eitaa logo
کانال اشعار آئینی جواد کریم زاده
260 دنبال‌کننده
205 عکس
61 ویدیو
0 فایل
زنده گردد از دمت هر مرده ای ای مسیح حضرت زهرا حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم ‌الله الرحمن الرحیم کوفه یادش مانده آنروزی که می لرزاندی اش ای که دشمن را به شام از خطبه ات ترساندی اش ای زبانت ذوالفقارو خطبه ات دشمن شکن ای یدالله فوق ایدیهم به هنگام سخن گشت با هنگامه ات برپا بساط شورو شین دشمنان گفتند علی آمد به یاری حسین جملگی گفتند این ناطق که نورش منجلی است یاعلی باشد و یا خود نطق گویای علی است آینه در آینه نام علی تکثیر شد نام حیدر در جهان با نطق ات عالمگیر شد کاخ ظلم از خطبه ات بر روی خصم آوار شد چون به شام و کوفه زینب حیدر کرار شد گر چه می پنداشتند،حیدر نمی خواند نماز جملگی با خطبه ات گفتند علی باشد نماز سر درون تشت زر با خون سرخ این را نگاشت مارایتُ گفتن تو کم ز زیبائی نداشت زینبا ای ابتدا و انتهای شهر عشق جان ما بادا فدایت ، شاه بانوی دمشق @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر شب جمعه‌ شعر غم دارم که برآید ز قلب غمبارم قلم از داغ شعر گریان است صفحه از هُرم شعر سوزان است شعری از جنس سوز و آتش و آه برگرفته ز ماتمی جانکاه هر شب جمعه‌ قصه ای پُر راز همره غُصه می‌شود آغاز هر شب جمعه‌ در حرم باید مادری پاک و محترم اید در تمامی عرش زمزمه است باز هنگام داغ فاطمه است هرشب جمعه او ز عرش برین پا گذارد ز هودجی به زمین چون بیاید سوی حرم گل یاس عالمی می‌شود پُر از احساس و ملائک به لب نوا دارند همگی داغ نینوا دارند چون بیاید ملیکه ی ملکوت همه جا همهمه ست نیست سکوت گرچه یک دست بر کمر دارد باز در دل غم پسر دارد خون جگر، با دلی پر از تب و تاب شوید حلقوم را به اشک و گلاب با غمی که فقط خدا داند روضه ی قتلگاه میخواند روضه ی بازِ تشنگی و عطش روضه ی مشک آب و روضه ی غش روضه ی از قفا بریدن سر روضه ی بازِ حَنجر و خنجر روضه ی بازِ پیکری صد چاک بی کفن پیکری فتاده به خاک روضه پر سوز و آه و پی در پی روضه ی سر ، سَرانِ بر سر نی بوسه چون ميزند بر آن حلقوم گویدش یا بُنَیَّ یا مظلوم از چه از کین سرت جدا کردند در بیابان تنت رها کردند زخمهایت چرا نمک خورده لب خشکت چرا ترک خورده زینت دوش مصطفای نبی آب مهر منو تو تشنه لبی؟ پدرت بو تراب و جان منی روی خاک از چه رو تو بی کفنی تا ابد از غم تو می نالم به فدایت شوم عزیز دلم بر تن بی سری که درصحراست هر شب جمعه‌ نوحه گر زهراست هر شب جمعه‌ گوشه ی گودال مادری خسته می رود از حال هر شب جمعه قصه ای غمبار همره غُصه می‌شود تکرار @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
# خنجر تیز چاره کن تا بکشم به حَنجرم شعله بزن بزن که من هیزم خشک آذرم دار به پا نما که تا سر بنهم به دار تو خیز و به نیزه ها بزن راس منیر انورم به کشتنم شتاب کن، بیا و منع آب کن فلک بزن تو آتش و دود به خیمه و حرم به فرق ساقی حرم بزن عمود آهنین شکاف فرق اکبرم بریده حلق اصغرم شقی ترین خلق را گزین برای قتل من سپاه سی هزار را به جنگ نابرابرم بساط عیش جور کن جایگهش تنور کن خواه به دیر راهب و خواه به طشت نه سرم پیکر بی سر مرا به حال خود رها نما به غارتش شتاب کن بِبَر ز تاج و افسرم بِبَر ز خُود و چکمه و تیغ و عبا و شال من بِبَر ز کهنه پیرهن ز هر چه هست در برم به ساربان بگو بِبُر دست و بِبَر عقیق را مرام ماست تا ابد جود و سخاوت و کرم به مرکبت بتاز بر سینه و هر چه استخوان به نعل نو بتاز من ز نعل کهنه دلخورم که نعل نو جلا دهد سینه خرد و خسته را خستگی ام بدر شود چو زیر نعل پا خورم برای رفع تشنگی لخته ی خون اثر کند رفع عطش کجا کند آب ، ز حلق و حنجرم این لب خشک و خیزران بیا ز کین بزن بر آن کز ترک اش شود روان چشمهٔ حوض کوثرم شکسته های خنجر و تیغ و عصا و نیزه را به جای گل بریز بر جسم به خون شناورم بِبُر رگان خشک را به طرز نامرتبی و خواهر مرا نشان ز لطف خود برابرم جمیل کن تو قتلگه ز بهر مارایتُ اَش به بوسه گاه حلق من عذاب کن تو خواهرم ز خرده های خنجر درون حلق تشنه ام بِبُر رگان نازک دست سه ساله دخترم ولی به قتلگاه من بساط روضه جور کن که آمده خمیده قد به قتلگاه مادرم بین همه شور و مستی ام، ز بهر حق پرستی ام گذشته ام ز هستی ام ، بهر رضای داورم @JavadKarimzadeh
مهدی ای جان عالمی به فدات ای نبی صولت و علی جلوات حسنی سیرت و حسینی خوی بر تو ای ماه فاطمی صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاروانی خسته ازپیکارها در میان فوجی از آزار ها بی پناه و بی رمق ، بی حوصله دستها زخمی و پا پر آبله کاروان سالار آن بیمار و زار کودکانش خسته با حالی نزار بانوانش با دلی افروخته دختران با معجران سوخته سربدارانش تمامی سربدار سر به دار عاشقی، بر نی سوار راس شاه سر فرازان روی نی می‌کشاند کاروانی را ز پی آه از سختی راه و قافله بودن خولی و شمر و حرمله آه از کعب نی و شلاق و درد آه از چشمان هرز هرزه گرد گوئیا شهری نمایان می‌شود کان پذیرا بهر مهمان می‌شود شهر آذین گشته با نیرنگها در میان رقص چوب و سنگها بر سر هر بام خیل کوفیان بهر استقبال از آن کاروان کوفه شد بار دگر میدان جنگ در میان مشت مردم چوب و سنگ از پی بغض از علی شاه نجف بود هر چه سر ز کینه شد هدف سنگها میخورد بر روی زنان شد سپر زینب ز بهر کودکان از پی بی شرمی آن قوم پست باز هم پیشانی و سرها شکست پیر زالی قد خمیده گوژ پشت داشت سنگی تیز را در بین مشت از قضا از بام آن منحوس زشت سنگ زد بر راس آقای بهشت ناگهان افتاد بر روی زمین راس پاک پادشاه نازنین چون که راس شه به روی خاک شد غرق در شور و عزا افلاک شد گرد سر رقاصه ها در پیچ و تاب عده ای آوازه خوان ،مست از شراب باز باران بلا نازل شد و گرد سر جمع اراذل ها شد و از جفای تازه ی آن قوم دون شد دوباره قلب زینب پر زخون چون سوی ساقی طفلان برد دست ساقی از خجلت به نیزه چشم بست زینب کبری ست در رنج و عذاب پای در زنجیر و دستان در طناب جان زینب زین مصیبت بر لب است تازه این آغاز راه زینب است از جفای کوفیان بیداد و داد و ز جفا و کینه ی ابن زیاد بار دیگر راس شاه کربلا ... آه از غمنامه ی شام بلا @JavadKarimzadeh
از جفای زمانه یار غریب شده دلخسته در دیار غریب چون نشانی ز آشنایی نیست میخورد خون دل نگار غریب همه دنبال یار می‌گردند غافل از اینکه اوست یار غریب همه دنبال کار خود هستند هیچ کس نیست پای کار غریب به زبان بیقرار آمدنش خود فریبان بیقرار غریب ما که یک عمر ادا در آوردیم اینکه هستیم همقطار غریب کاش میشد که بی ریا باشیم در دعا بهر انتظار غریب کاش هنگام العجل گفتن چون علی بن مهزیار غریب سر و جان را فدای دوست کنیم کاش باشیم سربدار غریب من ندیدم غریب‌تر از او همه عمرم به روزگار غریب همه عالم شده غریبستان آه از درد بیشمار غریب سیصدو سیزده نفر تا کی جمع گردند در کنار غریب ؟ سیزده قرن بگذرد اما کی شود وقت کارزار غریب ؟ به خدا در نیام طاق شده طاقت و صبر ذوالفقار غریب کاش در صبح جمعه ای نزدیک آید از راه تکسوار غریب @javadkarimzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا