🥀 تبادل فهرستی 🥀
تعدادی از کانالهای شعر و ادبیات:
🔸شعرهای ناب:
💠 @sherhaye_nab
🔹رباعی تک بیت:
💠 @robaiiyat_takbait
🔸ایهام:
💠 @T_GHALAM
🔹کلبهی شعر:
💠 @shaeranehayemahkhaky
🔸آبادی شعر:
💠 @abadiyesher
🔹سرزمین شعرها:
💠 @sarzaminesher
🔸خطخطیهای دل:
💠 @khatdl
🔹اشعار مجید بوری:
💠 @majiidboori1371
🔸اشعار آیینی جواد کریمزاده:
💠 @JavadKarimzadeh
🔹گاهنوشتههای دل:
💠 @Neveshtehaidel
🔸سیب سرخ:
💠 @seebsorkh
🔹اشعار زهرا آراستهنیا:
💠 @ghatre_ashk
صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ
🏴🏴🏴
#حضرت_رقیه_ع_خرابه_شام
از اینرو دختری بابایی ام من
که دستانم فقط در دست او بود
ازاین رو دختری خوشبخت بودم
که جایم روی زانوی عمو بود
خرابه نیست جای دختر شاه
که جای او حریر قصر نورست
سر نی نیست جای شاه عالم
که جای شه سریر قصر نورست
پدر بگشای یکدم چشم خود را
به گیسوی پریشانم نظر کن
ز آتش گیسویم کز، معجرم سوخت
پدر یک امشبی با من سحر کن
مرا میداد زجر آن ضجر کافر
کتک میزد مرا در دشت و هامون
زگیسویم کشید و بر زمين زد
که شد این صورتم غرقابه ی خون
به روی خار با پای برهنه
به من شلاق و گاهی مشت میزد
کمک حالم چو میشد عمه زینب
سنان ما را به قصد کشت میزد
ز سویی خنده های شمر و خولی
میان قافله میکشت ما را
ز سوی دیگری از بهر آزار
نگاه حرمله میکشت ما را
کنون بخت بدم بین ای پدر جان
خرابه گشته جای دختر تو
به بزم من طبق آورده اند و
میانش تحفه ای شد از سر تو
بگو روی و محاسن از چه خونین
گلویت را چرا از کین بریدند
یتیمم از چه در طفیلی نمودند
تنت را از چه رو گرگان دریدند
رقیه هستم و باب الحوائج
ملیکه، دخت شاهنشاه عشقم
کنار عمه جانم تا قیامت
ملیکه، شاه بانوی دمشقم
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
2.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حضرت_رقیه_س
ماه همراه آفتاب آمد
بوی ناب گل و گلاب آمد
کربلا میزبان خوبی باش
گل یاس ابوتراب آمد
#جواد_کریم_زاده
#حضرت_رقیه_س_خرابه_شام
در گوشه ی خرابه بپا ماتم و غم است
باز اين چه شورش است که در خلق عالمست
صوت حزین دخت سه ساله رسد به گوش
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتمست
گویا طلوع کرده ز ویرانه آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالمست
از بسکه بوسه زد به لب تشنه حسین
زلف حسین و دختر او جمله در همست
سر را بغل گرفته به زانو نهاده است
سرهای قدسیان همه بر زانوی غمست
آن محشری که کرده بپا دختر حسین
بی نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است
یکبار دیگر از غم این طفل محتشم
گفتا عزای اشرف اولاد آدم است
فردا که بر جهان بدمد آفتاب عشق
بینند ماه عشق ز منظومه اش کم است
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#امام_حسین_ع_عاشورا
چنان از جفا گشتی عریان بدن
که حتی نشد پیرهن هم کفن
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن_ع_عاشورا
تا که چشمش به قتلگه افتاد
دید ای وای سبط پیغمبر
گیر یک مشت قاتل افتاده
زیر شمشیر و دشنه و خنجر
دست خود را ز دست عمه کشید
سوی گودال میدوید آنگاه
با رجز گفت ای حرامیها
من یل مجتبا یم عبدالله
در رگم خون مجتبی جوشد
همچو قاسم منم دلیر و یلی
شیر هستم ز بیشه ی توحید
حسنی زاده ام ز نسل علی
نوه ی شاه لافتی ام من
پدرم مجتبی عمویم حسین
یادتان رفته است چه کرد حسن
با خوارج به عرصه ی صفین
یک تن و چند تن حرامی ها
چقدر بی حیا و نامردید
زود عموی مرا رها سازید
سوی من رو کنید اگر مردید
بین باران نیزه و شمشیر
آمد و شد سپر ز بهر عمو
دست خالی چو دست بالا برد
ناگهان تیغ خورد بر بازو
آه از آن لحظه ای که دید حسین
یاوری روی سینه اش افتاد
دید با تیر حرمله طفلی
بر روی سینه ی عمو جان داد
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh