#ارسالی یک جریانی عزیز😍
«وقتی خواندمش با دنیای غریبی آشنا شدم که انگار بندبندش را درک میکردم.
ماجراهای زندانیهایی که انگار گاهی حس تلخشان را در حبسهای روزمره و روزمرگیها چشیده بودم.
اشک و لبخند همراه هم داشت.»
@jaryaniha
#ارسالی یک جریانی عزیز😍
«این کتاب ضمن بیان ناگفتهها و کمتر شنیدههای تاریخ معاصر ایران، تصویر تازه _ورای تصورات_ از تاریخ را به گروه سنی جوان و نوجوان ارائه میدهد که در عین جذابیت و روان بودن، برای ورود به متن تاریخ ایجاد انگیزه میکند.
از این جهت آخری برای ما خانمهای جوان🥰 بسیار دلپذیر و کنجکاوی برانگیز است.🤗
@jaryaniha
#ارسالی یک جوانهای عزیز جریانی 😍❤️
«بعضی کتاب ها رو نمیشه دوست نداشت..
حتی اگه تمام سعیتو بکنی...»
اصلا که انتخاب نوجوون ها مونم خاصه...😉😍😊
@jaryaniha
نویسندگان جریان
#پنجشنبههای_نوشتنی پنجشنبه شبتون بخیر باشه🍀 امروز داشتم به یک مسئلهی مهم فکر میکردم... . مسئ
#ارسالی جریانی عزیزمون🙏
سلام روزتون بخیر
برای پنجشنبههای نوشتنی پیام دادم.
ما تعدادی بطری برای آب سرد توی خونه داریم که پیش میاد گاهی بطری ها بیرون میمونه و آب داخل اون مونده میشه و قابل شرب نیست یا ته بطری معمولا مقداری آب باقی میمونه برای صرفهجویی در مصرف آب ، یک سطل روی تراس گذاشتم و این باقی مونده ها رو داخل اون میریزم و برای گلدان ها یا شستن تراس ازشون استفاده میکنم.
@jaryaniha
نویسندگان جریان
#پنجشنبههای_نوشتنی پنجشنبه شبتون بخیر باشه🍀 امروز داشتم به یک مسئلهی مهم فکر میکردم... . مسئ
#ارسالی جریانی عزیزمون 🙏
سلام، خوبید؟
من در جواب تمرین صرفهجویی در مصرف آب چیزی به ذهنم رسید.
بعضی ها برای باز کردن یخ بسته های مرغ فریز شده از آب گرم شیر استفاده میکنن بنظرم این ضرورتی نداره.
دیگه اینکه نشتی ها رو رفع کنیم و حواس مون به آب بازی بچهها باشه.
نویسندگان جریان
#پنجشنبههای_نوشتنی پنجشنبه شبتون بخیر باشه🍀 امروز داشتم به یک مسئلهی مهم فکر میکردم... . مسئ
#پنجشنبههای_نوشتنی
#ارسالی یک جریانی عزیز
صرفه جویی
تو این هوای گرم هیچی بیشتر از حیاط شستن و آب پاشی و خلاصه کار کردن با آب نمیچسبه
حالا هم که همه کار یاد گرفتن و میگن آب نریز ، نشور ، اسرافه ، آب طلاس و اینجور چیزا
اما عزیز دلم من میگم حیاط بشور ، تراس بشور ، میوه بشور بشین تو تراس خنک و نوش جونت کن
تازه تو این فصل بیشترم بشور
فقط یکم خلاقیت زنانه و یه آقای به نسبت فنی میخواد که بتونین از آبهای خاکستری بهترین استفاده بکنین و کلی لذت ببرین
خرجش دوتا ظرف ده لیتری و یک قیفه.
آبهای خاکستری که میدونین چیه ؟
درسته بارکلا
آبهایی که بخاطر شستن سبزی و میوه و دستامون و ...
هدر میره
آبهایی که مواد شوینده توشون نیست اما آلودن و قابل شربم نیستن .
اونارو جم کنین باهاشون حیاط و تراس بشورین
گل آب بدین و باغچه درست کنین و کیف کنین
بریزین تو فلاش تانک و آب شرب حروم نکنین
تازه اگه آقاتون یکم دست به آچار باشه و فنی میتونه از روشویی تو دستشویی یه راهی و لوله ای بکشه که آبهای خاکستری خودش بره تو فلاش تانک
اگه نه که خودت خانم کدبانو آبهای دستشور جم کن باهاش سرویس بهداشتیت و حمامت بشور
خلاصه که تو این فصل حسابی بشور و کیف کن اما با آبهای خاکستری 😊😊
نویسندگان جریان
#پنجشنبههای_نوشتنی شبتون بخیر جریانیهای عزیز. عید بزرگ کرامت رو خدمت تون تبریک میگم. تمرین این
#ارسالی یک جریانی خوشذوق 👌
«نامه ای به آقاجون»
سلام آقاجون
گرچه بزرگ شدم و مامان شدم
اما بازم به رسم بچگیام که حاجت میگرفتم با صلوات
من صدتا صلوات نذر میکنم
شما هم از خدا بخواه تا مهدی جونمون بیاد
@jaryaniha
نویسندگان جریان
#پنجشنبههای_نوشتنی سلام، شب تون بخیر و خوشی. چطورید با این روزهای گرم😥 از صرفهجویی در مصرف آب غا
#پنجشنبههای_نوشتنی
#ارسالی 🎉
«دیشب مادرشوهرم زنگزد و گفت
اگه کار نداری فردا بیا اینجا باهم بریم دکتر؟
حال ندارم
حتی حس غذا درس کردنم ندارم
یک چیز دم دستی هم درست کن بیار باهم بخوریم
گفتم باشه
فردا رفتم سراغ یخچال و دیدم میشه کلا از برق کشید که حداقل صرفه جویی بشه
فریزر باز کردم یه تیکه کلم بروکلی یخ زده فقط بود
موندم چکار کنم
اما گفتم مادرشوهره دیگه
بنده خدا سنی هم ازش گذشته با غذاهای عجیب غریب این دوره هم که آشنایی نداره
پس دست به کار شدم
کلم بروکلی در آوردم و پوره کردم
یه تخم مرغم زدم و اومدم آبم بریزم یه چیزی شبیه خوراک بشه
یهو دیدم دخترم یه لیوان شیر دستشه و نصفش خورده
نصف دیگش گرفتم و ریختم قاطی مواد
خیلی آبکی شده بود
یکم نون خشک آسیاب کردم ریختم توش
بعدم کمی ادویه و گذاشتم خوب لعاب انداخت
تو یه ظرف قشنگریختم و بردم خونه مادرشوهرم
گفتم برات غذای رژیمی پختم
گفت اسمش چیه مادر؟ توش چیه ؟
گفتم ژاپنیا با این غذا مریضاشون خوب میکنن
اسمشم کلناشیتخ از اول هر ماده حرفاش گرفتم
توشم کلی مواد مقوی
بنده خدا خورد و خوشش اومد
تا عصرم که بریم دکتر
هرکی بهش زنگ میزد میگفت عروسم برام یه غذای رژیمی خارجی درست کرده آورده
اینقدر خوشمزه بود و بهمچسبیده که بعد چندروز یه غذای سیر خوردم
خداخیرش بده
گفتم خدایا شکرت که با هیچی هم برام آبرو خریدی 😁😁»
@jaryaniha
#ارسالی
قلم تنها شئیی است که معجزه تضاد دارد .
به همان اندازه که بی ارزش است و به راحتی اورا میتوان در بسیاری از مغازه ها یافت
به همان اندازه ارزشمند است وقتی
به دست بزرگی افتد و حکمتی بنویسد.
به دست معلمی افتد و سرمشق عشق به دانش آموزش دهد.
به دست طبیبی افتد و دارویی بنویسد برای درمان بیمارش.
به دست مادری افتد و روزنگار بزرگ شدن دلبندش را یادگار بنگارد.
به دست فرزندی افتد و حال خوبش را برای مادرش بنویسد.
قلم را اگر قلمشناسان در دست گیرند معجزه ای کنند به قدر تاریخ.
روزتان فرخنده باد
بانوان جریانی عاشق قلم
#ارسالی یک جریانی 😍
روز عفاف و حجاب
«روز عفاف و حجاب را به پدرم و تمامی پدرانی که حامی حجاب دخترانشان بودند و هستند تبریک میگویم.
وقتی برای اولین بار چادر به سر انداختم و در کوچه میدویدم تا چادرم را باز بگیرم و باد چادرم را بالا ببرد و مرا مثل پرنده ای سبکبال در رویاهایم به پرواز درآورد.
خنده پدرم یادم هست.
وقتی چادرم را نمیتوانستم درست جم کنم و همه میگفتن هنوز واست زوده چادر بپوشی
یا حتی مادرم ناراحت میشد که چرا چادرت راکثیف کردی!
پدرم یادم هست که میگفت هیچ اشکالی نداره
اصل اینه که دختر بابا فرشته شده و چادر پوشیده فدای سرش که کثیف شده تازه حتی اگه خرابم بشه باباش براش دوباره میخره وقتی توی ماشین در هوای گرم
پدرم کولر ماشین را کمی میچرخاند و میگفت دختر بابا گرمش نشه با چادر قشنگی که پوشیده، یا وقتی با دلخوری به پدرم گفتم دوستم مسخرم کرده که چادر پوشیدم
پدرم گفت شاید چون مثل تو چادر قشنگ نداشته ناراحت بوده اینجوری کرده
بعدم عصرش باهم رفتیم و برای دوستم چادر گرفتیم و وقتی فردا به دوستم چادری زیبا هدیه دادم.
اون شد بهترین دوست من و همیشه باهم چادر میپوشیدیم و میرفتیم مسجد برای نماز»
🍀روز عفاف و حجاب بر همه حامیان حجاب مبارک🍀
«مهماندوست»
@jaryaniha
#ارسالی یک جریانی😍
«قرن ها پیش، تاریخ شاهد قابی بود که
پیامبری امین، در کنار خانواده اش تصویری از جنس نور را دربر گرفت.
و این تصویر برای همیشه "مباهله" نامیده شد.
تصویری که فاطمه اش رنگ همسرانه های همراه و مادرانه های پر مهر و زنانگی های عالمانه داشت.
علی اش، مرد روز های صبر. و سخت بود. پدری تکیه گاه، و همسری که جادوی عشق را در سینه داشت.
حسنش، سنگ صبور درد های غریبانه بود و یاور تنهایی های مادر.
حسینش سر امد ایثار و فداکاری.
و اینک در آستانه ی سالروز بزرگداشت خانواده هنگام آن است تا بر درخشش این قاب دستی کشیم.
به امید آنکه نقش ما در خانواده که مهم ترین نقش زندگی ماست رنگ و بویی از اندیشه و درک همسرانه ها، مهر و عشق مادرانه ها، حمایت پدرانه ها، صبر ها و ایثار ها و محبت ها همراهی های فرزندان این تصویر عظیم را داشته باشد.»
زیر سایه ی نگاه مهربان ترین پیامبر
✍ فاطمه تیمورزاده
#روز_خانواده
#خانواده
@jaryaniha
🏴 قصه های کاروان»
🍁قصه اول
🥀جناب حر
🖤سلام عزاداران کوچک
میخوام براتون از آزادی بگم.
حتما این روزا از آزادی و رهایی زیاد شنیدین
اما من میخوام از یه جور دیگه آزادی براتون بگم.
جناب حر دشمن سرسخت امام حسین بود.
اون بود که آب به امام و بچههاش بست
اون بود که با سپاهیان زیادش بچه ها رو ترسوند.
اون بود که اول از همه جلو امام ایستاد
اما در جواب اینهمه اذیت فقط مهربونی دید
وقتی امام از آبی که داشتن به اون و سپاهیانش دادن،
وقتی امام حتی حیونای 🐪 اونارو سیراب کردن،
وقتی امام با مهربونی بهش یاد آوری میکرد که تو میتونی اهل بهشت باشی نه دوزخ...
آره عزیزانم جناب حر با یکم فکر کردن با یه انتخاب درست و به موقع تونست خودش از شر دشمنی و جهنم و پلیدی و قفسی که توش اسیر بود و تا حالا متوجه اون نشده بود رها کنه.
دسته گلای من آزادی همیشه توی راحتی و خوش گذرونی و اینکه هرچی دلمون خواست نیست.
آزادی باید تو باطن و عقل آدما باشه
باید بتونیم با انتخاب درست و به موقع، خودمون رو از هرچی زشتی و پلیدی پاک کنیم و ان شالله مثل جناب حر از یاران خوب امام حسین و اهل بیت باشیم 🌻
وقتی دستای کوچولوتون به رسم دعا بالا بردین یا به رسم عزا بر سینه زدین، منم یاد کنین 🖤
#ارسالی
به قلم یکی از جریانیهای عزیز کانال
@jaryaniha