ خویش @jargeh
مَدان از سَخت‌جانی گَر نمُردَم در فِراقِ تُو که جان از بر لبِ مَن دیر می‌آید ز کویَش چون بُرون آیَم، که سیلابِ سبُک‌جولان به دشواری برون زان خاکِ دامن‌گیر می‌آید 🔖 : 🌐 تار و پودِ تازگی؛ شگردهای هنری صائب در خلقِ تعابیرِ تازه با تأکید بر صُوَرِ خیال در جلدِ اولِ دیوان @jargeh
دیدنِ به هم می‌شکند شاخِ غُرور مصلحت نیست که طاووس بپوشد پا را @jargeh
پَریشٰان می‌کنی جمعیتِ شب‌زنده‌داران را به زلفِ خود مَکِش ای عَنبرین‌مو، شانه در شب‌ها . . . مَکُن پهلو به بستر آشنا چو بی‌دردان سَری چون غنچه بر زانو بِنِه رِندانه در شب‌ها @jargeh
در آتشم ز دیده‌ی شوخِ ستاره‌ها در هیچ خَرمنی نفِتَد این شراره‌ها خالی شده است از دلِ آگاه مهدِ خاک عیسی دمی نمانده درین گاهواره‌ها پهلو ز کارِ عشق تُهی می‌کنند خَلق جای ترحّم است بر این هیچ‌کاره‌ها جز حرفِ پوچ، قسمت زاهد ز عشق نیست کف باشد از محیط، نصیبِ کناره‌ها پَستی دلیلِ قُرب بوَد در طریقِ عشق این‌جا پیش بوَد از سواره‌ها صحبتْ غنیمتْ است به هم چون رسیده‌ایم تا کِی دگر به هم رسد این تخته پاره‌ها در حُسن بی تکلّفِ معنی نِظاره کُن از رَه مَرو به خال و خطِ استعاره‌ها ، نظر سیاه نَسازد به هر کتاب فهمیده است هر که زبانِ اشاره‌ها @jargeh
✔️ ۲ بیتِ منتخب از ۶ غزلِ هم‌آهنگ با ردیفِ صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا قرار و خواب ز طمع مدار ای دوست قرار چیست، صبوری کدام و خواب کجا کجاست منزلت ای گنجِ دیریاب، کجا کجا نشانِ تِو یابم درین خراب کجا نهان چو آبِ حیاتی درین سرای فریب کجا وصالِ تُو جویم درین سراب کجا امیدِ عیش کجا و دلِ خراب کجا هوای باغ کجا، طائر کباب کجا به می نشاط جوانی به دست نتوان کرد سُرور باده کجا، نَشئه‌ی شباب کجا کمالِ حُسن کجا، دیده‌ی پُر آب کجا شکوهِ بَحر کجا، خیمه‌ی حُباب کجا فروغِ حُسنِ جهانگیرِ او کجاست که نیست ز خویش می‌رَوی ای دل به این شِتاب کجا به غیرِ می‌کده زاهد بُوَد شراب کجا کجا روَم دگر ای خان و مان خراب کجا در آن دلی که غمِ عشق نیست راحت نیست عَبث فِسانه مخوان، ما کجا و خواب کجا کجا رِسَم منِ مسکین بدان جناب کجا وصالِ بَحر کجا گُم‌رهِ تُراب کجا به هرزه از پی او هر طرف چو پوئی صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا @jargeh
...سهلْ کاریست گُذشتن ز تماشای بهشت هر که صبرْ از رُخِ خوبِ تُو کُنَد ایّوب است بی کشش، کوششِ عاشق به مقامی نرسد فارغ از سعی بود سالک اگر مجذوب است دل‌پذیرَست ز نزدیکیِ گُل نُشترِ خار هر جفایی که ز محبوب رٓسد محبوب است... @jargeh
باش در دایم اگر جویایی کاین بُراقی‌است که تا عرش ناستد جایی پای من بر سرِ گنج است ز جمعیتِ دل نیست در دستم اگر چون دگران دنیایی لاله را نعل بوَد بر سرِ آتش در کوه در رهِ سیلِ حوادث تو چه پا برجایی چشمِ خفّاش ز خورشید ندارد قسمت ورنه در دیده‌ی روشن‌گهران پیدایی طوقِ هر فاخته‌ای دیده‌ی حیرت زده‌ای است در ریاضی که بوَد سَروِ سَهی بالایی چشمِ کوته‌نظر آیینه‌ی ظاهربین است ورنه در سینه‌ی هر قطره بوَد دریایی صائب از هر دو جهان قطعِ نظر آسان است اگر از جانبِ بود ایمایی @jargeh
چـه پَـروا از عِتـاب و نـاز، عُشّـاقِ بَلاجـو را که عاشق مَدِّ احسان می‌شُمارد چینِ ابرو را 🌐 اینستاگرام @jargeh
دل رفته رفته رنگِ لبِ لعلِ او گرفت زین باده، رنگِ کوهِ بَدَخشان سبو گرفت گل‌رنگ گشت تیغِ شهادت ز زخمِ ما این آب از صفای گُهر رنگِ جو گرفت بر روی آفتاب چو شبنم گُشاد چَشم هر پاک‌گوهری که دل از رنگ و بو گرفت ته جرعه‌اش به صبحِ قیامت شفق دهد جامی که دیده از لب مِیگونِ او گرفت گوهر حدیثِ پاکی دامانِ او شنید از شرم، هر دو دستِ صدف را به رو گرفت از شیرِ مادرست به من مِی حلال‌تر زین لُقمه‌ی غمی که مرا در گلو گرفت دستِ فَلَک کجا به گریبان من رسد؟ از شش جهت چُنین که مرا غمْ فرو گرفت جُز خون شدن، امیدِ نجاتم نمانده است از بس دلِ مرا به میانْ آرزو گرفت دستِ دُعای خلق بوَد پُشتبانِ عمر زان خم به پای ماند که دستِ سبو گرفت دست از جهان نَشُسته مکُن آرزوی عشق کاین نیست دامنی که توان بی‌وضو گرفت ز ناز دایه‌ی بی مهر فارغ است طفلی که با مکیدنِ انگشت خو گرفت @jargeh
✔️ : 1️⃣ وَصلِ مُدام بِه بوَد از وَصلِ گاه گاه مُستغنی از وصالِ تُواَم با خیالِ تُو ✍🏻 🏷️ @jargeh
چون میانِ من و او دست دهد جمعیت؟ که به دست آمدنش می‌برد از دست مرا @jargeh
صائب به این خوشم که مرا آزموده‌اند شیـرین‌لَبان به باده‌ی تلـخِ عِتـاب‌ها... @jargeh
هدایت شده از Delban
صد آرزو به گرد دلم در طواف بود از حیرت جمال تو بی آرزو شدم Delban
هدایت شده از به وقت شاعری
عاشق از هر دو جهان تا نکند قطع نظر نیست ممکن که به جانان برساند خود را -
🖤 گر قسمتِ ما باده و گر خونِ جگر بود ما نوبتِ خود را گذراندیم و گذشتیم
آب درظرفِ سُفالین خوش‌ترست از جامِ زَر می‌بَرَند از عُمرْ لذّت خاک‌ساران بیش‌تر... @jargeh
❤️ شیوه‌ی ما سخت‌جانان نیست اظهارِ ملال... @jargeh
🏷 تُهمتِ سُرمه به آن چَشمِ سیَه، عینِ خَطاست گَردی است که خیزد زِ صفِ مُژگانَش 🏷 @jargeh