✨﷽✨
داستان بسیار جذاب #طرماح
💠✨براى امير المومنين عليه السلام نامه اى از معاويه رسيد
حضرت مهر نامه را شكست و قرائت كرد : " از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين ، معاويه بن ابى سفيان براى على :
اى على !
در جنگ جمل هر چه خواستى با ام المومنين : عايشه و اصحاب رسول خدا : طلحه و زبير كردى اكنون مهياى جنگ باش "
💠✨حضرت جواب نامه را اينگونه نوشت : از طرف عبدالله،
تو به رياست مى نازى و من به بندگى خداوند من آماده جنگ هستم به همان نشان كه " انا قاتل جدك و عمك و خالك : من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم "
💠✨سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند ، پرسيد : كيست كه اين نامه را به شام ببرد ؟
كسى جواب نداد
دوباره حضرت سوالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد : على جان ! من حاضرم حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد ، فرمود :
💠✨طرماح !
به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش طرماح گفت : سمعاً و طاعةً آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد
معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند
معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تاثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد دستور انجام شد
💠✨طرماح وقتى وارد شد و آن فرشهاى رنگين و بساط مفصل را ديد ، بى اعتناء با همان كفشهاى خاك آلوده اش قدمها را بر فرشها گذاشت ، خود را به معاويه رساند و همانطور كه او بر مسندش لميده بود ، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد
اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه " پاهايت را جمع كن " اما او گفت : تا آن مردك ( معاويه ) پاهايش را جمع نكند ، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد
💠✨عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت : اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند
معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى هزار درهم پيش طرماح بگذارند ، از او پرسيد : از نزد كه به خدمت كه آمده اى ؟
طرماح گفت : از طرف خليفه برحق ، اسدالله ، عين الله ، اذن الله ، وجه الله ، امير المومنين على بن ابيطالب نامه اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاوية بن ابى سفيان
معاويه ناراحت از اينكه سى هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه السلام را ساكت كند ، گفت : نامه را بده ببينم
💠✨طرماح گفت : روى پاهايت مى ايستى ، دو دستت را دراز ميكنى تا من نامه على عليه السلام را ببوسم و به تو بدهم
معاويه گفت : نامه را به عمرو عاص بده
#طرماح گفت : اميرى كه ظالم است ، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نميدهم
معاويه گفت : نامه را به يزيد بده
#طرماح گفت : ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه اش
معاويه پرسيد : پس چه كنيم ؟
#طرماح گفت : همانكه گفتم
💠✨بالاخره معاويه نامه را گرفت و خواند بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اينگونه بنويسد " على ! عده لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است مهياى نبرد باش "
#طرماح برخاست و گفت : من خودم جواب نامه ات را مى دهم:
على عليه السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت سپس خواست برود كه
معاويه گفت " طرماح ! سى هزار درهمت را بردار و سپس برو "
اما #طرماح بى اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت
💠✨#معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت : حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يكساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد ، از من طرفدارى كند
#عمرو_عاص گفت : بخدا اگر على به شام بيايد ، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او ميخوانم اما غذايم را سر سفره تو ميخورم
📚 ( الأختصاص ص ١٣٨)
مذاکره کردن با دشمنان یعنی این. . .
ولایتمداری هم یعنی مثل طرماح
بودن
#راهنما_شناسی
@javadheidari110
نقد جانبازی شمر
✅ بنا به آنچه شهرت دارد، #شمر قاتل امام #حسین(ع) از یاران #امیرمؤمنان در نبرد #صفین بوده و مجروح هم شده است.
🖌 اما یکی از محققان معتقد است شمر در سپاه معاویه مجروح شد، نه سپاه علی(ع). وی بر این فرضیه، شواهد چندی ارائه کرده که قابل تأمل و شنیدنی است. 👇
🆕 به گفته محسن خاتمی، پژوهشگر علوم حدیث؛ شمر بهعنوان نماد بیبصیرتی مطرح میشود؛ زیرا در بازهای از حیات خویش در لشکر امیرمؤمنان حضوری پررنگ داشته است تا آنجا که به فیض جانبازی نبرد صفین در برابر لشکریان معاویه نائل میآید.
وی گوید: گزارش اصلی این واقعه در کتاب وقعة صفین نقل شده و ظاهر عبارت دلالت دارد که "اَدهَم بن مُحرِز" از میان لشکریان #معاویه در نبرد صفین به شمر بن ذیالجوشن حمله کرد و بر پیشانی او شکافی ایجاد نمود.
📂 اما شواهدی هست که شمر را در لشکر معاویه و رقیبش ادهم را از یاران علی(ع) میداند.
برخی رجالشناسان شیعه مانند شیخ طوسی، ادهم را در زمرۀ اصحاب علی(ع) برمیشمارند و برخی گویند او ابتدا از یاران امام بود و بعداً منحرف شد.
🔍 یک شاهد مهم آنکه وقتی امیرمؤمنان، طرماح بن عدی را بهسوی معاویه فرستاد؛ طرماح در دمشق از فرماندهان معاویه سؤال کرد و نام عمرو بن عاص، شمر بن ذیالجوشن و... را برد که معلوم میشود شمر در میان فرماندهان شام بوده است.
📎 قرینۀ دیگر، گزارش نبرد ادهم و شمر در نبرد صفین در تاریخ طبری است که از مسلم ضبابی نام میبرد و این مسلم پیوسته با شمر بوده است، حتی در واقعۀ کربلا.
📖 پرویز اتابکی در ترجمه کتاب صفین به این مسئله توجه داشته و مینویسد: ادهم در صفّین هنگام نبرد با یاران معاویه به هماوردى شمربن ذىالجوشن درآمد.
👈 این محقق شواهد دیگری هم بیان کرده که تفصیل نوشته او در متن شماره 18 مستبین خواندنی است.
◀️ با این حال نظر دیگری تأکید دارد که شمر عراقی است و نمیتواند در سپاه شام باشد. این نقد و نظر را در متن شماره 19 مستبین بخوانید.
https://eitaa.com/Mostabin
@javadheidari110
📌 #روز_شمار #کربلا
💠با مرگ #معاویه و روی کار آمدن یزید، #یزید از امام حسین علیه السلام درخواست بیعت کرد. #وليد حاكم مدینه جمعه ۲۷ رجب سال ۶۰ قمری امام را احضار کرد.
📌 امام حسین(ع) با روی کار آمدن یزید خطاب به ولید، فرمودند:
باید با اسلام خداحافظی کرد.
💠 بيرون رفتن امام حسین(ع) از مدینه در ۲۸ رجب سال ۶۰.
💠 ورود به مكّه در ۳ شعبان سال ۶۰.
💠 #اقامت در #مکّه در ماه شعبان، رمضان، شوال، ذىالقعده و ذىالحجه تا روز هشتم سال ۶۰.
💠 رسيدن اولين #نامههاى #كوفيان به امام حسین(ع) در ۱۰ رمضان سال ۶۰.
تعداد نامه های ارسالی حدود ۱۵۰ نامه بود.
💠 بيرون رفتن #مسلم بن عقیل از مکّه در ۱۵ رمضان سال ۶۰.
💠 ورود مسلم به کوفه در ۵ شوال سال ۶۰.
💠 #شهادت #مسلم در ۸ ذىالحجه سال ۶۰.
💠 خروج امام حسین(ع) از مکّه سهشنبه ۸ ذىالحجه سال ۶۰.
💠رسيدن امام حسین(ع) به سرزمين #کربلا در دوم محرم سال ۶۱.
💠 ورود #عمر_بن_سعد به #کربلا در سوم محرم سال ۶۱.
💠 ساماندهی #سپاه از سوى عمر بن سعد و گفتگوهاى او با امام حسین(ع) تا ششم #محرمالحرام سال۶۱.
📌عدم پذیرش بیعت و مقاومت در برابر ظلم.
💠 منع سپاه اسلام از دسترسى به آب از ۷محرم ۶۱.
💠 واقعه #عاشورا و شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام و ۷۲ تن از یاران وی در ۱۰ محرم سال ۶۱.
💠 #انتقال_اسيران از سرزمين کربلا بعدازظهر روز ۱۱ محرم سال ۶۱.
💠 #دفن شهدای کربلا و بدن امام حسین(ع) در روز بعد از #عاشورا.
📚ر.ک: مقتل جامع سیدالشهدا.
🌐 @javadheidari110
⭕️#دانستنی_های_محرم ۳
🔹نقد جانبازی شمر
✅ بنا به آنچه شهرت دارد، #شمر قاتل امام #حسین(ع) از یاران #امیرمؤمنان در نبرد #صفین بوده و مجروح هم شده است.
🖌 اما یکی از محققان معتقد است شمر در سپاه معاویه مجروح شد، نه سپاه علی(ع). وی بر این فرضیه، شواهد چندی ارائه کرده که قابل تأمل و شنیدنی است. 👇
🆕 به گفته محسن خاتمی، پژوهشگر علوم حدیث؛ شمر بهعنوان نماد بیبصیرتی مطرح میشود؛ زیرا در بازهای از حیات خویش در لشکر امیرمؤمنان حضوری پررنگ داشته است تا آنجا که به فیض جانبازی نبرد صفین در برابر لشکریان معاویه نائل میآید.
وی گوید: گزارش اصلی این واقعه در کتاب وقعة صفین نقل شده و ظاهر عبارت دلالت دارد که "اَدهَم بن مُحرِز" از میان لشکریان #معاویه در نبرد صفین به شمر بن ذیالجوشن حمله کرد و بر پیشانی او شکافی ایجاد نمود.
📂 اما شواهدی هست که شمر را در لشکر معاویه و رقیبش ادهم را از یاران علی(ع) میداند.
برخی رجالشناسان شیعه مانند شیخ طوسی، ادهم را در زمرۀ اصحاب علی(ع) برمیشمارند و برخی گویند او ابتدا از یاران امام بود و بعداً منحرف شد.
🔍 یک شاهد مهم آنکه وقتی امیرمؤمنان، طرماح بن عدی را بهسوی معاویه فرستاد؛ طرماح در دمشق از فرماندهان معاویه سؤال کرد و نام عمرو بن عاص، شمر بن ذیالجوشن و... را برد که معلوم میشود شمر در میان فرماندهان شام بوده است.
📎 قرینۀ دیگر، گزارش نبرد ادهم و شمر در نبرد صفین در تاریخ طبری است که از مسلم ضبابی نام میبرد و این مسلم پیوسته با شمر بوده است، حتی در واقعۀ کربلا.
📖 پرویز اتابکی در ترجمه کتاب صفین به این مسئله توجه داشته و مینویسد: ادهم در صفّین هنگام نبرد با یاران معاویه به هماوردى شمربن ذىالجوشن درآمد.
🇮🇷کانال رسمی استاد جواد حیدری👇
https://eitaa.com/joinchat/4071489550C59c970ae1b
📌علت #صلح امام #حسن(ع) از زبان خود امام
امام حسن #مجتبی(ع) در پاسخ به کسانی چون ابوسعید عقیصا که پرسیدند:
«ای فرزند رسول خدا(ص)، چرا با معاویه صلح کردید در حالیکه میدانید شما بر حق بوده و #معاویه گمراهِ باغی است، امام فرمود:
اگر این کار را انجام نمیدادم، حتی یک نفر از #شیعیان ما را بر روی زمین باقی نمیگذاشتند.»
آن حضرت، در عبارت دیگری علت صلح را بقای دین توسط شیعیان بیان کرده و فرمود:
«ترسیدم آنان را بکشند؛ لذا تصمیم گرفتم برای بقای دین در روی زمین، #فریادگری باقی بگذارم.»
📚شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمه، ج1، ص316؛
📚همو، علل الشرایع، ج1، ص211.
📚ابن عساکر، تاریخ مدینه الدمشق، ج13، ص280.
@javadheidari110